ناصرالدینشاه در سالهای پایانی عمر، عاشق خواهر یکی از همسران خود میشود. همسرش خانمباشی که با این وصلت موافق نبوده شاه را تهدید میکند. سرانجام شاه به خواهر همسر خود میرسد ولی همسر شاه نیز به او خیانت میکند.
در “روزنامه خاطرات” اعتمادالسلطنه از رجال دربار ناصرالدین شاه نوشته شده هنگامی که ناصرالدین شاه کشته شد، فزون بر دو هزار زن داشت.
به همسری گرفتن بسیاری از این زنان خود داستانی دارد. در این بین عشق ناصرالدین شاه به خواهر یکی از زنان خود در پایان عمر داستانی با حواشی گوناگون است.
به گزارش “موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران” فاطمه سلطان باغبانباشی معروف به باشی و خانم باشی یکی از همسران ناصرالدینشاه بود که در زمان محبوبیت نزد شاه خبر نداشت که چندی بعد ناصرالدین شاه عاشق خواهر کوچکتر او ماهرخسار خانم میشود.
یکی از عکسهای مشهور سلطان خانم
شاه پیش از این نیز تجربه ازدواج همزمان با دو خواهر را داشت. پیشتر ناصرالدینشاه دو خواهر به نامهای عایشه و لیلی را همزمان به عقد خود درآورده بود ولی این بار قضیه فرق داشت.پسر او و ناصرالدین شاه پس از تولد در چهارماهگی درگذشت.
باغبانباشی باردار در لباس چینی
اعتمادالسلطنه از رجال دربار ناصرالدین شاه درباره عشق شاه به خواهر همسرش علیرغم عدم رضایت همسرش نوشته: «شاه (به ماهرخسار) میل مفرط دارد و در حقیقت عاشق است. مدام و متصل اشعار عاشقانه میخواند و آنی و دقیقهای از خیال او بیرون نیست».
در این بین خانم باشی همسر ناصرالدین شاه که متوجه عشق شاه به خواهر خود شده تهدید میکند “هر آینه این وصلت صورت بگیرد تریاک خورده و خود را هلاک میکند”.
خانمباشی چندین بار قهر میکند. بنابر خاطرات اعتمادالسلطنه روزی در یکی از دعواها ناصرالدین شاه به خانم باشی میگوید “این مادر تو باید خیلی خوب باشد که بچههای به این خوبی میآورد”. همسر شاه به او میگوید: “دو خواهر را گرفتن کار قدیم شماست. بعد از هفتاد سال کار تازهای بکنید”.
خانمباشی هنوز نمیداند بین شاه و خواهرش چه گذشته و شبی از شبها امر شاه را اطاعت نمیکند. اعتمادالسلطنه نقل کرده “خانم باشی میگوید تا خواهرم را اذن شوهر دادن ندهی و به خانه شوی نرود در فراش شما نخواهم آمد”. بنابر خاطرات اعتمادالسلطنه در بین زنان حرمسرا شاه فقط از جیغ زدنهای خانمباشی خوشش میآمد.
ناصرالدین شاه که میبیند خانمباشی به ازدواج با خواهرش رضایت نمیدهد افراد مختلفی همچون شمسالدوله یکی دیگر از همسران خود را واسطه میکند تا رضایت همسرش را جلب کنند.
میرزا علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم واسطه دیگری بود که ناصرالدین شاه به خیال راضی کردن خانمباشی نزد او فرستاد غافل از اینکه با این کار مقدمات خیانت همسرش به خود را فراهم میکند.
میرزا علیخان امینالدوله نیز در دفتر خاطرات خود به سواستفاده میرزا علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم از جریانات پیش آمده اشاره میکند. او نوشته صدراعظم که کار را به کام دید (از خانمباشی) عیش مدام گرفت. صدراعظم برای اجرای این خیانت به شاه و فراهم کردن فرصت ملاقات با خانم باشی به بهانه نصیحت کردن خانمباشی و دیدار پدر و مادر و زیارت مقابر او را سوار بر کالسکه میکرد و به تفرج میبرد.
در تمام این مدت شاه مخفیانه و به دور از چشم خانمباشی خواهرش ماهرخسار را ملاقات میکرد.
سرانجام خانمباشی به اجبار و علیرغم میل باطنی، رضایت خود را از ازدواج شاه با همسرش اعلام میکند به شرط اینکه شاه خواهرش ماهرخسار را به اندرون نیاورد و منزلی در شهر برای ملاقات با خواهرش تهیه کند که شاه هم چنین میکند.
تا چند ماه پس از مرگ ناصرالدین شاه خبری از خانمباشی نبود تا اینکه با به قدرت رسیدن مظفرالدین شاه، میرزا علیاصغر خان امینالسلطان از صدراعظمی عزل شد و به قم تبعید شد.
با عزل صدراعظم، حسین خان پدر خانمباشی عریضهای به مظفرالدینشاه نوشت. در این عریضه آمده: «دو سه ماه است دختر من را عزیز خان (صدراعظم سابق) به خانه خود برده و میگوید عیال من است و من از ترس صدراعظم جرات اظهار نداشتم حال هم که رفتهام بیاورم باز میگوید عیال من است».
به این ترتیب ماموران مظفرالدینشاه به خانه میرزا علیاصغر خان امینالسلطان میروند و به عزیزخان “چوب وافری میزنند” و خانمباشی را به خانه پدر برمیگردانند.