تبریز، شهر قدیمیای که در سایهکش سهند آرام گرفته است، هرگز شهر آرامی نبوده است. مردمانی سختکوش که مبارزه با مشکلات و استقامت را آموختهاند. شهری که از دیرباز دروازه تمدن شرق به غرب بوده، در
تاریخ معاصر ایران، اسم عام آستانه دوران جدید است و زادگاه مکتبی که آن را مبدأ تاریخ معاصر به شمار میآورند.
شهری که فراز و فرودهای بسیار به خود دیده است، مدتی پایتخت ایلخانان
مغول بود و در آستانه سلطنت قاجارها، مقر ستاد فرماندهی عباسمیرزا شد و دارالسلطنه و مولد بسیاری از وقایع تاریخ معاصر. تبریز، از دیرباز کانون مراودات تجاری و دروازه تجارت ایران با غرب بوده است. اما اهمیت تجاری این شهر، از اوایل حکومت قاجارها در ایران دوچندان شد و تاکنون فراز و فرود بسیاری را به خود دیده است.
اقتصاد تبریز در دوران دارالسلطنگی رونق بسیار داشت، آنگونه که وقتی امیرکبیر با خزانه خالی مواجه شد، برای انتقال ناصرالدین میرزای تازه شاهشده، از تجار آن شهر وام گرفت. کارخانه زیگلر آلمانی و کبریت توکلی و چرم خسروی خاطرات همین دورانند.
تبریز اما در دوران حکومت پهلوی اول، قربانی تمرکزگرایی رضاخانی شد و در دوران محمدرضا، پس از پایان حکومت یکساله فرقه دموکرات، رشد صنعتی را آغاز کرد. در همین دوران بود که برق لامع و شکلات آیدین متولد شدند و موج
مهاجرتهای آذربایجانیها به
تهران، کسانی مثل خسروشاهیها و شرکت مینو را وارد اقتصاد کل کشور کرد و در دوران دهه چهل بود که ماشینسازی و تراکتورسازی در تبریز بنیان نهاده شدند.
اقتصاد تبریز در سالهای اخیر نیز مانند شهرهای دیگر، قربانی گسترش روزافزون اقتصاد دولتی حاصل از درآمدهای نفتی، سیاست ناکارآمد و بیثباتی مقررات و قوانین شد و سوت بسیاری از کارخانهها و واحدهای صنعتی شهر خاموش شدند اما با وجودی که اقتصاد تبریز دیگر رونق گذشته را ندارد، با این حال به نظر میرسد اقتصاد آذربایجان کمتر از سایر استانها آسیب دیده است.
آذربایجان با کمترین نرخ بیکاری کشور، چهار درصد تولید ناخالص داخلی را تامین میکند و آذربایجانیها که رکورددار مهاجرت به پایتخت و دیگر کشورها بودهاند، توانستهاند با فروشگاههای دریانی، حضور خود را در تمام شهرها و محلات به رخ بکشند.
حتی اگر خود بازاریان هم از هایپرمارکتی همچون «لالهپارک» که نماد مدرنیته است خرید کنند، هنوز تیمچه مظفریه مرکز مهم تجارت
فرش محسوب میشود، چرم تبریز همچنان از بهترین پاپوشهای ایرانیان است و پارچههای بافت تبریز، بهترین تنپوشهای تولید داخل، محصولات کشاورزی از بهترین محصولات کشورند و هنوز بهترین شیرینیها و انواع تنقلات سوغات همین شهرند.
خشکبار تواضع، نماد کیفیت در این زمینه است و پشت جعبه بیشتر شکلاتهای ایرانی، آدرس کارخانه، نشانی تبریز را دارد.
لاله پارک و برندهای معروفش که برخیشان حتی در بهترین پاساژهای تهران و کیش هم شعبه ندارند، اتومبیلهای لوکس و گرانقیمت پلاک ارس، حضور بخش خصوصی
ترکیه و تاجران ترکی که اصرار دارند به خاطر پایین بودن هزینههای تولید در ایران، در تبریز سرمایهگذاری کنند و دفاتر تجاری بازرگانان تبریز در استانبول و وان، به خاطرمان میآورد که تبریز، نقش سنتی خود را حفظ کرده و همچنان دروازه تجارت با ترکیه و اروپاست.
مروری بر تاریخچه اقتصاد تبریز در دوران معاصر
تبریز از دیرباز کانون مراودات تجاری و دروازه تجارت ایران با غرب بوده است. اما اهمیت تجاری این شهر، از قرن نوزدهم و اوایل حکومت قاجارها در ایران دوچندان شد. نخست به دلیل دارالسلطنه شدن و دیگری به دلیل رونق راه تجاری طرابوزان-تبریز.
در اوایل دوره سلطنت فتحعلیشاه
قاجار و آغاز دو دوره جنگهای طولانی میان ایران و روس، تبریز به دلیل موقعیت جغرافیاییاش، به محل استقرار عباسمیرزا ولیعهد و ستاد و پایگاه جنگی علیه روسها بدل شد و تا پایان دوران حکومت قاجارها، دارالسلطنه و ولیعهدنشین باقی ماند. به روایت جیمز موریر، دیپلمات انگلیسی، «قبل از انتصاب عباسمیرزا به حکومت آذربایجان، تبریز محل مناسبی برای سکونت و زندگی نبود، ولی پس از استقرار او در تبریز دستور داد تا تمام امرا و درباریانش هرکدام برای خود و عملهجاتش خانههای جدید احداث نمایند».۱
مکتبی که سیدجواد طباطبایی، در کتابش «مکتب تبریز» از آن نام میبرد، با عباسمیرزا و وزیر او قائممقام متولد شد. شکست عباسمیرزا در جنگهای ایران و روس، آغاز مکتب تبریز، جنبش نوسازی و پایهای برای نهضت
مشروطهخواهی در سده بعد بود، با جنبش تبریز دورانی از
تاریخ ایران برای همیشه به پایان رسید و ایران سدههای میانه خود را پشت سر گذاشت و تبریز به اسم عامی برای درخواستهایی پیرامون آزادی و قانونگرایی بدل شد.
راه قفقاز به تبریز و راه استانبول از طریق دریای سیاه به طرابوزان و ارزروم و سپس به تبریز از جمله اولین و مهمترین راههای صادرات و واردات کالا در این دوره بودند که اهمیت تجارت تبریز را بالا بردند. نخستین تاجران انگلیسی که با ایران داد و ستد کردند، در زمان عباسمیرزا به تبریز آمدند و این شهر را پایگاه تجاری خود قرار دادند.
اینان از اواخر دوره فتحعلیشاه راه طرابوزان به تبریز را از مسیر قدیمی
جاده ابریشم گشودند۲ و در ۱۲۵۰ ق. بیش از صد بازرگان ایرانی در ارزروم، نیمه راه مسیر تبریز-طرابوزان، مستقر بودند که کالاهای تجاری را ظرف ۱۸ تا ۲۰ روز از
بایزید به تبریز میآوردند.۳ در نتیجه اقدامات عباسمیرزا، محصولات انگلیسی که بیشترشان «قماش منچستر بود به زودی در
بازار تبریز رواج روزافزونی یافت».۴
با وجودی که مسیر تبریز-تفلیس کوتاهتر و امنتر بود، با این همه رونق تجاری بندر طرابوزان و تمایل انگلیسیها و فرانسویها برای ارسال کالاهای خود از این مسیر که برعکس مسیر تفلیس تحت سیطره روسها نبود، باعث شد شاهراه تبریز-طرابوزان به عنوان مهمترین مسیر تجاری ایران و اروپا طی قرن نوزدهم میلادی محسوب شود. بازرگانان اروپایی کالاهای خود را از طریق کشتی از دریای مدیترانه به دریای سیاه و بندر طرابوزان میآوردند و از طریق یونانیان مقیم بازار تبریز و سپس انگلیسیها و گرجیها اقدام به خرید و فروش میکردند.
طی سالهای ۱۲۴۸ تا ۱۲۵۱ ق / ۱۸۳۲-۱۸۳۵ م، تجارت در تبریز به اوج خود رسید و در طول قرن نوزدهم میلادی تبریز مرکز پرجمعیتترین ایالت ایران به شمار میآمد و در ردیف اول شهرهای بازرگانی ایران قرار داشت. اوژن فلاندن سیاح فرانسوی که در همان سالها سفری به تبریز داشته، این شهر را مرکز بزرگترین و غنیترین استان ایران دانسته که همسایگی با
روسیه و
عثمانی بر اهمیت آن افزوده و تجارت آن به دلیل اقدامات عباسمیرزا و فعالیت بازرگانان انگلیسی، گرجی و یونانی گسترش چشمگیری یافته است.۵
این شهر به خاطر تجارت ترانزیتی اهمیت فوقالعاده داشت و کالاها از استانبول و طرابوزان و گرجستان به تبریز وارد میشد و از آنجا به تهران و سایر شهرهای ایران فرستاده میشد.۶ بازرگانان ایرانی به شکل فعالی در زمینه تجارت خارجی وارد شدند و کالاهای فرانسوی، آلمانی و نیز کالاهای انگلیسی از طریق تبریز به دیگر شهرهای کشور و همچنین ماوراءالنهر ارسال میشد.۷
کالاهایی که از اروپا به تبریز میآمد، شامل پنبه، چلوار، ماهوت،
فلزات، شیشه، قند و شکر، پارچههای مخمل نخی و ابریشمی، چیت موصلی، آینه و انواع محصولات ماشینی بود. صادرات تبریز نیز شامل ابریشم، مازو (که در همدان و کردستان به عمل میآمد)، رنگ، شال، تنباکو، خشکبار، موم، اسلحه و مقداری ابریشم ماشینی میشد.۸
در دوره
محمدشاه با توجه به ناامنیهای جنوب کشور، تبریز و راههای تجاری آن اهمیت فوقالعادهای یافت، به گونهای که در اواسط قرن نوزدهم میلادی بیشتر مبادلات تجاری با دول اروپایی به مرکزیت این شهر انجام میشد.۹ اهمیت بازرگانی تبریز به حدی رسید که سفیر
فرانسه در ۱۲۵۹ق / ۱۸۴۴م، در گزارشی از تهران به وزیر امور خارجه کشورش خاطرنشان کرد: «هرچه از اهمیت بازرگانی شهر تبریز بگویم، کم گفتهام، زیرا گسترش بازرگانی روزافزون است و افزایش تدریجی واردات، فراوانی ارتباط میان این شهر و استانبول، پیوند مستقیم با اروپا، گرایش بازرگانان اروپایی به در دست گرفتن انحصار پارچههای نخی، نزدیکی مراکز ارتباط، برپایی شرکتها… جملگی آینده پرباری برای شهر تبریز پیشبینی میکند.»۱۰
عباسمیرزا بانی مکتب تبریز
انگلستان هم با درک موقعیت تبریز و اهمیت راه تجاری طرابوزان-تبریز در سال ۱۲۴۵ق. / ۱۸۳۰م، در طرابوزان کنسولگری تاسیس کرد تا تجارت خود را با شمال غرب ایران گسترش دهد، ولی به زودی متوجه شد تا وقتی که در تبریز که بزرگترین شهر تجاری ایران بود، کنسولگری نداشته باشد، نتیجه نخواهد گرفت.۱۱
طبق محاسبات سارتیژ، سفیر فرانسه در ایران در خلال سالهای ۱۲۵۹ و ۱۲۶۰ ق / ۱۸۴۴ و ۱۸۴۵ م، واردات کالاهای اروپایی به ایران از راههای منتهی به تبریز یک میلیون و ۸۰۶ هزار و ۳۶۸
تومان برابر با ۲۱ میلیون و ۶۷۶ هزار و ۴۱۶ فرانک فرانسه بوده است، در حالی که در همان موقع کل اجناس اروپایی واردشده به مهمترین بندر تجاری ایران در جنوب یعنی
بوشهر، برابر با ۵۵۵ هزار و ۶۲۵ تومان معادل شش میلیون و ۶۶۷ هزار و ۵۰۰ فرانک فرانسه بود که حدود یکسوم ارزش کالاهای واردشده از تبریز است.
۱۲ در همین دوره زمانی صادرات ایران به اروپا از طریق تبریز، معادل یک میلیون و ۹۴۶ هزار و ۵۶۲ تومان برابر با ۲۳ میلیون و ۳۵۸ هزار و ۷۴۴ فرانک فرانسه بود و کل صادرات از بوشهر به مقصد انگلستان و
هند ۳۸۵ هزار و ۴۰۰ تومان برابر دو میلیون و ۵۲۴ هزار و ۸۰۰ فرانک فرانسه بود.
۱۳ این آمار نمایانگر آن است که ارزش کالاهای صادرشده از تبریز به خارج از کشور بیش از پنج برابر کالاهایی است که از بوشهر صادر شده و نیز نشانگر تراز مثبت تجاری ایران با اروپاست. کالاهای صادراتی عمدتاً شامل غلات، تنباکو، نمک، اسب، خشکبار، منسوجات، قماش و ابریشم و فرش بوده است و کالاهای وارداتی بیشتر آهن، فولاد، چوب، پارچههای انگلیسی، چرم، کاغذ، ادویه، شکر، قند، تفنگ و فلزاتی چون مس و طلا بودند.۱۴
با دقت در لیست کالاهای وارداتی از اروپا، اقبال به اجناسی که مورد نیاز موسسات تمدنی جدید همچون کارخانهها و صنایع نوین است، مشهود است که از آن جمله میتوان به فلزات اساسی چون فولاد، چدن و آهن اشاره کرد. همچنین کاغذی که از ایتالیا میآمد، و برای تامین نیاز چاپخانههای سنگی و روزنامه در کل کشور مصرف میشد، جالب توجه است!۱۵ در اثر همین تجارت برخی از عادات تمدنی جدید به ایران وارد شد.
تجار تبریز در انقلاب مشروطه
پس از عقد عهدنامه ترکمانچای و رشد و گسترش بیرویه واردات کالاهای خارجی، تجار و بازرگانان ایرانی تا حدودی به حاشیه رانده شدند. این امر از عوامل اصلی تاکید بازرگانان بر حمایت از صنایع ملی و تلاش آنها در تبلیغ برای مصرف کالاهای تولید داخل بود. تجار و اتحادیههای صنفی در دوران مشروطیت معتقد بودند اقتصاد و بازرگانی وابسته، نابودی همه آنها را در پی خواهد داشت.
خواست بازرگانان سنتی و مدرن از دولت، تامین جانی و مالی و جلوگیری از نفوذ بیگانگان در امور کشور بود. آنها به سرمایهگذاری در امر تولید وسیع و ایجاد بانکهای ملی علاقهمند بودند، و بر حمایت از صنایع ملی تاکید میورزیدند. سفرهای بازرگانان تبریز به کشورهای اروپایی نیز، اندیشههای نوین آزادیخواهی را در این شهر گسترش داد.
در نهضت مشروطه، گروههای متعددی شرکت داشتند، اما بازرگانان نقش ویژهای در این نهضت ایفا کردند.
از تاثیرگذارترین اقدامات تجار، تشکیل انجمنهای مختلف در نقاط گوناگون داخل و خارج از کشور بود. این انجمنها که به نوبه خود، انجمن مرکزی اصناف را به وجود آوردند، از مهمترین دلایل آگاهی تجار و روشنبینی تجاری آنها بود.۱۶ به عنوان مثال تشکیل انجمن ایالتی آذربایجان، با هدف رسیدگی به مسائل و مشکلات مردم، حکایت از شرایط سخت تجارت در ایران داشت و در عین حال از جنبههای مثبت حرکتهای خودجوش تجار و اصناف بهرغم فشارهای دولتی است.۱۷
میزان علاقهمندی و شیفتگی تجار تبریز به انقلاب مشروطه را از کمکهای بیدریغ برخی از آنان میتوان حدس زد. برای تجار و بازاریان، به نسبت توان و علاقه آنها به انقلاب، قبضهای کمک ارسال میکردند.۱۸
جعفر پیشهوری رئیس فرقه دمکرات
با امتناع
مظفرالدین شاه در امضا و تصویب نظامنامه انجمنهای ایالتی (در تاریخ چهاردهم جمادیالثانی ۱۳۲۴ ق)، مردم تبریز برای چندمین بار در آن ایام، بازار و مغازهها را بستند و خواستار ادامه روند مشروطه شدند. بستن بازار تبریز از بازار شیشهگرخانه آغاز شد و با تیراندازی دو نفر در دیگر بازارها، ترس بازاریان و مغازهداران از
محمدعلی میرزا، ولیعهد قاجار در تبریز، ریخته شد و آنان با بستن مغازهها و همراهی با مشروطهخواهان تهران، دولت و حکومت را در تنگنا قرار دادند.
بازاریان اولین گروهی بودند که با تعطیل کردن محل کسب و کار خود، در مسجد صمصامخان تجمع کردند و به تدریج علما و روحانیون به آنان پیوستند. پس از ۱۰ روز تعطیلی بازار و هوشیاری مردم تبریز، بالاخره شاه طی تلگرافی از تهران به تبریز، اجازه داد تا مردم نمایندگان خود را انتخاب کرده، راهی تهران کنند.۱۹ اما زمانی که بیاعتنایی شاه جوان به مشروطه و مجلس شورا به گوش اهالی تبریز رسید، کسبه شهر، بازار را بستند و بهطور جدی خواستار مشروطه تامه شدند.۲۰
در این دوره، تجار و بازرگانان کمکهای مالی فراوانی به ملیگرایان و آزادیخواهان کردند. آنان بار مالی تحصنها را به طور کامل بر عهده میگرفتند. اسلحه و مهمات مبارزان مشروطهطلب و مخارج خانوادههای آنان به کمک امثال حاجی مهدی کوزهکنانی و حاجمیرزا آقا فرشی و دیگر تجار تهیه و تامین میشد.
وجود نامهایی چون علی موسیو، حاجمهدی کوزهکنانی، حاجمحمدباقر ویجویهای، حاجعلی دوافروش، حاجاسماعیل امیرخیزی، میرکریم بزاز، مشهدیعباس قندفروش، جعفر چورکچی، محمدتقی طباطبایی ناظمالتجار، حاجرسول صدقیانی، حاجرضا جورابچی، مشهدیعلی ماهوتچی، حاجمیرزا آقافرشی، حاجیتقی لکتبریزی، حاجمحمدعلی بادامچی، و حتی خود
ستارخان، سردار ملی، و بسیاری نامهای دیگر در تاریخ مبارزات مشروطیت، این ادعا را به اثبات میرساند که در واقع اهرم حرکت این جنبش عظیم اجتماعی و ملی را بازرگانان تشکیل میدادند.۲۱
در اواخر دوره قاجار سرمایهگذاری خارجی توسط
آلمانها نیز بر رونق تجارت افزود. آلمانها دو کارگاه تاسیس کردند و بیش از ۱۲۰ کارگر را مشغول به کار کرده بودند. در نیمههای دوم قرن نوزدهم، بازار تبریز بعد از تهران، بر اساس شاخص حجم کالاها و تعداد مغازهها، بزرگترین بازار ایران گزارش شده است. اجناس وارداتی نخست به بازار تبریز میآمد و سپس در سایر مناطق ایران توزیع میشد. واردات کالا از استانبول عامل مهمی در رونق بازار تبریز بوده است.۲۲ کارخانههایی همچون کارخانه قالیبافی زیگلر آلمانی و کارخانه کبریت توکلی از جمله نشانههای رونق آن روزهای تبریز است.
افول تجارت تبریز
رونق بازار تبریز تا پایان قرن نوزدهم دوام نیاورد، و تجارت در این شهر رو به افول گذاشت. در این افول، هم دلایل داخلی و هم دلایل خارجی تاثیرگذار بود. پس از
جنگ جهانی اول و فروپاشی دولت عثمانی و ظهور بلشویسم پس از انقلاب اکتبر در روسیه، تجار تبریزی متوجه بازارهای اروپا شدند. علاوه بر این گشایش کانال سوئز از یکسو و آغاز حکومت پهلوی و سیطره دولت بر تن نحیف اقتصاد هم ضربههایی پیاپی بر اقتصاد این شهر وارد آوردند.
یکی از مهمترین دلایل انحطاط تجارت در تبریز نخست گشایش کانال سوئز بود که راههای شمالی کشور را از رونق انداخت و دیگری توقف حمل و نقل از طریق روسیه. حجم تجارت با
شوروی کاهش یافت، انتقال عمومی از طریق خلیج فارس انجام میشد و اجناس از طریق بوشهر و
بغداد به کشور میرسیدند. در اوایل قرن بیستم، سهم واردات تبریز از ۲۰ درصد در اول قرن به هفت درصد در ربع قرن کاهش یافت و صادرات نیز از ۱۴ درصد به هشت درصد سقوط کرد.۲۳ در نتیجه شهرهای
اصفهان و شیراز مرکز تجارت شدند.۲۴
با تصرف تبریز توسط روسها پس از قرارداد ۱۹۰۷، نیز بسیاری از نخبگان شهر مجبور به مهاجرت شدند. مبادلات تجاری، سیاسی و فرهنگی تبریز با قفقاز قطع شد. جنگ جهانی اول و انقلاب بلشویکی روسیه به جایگاه تبریز آسیب زد. تاجران بزرگ تبریز با اروپا عمدتاً از طریق روسیه یا عثمانی در تماس بودند و حتی در سنپترزبورگ، مسکو، باکو و ایروان دفتر داشتند، اما با انقلاب روسیه و بعدها تحولات ترکیه، تجارتشان را از دست دادند.
عدهای ورشکسته شدند و عدهای مهاجرت کردند و مالالتجاره بسیاری از تجار ایرانی مصادره شد. بعدها اجحافاتی که شورویها با تجار داشتند، موجب اعتراض عمومی آنان در مناطق شمالی و ایجاد تشکیلاتی به نام «نهضت اقتصاد» شد و از همین رو
تیمورتاش در طرح اصلاحات مملکتی، که در آستانه سلطنت رضاشاه به وی ارائه داد، پیشنهاد قطع ارتباطات تجاری با شوروی را داد.۲۵
دوره سلطنت رضاشاه نیز تبریز را به جایگاه پیشین بازنگرداند. با تضعیف نهاد دربار و کمرنگ شدن جایگاه ولایتعهد، تبریز به عنوان ولیعهدنشین، دیگر از موقعیت پیشین برخوردار نبود. دولتی شدن اقتصاد هم به آنان ضربه وارد کرد. تجارت با خارج در اختیار دولت قرار گرفت و تجار را وادار کردند از طریق شرکتهای دولتی کار کنند و تجار تبریزی با این سیستم آشنا نبودند. علاوه بر این با سیاست تمرکزگرایی در عصر رضاشاه، تبریز و دیگر شهرها به انزوا محکوم شدند، چرا که در دوران تمرکزگرایی، ایران تنها در پایتخت معنا میشد.
آذربایجان که زمانی دروازه تجارت ایران با جهان غرب نامیده میشد، در این دوران تا این حد تنزل یافته بود که آن را تنها انبار غله ایران مینامیدند. در این دوران، تهران و مازندران زادگاه شاه پهلوی بر هر ایالت دیگری رجحان داشتند. در دهه ۱۳۱۰ از ۲۰ کارخانه جدیدی که در چهار شهر آذربایجان برپا شد، تنها دو کارخانه از سرمایهگذاری مستقیم دولت برخوردار شده بود، در حالی که در همین مدت، حکومت در ایالات مرکزی و شمالی کشور برای ۲۰ کارخانه از ۱۳۲ کارخانه تاسیسشده، سرمایهگذاری کرده بود.۲۶
جواد برقلامع بنیانگذارحوله برقلامع
در دوره حکومت رضاشاه به علت گسترش روابط سیاسی با آلمان، کنسولگری آن کشور در خیابان لالهزار تبریز تاسیس شد و روابط تجاری بازار تبریز با کشور آلمان توسعه یافت. گروهی از بازرگانی ایرانی و به ویژه تبریزی، شعبههایی برای تجارت در کشورهای اروپایی مثل آلمان و ایتالیا ایجاد کردند و طبق مقررات بینالمللی در داخل و خارج کشور به تجارت پرداختند.۲۷
از سوی دیگر تحول کلی در ساختار ترابری کشور، سرکوب قبایل سرکش و استقرار امنیت نسبی موجب شد تا مرکزیت دادوستد از شهرهای بزرگی مانند تبریز به سایر نقاط و بنادر سوق داده شود؛ ولی مراکز عمده تجاری در بازار تبریز همچنان نقش خود را ایفا میکردند. نهتنها داد و ستد و صادرات فرش، خشکبار، چرم و پشم به کشورهای اروپایی انجام میگرفت، بلکه صادرات اقلامی مانند روده که تا آن زمان با نمک مخلوط و درون خاک مدفون میشد، با هوشمندی و ابتکار اشخاصی مانند حاجرضا طوبی آغاز شد و درآمد ارزی قابل توجهی عاید کشور کرد.۲۸
واردات عمده ایران نیز از راه تبریز بود، علت آن راهآهنی بود که در جنگ جهانی احداث شده بود، هر چند بندرعباس و بنادر دیگر نیز فعال بودند، ولی انتقال جنس از آنجا به تهران امنیت نداشت. غالباً قماش و بلورجات وارد تبریز میشد و خریداران از سطح کشور به تبریز میآمدند. آلمانیها در تیمچه سرای حاجسیدحسین کهنه، دفتر داشتند.
«مسیو مریکا» که اصلیت یونانی داشت، نماینده چند کارخانه بزرگ خارجی در ایران بود. تبریز در اولین سال سلطنت رضاشاه مرکز عمده تجارت قالی ایران بود و مهمترین اقلام صادراتی شهر قالی، خشکبار و پوست و چرم، و واردات عمده آن را پارچه، قند و چای تشکیل میداد.۲۹
تبریز زیر چکمههای سرخ
بعد از سقوط رضاشاه، پیدایش احزاب سیاسی و اتحادیههای کارگری در شهرهای بزرگ، سطح آگاهی سیاسی مردم را بالا برد و به افزایش هوشیاری طبقاتی و قومی آنان کمک کرد. در بعضی نقاط ایران و از جمله آذربایجان، استعفای رضاشاه به عنوان نشانهای از پایان تمرکزگرایی کشور، تعبیر شد. آذربایجان در دوره رضاشاه، یکی از چند منطقه جغرافیایی کشور بود که به راههای گوناگون متحمل بیتوجهی شده بود. خلأ قدرت در این منطقه که ناشی از اشغال شمال غرب ایران به وسیله نیروهای شوروی بود، با وضعیت پریشان اقتصادی حال و گذشته آن و بالا گرفتن احساس هویت قومی از عواملی بودند که در دگرگونی اجتماعی آذربایجان سهم عمدهای داشتند.
۳۰ وقوع جنگ دوم جهانی و اشغال آذربایجان به دست قوای روس و تبعات ناشی از آن، صدمات جبرانناپذیری بر پیکر بازار تبریز وارد کرد. نهتنها طرفهای تجاری بازار تبریز در سرتاسر اروپا و منطقه درگیر جنگ بودند و امکان صدور کالا در شرایط قحطی موجود مقدور نبود، بلکه سلطه روسها عرصه را بر بازاریان تبریز تنگتر میکرد. بر اثر نگرانی تجار از آینده و کسب و کار، بسیاری از مراکز عمده تجاری بازار تبریز، تعطیل شدند و بازرگانان برجسته به تهران و شهرهای دیگر مهاجرت کردند.
در این دوران، شهر تبریز با داشتن ۳۵ هزار نفر کارگر صنعتی، کانون نهضت کارگری ایالت بود.۳۱ کارگران کارخانههای نساجی و کارخانههای کبریتسازی شهر، در برپایی نخستین حلقههای کارگری پیشگام بودند. شرایط به خصوص با وجود افزایش نرخها، برای به راه انداختن نهضت کارگری مطلوب بود۳۲ و ارتش سرخ کالاهای مورد نیاز خود را به کارخانههای آذربایجان سفارش میداد.۳۳
اما پایان جنگ دوم جهانی هم برای تبریز خوشیمن نبود، کارخانهها و کارفرمایان دیگر بخشهای اقتصاد محلی به تقاضای بازار جنگ متکی بودند و با پایان جنگ دچار بحران شدند. ارتش سرخ از سفارش دادن کالا به کارخانههای آذربایجان دست کشید و بنابراین حیات اقتصادی آذربایجان رو به افول نهاد. بنا بر نوشته کنسول بریتانیا در تبریز «حالا همه کارخانههای شهر معتقد شدهاند که یا ضرر خواهند دید یا حداقل زورکی هزینههای جاری را به دست میآورند».۳۴
بحران اقتصادی پس از جنگ در آذربایجان و عدم توزیع عادلانه مواد خوراکی در سراسر کشور هم آذربایجانیها را متقاعد کرد که از نظر حکومت مرکزی، ایران یعنی فقط تهران. همین امر بسیاری از تجار تبریز را وادار به مهاجرت کرد و امید آنها به بازگشت را از بین برد.
تبریز نیز مانند اغلب مناطق شمال ایران، تحت تاثیر اندیشه چپ، خواستار اصلاحات اساسی اجتماعی و اقتصادی بود. بعد از جنگ دوم جهانی، افزایش نفوذ شورویها و عوامل داخلی آنان، ریسک تجارت در مناطق شمالی ایران را بالا برد و از این تاریخ به بعد، به مهاجرت بسیاری از تجار منجر شد. اگرچه بسیاری از تجار تبریزی پیشتر تحتفشار در دوران سلطنت رضاشاه از تبریز به تهران مهاجرت کرده بودند.
اوضاع نابسامان پس از جنگ و عدم توزیع عادلانه مواد غذایی در تهران و شهرستانها، این اندیشه را در میان آذربایجانیها رشد داد که اعطای یک امتیاز نفتی به اتحاد شوروی، رونق اقتصادی را به این منطقه بازخواهد گرداند. در تابستان ۱۳۲۴ بیشتر کسانی که در بخش تولید مواد مصرفی کار میکردند، بیکار شدند. کارخانه دخانیات تبریز بیش از ۳۰۰ تن از کارگران خود را اخراج کرد. در این دوران حزب توده به شدت در آذربایجان فعالیت داشت و همین امر آذربایجان را آبستن حوادث بسیاری میکرد که حکومت خودمختار آذربایجان و پیشهوری مولود آن بود.۳۵
حزب دموکرات اصلاحاتی را آغاز کرد، یکی از برنامههای دولت این بود که «هنگام تعیین عایدات مالیاتی و اعتبارات بودجه کشور، دولت درباره آذربایجان برنامه بهبود آبادی و عمران شهرها و اصلاح کارهای فرهنگی و بهداری و… را در نظر خواهد گرفت»، اما شیوه برخورد دموکراتها در طرفداری از شورویها، اندکاندک باعث شد حزب، پایگاه مردمی خود را از دست بدهد و شبح جدایی از ایران و الحاق به شوروی و نگرانی از خسارات اقتصادی و فرهنگی غیرقابل جبران به آذربایجان، موجب شد بهرغم همه اصلاحات، نتوانند حمایت مردمی را هنگام سقوط حکومت خود در اثر حمله نظامی تهران جلب کنند.۳۶
کربلایی علی مسیو از تجار مشروطه خواه
حاکمیت یکساله فرقه دموکرات آذربایجان پس از ترک قوای متفقین و مصادره اموال برخی از بازرگانان متمول، به نگرانیها دامن زد و نقش فراملی و فرامنطقهای بازار تبریز کمرنگ شد. پس از سقوط پیشهوری داد و ستد تجاری با اروپا از سر گرفته شد و به ویژه دستاندرکاران فرش در بازار تبریز دریافتند که اروپای خسته از جنگ و خونریزی به دنبال آرامش و زیبایی است و طراحان برجسته فرش در تبریز نقوش جادویی خود را با رنگهای ملایم درآمیختند و فرش تبریز به این طریق جای خود را دوباره در میان اروپاییها باز کرد.۳۷
پینوشتها:
۱- ده سفرنامه، ترجمه مهراب امیری، صص ۲۸۵ و ۲۸۶.
۲- لمبتون، سیری در
تاریخ ایران بعد از
اسلام، ترجمه یعقوب آژند، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۱۸۸.
۳- هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی ۱۸۳۴ تا ۱۸۴۸، پاریس: انتشارات خاوران، صص ۲۰۹ و ۲۱۰.
۴- دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران: نشر اختران، صص ۱۳۲ و ۱۳۳.
۵- اوژن فلاندن، سفرنامه اوژن فلاندن به ایران در سالهای ۱۸۴۰ و ۱۸۴۱، ترجمه حسین نورصادقی، چاپخانه روزنامه نقشجهان، صص ۷۲ تا ۷۴.
۶- لمبتون، ص ۲۲۱.
۷- بازار ایرانی، تجربهای در مستندسازی بازارهای ایران، ص ۵۸.
۸- مصطفی مومنی، تبریز، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حدادعادل، تهران: بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، ۱۳۸۰، ج ۶، ص ۳۹۹.
۹- لمبتون، ص ۲۴۲.
۱۰- ناطق، ص ۲۱۱.
۱۱- رایت، ص ۱۰۷.
۱۲- ناطق، صص ۲۲۲ و ۲۲۳.
۱۳- همان، صص ۲۲۷ تا ۲۲۹.
۱۴- همان، صص ۲۱۹ تا ۲۲۹.
۱۵- همان، ص ۲۱۸.
۱۶- مینا جباری، همیشه بازار، تهران: نشر آگه، ۱۳۷۹، ص ۱۲۲.
۱۷- همان، صص ۱۲۴ تا ۱۲۶.
۱۸- عبدالحسین ناهیدیآذر، تجار و دهقانان در عصر مشروطهخواهی، تبریز: اختر، ۱۳۸۹، ص ۷۶.
۱۹- محمدباقر ویجویه، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، تصحیح غلامرضا طباطباییمجد، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶، صص ۲۳۴ و ۲۳۵.
۲۰- همان، صص ۲۶ و ۲۸.
۲۱- ناهیدی آذر، صص ۷۱ تا ۷۶.
۲۲- چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره، ۱۳۸۸، صص ۱۵۰ تا ۱۶۴.
۲۳- همان، ص ۱۶۸.
۲۴- همان، ص ۱۶۷.
۲۵- مهرنامه، شماره ۴۳، تبریز هرگز بلشویک نشد، میزگرد با موسی غنینژاد و کاوه بیات، ص ۱۵۵.
۲۶- تورج اتابکی، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمه محمدکریم اشراق، تهران: توس، ۱۳۷۶، صص ۷۱ و ۷۲.
۲۷- جوادی، تبریز و پیرامون، ص ۲۵۸.
۲۸- حسن حبیبی، بازار بزرگ تبریز، انتشارات بنیاد ایرانشناسی.
۲۹- همان.
۳۰- اتابکی، ص ۱۳.
۳۱- ناصر پاکدامن، آمارنامه اقتصاد ایران در آغاز جنگ دوم جهانی، ج ۱، انتشارات
دانشگاه تهران، ۱۳۵۵، ص ۱۳ به نقل از اتابکی.
۳۲- گزارش وزارت امور خارجه انگلستان، یادداشتهای تبریز، مورخ ۳۰ شهریور تا ۹ آبان ۱۳۲۱ به نقل از اتابکی.
۳۳- اتابکی، ص ۱۰۵.
۳۴- گزارش وزارت امور خارجه انگلستان، یادداشتهای تبریز، مورخ ۳۹ شهریور تا ۲۰ مهر ۱۳۲۳ به نقل از اتابکی.
۳۵- اتابکی، ص ۱۰۷.
۳۶- همان، صص ۲۰۱ و ۲۰۲.
۳۷- حبیبی، همان.