«اواخر دهه چهل و اوایل پنجاه، مردم ژیان میخریدند ۲ هزار تومان، سپس بلافاصله سراغ رادیوگرامفروشیها میآمدند. روی ماشین ۲ هزار تومانی، رادیوگرام ۷۰۰ یا ۸۰۰ تومانی میبستند.
مردم به ویژه جوانها در این دههها خیلی به داشتن گرام در خودروهایشان علاقه داشتند. ما حتی روی موتورسه چرخه هم رادیوگرام بستهایم. خیلیها هم روی رادیوگرام ماشینشان شبرنگ میزدند و آن را تزیین هم میکردند. به جرأت بگویم که من فقط روی وسپا رادیوگرام نبستهام».
«رضا علیمیرزایی» زاده سال ۱۳۲۶ خورشیدی، از کودکی کار تعمیر و فروش رادیوگرام را در تهران آغاز کرده است. در روزگاری که حتی دیویدیها و لوحهای فشرده هم شانسی برای فروش ندارند، آقا رضا هنوز صفحهها، گرامافونها و گرامهای قدیمی را به مشتریها میفروشد. او میگوید :«اگر آفتاب و گرما به صفحهها میخورد آنها را خراب میکرد.
خیلیها صفحههای گرامافون و گرامشان را زیر تشک و لای رختخوابهای خانه نگه میداشتند که نور آفتاب به آنها نخورد و خراب نشود». او شنیدنیهایی فراوان درباره گرام و گرامافون و مشتریهای قدیمی خود دارد.
جناب علیمیرزایی! شما که دههها است، به کار خرید و فروش گرامافون مشغولاید، میدانید گرامافون از چه زمانی وارد ایران شد؟
گرامافون پیش از رادیو آمد. آن زمان هنوز ، رادیو، سینما و تلویزیون وجود نداشت و مردم از وسیلهای مثل گرامافون خیلی استقبال کردند. گرام هم پس از گرامافون آمد.
فرق گرام و گرامافون در چیست؟
گرامافون کوکی بود و به وسیله هندلی که کنارش وجود داشت روشن میشد. دستگاه را باید کوک میکردند و تا زمانی که این کوک تمام شود، گرامافون صفحه را میچرخاند و میخواند. گرامافونها بیشتر ظاهری بزرگ و بوق یا شیپور داشتند. گرام اما با برق و باتری کار میکرد، در نتیجه مدلی تازه نسبت به گرامافون و نیز گرانتر بود زیرا استفادهای بهتر داشت.
معروفترین مارکهای گرام و گرامافون چه بود و از چه کشورهایی به ایران میآمد؟
مارکهایی مختلف در بازار وجود داشت که کیفیت همگی خوب بود. فیلیپس، پتاز، بیاسآر از جمله اینها به شمار میآمدند. گرامافون نخستین بار از انگلیس به ایران آمد، به همین دلیل همه گرامافونهای ایران تا مدتی انگلیسی بود. گرامافونهای آلمانی پس از آن به کشور وارد شد. آنها هم خیلی باکیفیت بودند.
گرامها و گرامافونهای ژاپنی هم پس از سال ۱۳۵۴ به بازار ایران آمد و توانست جای خود را در دنیای صدا و موسیقی باز کند. محصولات ژاپنی گرچه کیفیت آلمانیها و انگلیسیها را نداشتند اما ارزانقیمت بودند؛ هر کس میخواست کمترین هزینه را برای گرام یا گرامافون داشته باشد، سراغ آنها میرفت.
گرام و گرامافون تا چه زمانی در اوج بود و مردم از آن برای سرگرمی بهره میبردند؟ با توجه به این که هنوز رادیو و تلویزیون به خانهها راه پیدا نکرده بود و گرام و گرامافون تنها سرگرمی اهالی هر خانه بود.
خیلی از خانهها گرام و گرامافون داشتند، آنهایی هم که نداشتند، از دوست و آشنا و همسایه قرض میگرفتند تا مثلا یک روز در هفته در خانه گرامافون و گرام گوش کنند.
مردم به بهانه گوش کردن صفحههای جدید یا شنیدن آهنگی شاد، شبنشینی میرفتند؛ خانه کسانی که گرامافون داشتند معمولا هر شب از مهمان پر بود. آن زمان هنوز سینما نیامده بود و تلویزیون در هیچ خانهای پیدا نمیشد. آپارات اما وجود داشت. بعضی از این آپاراتها صوتی بودند و برخیشان صدایی نداشتند و فقط تصویر را نشان میدادند.
در کنار آپاراتهای بدون صدا هم گاهی گرامافون میگذاشتند و همزمان با نمایش فیلم، گرام یا گرامافون موزیکی هم پخش میکرد. بعدها که تلویزیون آمد آپاراتها جمع شد، مردم اما همچنان از گرامافون استفاده میکردند.
برنامههای تلویزیون محدود بود و ۲۴ ساعته نمایش نداشت. گرام و گرامافون البته کاربردی متفاوت داشت و موسیقی پخش میکرد و مردم سادهتر و بهتر با آن ارتباط برقرار میکردند. ضبطهای کاستخور که آرامآرام آمدند، گرامافونها از دور خارج شدند.
مرکزهای عرضه گرامافون و گرام در منطقهای ویژه در پایتخت بودند یا در هر محلهای میشد این مغازهها را پیدا کرد؟
تعدادشان به ویژه در محدوده جمهوری و سعدی زیاد بود. آنجاها مرکز فروش گرام و گرامافون به شمار میآمد. در سطح شهر هم البته میشد این مغازهها را پیدا کرد. صفحهها هم در هر کوچه و خیابان فروخته میشد؛ هرکس اراده میکرد میتوانست از محدودهای نزدیک، از دکه یا از مغازههای فروش صفحه، آنها را تهیه کند.
خوانندهها برای پر کردن صفحه به استودیوهای خارج از کشور میرفتند یا در همینجا این صفحهها پر میشد؟
برخی برای این که استودیوهای ضبط موسیقی بیرون از کشور مثل کشورهای انگلستان و فرانسه کیفیت خیلی خوبی داشت برای ضبط به آنجاها میرفتند، سپس از روی صفحههای اصلی ضبط شده، در همینجا صفحههای جدید پر میکردند و می فروختند.
خیلیها هم در همینجا موسیقیهای خود را ضبط میکردند. صفحههای خارجی هم بود که به جز آثار کلاسیک، چندان در میان عامه مردم طرفدار نداشت. فکولیها و فرنگرفتهها اما سراغ صفحههای خارجی هم میگرفتند و ترانههای خارجی گوش میدادند.
قیمت صفحهها چقدر بود؟
به خود صفحه، دور و کیفیت ضبط آن بستگی داشت. صفحهها عمدتا حدود ۲۰ ریال قیمت داشتند. البته روی صفحهها مینوشتند که مثلا اگر قیمت صفحهای ۲۰ ریال است، ۱۰ ریال آن بابت مالیات دریافت میشود.
مردم بیشتر سراغ چه صفحههایی میرفتند و به صدای کدام خوانندهها علاقه داشتند؟
ایرج و اکبر گلپایگانی و خوانندههای دیگر هم بودند. خوانندههای زن هم بودند که صفحههایشان پرطرفدار بود. خوانندههایی هم خاص بودند. مثلا میگفتند داوود مقامی سلاخ بود، برای همین بیشتر قصابها صفحههای داوود مقامی گوش میکردند.
همه خوانندهها صفحه داشتند و مردم به شنیدن آن علاقهمند بودند. حتی آن زمان شغلی به نام تصنیففروشی وجود داشت. دستفروشهای دورهگرد هم بودند که به کوچهها میآمدند و تصنیفهای روز را که روی کاغذ چاپ کرده بودند، میفروختند. خودشان با صدای بلند آن تصنیفها را میخواندند. بعضیهایشان صدای خیلی خوبی داشتند.
دخترهای جوان هم در میان این تصنیففروشها زیاد بودند. چند نفر از خوانندههای معروف حتی کارشان را از تصنیففروشی شروع کردند. مشتری این تصنیفها معمولا زنها بودند که به تصنیف علاقه داشتند، شعرها را میخریدند و در خانه زمزمه میکردند.
آیا از همان آغاز ورود گرامافون و گرام، محتوای صفحهها فقط ترانه و آواز بود یا صفحههای دیگر هم وجود داشت؟
صفحهها یا آواز و ترانه بودند یا صفحههای مربوط به نوحهها و عزاداریها که در دسته صفحههای مذهبی قرار میگرفتند. این صفحهها از دهه چهل باب شدند.
یکی از معروفترین صفحههای مذهبی صفحه مربوط به دو طفلان مسلم بود. نوحهخوانهای معروف این صفحهها را در شرکتهایی مثل مونوگرام و نووا ضبط میکردند. خیلی از خانوادههای مذهبی که در خانه گرام یا گرامافون داشتند، فقط صفحههای مذهبی گوش میدادند.
اصفهان و تهران دو مرکز معروف برای ضبط صفحههای مذهبی به شمار میآمدند. شعرهای مثنوی، شاهنامه و سرودههای شاعران و دیوانهای معروف و پرطرفدار ادبیات ایران هم در صفحهها پر میشد و شب به شب، صدای آنها از هر خانههای به گوش میرسید.
خرید گرامافون، ویژه بخشی از جامعه بود یا همه میتوانستند گرامافون داشته باشند؟
گرامافون و گرام، انواع زیادی داشت. قیمت آنها بسته به مارک و مدل متفاوت بود. قیمت متنوع آنها موجب شده بود خیلیها بتوانند گرامافون یا گرام تهیه کنند. هر نوع گرام اما ویژه یک قشر بود.
مثلا گرامافونهای ژاپنی قیمتی ارزانتر از رادیو داشتند و همه میتوانستند آن را بخرند، البته اگر اهل گوش کردن به صفحه و گرامافون بودند. گرامهای کنسولی و مبله اما گران قیمت بودند؛ خرید آن کار هر کس نبود.
معمولا سرهنگها و افسرها و افرادی که وضع مالی خوب داشتند، اینگونه گرامها را میخریدند. آنها جنس خود را سفارش میدادند و ماشینی میفرستادند تا کنسول گرام و رادیو را تحویل بگیرد و به خانه ببرد.
قیمت یک گرام یا گرامافون در دهههای سی و چهل در چه حدودی بود؟
ژاپنیها از ۵۰ تومان شروع میشد و تا ۲۰۰ تومان هم میرسید. آلمانیها و انگلیسیها از ۲۵۰ تومان به بالا بود. آن زمان صفحه ۲ تومان بود. گرامهای ماشینی هم حدودا ۳۵۰ تومان قیمت داشت.
شنیده بودم در یک دوره بستن گرام بر خودروها مد شده بود. خودرودارهای زیادی برای بستن گرام به شما مراجعه میکردند؟
این کار از دهه ۴۰ به بعد خیلی مد شد. مشتریهایی فراوان برای بستن گرام روی ماشینشان به ما مراجعه میکردند. فرقی هم نداشت ماشین مدل بالا یا گرانقیمت و آنچنانی باشد.
خوب یادم است اواخر دهه چهل و اوایل پنجاه، مردم ژیان میخریدند ۲ هزار تومان، سپس بلافاصله سراغ رادیوگرامفروشیها میآمدند. روی ماشین ۲ هزار تومانی، رادیوگرام ۷۰۰ یا ۸۰۰ تومانی میبستند. مردم به ویژه جوانها در این دههها خیلی به داشتن گرام در خودروهایشان علاقه داشتند. ما حتی روی موتور سه چرخه هم رادیوگرام بستهایم. خیلیها هم روی رادیوگرام ماشینشان شبرنگ میزدند و آن را تزیین هم میکردند.
به جرات بگویم که من فقط روی وسپا رادیوگرام نبستهام. از سوی دیگر آن کسی هم که بنز میخرید به محض تحویل گرفتن ماشین، میآمد و میخواست رادیوگرام ببندد. روزی میشد که ما هم روی بنز ۳۵ هزار تومانی هم روی ژیان ۲ هزار تومانی رادیوگرام میبستیم.
گرام و گرامافون لوازم جانبی هم داشت که به همراه اصل کالا در کنارش به فروش برود؟
وسیله جانبیای به آن شکل نبود. صفحه که حتما میخریدند. خیلیها هم آلبوم صفحه میخریدند که صفحهها را در آن نگه دارند چون اگر آفتاب و گرما به صفحهها میخورد آنها را خراب میکرد. خیلیها صفحههای گرامافون و گرامشان را زیر تشک و لای رختخوابهای خانه نگه میداشتند که نور آفتاب به آنها نخورد و خراب نشود.
گرام و گرامافون در مجالس هم کاربردی داشت؟
بله. در عروسیها اگر کسی خودش در خانه گرام یا گرامافون نداشت، از در و همسایه قرض میگرفت. آهنگ مبارکبادا را از اول تا آخر مجلس میگذاشتند. خیلیها با این آهنگ و صفحهها خاطرههایی ماندگار از عروسیهای قدیم داشتند.
مجالس عروسی قدیم هم در خانه برگزارمی شد، مثل امروز نبود که تالار فقط ۳ ساعت زمان بدهد. از غروب شروع میشد و تا آخر شب ادامه داشت. حالا فکرش را بکنید اگر گرامافون بود و هندلی، چند بار باید آن را کوک میکردند تا مجلس را گرم نگه دارند.
ضبط صوت از چه زمانی وارد ایران شد؟ با ورود ضبط صوت شرایط فروش گرام و گرامافون چه تغییری کرد؟
از سال ۱۳۵۴ به بعد کارخانه فیلیپس ضبط صوت و نوار کاست را باب کرد. توشیبا و سونی و دیگر کارخانهها هم تولید ضبط صوت را شروع کردند. مردم هم بدین ترتیب به گوش دادن نوار کاستها روی آوردند.
همانطور که پس از آمدن سیدیها، بازار نوار کاست از سکه افتاد، ضبط صوت و نوار کاست هم بازار گرام و گرامافون را بیرونق کردند. البته هنوز هم خیلی از قدیمیها به همین گرامافونهایشان دلخوشاند و همچنان از آن استفاده میکنند.
آیا گرام و گرامافون را به مشتریها اجاره هم میدادید؟
خیلیها برای اجاره میآمدند؛ مثلا مجلسی داشتند و میخواستند موسیقی شاد بگذارند یا حتی مهمانی قرار بود از راه برسد و میخواستند بگویند ما هم در خانه گرام داریم. ما اما هیچگاه اجاره نمیدادیم چون احتمال شکستن و خرابی آن وجود داشت.
برای همین اگر کسی میخواست موقتا گرام یا گرامافون در خانه داشته باشد سعی میکرد از در و همسایه قرض بگیرد. حتی در دهههای اخیر هم برای ساخت فیلمهای قدیمی به سراغ ما میآیند و میخواهند رادیوها را به امانت ببرند.
یک بار آقایی از طرف مرحوم خسرو شکیبایی به مغازه آمد و گفت برای ساخت فیلمی به تعدادی رادیو و گرام قدیمی نیاز دارد. به او گفتم گرامها و رادیوها قرضی نیست. قرار شد با خود خسرو شکیبایی سری به مغازه بزند که چند هفته بعد خبر فوت او را شنیدیم. مشتریهای آشنا اما از ما گرام قسطی هم میخریدند.
گرامها و گرامافونهایی که امروز در مغازه دارید مربوط به چه سالهاییهستند و چگونه سر از این مغازه درآوردهاند؟
نوهها و نتیجههای مشتریهای قدیمی ما، امروز گرام و گرامافونهای پدر و پدربزرگهایشان را برای فروش به اینجا میآورند. ما هم اگر گرامی قابل تعمیر باشد، این کار را انجام میدهیم. اگر هم نه، از قطعات آن برای تعمیر گرامهای دیگر کمک میگیریم. من همین الان برای تعمیر گرامهای مختلف تا ۴۰ سال آینده ابزار و وسیله دارم. سرانجام اما یک روز همه گرامافونهای قدیمی دنیا خراب میشود و چیزی از آنها به جای نمیماند.
ما در بیان روزمره اصطلاحی به نام «سوزن کسی گیر کردن» داریم. این اصطلاح گویا با گرامافون ارتباط دارد.
بله! صفحههای گرامافون بر اثر ضربدیدگی به اشکال دچار میشدند و سوزن گرامافون در یک نقطه که فرورفتگی و ضربخوردگی رخ داده بود، گیر و یک کلمه را همواره تکرار میکرد. این اصطلاح به آن معنی است که فردی همواره یک جمله یا کار را تکرار میکند و ولکن نیست.