اما پژوهشهای دیگری هم تضاد این دیدگاه را نشان میدهد و گویای آن است که زنان در مسائل سیاسی – اجتماعی این عصر، بخصوص در دوره مشروطه، حضوری فعال داشتهاند. تا پیش از قاجار و در طول حاکمیت این سلسله، مراکز آموزشی در چارچوب مکتبخانهها محدود میشد و محتوای آموزشی آنها در طول چند سده دگرگون نشده بود. اما در میانه این دوره، بخصوص در آستانه مشروطیت، اولین سنگ بنای آموزش و پرورش به سبک جدید گذاشته شد.
در جامعه بسته و مرد سالار ایران آن روز، طبیعتاً این آموزش و پرورش جدید بایستی فقط سهم مردان بوده باشد. اما زنان، با توجه به فرصتهای محدودی که در این زمان برای آنها فراهم آمده بود، با اقدامات مناسب و با حضور مستقیم و غیرمستقیم در زمینه احقاق حقوق خود تلاشهای زیادی را آغاز کرده بودند.
در این دوره، زنان ایرانی پیش از آنکه منتظر پشتیبانی دولت و حمایتهای قانونی باقی بمانند، به سازماندهی خود پرداختند و به شیوههای خلاق، دست به تأسیس و اداره مدارس دخترانه و مراکز بهداشتی – درمانی و کانونهایی برای نگهداری و تربیت کودکان بیسرپرست زدند.
تعلیم و تربیت رسمی دختران در عصر قاجار (قبل از مشروطه) عموماً در مکتبخانهها، تدریس خصوصی در منازل و حوزههای دینی انجام میگرفت. دختران در مکتبخانهها تا هفت سالگی و بهصورت مختلط در کنار پسران به آموختن میپرداختند.
در دوره محمد شاه، نخستین مدارس به شیوه جدید در ایران توسط مسیونرهای امریکایی و سپس فرانسوی تشکیل شد. نخستین مدرسه دخترانه را یک کشیش امریکایی بهنام پرکینز در شهر ارومیه تأسیس کرد. این مدرسه در ابتدا مخصوص اقلیتهای مذهبی بود و هیچ دختر مسلمانی اجازه تحصیل در آن را نداشت. چرا که جامعه آن عصر به هر گونه تحولی با دیده شک مینگریست و تحصیل دختران را جایز نمیدانست.
پس از انقلاب مشروطه، در خصوص تأسیس مدارس جدید یا عدم تأسیس آن در مجلس اختلاف نظر وجود داشت. مشروطهخواهان و نمایندگان مجلس اول در خصوص مدارس جدید به سه دسته تقسیم میشدند:
دسته اول، بر این عقیده بودند که با توجه به گستردگی علوم جدید، دختران باید صرفاً علومی را فرا بگیرند که مستقیماً به کارشان آید. اینان معتقد بودند که دختران علاوه بر یادگیری خواندن و نوشتن، بایستی مطالبی همچون تربیت اطفال و خانهداری و حفظ مراتب ناموس و شرف و بعضی از علوم مقدماتی را که به اخلاق معاش و معاشرت با خانواده مربوط است، یاد بگیرند. این دسته، در امور خاصه رجال از قبیل: علوم پلیتیکی و امور سیاسی فعلاً مداخلهشان اقتضا ندارد.
دسته دوم، از مشروطهخواهان که بیشتر آنها از منوّرالفکرانِ حزب دموکرات «فرقه اجتماعیون عامیون» بودند، اعتقاد داشتند که نه تنها نباید برای آموزش دختران محدودیتی قائل شد، بلکه باید تمهیدی اندیشید تا تعلیم آنها اجباری باشد و در شهرها و دهکدهها مدارس جدید تأسیس شود.
دسته سوم، از مشروطهخواهان با تأسیس مدارس دخترانه به سبک جدید مخالف بودند و همان مکتبخانهها را برای آموزش دختران کافی میدانستند.
در سال ۱۳۲۴ هجری قمری، زمانی که مرتضی قلیخان صنیع الدوله بر مسند وزارت معارف تکیه داشت، بیبی خانم وزیراف، یکی از زنان روشنفکر زمان، دبستان دخترانه دوشیزگان را بنیان گذاشت، اما این اقدام او با مخالفت شدید عدهای روبهرو شد، بهطوری که میخواستند مدرسه را ویران کنند.
بیبی خانم به وزارت معارف شکایت کرد، اما در جواب به او گفته شد صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود. مدتی بعد از به توپ بستن مجلس، تقاضای بیبی خانم برای تأسیس مدرسه پذیرفته شد، مشروط براینکه دختران فقط ۴ تا ۶ سال در مدرسه تحصیل کنند و کلمه «دوشیزه» نیز از تابلو مدرسه حذف شود.
مدرسه ناموس به مدیریت طوبی آزموده است که در سال ۱۳۲۶ هجری قمری، با استفاده از تجارب مدرسه دوشیزگان و با وفق دادن برنامههای درسی مدرسه با عرف و اعتقادات جامعه، از جمله تدریس قرآن و برقراری مجالس روضهخوانی، شروع به کار کرد که بدون مشکل حادی به کار خود ادامه داد.
سالهای بعد، مدارسی، چون تربیت بنات، صدریه، عصمتیه، حسنات و فرحیه نوباوگان نیز تأسیس شدند. در سال ۱۳۳۱ ه. ق، نشریه شکوفه که متعلق به زنان بود، فهرستی از اسامی ۶۳ مدرسه دخترانه را در تهران منتشر کرد که حدود ۲ هزار و ۵۰۰ دانشآموز داشتند. در این نشریه اعلام شده بود که از هر هفت نفر محصل تهرانی، یک نفر دختر است.
تاسیس و افزایش تعداد مدارس دخترانه که در نهضت مشروطه خواهی شروع شده بود، تا پایان سلطنت پهلوی اول سیر صعودی خود را ادامه داد. کسانی که از این مدارس فارغ التحصیل شدند و به تحصیلات عالیه رسیدند، به نوبه خود در گسترش کمی و کیفی آموزش و پرورش نوین و ورود زنان به عرصه خلاقیتهای هنری وادبی و مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی موثر واقع شدند.
به تحصیلات عالیه رسیدند، به نوبه خود در گسترش کمی و کیفی آموزش و پرورش نوین و ورود زنان به عرصه خلاقیتهای هنری وادبی و مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی مؤثر واقع شدند. در مجموع میتوان گفت: این مدارس نقشی بیبدیل در روشنگری و ارتقای فرهنگی زنان در جامعهای داشت که به هیچ عنوان آمادگی حضور آنها را در عرصه اجتماعی نداشت.
زنان و پیشگامان تأسیس مدارس زنان با گامهایی کند، اما مستمر، پیش رفتند و تا امروز در این مسیر گام برداشتند. از شاخصترین زنان دوره معاصر که در تأسیس مدرسه پیشگام بود باید به مرحوم توران میر هادی اشاره کرد.