در طول مدت نزدیک به یک قرن و نیم دوران حکومت قاجاریه از شخصیت های بسیاری نام برده شده است و در میان رجال این دوران زنی به نام ملک جهان خانم مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه به چشم می خورد که یکی از شخصیت های قابل توجه و زن مقتدر و بد نام دربار ناصری است.
وی دختر محمد قاسم خان قاجار پسر سلیمان خان دائی زاده آقا محمد خان از بطن بیگم جان خاتون دختر فتحعلی شاه است و مادر او خواهر حسینعلی میرزای فرمانفرما بوده است . در سال ۱۲۲۰ق. متولد شد ، در ۱۶ سالگی به عقد محمد شاه قاجار درآمد و از او صاحب دو فرزند یکی ناصرالدین شاه و دیگری ملک زاده خانم ملقب به عزه الدوله گردید.
دخالت وی در قتل امیرکبیر باعث شد که در میان مردم ، منفور جلوه کند و جنبه های دیگر اخلاقی او از نظر دور شود . امّا بدون تردید در زمانی که زنان بسیار محدود و بسته می اندیشیدند ، مهدعلیا زنی دارای لیاقت و شایستگی بسیار حتی بیشتر از برخی مردان اطرافش بود . زنی هوشمند و کاردان ، باسواد و در نقاشی و گلدوزی متبحر ، به زبان عربی تسلط داشت ، با فارسی به نظم و نثر آشنا بود و آثار منظومی از او به جا مانده است . خط درشت و ریز را با تسلط و به خوبی می نگاشت .
پس از مرگ محمد شاه زمام امور را به کمک سفیر انگلستان بدست می گیرد و پایتخت را در مدت ۴۵ روز تا زمان تاج گذاری ناصرالدین شاه آرام نگه می دارد . گر چه تدابیر میرزا تقی خان در این زمان تأثیر به سزایی در این آرامش داشته است ، امّا نمی توان نادیده گرفت که حضور مهدعلیا نیز از پاشیده شده امور جلوگیری کرده است.
ارتباط وی با سفارت انگلستان به خصوص کلنل شیل وزیر مختار وقت بسیار صمیمانه بود و کلنل شیل با کمک رسانی به مهدعلیا در آن زمان برای آرام نگاه داشتن پایتخت تا رسیدن ولیعهد به تهران منت زیادی بر سر شاه و مادرش داشت.
مهدعلیا در زمان سلطنت ناصرالدین شاه دوبار با لیدی شیل همسر وزیر مختار دیدار کرد . این دیدار در زمانی انجام شد که امیر به شدت رفت و آمدهای مهدعلیا را کنترل می کرد و احتمالاً هم برای کسب اخبار و مبادله اطلاعات صورت می گرفت . لیدی شیل این دیدارها را در خاطرات خود ثبت کرده است و توصیفی که از مادر شاه می نماید بسیار جالب توجه است . وی در خاطرات خود نقل می کند که:مادر شاه زنی زیبا ، متکی به نفس و با هوش است و از معدود زنان درباری در ایران است که به اقتدار خاصی دست یافته است.
میگویند زنی است خیلی باهوش و عاقل، دارای شم سیاسی که کارهای مهمی انجام دادهاست. حتی در اوایل سلطنت «ناصرالدینشاه»، قبل از آنکه شاه وارد تهران شود، در زمان غیبت وی، چهل روز تهران را به تنهایی و با کمال قدرت اداره کردهاست
مهدعلیا بسیار باهوش، جاهطلب و تجملپرست و از زیبایی بیبهره بود. خط و ربطی داشت و به شیوهی چلیپا (خط منحنی)، خوب مینوشت. بهعلاوه در فن مکر زنانه، استاد بیبدیلی بود. منش او را قدرتپرستی و جنون جنسی میساخت. زندگی او، پروردهی آن دو عنصر بود
نسبت به سوابق اخلاقی مادر «ناصرالدینشاه» حرفها میزنند. میگویند حتی این پسرش، ناصرالدینشاه، نتیجهی معاشقاتی است که او با شاهزاده «فریدون میرزا» داشته است. میگویند زنی است خیلی باهوش و عاقل، دارای شم سیاسی که کارهای مهمی انجام دادهاست. حتی در اوایل سلطنت «ناصرالدینشاه»، قبل از آنکه شاه وارد تهران شود، در زمان غیبت وی، چهل روز تهران را به تنهایی و با کمال قدرت اداره کردهاست
ملکهای بیاندازه خوشگذران و عشرتطلب بودهاست. اغلب موسیقیدانها و رقاصهها را به قصر خود دعوت میکرده و با معشوقهای خویش مشغول معاشقه میشده است. اما جالب آن که همان مطربها و رقاصهها خبر این خوشگذارنیها را در شهر پخش میکردهاند. البته این امر بر «امیرنظام» سنگین میآمده و از این رو به عناوین مختلف، جلوی این کارهای او را میگرفته است. در این میان، «مهدعلیا» نیز بیکار ننشسته است و با بدگوییها و دسیسههای خود در حضور ناصرالدین شاه، باعث برکناری امیر از صدارت شده است.
او در تمام عزل و نصب های در بار نظارت داشت و در شیوه اداره امور کشور دخالت می کرد.امیر کبیر از نفوذ و سلطه گری این زن جلوگیری کرده و تلاش می کرد از دخالت او در امور مملکتی جلوگیری کند.
مهدعلیا امیرکبیر را سدی در راه اهداف پلید خود می دانست . مهد علیا رعایت آبروی خاندان سلطنت را نمیکرد . این موضوع توسط کارآگاهان امیر برای وی کاملا آفتابی شده بود و امیر تحمل چنین وضعی را نداشت . او موضوع را محرمانه به اطلاع شاه رساند . نهایتا پیشنهاد شد در یک برنامه شکار ، مهد علیا هدف قرار گیرد و به طوری که صورت اشتباه داشته باشد با یک گلوله این ننگ از دامان سلطنت زدوده شود . شاه این طرح را پذیرفت . اما این مطلب درز کرد و به گوش میرزا آقاخان نوری رسید و او هم بلافاصله با شخص ملکه مادر در میان گذاشت و سرانجام از آن حربه ای کاری علیه امیر ساختند و به کار بردند.
سرانجام دسیسههای «مهدعلیا» و همدستانش، شاه قاجار را به یکی از ننگینترین کارها یعنی صدور فرمان قتل «امیر کبیر» واداشت. مأموران شاهی، در هجدهم ربیعالثانی سال ۱۲۶۸در حمام «فین» کاشان، رگهای او را زدند و جان شریف و ارزشمندش را گرفتند. ایران در آن زمان، یکی از کارآمدترین شخصیتهای ترقیخواه خود را از دست داد.
مهدعلیا امیرکبیر را سدی در راه اهداف پلید خود می دانست . مهد علیا رعایت آبروی خاندان سلطنت را نمیکرد . این موضوع توسط کارآگاهان امیر برای وی کاملا آفتابی شده بود و امیر تحمل چنین وضعی را نداشت
اما برخلاف همهی این دسیسهها که به مرگ «امیرکبیر» منجر شد، «مهدعلیا» در تلاش بود تا با دستزدن به کارهایی از قبیل درست کردن و تعمیر بناهایی مانند مسجد، کاروانسرا، مدرسه و باغ، نام نیکی از خود به یادگار بگذارد. از جملهی آنها میتوان به باغ «مهدعلیا»، مدرسهی «حکیمباشی» در ارگ، بقعه و بارگاه «زبیدهخاتون» در نزدیکی شهر ری، تعمیر مسجدی معروف به نام مسجد «مادر شاه» اشاره داشت.
امّا مهدعلیا نیز همانند هر انسانی دارای نقاط ضعف و قوتی بود چرا که او باوجود فسادهای جنسی که داشت اما در اواخر عمرش نسبت به انجام امور مذهبی متمایل گشته بود .مهدعلیا پای بند مراسم و مناسک دینی خود بود . در ماه رمضان هر شب بانوان به سفره افطار وی می آمدند و پس از افطار به مقابله قرآن می پرداختند . بارها ناصرالدین شاه شب ها به دیدار مادر می رفت و در مقابل رحل وی به قرائت قرآن می پرداخت و در محرم و صفر هم همه روزه چند تن از روضه خوان های خوش صوت یکی پس از دیگری در دستگاه وی به ذکر مصیبت آل عبا می پرداختند . در سفر عتبات همراه شاه بود و به مکه هم مشرف گردیده بود. سرانجام مهدعلیا در سال ۱۲۹۱ق. در حالی که مغضوب ناصرالدین شاه بود ، از دنیا رفت.