ظهور صوفیان سیاسی ۸۶۴-۷۰۰ ق / ۱۳۰۱-۱۴۶۰ م
صوفی در عهد صفویه به مریدان و پیروان شیخ صفی الدین اردبیلی، جد بزرگ پادشاهان صفوی و فرزندان او اطلاق میشد. شیخ صفی الدین اردبیلی و اولادش تا شیخ جنید، فقط مرشد و پیر طریقت و پیشوای روحانی گروه روزافزونی از صوفیان و درویشان بودند و به سبب تبلیغات شدید، گذشته از ایران در ولایات ترک نشین روم (آسیای صغیر) و شام مریدان و معتقدان بی شماری یافته بودند. شیخ جنید، خواستار قدرت دنیوی و روحانی هر دو بود. از پیروان خود میخواست که برای پیش بردن عقاید خود جنگ کنند. شیخ از آن زمان که صوفیان را به جهاد با کفار تشویق کرد، خود را سلطان جنید خواند و از این تاریخ صوفیان صوف پوش به لباس رزم درآمدند و سلاح بر دست گرفتند. اما نهضت صوفیه از زمان شیخ حیدر، پسر شیخ جنید، تحولی چشمگیر یافت و با مضامین و مفاهیمی هم سان شد که آمادگی صوفیان را برای ایجاد و استقرار حکومت افزایش داد. از عهد شیخ حیدر، اغلب صوفیان را به نام قزلباش میشناختند.
تجدید وحدت سیاسی و ملی و مذهبی
ارزش تاریخی صفویان آن است که کشور ایران را به یک سرزمین واحد، یکپارچه و مستقل تبدیل کردند. ایران که پس از اسلام جزئی از امپراطوری اسلامی شده بود. حتی بعد از آن که به دست صفاریان و سامانیان استقلال یافت، همواره امیرانش – خواه ایرانی و خواه تُرک – «منشور امارت» خویش را از دست خلیفه بغداد میستاندند. دورهی ترکمانان سلجوقی و مغول و تاتار که رسید، با ایران هر آن چه را که خواستند کردند. پس از آن ایران یک چند دورهی ملوک الطوایفی را تجربه کرد تا این که تیمور لنگ گورکان، این جبار خون آشام جغتایی و فرزندانش ایران را به زیر سم ستوران خود گرفتند. سرانجام شاه اسماعیل صفوی به دستیاری سرخ کلاهان (قزلباش) حکومت ایران زمین را به دست پادشاهانی دادند که هر که و هرچه بودند، خاستگاهی ایرانی داشتند. اینان به سرزمین ایران هویتی نوین بخشیدند.
ظهور صفویه و وحدت ملی
خاندان صفوی در چنین اوضاعی که تشتت و تجزیه به کمال رسیده بود، برای چیره شدن بر همه ی ایران زمین به تکاپو افتادند و با وحدت کلمهای که در امت ایجاد کردند، مسیر تاریخ ایران را تغییر دادند. دو نیروی بیگانه و تجاوزگر و استیلاطلب یعنی عثمانیان در مغرب و ازبکان در مشرق، احساس نیاز به وحدت کلمه را به وجود آوردند. این احساس مبهم و ناخودآگاهانه به وحدت ملّی در برابر دشمنان شرق و غرب از علل پیشرفت بسیار سریع قدرت صفوی بود.
نقش تشیع و مغول در وحدت ملی و ارضی
نخستین عامل اساسی که در ایجاد این وحدت و تمرکز تأثیر گذارد، گرایش عمیق و عاشقانهی ایرانیان به خاندان نبوت و ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و دوری روزافزون ایشان از مذاهب و اولیای اهل سنت بود. این دوری از هنگام سقوط بغداد به دست هلاکوی مغول آغاز شد و پیوسته در حال گسترش بود. به نحوی که هر ساله تمایل ایرانیان به بزرگداشت پیشروان شیعهی دوازده امامی بیشتر و آثار این احترام در نظم و نثر پارسی آشکارتر و در میان طبقات جامعه پایدارتر گردید. و چون کار به نهضت سرخ کلاهان شیعه و اعلام رسمیت مذهب آنان کشید، قبول آن برای مردم آسان شد، گرچه این اعلام، موجب مهاجرت بسیاری از فرهیختگان به دیگر دیار سنی مذهب و قتل از آزار آنان شد.
دومین عاملی که به ایجاد این وحدت و تمرکز، یاری رساند، دفاع ناگزیر ایرانیان از هستی و سنت و اعتقاد خود، در برابر هجوم ممتد و طولانی ترکان عثمانی آسیای مرکزی بود، که چندین سده به دراز کشیده بود. (ترکمان، ۳۷۵: ۱۳۵۰).
خلافت پادشاهان صفوی (۱۱۴۵-۹۰۷ ق / ۱۵۰۱-۱۷۲۲ م)
واژهی خلافت در این نوشته آگاهانه استخدام شده است. در این جا منظور از خلافت، «خلافت مرتضوی» است که روملو در احسن التواریخ آورده است (روملو، ۶۰: ۱۳۵۷). حاکمان صفوی خود را وارث خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میدانستند و خاندان صفوی را «دودمان امامت مکان» و «دُرّ دریای ولایت» و «ثمرهی شجرهی بوستان امامت» و «وارث خلافت مرتضوی» میخواندند (خواندمیر، ۴۶۷: ۱۳۶۲). به باور آنان سلطنت ودیعهای است که از حضرات معصومین (علیهم السلام) به مریدان صدیق و سرسپردهی شاه ولایت علی بن ابی طالب میرسد. تا پیش از ظهور صفویان رسم و مشی حکومت ایرانیان ملوک الطوایفی و حکومت گروهها و اقوام و قبایل مختلف بود. هیچ گونه تمرکز اداری به عنوان دولت ملی وجود نداشت. ایجاد دولت صفوی نقطهی اوج نهضتهایی بود که طرفداری از تشیع علیه حکومتهای بنی امیه و بنی عباس و قدرتهای همسوی آنان صورت گرفت. صفویان توانستند از اوایل قرن دهم هجری به مدت حدود ۲۳۰ سال خلافت کنند.
مدیریت کارآمد:
پادشاهان صفوی در حل و فصل مشکلات برخاسته از امور نظامی، اقتصادی، مذهبی و اجتماعی تا حدود قابل ملاحظهای موفق بودند. در این دوره، نعمت و فراوانی حاصل شد، امنیت بر راهها سایر گسترد، تجارت و بازرگانی به شکوفایی رسید. اقلیتها محل تساهل و تسامح مذهبی قرار گرفتند. دشمنان خارجی عقب زده شدند. هنرها و صنایع به اوج شکوفایی دست یافت. دانشمندان بزرگی در عرصهی فلسفه پدیدار شدند. و به رغم فشارهای داخلی و خارجی به مدت ۲۲۵ سال در ایران ثبات و استواری پدید آوردند. آنها ایران از پا افتاده و مضمحل را که تجزیه و تقسیم و فروپاشی یکپارچگی سرزمینش، قطعی به نظر میرسید، در برههای از تاریخ و به طور معجزه آسایی نجات دادند. این کارنامه یک دولت دینی و اعتقادی است.
سازمان و تشکیلات اداری «صفویه علویه»
به نظر مینورسکی (۲) مطالعه در سازمان و تشکیلات اداری صفویه مواجه با فقر منابع است. او میگوید که برای تشکیلات اداری کشورهایی مانند مصر و حکومت عثمانی و هند چندین رساله ی ممتاز وجود دارد در حالی که نظیر این آثار در منابع فارسی وجود ندارد (دبیر سیاقی، ۲: ۱۳۷۸). مینورسکی برای نشان دادن اهمیت و امتیاز رسالهی معتبر تذکره الملوک و ضعیف بودن دیگر نوشتههای تاریخی ایران و نیز در شرح علت کمبود منابع ایرانی معتقد است اغلب منابع ایرانی «در بیان کامل مطالب و وقایع کوتاه آمده اند، لقمه لقمه اندوخته و رقعه رقعه بهم دوخته و نقل کرده نتیجتاً… منابع و مآخذ… علاوه بر آن که فراوان نیستند و منحصرند مؤید و مصداقی نیز ندارند، چه تهاجمات بسیار و نقل و انتقال مکرر پایتختها مدارک و سوابق و اسناد دولتی را نابود کرده است (دبیر سیاقی، ۳: ۱۳۷۸).
دو ویژگی مهم صفویه
۱- شاهان صفوی با رسمیت دادن به مذهب تشیع در سراسر کشور، وحدت کلمه و همبستگی بین قبایل و دولتهای محلی ایجاد کردند، ۲- و توانستند نظر مهر و محبت اروپاییان را که دشمن دیرینهی ترکها بودند، به سوی خود جلب کنند و با آنان روابط سیاسی و بازرگانی برقرار کنند (نوذری، ۲۶۲-۲۶۱: ۱۳۸۰).
ساختار دولت
۱. وجود شاه در رأس هرم قدرت به عنوان حاکم مطلق که امور جاری مملکت را با رعایت قوانین مذهبی انجام میداد. هیچ موضوعی بدون تصویب شاه به مورد اجرا درنمی آمد (تمرکز اداری بالا). شاه خود نیز عزل و نصبها را برعهده داشت (ترکمان، ۱۰۸۹: ۱۳۵۰). نکتهی قابل توجه این است که شاه در چشم مردم هم چون یک پیامبر بود و او را هم چون خدا دوست دارند و احترام میکنند و فرمانهای او را وحی منزل میپندارند. اطاعت محض ایرانیان از شاه در همهی امور ناشی از آن است که معتقدند شاه جنبهای فوق بشری داشته و کلام خدا بر زبان وی میگذرد (دبیر سیاقی، ۱۸: ۱۳۷۸).
۳. اشرافیت کشوری و لشکری، سران فئودال ایلات و طوایف قزلباش که دولت صفوی با حمایت آنان به قدرت رسیده بود. آنان تا قبل از بر روی کار آمدن شاه عباس اول دارای اختیارات و نفوذ بسیار زیاد بودند و در واقع پیش از شاه عباس، ایران به «مملکت قزلباش» شهرت داشت. قزلباشان املاک مردم را تصرف و به بستگان خود منتقل میکردند و کلیهی پستها و املاک و اموال را به طور موروثی در اختیار داشتند (نوذری، ۲۶۸-۲۶۷: ۱۳۸۰)، البته شاه عباس از ابتدای سلطنت به نفوذ بیش از حد قزلباش خاتمه داد و مقامات و مناصب موروثی آنان را منسوخ کرد و طی ۴۲ سال با قدرت کامل حکومت کرد.
وضعیت نیروهای نظامی و امور لشگری
– نیروی نظامی صفویان تا زمان شاه عباس بر قدرت و نیروی قزلباش متکی بود. قدرت نظامی قزلباشها یک نیروی قوی قبیلهای بود که در زمان جنگ و درگیری حاضر میشدند و پس از جنگ و نبرد به مناطق محلی خود بازمی گشتند. در واقع وابستگی و وفاداری قزلباشها به شاه حضور آنان را در جنگها ملزوم میساخت نه وجود یک سازمان منظم و تشکیلات نیرومند. از زمان شاه عباس اول بود که تشکیل یک سپاه منظم و دائمی وفادار به شاه لازم شد. شاه عباس راه حل تشکیل یک ارتش منسجم و هماهنگ را نه در هماهنگی میان نیروهای قزلباش بل که در ایجاد یک نیروی جدید (نیروی سوم) یافت. شاه عباس با اقدام به ارتش دائمی که فی النفسه یک ابتکار بود، سازمان نظامی پیچیدهای را به وجود آورد. هم چنان که گفتیم قبل از شاه عباس اول، ارتش بر مبنای قبیلهای و در واقع ضرورت فراهم میشدند و بسیج کار آنها کار بالنسبه طولانی و پردردسری بود، اما عباس اول با ایجاد هنگهای جدید غلامان، ارتشی به وجود آورد که همیشه در دسترس بودند و به هیچ کس جز شاه وفاداری نداشتند. هنگهای جدید که شاه عباس تشکیل داد: الف- مرکب بود از سواره نظام مسلح به تفنگ و سلاحهای معمولی که بالغ بر ۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰۰ تن میشد. ب- تفنگ چیان که به طور عمده از ایرانیان تشکیل میشدند. ج- یک لشکر توپخانه، (توپچیان) که هر یک از این لشکرها شامل ۱۲۰۰۰ تن میشد (تعداد قراولان سلطنتی که به ۳۰۰۰ تن میرسید). به این ترتیب شاه عباس یک ارتش دائمی تقریباً ۴۰۰۰۰ نفره تحت فرمان خود تشکیل داد.
مرز سیاست و اداره
از آن جایی که صفویان با نیروی شمشیر قزلباشها موفق به تشکیل سلطنت شدند، طبعاً نفوذ آنان در دولت صفویه چشم گیر بود و این امر علاوه بر خصلت مذهبی دولت صفویه، به آن خصلت نظامی نیز میبخشید.
در اوایل دورهی صفویه بخشهای مختلف حکومت، یعنی مذهب، سیاست، ارتش از یکدیگر کاملاً مجزا نبود و مناصب و مقامات در وظایف یکدیگر مداخله میکردند. در اواخر دورهی شاه اسماعیل اول و در روزگار جانشینان او تشکیلات حکومتی وسعت یافت و منصب و مقامات بسیار شکل گرفت و از هم متمایز شد. چون اساس تشکیل حکومت صفویه بر نیروی قزلباش استوار بود، در اوایل حکومت صفویه بیشتر مناصب کشوری و لشکری را صاحب قزلباش عهده دار بودند. مناصبی چون وکیل نفس نفیس همایون صدر، که غالباً مقامهای مذهبی به شمار میآمدند، اما نیروهای قزلباش عهده دار آنها بودند.
مناصب و درجات نظامی و تشکیلات وابسته به آن
تشکیلات نظامی پیچیدهی صفویان از زمان شاه عباس اول شکل تازهای به خود گرفت و از یک مراتب و سلسلههایی برخوردار گردید: الف: امیرالامراء: به کسی گفته میشد که فرماندهی کل قبایل قزلباش را عهده دار بود، چون حدود مشخصی میان وظایف مقامات گوناگون دیده نمیشد، لذا امیرالامراء در مسائل اداری و سیاسی نیز دخالت گستردهای داشت. در دوران شاه اسماعیل اول چون قبایل قزلباش، نظامیان طبقهی اشراف دولت تازه تأسیس صفوی را تشکیل میدادند، مقام امیرالامراء از امتیاز ویژهای برخوردار بود. در زمان شاه طهماسب که امرای قزلباش به ادارهی امور میپرداختند، امیرالامرائی مهمترین مقام دولتی شد. پس از افزایش قدرت مطلق شاه، اهمیت مقام امیرالامراء نیز کاهش یافت.
تقسیم بندی امراء
امراء سرحدی (غیر دولت خانه):
که در خارج از مرکز و پایتخت به سر میبردند و به چهار گروه تقسیم میشدند: ولات، بیگلربیگیان، خوانین و سلاطین. هر یک از امرای چهارگانه، بر ترتیب، قدرت و اعتبار بیشتری از دیگری داشتند.
امرای غیرسرحدی (دولتخانه):
این امراء در دربار شاه مقیم بودند و چهار نفر از آنان ارکان دولت به حساب میآمدند که عبارت بودند: قورچی باشی، قولار آغاسی، ایشک آقاسی باشی و تفنگچی آقاسی.
روحانیان:
اهمیت و نفوذ روحانیان شیعه در دورهی شاه طهماسب اول و شاه سلطان حسین به اوج خود رسید و از پشتوانههای اصلی مشروعیت بخشی به حکومت محسوب میشدند. این دوره در واقع دورهی ارتباط وثیق دین و دولت (قدرت دینی و قدرت دنیایی / زعامت معنوی و زعامت سیاسی) بود. روحانیان در این زمان مدیریت برخی از مناصب و تشکیلات دولتی مانند امور قضایی، اوقاف و امور مالکیت را داشتند (نوذری، ۲۷۰: ۱۳۸۰).
طبقات متوسط:
تجار به علت توسعه یافتن روابط تجارتی با ایران با اروپا از وضع خوبی برخوردار بودند. شاه عباس نیز به تجارت اهمیت میداد و به همین علت به بازرگانان برای تجارت داخلی و خارجی تسهیلات فراوان میداد و به عنوانهای مختلف آنان را تشویق مینمود به گونهای که ایران در آن دوران از ثروتمندترین کشورها بود. تأمین امنیت راه ها، ایجاد راههای گوناگون، ساخت کاروانسراها و آب انبارها نمونههایی از تسهیلاتی ایجاد شده برای بازرگانان بود. مهمترین کالاهای صادراتی ایرانیان ابریشم، پارچههای زربفت و قالی، سنگهای کریمه مانند فیروزه، پشم شتر و توتون و خشکبار بودند (دبیرسیاقی، ۳۱-۳۰: ۱۳۷۸).
کارگران و اصناف:
که در شهرها و به ویژه در اصفهان فعالیت میکردند و به محض صدور فرمان از سوی شاه میبایستی در قصر شاهی بدون دریافت دستمزدی انجام وظیفه (بیگاری) میکردند. اصنافی که معاف از بیگاری بودند، باید «خراج پادشاه» (مخارج ملوکانه، کارگران و پیشه ورانی که در دربار خدمت میکردند) میپرداختند.
ویژگیها و مزایای کارگران (دبیر سیاقی، ۳۳-۳۱: ۱۳۷۸):
۱- دریافت حکم انتصاب که در آن مبلغ مستمری وی قید شده بود.
۲- مشاغل کارگری درجه بندی شده بود (کارگران درجهی اول از حقوق و مزایای بسیار بهتری برخوردار بودند)
۳- علاوه بر حقوق و دستمزد مشخص به آنان غذا نیز داده میشد
۴- افزایش حقوق در پایان هر سه سال
۵- دریافت انعام در برخی از موارد مانند ارائهی ابتکار و ایجاد شاهکار به خصوص
۶- دریافت جیره (که میتوانست مزایای نقدی یا غیرنقدی مانند جیرههای غذایی مورد نیاز برای ۶ تا ۷ نفر باشد)
۷- پرداخت حقوق به طور سالانه و دسته جمعی انجام میپذیرفت
۸- استخدام مادام العمر و برخورداری از امنیت شغلی
۹- دریافت حقوق به طور کامل در زمان پیری و بازنشستگی
۱۰- برخورداری از بیمه (تیمار پزشک و داروساز دربار به طور رایگان)
۱۱- استخدام فرزندان در سنین ۱۲ تا ۱۵ سالگی
۱۲- پرداخت مستمری به فرزندان در صورت مرگ پدر
۱۳- ارائهی مرکب به کارگران در مرکب شاه در هنگام سفرها
نحوهی رسیدگی به شکایات مردم از کارکنان و مقامات دولتی
دادخواهی از دربار به دو صورت ممکن بود:
۱. تقدیم کردن عریضه به هنگام خروج شاه از دربار. این راه بسیار مطمئن تر، نتیجه بخشتر و ارزانتر بود. شاه عریضهی کسی را رد نمیکرد و یکی از ملازمان او در پست سازمانی مشخصی به نام حامل عرایض مظلومین و فقرا (پروانچیی عجزه و مساکین) مأموریت داشت که عریضههایی را که مردم ارائه میکردند دریافت کند تا پس از ورود مجدد شاه به دربار و جلوس بر تخت سلطنت مورد رسیدگی قرار گیرد (اگرچه حکام گاه با دادن رشوه به نزدیکان شاه و یا در اثر روابط خصوصی با اطرافیان وی مانع از طرح یا معوق و یا بلا اجرا ماندن عرایض میشدند).
۲. راه دیگر آن بود که مردم عریضهی خود را به یکی از صاحب منصبان درباری بدهند تا او شکایت شاکی را به سمع شاه برساند. در این مورد آنان میبایست یا رشوه بدهند و یا از دوستان ذی نفوذی برخوردار باشند. اگرچه صاحب منصبان دربار نیز وظیفه داشتند شکایات را دریافت و مورد رسیدگی قرار دهند. در امور شرعی صدر مملکت و در امور دنیوی دیوان بیگی یا امر دیوان مملکت صلاحیت رسیدگی کردن را داشتند. لازم به ذکر است که شاه اسماعیل دوم پس از رسیدن به سلطنت یک شورای قضایی به نام دیوان عدالت تشکیل داد. شاه عباس دوم سه بار در هفته دیوان عدالت را تشکیل میداد (نوذری، ۲۸۱-۲۸۰: ۱۳۸۰).
بوروکراسی صفوی و حیف و میل درآمدهای دولتی
چنان که در همین مقاله یادآور شدیم، بوروکراسی «=کاغذ بازی و قرتاص بازی» صفوی با آن طول و عرض پر دامنه اش، تمامی درآمدهای دولتی و آن میزان تنزیل شدهای که به خزانه میرسید – بخش از آن پیش از واریز به خزانه توسط عمال دولت به طرف مخالف و «غیر قانونی» اختلاس میشد – را میبلعد و اجازه نمیداد، هزینههای ضروری در جهت تأمین رفاه و امنیت عامه و ساخت زیربناها مصرف شود، زیرا اصولاً این اندیشهی دولت رفاه، که مربوط به پیدایش دولتهای مدرن در غرب است، در نظام اجتماعی و سیاسی ایران مطرح نبوده است. یک سرباز سالانه ۳ میلیون و ۲۵ عباسی «معادل ۷۰۰ هزار تومان امروزی» و یک درجه دار حدود ۹ تومان «حدود یک میلیون و هشتصد هزار تومان امروز» درآمد داشت، که یک چهارم و در برخی مواقع یک سوم آن را به رشوه به مسئولیت میپرداخت تا بتواند حقوق خود را به موقع دریافت دارد. یک فرمانده هزار نفره «مین باشی = سرهنگ» ۴۰۰ تومان «۸۰ میلیون تومان» و صاحب صدر «رئیس سیاسی همهی روحانیون» دو هزار تومان «معادل ۱۶۰ میلیون تومان» در سال مواجب داشتند! البته این میزان تنها حقوق سالانه و قانونی آنان بود، حال آن که صاحب منصبان دولت از اقطاع، سُیورغال، و موقوفات و رشوه هم درآمدهای فراوانی را کسب میکردند.
از ۲۳۰ سال حکومت صفوی در ایران، دوران ۴۰ سالهی شاه عباس اول، عصر طلایی و زمان شکوفایی اقتصادی و رونق تجارت و بازرگانی و ایجاد زیربناهای اجتماعی و اقتصادی است. ثروت و امنیت و آسایش نسبی دورهی کوتاه مدت شاه عباس اول، اجازه داد تا جامعهی ایران، عهد ملوک الطوایفی و جامعه به کلی ایستا و فاقد زایندگی و نوسازی را پشت سر گذارد و بنای دولت ملی و مرکزی را پی ریزی نماید. در عین حال گذر از این دوران با سرکوب شدید مخالفان، تشدید اختناق و استبداد و خلع مالکیت از اغلب سران قزلباش و بسیاری از بزرگان دولتی همراه شد. انباشت سرمایه، پول و ثروت در این دوران، سازمان اداری و بوروکراسی صفوی را با شتابی قارچ گونه، توسعه و گسترش داد.
شاه عباس اول کوشش کرد تا با کوچک کردن سازمان نظامی قزلباش، خطر بالقوه آن را برای حکومت محدود سازد، اما ایجاد ارتش جدید که تأمین هزینههای آن، نیازمند صرف بودجه سنگین بود، با نظام مالکیت سنتی ایران به سادگی امکان پذیر نبود. از این رو، دامنهی اصلاحات به مسألهی اقتصادی نیز کشیده شد و با جرح و تعدیل هایی، تحقق آن را دست کم برای مدتی کوتاه ممکن ساخت.
با مرگ شاه عباس اول، ادامهی اصلاحات ناتمام رها شد، اما توسعهی دیوان سالاری به رشد خود هم چنان ادامه داد و به صورت چاه ویلی درآمد که غالب بودجه مملکتی را میبلعید. این نظام اداری به چنان وضعی گرفتار آمد که برای بقای خود، به راحتی از منافع ملی چشم پوشی میکرد، در انتخاب جانشین شاهان مرده، احتمال انتخاب ضعیفترین و بی کفایتترین بیشتر بود. شاهزادگان که احیاناً سلحشوری و کفایتی در آنها سراغ میرفت، به قتل میرسیدند. دیوان سالاری بیمار و فاسد شده بود و دیگر پذیرای هیچ عنصر و فرد توانا و با کفایتی نبود. کاغذبازی، قرتاص بازی، رشوه خواری، دست اندازی به مال و جان مردم، بروز ناامنی و… وسعت گرفت. سربازان یا درجه داران برای دریافت مواجب خود مجبور میشدند به مقام بالاتر خود رشوه بپردازند، و یا خود را محق میدانستند تا دست در کیسهی مردم کند و با دزدان و راهزنان شراکت و هم دستی نمایند و از دیوار رعایا بالا روند و یا از راه اجحاف و زور، زندگی خود را تأمین کنند. تا آن جا که مردمان، دزد را از داروغه، راهزن را از کلانتر، و قاضی را از شاکی تشخیص نمیدادند و تفاوت حافظان امنیت را با غاصبان آن نمیدانستند.
مناصب دیوانی (/ دولتی) و درباری
عالی جاه، که بر دو دسته بودند:
۱-۱- امرای سرحد، که در خارج از دولت خانهی شاهی خدمت میکردند و موظف بودند همه ساله از درآمد قلمرو حکومت خود حقوق سربازان مخصوص آن محل را تأمین کنند و مبلغ معینی را برای خزانهی شاهی و وزیر اعظم بفرستند. هم چنین موظف بودند در طول سال نیز به بهانههای مختلف پیشکشها و هدایایی را تحت عنوان «بارخانه» برای شاه ارسال نمایند.
امرای سرحد به چهار طبق تقسیم میشدند: ۱- ولات (/ والیان). در ایران چهار والی وجود داشت که به ترتیب عبارتند از: والی عربستان، والی لرستان، والی گرجستان و والی کردستان. ۲- بیگلربیگیان که ولایتها را برعهده داشتند. در زمان صفویان ۱۳ ولایت وجود داشت. ۳- خانان ۴- سلطانان (عزل و نصب دو دستهی آخر با ولات و بیگلربیگیان بود و بر نواحی موجود در ولایتها حکومت میکردند).
۲-۱- امرای دولت خانه، که همگی در دربار شاهی خدمت میکردند و هر یک دارای شغلی معین بودند. عناوین شغلی امرای دولت خانه عبارت بودند از: ۱- اعتمادالدوله (/ وزیر اعظم) ۲- قورچی باشی ۳- قوللر آقاسی ۴- ایشیک آقاسی باشی ۵- تفنگچی آقاسی. این پنج مقام را «ارکان دولت قاهره» مینامیدند. (نوذری، ۲۹۲-۲۹۱: ۱۳۸۰).
اصلاحات اداری شاه عباس بزرگ
دورهی فرمانروایی شاه عباس اول، در عین حالی که عصر شکوفایی و «طلایی» صفوی است، مورخان آن را آغاز پیدایش انحطاط آن دولت نیز میدانند. پارادوکس «انحطاط» و «شکوفایی» همزمان موجب شده که برخی از پژوهشگران در توضیح علل آن و تشریح این معما، مطالب و ادلهای از آن دوران بیان دارند: اما آن چه به بحث بوروکراسی و دیوان سالاری و سهم آن در این انحطاط و زوال مربوط میشود، این است که اصلاحات شاه عباس، به علت تحول تدریجی از بالا، بر مبنای همان نهادهای کهنه شکل گرفت؛ مناسباتی که دست کم ۵۰۰ سال از قدمت آن میگذشت و لزوماً با تحولات و پیشرفتهای جهانی عصر، انطباق نداشت. به همین جهت، همین اصلاحات به نوبهی خود، به نقطهی ضعف اساسی نظام صفوی مبدل شد. با مرگ شاه عباس و ابتر ماندن آن، ضرورتهای بنیادی ناشی از تحولات اجتماعی و سیاسی، نادیده گرفته شد و تضاد بین صورت بندی سیاسی با مناسبات اجتماعی به شکل بحرانهای اقتصادی و اغتشاشات و آشوبهای محلی ظهور کرد.
استبداد مطلقه، که در مراحل اولیه انباشت سرمایه و ثروت، توانست با درایت و کفایت فردی چون شاه عباس، برای مدتی، رونق اجتماعی و اقتصادی را باعث شود؛ بعد از او، به جهت عدم کفایت و کاردانی و غیبت تفکر و تعقل که برخاسته از تربیت و فرهنگ رسوخ کرده صفوی بود، هم چون دیوی مهیب دهان باز کرد و ثمرهی آن تلاشها را اندک اندک از میان برداشت. محیط اختناق و ناامنیهای قضایی و اجتماعی، و انباشت ثروت در دستان سران حکومت و اعوان و انصارشان، آثار بحرانهای عمیق اجتماعی و تضادهای طبقاتی را به ویژه در عهد پادشاهان اخیر صفوی عیان ساخت.
رشد بوروکراسی و دیوان سالاری در عهد صفوی
دیوان سالاریهای غول پیکر تنها اختصاص به دوران اخیر ندارد. با نگاهی با رسالههای تذکره الملوک و دستورالملوک میرزا رفیعا که دربارهی سازمانهای آن عصر نوشته شده اند، علی رغم نپرداختن به جزییات، خواننده از عظیم الجثه بودن بوروکراسی عهد صفوی و چرایی بروز بحرانهای آن عهد آگاه میشود. دهها قورچی و بیگلربیگی که هر یک تشکیلاتشان به اندازهی یک وزارتخانه بزرگ و عریض و طویل امروزی بود، طبعاً همه درآمدهای ولایات را در خود جذب میکرد، در حالی که هیچ یک از آن مشاغل، نه یک من بار تولید میکرد و نه یک درخت به ثمر میرساند و نه باری از روی دوش جامعه برمی داشت. کل دستگاه دولتی به یک سازمان پرهزینه، بی مصرف، طفیلی و مشکل سازی تبدیل شده بود که همهی عایدات را میبلعید و اجازه نمیداد، بودجه مملکت صرف دیگر امور عمرانی و زیربنایی شود. طبق ارقام و اطلاعات موجود، در آخر کار صفویه، که دولت میخواست حقوق کارمندان را بپردازد، به سبب ریخت و پاشهای افسانهای بوروکراسی، ناچار تقاضای استقراض از کمپانیهای هلندی مقیم اصفهان، لار و کرمان کرد که آنها هم البته نپرداختند (ویلیام فلور، ۱۰۷: ۱۳۶۵)، به این دلیل ساده که دولت را فاقد پشتوانه برای بازپرداخت آن میدانستند.
فهرستی از مناصب اداری
در این جا بد نیست به برخی از رؤسای تشکیلات و مقامات اشاره شود با این توضیح که هر یک از این مقامات تعداد زیادی «کارمند» برای رتق و فتق امور در اختیار داشتند: ملاباشی، صدارت خاصه، قاضی دارالسلطنه اصفهان، شیخ الاسلام اصفهان، قاضی عسکر، اعتمادالدوله «= وزارت اعظم»، مستوقی الممالک، خلیفهی الخلفاء، خواجه سرایان، حکیم باشی، منجم باشی، معیر الممالک، منشی الممالک، مُهردار همایون، مُهردار مُهر شرف نفاذ، قوللر آقاسی، ایشک آقاسی، تفنگچی آقاسی، قورچی باشی، امیرشکارباشی، توپچی باشی، امیرآخور باشی جُلُوا، آمیزآخورباشی صحرا، مجلس نویس، طغرانویس، یساولان صحبت، ایشک آقاباشی حرم، ایشک آقاسیان مجلس امراء، متولی روضه رضویه، متولی آستانه معصوم در قم، متولی آستانه عبدالعظیم در تهران، متولی مزارات سلاطین صفوی قم، متولیان آستانههای اردبیل، والیان عربستان، لرستان، گرجستان، کردستان، حاکم بختیاری، بیگلربیگیهای قندهار، شیروان، هرات، تبریز، چخور سعد، قراباغ، گنجه، استراباد، کوه گیلویه، کرمان، مرو شاه جهان، علی شکر، همدان، مشهد، قزوین، وزیر دیوان اعلی، سپهسالار، دیوان بیگی، امیر شکارباشی، خواجه سرایان سیاه و سفید، ریش سفید حرم، مهتر رکاب خانه، جبّه دار باشی، صاحب جمع خزانه عامره، لله غلامان خاصه و غلامان انباری، یوزباشی غلامان سفید، یوزباشی خواجه سرایان، ایشک آقاشی حرم، توشمال باشی، وزیر اصفهان، وزیر سر کار فیض آثار، وزیر جلال، وزیر سرکار قورچی، وزیر سرکار غلام، وزیر سرکار تفنگچی، محتسب الممالک، مستوفی اصفهان، ملک الشعراء، داروغه دفترخانه، سفره چی باشی، جلودار باشی، مهماندار باشی، داروغه فراش خانه، دوات دار مُهر بزرگ، دوات دار مُهر انگشتر، مین باشی غلامان جزایری، مین باشی تفنگچی قاب چلو، قورچی شمشیر، قورچی صَدْق «= نیزه راست و سخت»، قورچی تیر و کمان، قورچی شش پر، قورچی خنجر، قورچی زرده، قورچی سپر، قورچی تفنگ، قورچی مزارق، قورچی نجق، قورچی کفش، قورچی چتر، قورچی قلیون، قورچی صندلی، قورچی چوگان، قورچی جرید، فراش باشی، شیره چی باشی، رکابدار باشی، کتابدار باشی، قیچاچی باشی، ملک التجار، آبدار باشی، قهوه چی باشی، زین دار باشی، شربت دار باشی، مشعل دار باشی، حویج دار باشی، نقاش باشی، صاحب جمع شترخان، انباردار باشی، قاپوچی باشی دیوان، صاحب توجیه، ضابطه نویس، سرخط نویس، رقم نویس، کشیک نویس، پیشکش نویس، منشی دیوان، نامه نویس، منشی دارالانشاء، وزیر بیوتات، وزیر قرا الوس، وزیر دیوان، وزیر سرحد، وزیر محال ارامنه، خاصه تراش، پروانچی، متصدی باغات، عسس، محصص مملکت، ریّاع، مسّاح، خطیب، معرف، ضراب باشی، زرگرباشی، مسگرباشی، عطارباشی، ادویچی باشی، یمیشی چی باشی، طاوقچی باشی، سلاخ باشی اصطبل، تحویلدار غزقان، ایاغچی باشی، سقاباشی، قطاع باشی، چالیجی باشی، معمارباشی، فراش باشی مشعل دار، صاحب جمیع میوه خانه، صاحب جمع نمائات، تحویل داران عمارت، صاحب جمع رخوت حمام، صاحب جمع مشعل خانه و نقاره خانه و مشاغل طلا، نقره دمس، صاحب جمع شربت خانه، صراف باشی، مستوقی ارباب التحاویل، مشرفان بیوتات، مستوفی دفترخانه، مستوفی داروغه، عزب باشی، ناظر دفترخانه همایون، داروغه دفترخانه، مستوفی سرکار قورچی، مستوفی سرکار غلامان، مستوفی سرکار تفنگچیان، مستوفی سرکار توپچی، لشکرنویس دیوان، ضابط دو شلک وکیل، اوارجه نویس، وزیر سرکار نسق املاک و زراعات و آبادی و باغات، مستوفی موقوفات ممالک محروسه، وزیر دار سلطنه، وزیر سرکار انتقالی، مستوفی سرکار انتقالی، کلانتر، سرکار فیض آثار و…
ملاباشی ۱۱۱۰-۱۱۴۵ ق / ۱۶۹۵-۱۷۳۲ م
بزرگترین مقام روحانی ایران در عهد شاه سلطان حسین شغل ملاباشی بود که رئیس همهی روحانیون ایران محسوب میشد. ملاباشی در مجلس شاه، نزدیک به مسند پادشاه جایگاه معین داشت. کار او رسیدگی به امور طلاب علوم دینی، رفع ظلم از مظلوم، اطعام مساکین، شفاعت از گناه کاران و تحقیق در مسائل شرعی و تعلیم ادعیه بود. قوام گیری این عنوان به مثابه یک مقام و منصب دوستی، حاصل اتحاد سیاست مداران و دولت مردان صفوی با علمای دین بود و نیاز داشت تا حکومت پادشاهان را وجههای دینی بخشد و آن را برآمده و منطبق با شریعت حقه نشان دهد. در باب شغل ملاباشی که پدیدآمدنش در بین مناصب رسمی نشانه غلبه دین یاران بر قدرت سیاسی عصر بود، به کتاب تذکره الملوک رجوع شود.
مقام صدر ۱۱۰۶-۹۰۷ ق / ۱۵۰۱-۱۶۹۵ م
مقام روحانی صدر، از لحاظ پیشینهی تاریخی، مربوط به پیش از عهد صفوی است. صدرالصدور یا رئیس امور روحانی، قبل از تشکیل دولت صفوی، توسط حکام سنّی منصوب میشدند (رحیم زاده صفوی، ۱۴۷: ۱۳۴۱) و در «دولتهای تیموری و ترکمن وجود» داشته است (سیوری، ۲۷: ۱۳۶۳). با این حال، مقام یاد شده از اوان تشکیل دولت صفویه، به صورت یکی از مهمترین مقامهای مذهبی، از موقعیت ویژه و روزافزونی برخوردار شد. علت اهمیت این مقام در دوره صفویه که شاه اسماعیل اول را مؤسس مقام صدر در این عهد میدانند، این است که فقیه اهل سنت در مقایسه با همتای شیعه خود، از قدرت کمتری در بافت سیاسی قدرت برخوردار بوده است. دارا بودن «ولایت» نزد علمای شیعه عهد صفوی موجب ممتاز شدن نقش آنان در حاکمیت سیاسی بود. شاه اسماعیل اول صفوی برای پاسخگویی به مسایل مذهبی و تدوین فقه شیعی، علاوه بر فراخوانی شماری از علمای شیعه ساکن در عراق، بحرین و لبنان، از میان فقیهان موجود، یکی را به عنوان صدر برگزید تا به طور رسمی ناظر بر جریانات مذهبی بوده پشتوانهای نظری و فکری لازم را فراهم آورد. این شخص کار رسیدگی به امور شرعیه را مطابق فقه شیعی برعهده داشت و در امر قضاوت به فعالیتها میپرداخت.
ارزش اجتماعی مقام صدر
صدر در عصر آغازین خود به عنوان فقیهی که حکم مرجع تقلید رسمی شهر را داشت، مطرح بود، اما به مرور و با افزایش اختیارات و مداخله در امور اداری و حکومتی به خصوص رسیدگی به امور موقوفات، ارزش اجتماعیاش در حد یک مقام مذهبی درباری تنزل کرد. از لحاظ مذهبی و فقها، جایگاه صدر ناشی از حقی بود که براساس ولایت داشتن امام غایب بر عهده فقیه گذاشته میشد. اما آن چه در دورهی صفویه رایج و به صورت رسمی درآمد، برآمدن حکم و اراده پادشاه از زبان صدر بود. وی با فرمان پادشاه بود که میتوانست این مقام را احراز و حق مداخله رسیدگی در امور را پیدا کند.
مقام صدارت در ایران به دو نفر اختصاص داشت، یکی صدر خاصه و دیگر صدر عامه یا صدرالممالک. تعیین حکام شرع و مباشران اوقات تقویضی و رسیدگی به امور سادات و علما و مدرسان و شیخ الاسلامها و پیش نمازان و قاضیان و متولیان و خادمین حرمها و مقابر و مزارات و مدارس و مساجد وزیران اوقاف و ناظران و مستوفیان و سایر متصدیان موقوفات، با مقام صدارت بود. رسیدگی به دعاوی مربوط به قتل و ازاله بکارت «تجاوز به عنف» و شکستن دندان و کور کردن، که «احداث اربعه» گفته میشد، نیز با حضور صدر عامه و صدر خاصه و دیوان بیگی انجام میگرفت، و سایر حکام شرع حق مداخله در این گونه دعاوی را نداشتند.
صدر خاصه و صدر عامه
صدر خاصه، روزهای شنبه و یکشنبه، با دیوان بیگی در کشیک خانهی عالی قاپو به دیوان «رسیدگی» مینشست، و حکام شرع نواحی یزد، ابرقو، نائین، اردستان، قمشه، نطنز، محلات، دلیجان، خوانسار، فریدن، چاپلق، گلپایگان، کمره، فراهان، کاشان، قم، ساوه، مازندران و استراباد، و قسمتی دیگر از ولایات ایران را او معین میکرد و امور مربوط به صدر خاصه را در این ولایات، نایب الصداره و عمال صدر اداره میکردند.
صدرممالک نیز، حکام شرع و مباشران موقوفات و مدارس و مساجد و زیارات و سایر ایالات و ولایات ایران، مانند؛ آذربایجان، فارس، عراق و خراسان و غیره را معین مینمود. گاه نیز این دو منصب فقط به یک نفر داده میشد. صدر خانه یا صدرات پناه، پس از اعتمادالدوله – مقام وزیر اعظم – مهمترین مقام کشوری بود و در مجلس شاه، پایین مسند شاهی، در دست راست او، قرار میگرفت. پادشاهان صفوی غالباً با صدور مواصلت و خویشاوندی داشتند. صدور «عامه» و «خاصه» را هم نواب میگفتند، زیرا که در امور شرعی نایب شاه بودند. حقوق و مواجب صدور به غیر از درآمدهایی که از حق التّولیهها و حق النظاره موقوفات و غیره داشتند بین یک هزار تا دو هزار و دویست تومان بود (شاردن، ج ۵، ص ۱۲۸).
شیخ الاسلام
شیخ الاسلام یا آخوند در خانهی خود به دعاوی شرعی و امر به معروف و نهی از منکرات میرسید. طلاق شرعی را نیز در حضور او میدادند و ضبط مال غایب و یتیم اغلب به او رجوع میشد. شیخ الاسلام از شاه همه ساله مواجب داشت «حدود ۱۱۰۰ تومان معادل ۲۲۰ میلیون تومان امروز» و مانند قاضی اصفهان با فرمان مخصوص شاه معین میشد، و در مجلس، زیر دست صدر ممالک مینشست. ولی صدور و شیخ الاسلام در مجالس میهمانی شاه حاضر نمیشدند، زیرا شاه در این گونه مجالس به میهمانان خود شراب میخورد، و حضور علمای روحانی در آن جا مناسب نبود. سانسون در کتاب خود، مقام شیخ الاسلام را سومین مقام روحانی ایران دانسته و مینویسد که او سالی پنجاه هزار لیور [پول فرانسه در آن عهد] مقرری داشته، تا در زندگی تنگدست نباشد و به رشوه گیری و حکم ناصواب دادن مایل نشود.
قاضی اصفهان
قاضی اصفهان از جمله دیگر مقامهای روحانی ایران عهد صفوی است. کار قاضی اصفهان رسیدگی به دعاوی شرعی مردم بود، ولی در امور شرعی دستگاه سلطنتی، که ویژهی صدر خانه بود، دخالتی نداشت. قاضی به جز روزهای جمعه، در خانه مینشست و به دعاوی مردم رسیدگی میکرد و دیوانیان احکام شرعی او را بی چون و چرا اجرا میکردند. قاضی اصفهان همواره به فرمان شاه معین میشد.
قاضی عسکر
قاضی عسکر به احکام شرعی سربازان رسیدگی میکرد، ولی در اواخر عهد صفوی، شغل او منحصر به این شده بود که حوالهی حقوق سپاه را مُهر کند، و حکام ولایات بی مُهر او حقوق به سربازان پرداخت نمیکردند.
قزلباش یا سرخ کلاهان
قزلباشان یا قزل برک یا سرخ کلاهان، به طوایف مختلف ترک، که با سلطان حیدر، و به ویژه با پسر او شاه اسماعیل اول صفوی، در ترویج مذهب و تشیع و تحصیل سلطنت یاری کردند، گفته میشود. این طوایف ترک، به سبب کلاه سرخ دوازده ترکی که بر سر میگذاشتند به قزلباش «سرخ کلاه» معروف شدند. کلاه سرخ یا تاج قزلباش را نخست سلطان حیدر برای صوفیان و مریدان خود، که آن زمان طاقیه ترکمانی بر سر میبستند، ترتیب داد.
– خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین الحسینی (۱۳۶۲)، تاریخ حبیب السیر، ج ۴، زیر نظر محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام
– دبیر سیاقی سید محمد و رجب نیا مسعود (۱۳۷۸)، تذکره الملوک و سازمان اداری حکومت صفوی (یا تعلیقات مینورسکی بر تذکره الملوک)، تهران، امیرکبیر.
– بن خواندمیر، امیرمحمود (۱۳۷۰)، ایران در روزگار شاه اسماعیل و شاه طهماست صفوی، به کوشش غلامرضا طباطبایی، تهران، نشر موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.
– پارسادوست، منوچهر (۱۳۷۵)، شاه اسماعیل اول، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
– رحیم زاده صفوی (۱۳۴۱)، شرح جنگها و تاریخ زندگی شاه اسماعیل صفوی، به کوشش یوسف پورصفوی، تهران، خیام.
– روملو، حسن بیگ (۱۳۵۷)، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی، انتشارات بابک.
– سیوری، راجر (۱۳۶۳)، ایران در عصر صفوی، ترجمهی احمد صبا، کتاب تهران.
– تاج بخش، احمد (۱۳۷۲)، تاریخ صفویه، شیراز، انتشارات نوید.
– جعفریان، رسول (۱۳۷۸)، صفویه از ظهور تا زوال، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
– ولایتی، علی اکبر (۱۳۷۵)، تاریخ روابط خارجی ایران در عهد شاه اسماعیل، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
– نوذری عزت الله (۱۳۸۰)، تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت، تهران، انتشارات خجسته.
– ترکمان اسکندر بیگ (۱۳۵۰)، تاریخ عالم آرای عباسی، چاپ دوم، ج ۲، تهران، انتشارات امیرکبیر
– شاردن، ژان (۱۳۴۹)، سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، ده جلدی، تهران، امیرکبیر.
– ویلم فلور (۱۳۶۵)، برافتادن صفویان و برآمدن افغانان، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، گوس.
– مارچینوفسکی (۱۳۸۵)، دستورالملوک میرزا رفیعا، ترجمهی علی کردآبادی، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه.
پینوشتها:
۱. عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
۲. مینورسکی (Minorsky) خاورشناس حواشی و تعلیقات خود بر کتاب گران بهای «تذکره الملوک» را با نام «سازمان اداری حکومت صفوی» در ۱۹۴۳ در کمبریج انگلستان منتشر نمود و میتوان نگارش این فصل را حاصل بررسی این اثر ارزش مند دانست (نگارنده).
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ۱۵۳، صص ۱۲-۱۹.