عهدنامه قصرشیرین که بین سلطان مراد چهارم و شاه صفی منعقد شد به حدود ۱۲۰ سال جنگ مستمر بین ایران و عثمانی پایان داد. فقط دوره آخر این جنگها که در سال ۱۶۲۳ شروع شده و در تاریخ به نام جنگ بغداد اشتهار یافته ۱۵ سال به درازا کشیده بود.
تابلوی جنگ چالدران در چهل ستون
گرچه در یک دهه اخیر و تحت تاثیر جنگ داخلی سوریه از سویی و رشد گفتمانهای “سنی-ترکگرایانه” در ترکیه و شیعیگرا در ایران، خوانشی از جنگهای صفوی-عثمانی بویژه در ترکیه مسلط شده است که این جنگها را ذیل مسئله مذهب و حاکم شدن تشیع توسط شاه اسماعیل در ایران توضیح میدهد، اما بنظر میرسد این توضیح چندان دقیق نیست و با خوانشی ایدئولوژیک و بدون توجه به مناسبات قدرت در آذربایجان و آناتولی قرن پانزدهم به توضیحی سادهانگارانه از مقطعی مهم از تاریخ دو کشور بسنده میکند.
در فاصله زمانی ۲۰۰ ساله بین شکلگیری دولت عثمانی در ۱۲۹۹ و دولت صفوی در۱۵۰۱ میلادی چندین جنگ بین این دولت و دولتهای سنی مذهب حاکم بر ایران پیش از صفویه نیز رخ داده بود و قدرت گرفتن دولت شیعی در ایران نیز چندان اتفاق جدیدی در جهان اسلام محسوب نمیشد و حتی عنوان خلافت در جهان اسلام نیز در قاهره و در اختیار دولت ترک مملوکی بود که خود تداوم دولت شیعی فاطمی مصر به شمار میآمد.
اما جنگ بزرگ با شرق در سال۱۴۰۲ رخ داد و به فرار قره یوسف پادشاه قراقویونلو از تبریز و احمد پادشاه آل جلایر از عراق از مقابل تیمور گورکانی نزد ییلدیریم بایزید چهارمین پادشاه عثمانی منجر شد.
تیمور از بایزید خواست تا قره یوسف و احمد را تحویل دهد یا بکشد. ییلدیریم بایزید که بتازگی محاصره قسطنطنیه را کامل کرده بود و فتوحات پدرش مراد اول در بالکان را ادامه میداد خود را در برابر تیمور قویتر از آن میدید که تسلیم خواستهاش شود.
اما در جنگی که بین تیمور و بایزید در آنکارا رخ داد بایزید به سختی شکست خورد و به اسارت تیمور لنگ درآمد. جنگ بزرگ دیگر عثمانی در شرق بین سلطان محمد فاتح و اوزون حسن پادشاه آققویونلو در ۱۴۷۳ یعنی ۲۸ سال پیش از بر تخت نشستن شاه اسماعیل و در منطقه اوتلوک بلی در نزدیکی ارزنجان رخ داد.
امپراتوری روم شرقی با سقوط قسطنطنیه در ۱۴۵۳ به پایان نرسید و ۸ سال دیگر در شهر ترابوزان توسط یوآنیس چهارم و با حمایت اوزون حسن آققویونلو که با تئودورا دسپینا دختر یوآنیس ازدواج کرده بود ادامه یافت. موضوعی که موجب خشم محمد فاتح به اوزون حسن شد.
اگرچه وقتی محمد فاتح به ترابوزان حمله کرد و امپراتوری روم شرقی را برای همیشه به تاریخ سپرد، اوزون حسن کاملا ساکت ماند، اما قدرت اوزون حسن و رابطه خوبش با دولتهای اروپایی بویژه دولت-شهر ونیز همواره موجب ترس و واهمه محمد فاتح بود.
اوزون حسن حتی برای جنگ با فاتح از ونیزیها توپخانه و سلاح گرم هم خرید و محموله توپ و تفنگ تا نزدیکی انطاکیه در ساحل مدیترانه که تحت کنترل آققویونلوها بود نیز رسید، اما پیش از آنکه به دست اوزون حسن برسد در دریا توسط دولت عثمانی نابود شد.
محمد فاتح، اما با شکست دادن اوزون حسن در ارزنجان هم انتقام همکاری آققویونلوها با تیمور لنگ علیه جدش ییلدیریم بایزید را گرفت هم قلمرو عثمانی را از آناتولی مرکزی به آناتولی شرقی گسترش داد.
جنگ چالدران
نفوذ معنوی خاندان صفوی باعث شد تا نفوذ و قدرت شاه اسماعیل به سرعت در آناتولی گسترش یابد
ضعف عثمانی بویژه در آناتولی از سویی و نفوذ معنوی خاندان صفوی باعث شد تا نفوذ و قدرت شاه اسماعیل بسرعت در آناتولی گسترش یابد. شاهزاده سلیم که والی منطقه مرزی ترابوزان بود از سویی بیش از هر کس دیگر خطر قدرت گیری صفویه را دریافته بود و از سوی دیگر پدر را ضعیفتر از آن میدید که در مقابل شاه جوان ایران بایستد.
قیام هواداران شاه اسماعیل در آناتولی به رهبری شاه قلی بابا نیز منجر به غلبه بر سپاه عثمانی و کشته شدن والی آناتولی قرهگوز احمد پاشا و نیز وزیر اعظم خادمعلی پاشا شد. سلیم در ۱۵۱۲ علیه پدر و برادرانش شورید و پدر را از تخت پایین کشید و به روایتی او را به قتل رساند. برادرانش را نیز همینطور.
قدم بعدی سلیم حمله به شاه اسماعیل در شرق بود. سپاه عثمانی از مرز دو کشور در ارزنجان عبور کرد و در شمال دریاچه وان با سپاه شاه اسماعیل مواجه شد. شاه اسماعیل از همان جایی لطمه خورد که پدربزرگش اوزون حسن پیشبینی و برای حل آن تلاش کرده بود: توپخانه و تفنگ.
شکست چالدران در ۱۵۱۴ که منجر به تصرف تبریز و عقب نشینی شاه تا اردبیل شد سرآغاز ضعف نظامی عمومی دولت صفوی در برابر عثمانی بود که حدود ۱۰۰ سال طول کشید. این ضعف عمومی از فقدان سلاح گرم در ایران و بهرهمندی عثمانی از آن نشات میگرفت و فقدان ارتش منظم و تشکیل سپاه ایران از قزلباشها تشدیدش میکرد.
در این ۱۰۰ سال که البته تقریبا نیمی از آن مصادف با فرمانروایی طولانی مدت شاه طهماسب بر ایران و سلیمان قانونی بر عثمانی گذشت؛ پایتخت ایران به قزوین و سپس اصفهان انتقال یافت تا از حملات مکرر و مداوم عثمانی به آذربایجان دور باشد.
وقتی شاه عباس در ۱۵۸۸ به قدرت رسید فرهاد پاشا بغداد و عراق و همچنین تبریز را تصرف کرده بود و قصد تصرف خوزستان و لرستان را داشت.
شاه عباس ابتدا در ۱۵۹۰ با عثمانی مصالحه کرد و آذربایجان، قفقاز، عراق و حتی لرستان را به آنها داد و سپس با تشکیل ارتش منظم و وارد کردن فناوری توپریزی از بریتانیا و مجهز کردن ارتش ایران به سلاح گرم پس از آنکه مسئله پرتغالیها را در جنوب و ازبکها را در شرق حل کرد، در حالی در سال ۱۶۰۲ به جنگ با عثمانی در ارومیه رفت که ۵۰۰ عراده توپ و ۶۰ هزار تفنگچی داشت.
شاه عباس خیلی زود مناطق از دست رفته ایران، چون لرستان، تبریز، تفلیس و باکو را پس گرفت و حتی وارد عراق نیز شد.
شکست چالدران در ۱۵۱۴ که منجر به تصرف تبریز و عقب نشینی شاه اسماعیل تا اردبیل شد
جنگ بغداد و قرارداد قصر شیرین
شاه عباس در ۱۶۲۹ درگذشت و شاه صفی ۱۷ ساله به جای او بر عالی قاپو تکیه زد. با وجود درگذشت شاه عباس حمله صدراعظم خسرو پاشا برای بازپسگیری بغداد در ۱۶۳۰ نیز ناکام و این شهر تا ۱۶۳۸، پانزده سال در اختیار دولت ایران ماند.
اما در جانب دیگر، مراد چهارم که در کودکی به قدرت رسیده بود و تا سالها تحت وصیت مادرش کوسم سلطان قرار داشت بزرگ میشود و در ۱۶۳۸ عزم بازپسگیری بغداد را میکند.
پس از درگذشت شاه عباس در ۱۶۲۹ این بار نوبت ضعف طرف ایرانی داستان فرا رسیده است. شاه عباس فرزندش محمدباقر میرزا را پیشتر به قتل رسانده و جانشینی جز نوه اش سام میرزا ندارد. او که با نام شاه صفی اول در جوانی وارث تاج و تخت میشود در حرم بزرگ شده، جسارت پدربزرگش را نیز ندارد و از قدرت سرداران نامآور پدربزرگش نیز به شدت واهمه دارد.
به همین جهت با قتل و برکناری سرداران بزرگی، چون علیمردان خان و امامقلیخان، سپاه ایران را تضعیف میکند. در سوی دیگر، اما مراد چهارم که از ۱۱ سالگی تجربه حکمرانی دارد و حال به جوانی رسیده نخست در ۱۶۳۵ به قفقاز لشکرکشی و ایروان را فتح میکند و بار دیگر متوجه بغداد میشود.
سپاه عثمانی که در بهار ۱۶۳۸ از استانبول حرکت کرده در پاییز به دروازه بغداد میرسد
توافق تسلیم بغداد راه را برای مذاکره و انعقاد قرارداد صلح قصرشیرین در ۱۷ می ۱۶۳۹ باز میکند. پس از شکست در بغداد شاه صفی از مراد چهارم تقاضای صلح میکند. در مذاکرات ۱۳ روزه در قصر شیرین، برای نخستین بار خطوط مرزی دو کشور مشخص میشود.
ایروان و قفقاز بطور کامل به ایران واگذار میشوند و عراق نیز بطور کامل به عثمانی.
از آن تاریخ تا زمان شکست و فروپاشی عثمانی در ۱۹۲۳ جز دورهای سه ساله که صادق خان برادر کریم خان زند در ۱۷۷۶ بصره را تصرف کرد عراق همواره تحت تسلط عثمانی ماند؛ هر چند ایران قفقاز را با دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای در ابتدای قرن نوزدهم از دست داد.
نکته جالب توجه عهدنامه قصرشیرین این است که هیچ نسخهای از آن نه در آرشیو ایران نه در آرشیو ترکیه موجود نیست و روایتهای متفاوتی از آن در دو کشور نقل شده و میشود.