ناصرالدین میرزا در سال ۱۲۴۷ ق/ ۱۸۲۸ م در دهکده کهن میر تبریز زیر چادر به دنیا آمد، و به همین علت در طول عمرش بیشتر ترجیح میداد در خارج از عمارت در زیر چادر پوش زندگی کند و زنان عشایر و روستایی را برای ازدواج برگزیند، او در کودکی و نوجوانی تحت تربیت میرزا تقی خان فراهانی قرار گرفت و از اندیشههای او بهره فراوانی برد.
(امانت، ۱۳۸۴ :۹۴) در سال ۱۲۶۳ ه ق حکومت آذربایجان به ناصرالدین میرزا تفویض شد، و پس از فوت محمد شاه پدرش در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ قمری در سن ۱۷ سالگی به تخت نشست.
پس از مرگ محمد شاه، جهان خانم معروف به مهد علیا در سن ۴۴ سالگی و مته ۴۴ روز تا آمدن پسرش ناصرالدین میرزا از تبریز، اداره امور را به دست گرفت و میرزا نصرالله اردبیلی مشهور به صدر الممالک را به صدارت رساند. او زنی هوشمند با استعداد و تربیت شده، (لین ۱۳۷۴: ۵۵ ) مقتدر، مدیر، شجاع و در عین حال تأسیس کار و توطئه گر و حسود و سنگدل و جاه طلب بود که برای پیشبرد کار خود از هیچ چیزی نمی هراسید و از هیچ کاری دریغ نمی ورزید و در عین حال به مسائل دینی و مناسک مذهبی توجه فراوان داشته. (نوایی، ۱۳۶۹: ۳/۳۲ و ۲۶) او به تاریخ و شعر رغبتی تمام داشت، خط درشت و ریز او خوش بود، امثال و حکم و اشعار بسیاری از برداشت و ضمن گفتگو آنها را در جای خود به کار میبرد.
ناصرالدین شاه در سریر قدرت
ناصر الدین میرزا با شنیدن خبر مرگ پدرش، به کمک امیرکبیر، کنسول انگلیس و روس، از تبریز به تهران آمد، و به کمک میرزا تقی خان فراهانی که به وزیر نظام ارتقاء مقام یافته بود زمام امور را به دست گرفت، پس از به تخت نشستن میرزا تقی خان را ملقب به امیر کبیر نمود، و عزت الدوله خواهر ۱۵ ساله خود را به ازدواج امیرکبیر در آورد.
تاریخ حیات سیاسی ناصرالدین شاه قاجار را می توان به سه دوره تقسیم کرد.
– دوره آشفتگی و آشوب، که دوره ی حکومت ده ساله ی وی یعنی از ۱۲۶۴ ه ق/ ۱۸۴۸ م تا ۱۲۷۴ ه ق / ۱۸۵۸ م میباشد که ناصرالدین شاه جوان در این دوره با کمک وزیران خود مانند میرزا تقی خان امیرکبیر و میرزا آقاخان نوری توانست آشوب ها و قیام هایی را که در گوشه و کنار کشور روی داده بود مانند شورش خراسان و قیام بابی هاسرکوب کند.
– دوره ی آرامش و شکوفایی که از ۱۲۷۴ ق/ ۱۸۵۸ م تا ۱۳۰۷ ق/ ۱۸۹۰ م یعنی سی و دو سه سال به درازا کشید.
– دوره ی رکود و خمودگی که از ۱۳۰۹ق/ ۱۸۹۰م تا ۱۳۱۳ ق/۱۸۹۶ م سال کشته شدن ناصرالدین شاه – یعنی نزدیک به هفت سال طول کشید دورهای که گویی ناصرالدین شاه قاجار از کشور داری خسته و از هر کار اصلاحی نومید شده و فقط به فکر گردآوری پول به مال برای تامین هزینه زن های گوناگون خود افتاده بود. از این رو با دادن امتیاز های گوناگون به اروپاییان، پای آنها را به گونهای به این کشور باز کرد که موجب نگرانی خودی و بیگانه شده بود.
درباره او گفته ها و شنیده های متفاوت بسیار است. چنان که برخی وی را همچون نیای خود تنها علاقمند به زن وعیش و عشرت معرفی میکنند و برخی او را صاحب درایت دانسته و آشنا به اوضاع روز می دانند که تنها به دلیل عدم توانایی و نبود افراد کارآمد در اطراف خود ناتوان از تغییرات و اصلاحات بود.
اسنادی که هر کدام از مباحث فوق را تایید میکند بسیار است، در میان مدارک تاریخی، چهرهای متفاوت از وی نمایان میشود. از یک طرف بواسطه حذف چهره وزیر کاردان خود در اداره حکومت و دستور قتل در اثر القاآت و تصورات و روی کار آوردن متملقان و چاپلوسان در اطراف خود و نیز تعدد وجود همسران و وسعت حرمسرای او و داستانهایی که از سفرهای شکاریه و تفرجی او نقل میشود، نظر دسته اول تقویت میشود و از طرف دیگر اقدام به تشکیل برخی موسسات تمدنی و رسیدگی به عرایض افراد از کمترین و ضعیف ترین افراد جامعه و نیز سعی به تشکیل شوراهای دولتی و نظامی، مدعیان دسته دوم تصدیق میشود.
دوره اول حیات سیاسی ناصرالدین شاه به علت حضور امیر کبیر در دستگاه سیاسی را باید دوره تحول و تغییر نامید که با وجود ناآرامیها و نابسامانی ها اصلاحات شایسته ای صورت گرفت. میرزا تقی خان امیرکبیر که تحت تربیت میرزا بزرگ 《قائم مقام اول》 قرار گرفته بود سفری به روسیه داشت شاهد ترقیات دنیای غرب بود و نیز سه سال در دربار عثمانی ماند و تنظیمات جدید آنجا را مشاهده کرد. در مدت صدارت سه سال و اندی از ۱۲۶۴ تا ۱۲۶۸ ق/ ۱۸۵۱ تا ۱۸۴۸ م خدمات ارزشمندی از جمله: تاسیس مدرسه دارالفنون، تاسیس روزنامه وقایع اتفاقیه، توسعه تاسیسات چاپ، تاسیسات چاپارخانه به سبک جدید، تنظیم امور پستی، اصلاح نظام تشکیلات قشونی، تعدیل بودجه مملکتی و مالیات جدید، تاسیس کارخانه شکر سازی، کارخانه ریسمان ریسی، بلورسازی، چلوار بافی، حریربافی و ماهوت بافی، اسلحه سازی و توپ ریزی، صدور فرمان آزادی استخراج معادن، توسعه کشاورزی و ساختن سد ناصری، ترویج کشت پنبه، ایجاد زراعت نیشکر در خوزستان، برقراری امنیت مالی و جانی و برانداختن رشوه خواری را برای مردم صورت داد. (آدمیت، ۱۳۶۲: ۱۳۴-۵۲)
امیر یکی از مردانی است که دارای قدرت، پشتکار، درستی و راستی و میهن پرستی بود. کلیه صفاتی که یک صدر اعظم ایرانی باید دارا باشد تا بتواند از میان طوفان ها و صخره ها، کشتی وطن را به ساحل نجات برساند دارا بود، او حمایت از حقوق مردم و خدمت به آنها را اصول اولیه سیاست خود قرار داد چنان که پالمرستون در لشکرکشی امیر جهت سرکوبی سالار که سپاهش از قم می گذشت، در قم حضور داشت یادآور میشود. در سفر قم جلوی تعدیات گوناگون نظامیان سخت گرفته شده بود و آزاری به زارعین نرسید و از آنها کسی پول و بنه اخذ نکرد. (نصر، ۱۳۶۳: ۲۴۴)
شخصیت خصوصیات ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه پادشاهی با شخصیت متضاد و روحیه ای بسیار پیچیده، و با عملکردی ناهمگون می باشد. او همانند اجداد خود فردی سنگ دل، پول دوست، مال مردم خوار و خونریز بود. اعتمادالسلطنه وزیر جراید و انطباعات او، از خونخواری و آدمکشی اربابش نمونههای زیادی آورده (اعتمادالسلطنه، ۱۳۵۶: ۷۷۸) یک روزنامهنگار بلژیکی در آستانه دومین سفر ناصرالدین شاه در مقاله ای او را مردی آدم کش، پلید، کثیف، زن باز و ستم باره معرفی نموده.
ناصرالدین شاه در پنجاه سال سلطنت، ۸۳ مقاوله نامه های سیاسی، تجاری و مرزی بست که در بیشتر آنها مغبون شد و برخی امتیازات به ضرر ایران تمام شد، و هدف شاه و صدراعظم هایش به ویژه سپهسالار از اعطای این امتیازات بهرهگیری از دانش و فناوری غرب و رونق اقتصادی کشور بود، که ایران پس از دوره صفویه از درآمد بزرگ جاده ابریشم که در حکم درآمد امروزی نفت بود، محروم ماند، پس از قرارداد ترکمانچای یاس و ناامیدی در دولت مردان رخنه نمود و سعی در جبران عقب ماندگی بودند.امیر کبیر با تاسیس دارالفنون و جذب اساتید خارجی و اعزام دانشجو و همچنین احیای صنایع دستی تا حدودی رنجهای عقبماندگی را کاست، متأسفانه مثلث استبداد و استعمار و ارتجاع داخلی متشکل از فرصت طلبان و درباریان سودجو بودند، او را در رسیدن به اهدافش با قطع رگهای دستانش ناکام گذاشت، امین الدوله و سپهسالار تلاش نمودند، راه بی رهرو امیر را بپیمایند، ولی آنان با توجه به ویرانی بنیه اقتصادی کشور سعی نمودند با دادن امتیازات از امکانات خارجی بهره گیرند، و با راه اندازی صنایع و بهرهگیری از معادن و مرمت قنوات وضعیت اقتصادی کشور را به سامان برسانند، ولی آنان در این برنامه خود، اهداف استعمار را نادیده گرفتند و به آن توجه نکردند.
از خصوصیات مثبت ناصرالدین شاه با همه ی ریخت و پاش ها، ثروت شخصی نداشت و در اندوختن ثروت شخصی چندان هریس نبود در اصل او شاهی بود مستاصل و در اواخر مایوس. او به ارزاق عمومی مردم و رفاه آن توجهی خاص مبذول میداشت (اعظام قدسی، ۱۳۴۹: ۲۷) و در مواقعی مهربان، رعیت پرور، ترقی طلب بود. (ظهیرالدوله، ۱۳۶۲: ۲۲) او با ادب و شعر موسیقی آشنا بود، شعر نیک می گفت. اشعار زیبایی در موضوعات دینی، اجتماعی و عشق از او به جای مانده است.
ناصرالدین شاه به تاریخ علاقه داشت، پای بند رسوم ظاهری از قبیل نماز و تعزیه بود و به تقلید از سلطان عثمانی – عبدالعزیز – دستگاهی عریض و طویل تشکیل داد. بنا به نقل دوستعلی خان معیرالممالک، ناصرالدین شاه به هنگام کشته شدن ۸۵ زن داشت. زنان اهل حرم او در آن هنگام بالغ بر ۳۰۰۰ تن می شدند که هر یک بنا به منصب و اعتبار خود مواجب دریافت میکردند. در سالهای پایانی زندگی ناصرالدین شاه وضع کشور نابسامان بود، ظلم و ستم حکام روز به روز افزایش مییافت و زور گویی و زور ستانی بیشتر میشد و به داد هیچ مظلومی نمی رسیدند. بدگویی از شاه و دشنام دادن به او نقل و نبات هر مجلسی بود. حتی نزدیکان خود او به بدگویی او می پرداختند، به گونهای که میرزا علی اصغرخان صدراعظم، بارها او را پیرو ابله میخواند و وجود او را مایه ی خرابی وزارت کشور می دانست. یکی از حوادث سالهای پایانی سلطنت ناصرالدین شاه و شورش در شهرهای گوناگون ایران به علت ناخرسندی همگانی از نبود امنیّت و عدالت و زورگویی حکام محلی و حکومت مرکزی به بهانه گران شدن ارزاق عمومی به ویژه نان رخ داد. از ویژگیهای بارز این شورشها شرکت زنان در آنها بود که گاهی با جرات و جسارت بیشتری از مردان و پیشاپیش آنان در اعتراضات دیده میشدند.
سیاست مذهبی ناصرالدین شاه
دوره ی ناصرالدین شاه شروع دوره ی تقابل علما با حکومت به صورت نهانی است. تاسیس لژ فراماسونری، ورود مدرنیته، مسافرتهای شاه به اروپا، تاسیس مدارس جدید، تشکیلات جدید عدلیه، اعطای امتیازات و انعقاد قراردادها، کاهش اقتدار روحانیون با انجام اصلاحات حقوقی و اجتماعی و نوگرایی و تجدد در ایران از مهمترین علل این تقابل و مخالفت هاست. در این دوره بسیاری از رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی ایران با مخالفت روحانیون و قشر مذهبی جامعه روبرو شد که از جمله می توان به تاسیس لژ فراماسونری در تهران توسط میرزا ملکم خان در سال ۱۸۶۰ م/ ۱۲۷۷ ق، نظرات جدید درباره بنیان حکومت، سفرهای شاه به اروپا، تصرف مرو توسط روس ها اشاره کرد
) آوری، ۱۳۶۹: ۱/۱۷۵) آن چه را اصلاحطلبانی همچون امیرکبیر و سپهسالار برای ورود مدرنیته و گستراندن عناصر یک نظام دولتی مدرن در نظر داشتند، از نظر قشر مذهبی اقدامی در جهت به خطر انداختن موقعیت اسلام و دور شدن از حکومت آرمانی الهی بود. (آدمیت، ۱۳۶۲: ۲۲۰-۲۱۸) اقدامات اصلاحطلبانی چون سپهسالار در عرفی کردن قوانین شرعی، ترویج نوآوری های اروپایی، نظارت رسمی بر اوقاف و بلاخره احداث راه آهن مخالفت علما را برانگیخت. لمبتون، ۱۳۷۵: ۱۷۷-۱۶۷) تا جایی که اعلام کردند 《سپهسالار در صدد مسیحی کردن جامعه است. (آدمیت، ۱۳۶۲: ۳۷۱(
تجدد و نوگرایی به وجود آمده در دوره ناصری نتوانست به جای نهاد دین در جامعه عمل نماید و بسیاری از عملکرد های دینی چون رفع اختلافات طایفهای و فامیلی، توجه به مردم مسلمان با خیرات و مبرات در هنگام قحطی و نابسامانی اقتصادی، آموزشهای دینی و…… بدون پاسخ ماند و این امر باعث افزایش شکاف بین حکومت و علما شد. نهضت تنباکو آغاز جبههگیری روحانیون علیه دولت بود که در نهایت به پیروزی کامل طبقه دینی جامعه انجامید.
البته برخورد روحانیون با پیشرفت و تمدن غربی در این دوره به دو گونه بود، برخی پیشرفت و تمدن غربی را پذیرفته بودند و با آن کنار آمده بودند و برخورد اصولی و منطقی با آن داشتند و گروهی نیز در برابر آن موضعگیری میکردند. (نجمآبادی، ۱۳۷۸: ۶۵) ارمغان غرب را دسیسه ای برای سلطه می دانستند. در مجموع میتوان گفت، ناصرالدین شاه قاجار با روحانیت رابطه ی حسنه ای نداشت و روحانیت را متهم به ارتجاع می کرد و آنان مانع طرفی ایرانی خواند. (تیموری،۱۳۵۷: ۲۶) برای تضعیف و از بین بردن نفوذ آنان تلاش نمود. ولی روحانیت در جریان تحریم تنباکو قدرت خود را به رخ شاه کشید و پس از آن با به دست گرفتن رهبری مخالفان و انتقاد از عملکرد شاه و کارگزارانش و با انتشار اعلامیه و روزنامه در براندازی شاه همت نمود، مشهورترین علمایی که با حکومت ناصری در افتادند عبارتند از: جمال الدین اسدآبادی، محمد حسن آشتیانی، شیخ هادی تهرانی، ملا محمد صادق قمی، و میرزایشیرازی، وقتی ناصرالدین شاه نفوذ و قدرت علما را در جریان روژی مشاهده نمود، تا پایان سلطنت سعی می کرد حتی المقدور به این طبقه نزدیک شود. چنان که چند ماه پس از این واقعه، در هنگامی که میخواست به عراق سفر کند، به علما که برای تودیع به حضورش رفته بودند گفت: که شما باید مرا در نگهداری این مردماعانت کنید. (بیانی، ۱۳۵۷: ۱/۶۲۴)
وقایع دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار
حوادث خارجی
– شورش مردم هند علیه انگلیسیها برای پادشاهی رساندن و بهادرشاه دوم، انگلیس این شورش را خواباند و سپاهیان هند را قتل عام کرد و بهادر شاه را را به رانگون تبعید نمود. (۱۸۵۷ م)
– واگذاری کلیه حقوق شرکت هند شرقی به انگلیس (۱۸۵۷ م)
– اعلام ویکتوریا به عنوان امپراتوریس هند (۱۸۷۷ م/ ۱۲۹۳ ق)
– حمله انگلستان و افغانستان و انعقاد صلح گندمک بین انگلیس و افغان ها (۱۸۷۸ م/ ۱۳۰۴ ق)
– تشکیل کنفرانس برلین برای بررسی مسئله روس و عثمانی و به رسمیت شناختن استقلال بلغارستان و صربستان (۱۸۷۹ م/ ۱۲۹۶ ق)
حوادث داخلی
– سرکوبی شورش سالار: الهیارخان که از آغاز سلطنت محمدشاه به حکمرانی خراسان منصوب شده بود، در اوایل سال ۱۲۶۲ ق به بهانه پیری از اداره ی امور آن ناحیه امتناع ورزید و فقط تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده گرفت. و از آن پس فرزند جوان و حسن خان مشهور به سالار بار زمام حکومت خراسان را در دست گرفت.
در آن موقع ترکمانان از شمال غربی به حدود خراسان تجاوز کردند و محمد شاه یکی از حکام محلی خراسان به نام محمد حسین خان نردینی را به دفع ترکمانان فرستاد، او بر ترکمانان غالب آمد و به حکمرانی ولایات شمالی خراسان منصوب شد. این امر موجب حسادت آصف الدوله و سالار قرار گرفت و محمدحسین خان نردینی به تحریک سالار به قتل رسید. چون خبر شورش خراسان و قتل نردینی به تهران رسید، محمدشاه به احضار مسببین شورش و باطل این نظر دینی فرمان داد. ولی آصف الدوله با اعزام آن مخالفت ورزید و این مدت چندین ماه مورد کشمکش بین آصف الدوله و محمد شاه بود عاقبت آصف الدوله مشهد را رها کرد و به تهران رفت و شاه او را به عتبات تبعید کرد.
پس از تبعید آصف الدوله به عتبات، حسن سالار سپاهی گرد آورد و علنا علیه حکومت مرکزی قیام کرد.
محمد شاه برادر بزرگ سالار به نام میرزا محمدخان مشهور بیگلربیگی را به حکمرانی خراسان منصوب و مامور سرکوبی سالار نمود، ولی او به محض رسیدن به خراسان، به برادر پیوست و بر حکومت مرکزی شورید. محمدشاه دو تن از سرداران آذربایجان را به دفع سالار و برادرش فرستاد. و چون آنان موفق به تصرف مشهد نشدند، محمد شاه با ناچار حکومت خراسان را به برادر خود حمزه میرزا حشمت الدوله واگذاشت در ابتدا سپاه سالار را شکست داد. در اوایل سال ۱۲۶۴ ق سالار، تجدید قوا کرد و مشهد در ۱۲۴۶ ق به تصرف سالار در آمد. اندکی بعد، خبر فوت محمد شاه در خراسان انتشار یافت و سالار درصدد برآمد از هرج و مرجی که معمولا بعد از فوت سلاطین در ایران پیش میآمد به نفع خود استفاده کند.
امیرکبیر حمزه میرزا را به تهران احضار به حکمرانی آذربایجان منصوب نمود و سلطان مراد میرزا حسام السلطنه، عموی ناصرالدین شاه را به سپاه کافی و تجهیزات کافی به خراسان روانه ساخت و ضمنا نامه ای محبت آمیز خطاب به سالار به مشهد فرستاد و سالار را اغفال کرد تا زمانی که اردوی حسام السلطنه نزدیک مشهد رسید و سالار در محاصره افتاد و سرانجام دستگیر شد. ناصرالدین شاه قاجار در سال جمادی الثانی ۱۲۶۵ ق امر داد، سالار را با فرزندش امیر اصلان خان و برادر وی به قتل رساندند. (شمیم، ۱۳۴۲: ۱۴۵-۱۴۳)
– حمله روسیه به شرق دریای خزر و تصرف آشوراده و اعتراض ایران (۱۲۵۵ ق/ ۱۸۴۰ م)
– عزل امیرکبیر و صدارت آقاخان نوری (۱۲۶۷ ق/ ۱۸۵۱ م(
– قتل امیرکبیر (۱۲۶۸ ق/ ۱۸۵۲ م)
– جنگ آق دربند در سرخس جنگ با خان خیوه بود که بعدها به جداشدن قسمت دیگری از متصرفات ایران به دست روسها منجر شد.
– ورود سپاه ایران به هرات و محاصره این شهر (۱۲۷۲ق / ۱۸۵۶ م)
– اعلام جنگ انگلیس به ایران و تصرف خارک، بوشهر، محمره، اهواز و حرکت به سوی شیراز. میانجیگری فرانسه و روس و بازگشت ایران از هرات (۱۲۷۲ ق/ ۱۸۵۶ م)
– انعقاد صلح پاریس بین انگلیس و ایران به رسمیت شناختن افغانستان توسط ایران (۱۲۷۳ ق/ ۱۸۵۷ م)
– اعزام بزرگترین دسته از دانشجویان ایرانی به خارج، شامل ۴۲ تن دانشجو (رمضان ۱۲۷۵ ق/ ۱۸۵۹ م)
– حمله روس به ترکستان و ماوراءالنهر و تصرف سمرقند، تاشکند و بخارا و عدم اعتراض ایران به این اقدام و موافقت انگلیس با این اقدام روسیه (۱۲۸۹ – ۱۲۷۷ ق/ ۱۸۷۳ – ۱۸۶۱ م)
– تعیین مرز ایران و هند در بلوچستان توسط گلداسمیت (۱۲۸۷ ق/ ۱۸۷۰ م) و جدا شدن قسمتی از بلوچستان از ایران
– رشد روزنامه نگاری
– تعیین مرز ایران و عثمانی از کوه آرارات تا خلیج فارس با توافق مشیرالدوله سفیر ایران در عثمانی و علی پاشا نماینده عثمانی (۱۲۸۶ ق/ ۱۸۷۰ م)
– اعطای امتیاز راه آهن، معادن و اداره گمرکات به رویتر (۱۲۸۹ ق/ ۱۸۷۲ م) و لغو آن پس از یک سال
– مسافرت ناصرالدین شاه قاجار به اروپا از راه قفقاز و روسیه (۱۲۹۰ ق/ ۱۸۷۳ م)
– اعطای امتیاز شیلات شمال به برادران لیانازوف روسی (۱۲۹۶ ق/ ۱۸۷۹ م )
– انعقاد قرارداد آخال بین ایران و روسیه، صرفنظر کردن ایران از ترکستان، ماوراءالنهر و مشخص شدن رود اترک به عنوان مرز ایران و روسیه (۱۲۹۸ ق/ ۱۸۸۱ م)
– اعطای امتیاز کشتیرانی در کارون به انگلیس (۱۳۰۶ ق/ ۱۸۸۸ م)
– اعطای امتیاز بانک شاهنشاهی (۱۳۰۶ ق/ ۱۸۸۹ م)
– سومین سفر ناصرالدین شاه قاجار به اروپا و امتیاز و لغو آن پس از چند ماه (۱۳۰۶ ق/ ۱۸۸۹ م)
– اعطای امتیاز بانک استقراضی به دو روسی (۱۳۰۷ ق/ ۱۸۹۰ م)
– اعطای امتیاز توتون و تنباکو تنباکو (رژی) به تالبوت انگلیسی به مدت ۵۰ سال (۱۳۰۷ ق/ ۱۸۹۰ م)
– تحریم توتون و تنباکو توسط میرزای شیرازی و لغو امتیاز تالبوت (۱۳۰۹ ق / ۱۸۹۲ م)
– ظهور فرقه بهائیت: سختی و فساد و فشار استبداد و ضخامت اوضاع اقتصادی و معنوی و سیاسی و مظالم حاکمان و مالکان زمان قاجار و نیز تلفات ناشی از بیماری های مسری و نا امنی روح مردم آن زمان را بیش از پیش علاقمند به ظهور امام غایب و نجات بخش موعود می نمود در چنین اوضاع و احوال نابسامان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که مردم منتظر ظهور نجات دهنده موعود بودند.
بنیانگذار فرقه بهائیت میرزا حسینعلی بهاء است که 《من یظهره الله》 و 《بهاالله》 مدعی نبوت و پیامبری شد و اظهار داشت که ظهور او همان معادی است که سید علی محمد باب پیش بینی کرده بود، و به همین جهت بیشتر بابیان که به همراه او به عکا رفتن و یا آنکه بعد به او ملحق شده و یا ارتباط مییافتند و بهائی خوانده شدند و به وسیله مکاتبه از عکا به ایران به طوری که بیشتر بابیان بهائی شدند و بهاء الله را 《من یظهره الله》 دانستند.او روش تازهای برای بهاییان ساخت و تا آخر عمرش مدت بیست وچهار سال با کمال فراغت آسودگی اساس آیین خود را در عکا استوار کرد.
میرزا حسینعلی بهاء الله نوشته ها و مقاله ها و رساله ها و کتابهای به فارسی عربی و عقاید و احکام مکتب خود را به عنوان وحی در آنها ایراد کرد. تفاوت اساسی که میان نوشتههای میرزا حسینعلی بهاء الله و سید علی محمد باب مشاهده میشود، این است که نوشته های بلاء الله هم از لحاظ ادبی و هم از نظر مفهوم و معنا عمیق تر و بهتر از نوشته های عربی باب می باشند. مهم ترین نوشته های میرزا حسینعلی بهاء: اقدس، ایقان، هفت وادی و الواح و سلاطین است کتاب اقدس به زبان عربی است که دارای ۴۷۰ آیه است، و شامل همه افغانها حدود آیین بهاء می باشد که در عکا نوشته شده است.
میرزا حسینعلی بهاء موسس مذهب بهاء به سال ۱۳۰۹ هجری در هفتاد وشش سالگی در شهر عکا زندگی را بدرود گفت و از سه زن او چهار پسر و دو دختر باقی ماندند. یکی از آنها میرزا عباس، ملقب به عبدالبهاء است که جانشین او گردید.
قتل ناصرالدین شاه (۱۳۱۳ ق/ ۱۸۹۶ م )
ناصرالدین شاه قاجار در ماه ذی القعده ۱۳۱۳ ق/ آوریل ۱۸۹۶ م مقارن پنجاهمین سال سلطنت او بود، در حرم عبدالعظیم در شهر ری به ضرب گلوله ی میرزا رضا کرمانی از میدان سیدجمال الدین اسدآبادی به قتل رسید.
اقدامات و فعالیت های ناصرالدین شاه قاجار
اعزام دانشجو به اروپا
اولین گروه اعزامی دانشجو در دوران فتحعلی شاه صورت گرفت. دومین گروه اعزامی در زمان محمد شاه در سال ۱۲۶۴ ق/ ۱۸۴۸ م روی داد. سومین گروه از دانشجویان ایرانی در دوران سلطنت ناصر الدین شاه هفت سال پس از تاسیس دارالفنون در رمضان ۱۲۷۵ ق/ ۱۸۵۹ م برای تحصیل به فرانسه اعزام شدند. این عده متشکل از ۴۲ تن جوان قابل و نجیب بودند که به پیشنهاد فرخ خان امین الدوله غفاری کاشانی[۱] به خارج فرستاده شدند. سرپرستی عالیه ی آنها با حسنعلی خان گروسی در روسیه امیر نظام بود که تقریباً یک ماه زودتر به سمت سفیر کبیر در فرانسه عازم آن جا شده بود و یک هفته پس از ورود شاگردان به پاریس آنها را به حضور ناپلئون سوم پادشاه فرانسه معرفی نمود. این محصلین عموماً پس از ۵ تا ۹ سال به تحصیلات خود خاتمه دادند و به ایران مراجعت کردند و عدهای از ایشان به مقامات عالی رسیدند و خدمات بزرگی انجام دادند. آنها باعث شدند که فرهنگ و زبان فرانسوی تا دوران سلطنت رضا شاه در ایران ارجحیت داشته باشد.
یکی از این دانشجویان میرزاعلی اکبرخان مزین الدوله است که در سن ۱۲ سالگی برای تحصیل زبان و ادبیات فرانسه، هنر نقاشی موسیقی، تئاتر، مهندسی به فرانسه اعزام شد. و ضمن تحصیل مقالاتی چند در جراید فرانسه نوشت که مورد توجه مقامات علمی قرار گرفت. به قدری در ادبیات و زبان فرانسه متبحر شده بود که او را به《دایره المعارف متحرک》 ملقب نموده بودند. (رک، آذری ۱۳۴۲) در اوایل ورود به ایران در سلک پیشخدمتان مخصوص همایونی، معلم فرانسه و نقاشی ناصرالدین شاه قاجار در دربار مشغول خدمت شد و در ضمن در دارالفنون هم به تعلیم نقاشی، زبان فرانسه، تئاتر و موسیقی نیز اشتغال جست. به موجب فرمان و دستخط شاه ملقب به نقاش باشی شد. اولین ایرانی است که نقاشی با اصول علمی و سبک نقاشان فرانسوی را به ایران آورده و به شاگردان تعلیم داد. ضمن اینکه هر هفته به ناصرالدینشاه تعلیم نقاشی میداد، او استاد کمال الملک بود
راه اندازی تشکیلات کلان دولت با الغای صدارت و تشکیل وزارت خانه ها به سبک اروپا
درباره انگیزه ناصرالدین شاه، از راه اندازی تشکیلات کلان دولت و نیز دیگر تحولات دوره ناصری، دیدگاههای متفاوتی ابراز شده است. گروهی برخورد با اروپا و سفرهایناصرالدین شاه قاجار به فرنگ و دیدن تحولات چشمگیر فرنگ را موجب این تحولات می دانند و معتقدند، در پارهای موارد، چشم و گوش شاه بازتر شد و با الگوگیری از کشورهای پیشرفته اروپا، به سازماندهی امور کشوری عمومی کشور پرداخت. (محبوبی اردکانی، ۱۳۶۸: ۱۵ ) برخی معتقدند که ناصرالدین شاه از بیکفایتی صدراعظمش، میرزا آقاخان نوری به تنگ آمده بود و اوضاع نابسامان امور و ریخت و پاش های صدر اعظم، موجب شد شاهد دست به تحولات اداری زد، امور کشور را به افراد متعدد سپرد و برکناری میرزا آقاخان و بستگان وی را از مناصبشان صادر کرد.
ناصرالدین شاه قاجار ، پس از این اقدام تاریخی، دیگر نمی خواست صدر اعظم داشته باشد، بلکه مایل بود کارها را بین چند نفر وزیر تقسیم کند و هر یک را در کار خود مستقل نماید. هرگاه امر مهمی پیش بیاید، شورایی از وزیران تشکیل شود. و هر یک نظر خود را در آن زمینه اظهار کنند و به عرض شاه برسانند تا امر شاهانه، قدرت اجرا به آن بدهد؛ در هر حال، امضای کلیه امور، بر عهده شاه بود تا هیچ کاری بدون امر قبلی او، قابل اجرا نباشد و برای اجرای این نظر، دستخطی صادر کرد و کارها را به شش قسمت (وزارت داخله، وزارت خارجه، وزارت جنگ، وزارت مالیه، وزارت عدلیه، و وزارت وظایف و اوقاف) تقسیم و هر یک را به یکی از رجال واگذاشت. (مستوفی ۱۳۷۷: ۱/۸۶-۸۸)
دارالشورای کبری جدید (مجلس دربار اعظم)
ناصرالدین شاه قاجار در بازگشت از سفر اول فرنگستان ۱۲۹۰ ق/ ۱۸۷۴ م پس از ورود به پایتخت بلافاصله در ماه شعبان دست به اقداماتی زد، که اجرای سریع آن را ضروری میدانست. به این ترتیب که ابتدا استعفای میرزاحسن خان مشیرالدوله صدراعظم و سپس حذف منصب صدارت در اعلان رسمی دولتی اعلام گردید. در مرحله بعد با صدور دستخط، حکم به تجدید مجلس دربار اعظم – دارالشورای کبری – به عضویت وزرای جدید داد. شروع تغییراتی به این سرعت از جانب شاه برای رفع موانع و مشکلاتی بود که بر اثر انعقاد قرارنامه رویتر ایجاد شده بود، در فرمان دارالشورای کبری منصب صدارت حذف گردیده بود، لذا شاه خود را در این مقام قرار داد. دو سال پیش از آن لایحه ی تشکل دربار اعظم به دست صدر اعظم میرزاحسن خان مشیرالدوله تدوین و به توشیح شاه رسیده بود. این طرح دولتی بر اساس مسئولیت وزرا در مقابل صدراعظم، و مقام صدارت در برابر شاه تنظیم گردیده بود.
شاه در رمضان ۱۲۹۰ ق ابطال قرارداد رویتر را اعلام کرد. در بیستم ماه شوال همین سال میرزا حسین خان مشیرالدوله به وزارت امورخارجه منصوب و به عضویت مجلس دارالشورای کبری – وزرای مختار دربار اعظم – برگزید. (تهرانی ۱۳۷۷: ۸۲۵ تد ۸۳۶)
صدراعظم های ناصرالدین شاه قاجار
امیرکبیر
- زیست نامه امیر تا صدارت: میرزا تقی خان فراهانی مشهور به امیرکبیر بین سالهای ۱۲۱۰ تا ۱۲۱۵ ق تولد یافت و در سال ۱۲۶۸ ق/ ۱۸۵۳ م در حمام و باغ فین کاشان به قتل رسید. پدر وی به نام کربلائی محمد قربان آشپز، میرزا عیسی قائم مقام – میرزا بزرگ – بود. در تمام مدتی که قائم مقام (پدر و پسر) در دربار عباس میرزا در تبریز صدارت می نمودند، امیرکبیر جوان در دستگاه آنان، هم پرورش فکری یافت و با زیر و بم امور حکومت و مشکلات و معضلات کشور آشنا شد و قائم مقام ها معرفت، کتابت، انشا و کیاست آموخت. هنوز ۲۴ ساله نشده بود که به همراه هیئتی در سال ۱۲۴۴ ق/ ۱۸۲۹ م به روسیه مسافرت نمود. در روسیه امیر و اعضای هیئت، از کارخانه های اسلحه سازی، تراش فلزات، ضرابخانه کارخانه تهیه ابریشم و پیله وری، رصدخانه، مدارس جدید، دانشگاه های مسکو و پطرزبورگ را دیدن کردند و اعجاز علوم غربی را به چشم دیدند.
محرکهای بعدی در پیدایش فکر اصلاحات در ضمیر امیرکبیر، قریب به یک دهه بعد پدید آمد؛ زمانی که او چهار سال به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در ارزروم به امپراتوری عثمانی رفت. اوضاع و احوال عثمانی، بر روی امیر تاثیرات زیادی بر جای گذارد. عنصر بعدی که در بیداری و پیدایش اندیشه اصلاحات امیر موثر افتاد، مطالعه آثار و منابع اروپایی و روزنامههای خارجی بود.
به دنبال فوت محمد شاه و پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۶۴ ق/ ۱۸۴۸ م میرزا نقی خان، ملقب به امیر کبیر شد و تمام اختیارات را در دست گرفت. عنوان های رسمی امیر عبارتند از :
– کربلایی تقی: زمانی که درس می خواند قائم مقام او را به این اسم خواند.
– میرزایی زمانی که به خدمت دیوانی پیوست منتسب به این عنوان شد.
– میرزا محمدتقی فراهانی: هنگام سفر به روسیه در سال ۱۲۴۴ ق به این لقب معروف شد.
– وزیر نظام: در مسافرتی که با ناصر الدین میرزای ولیعهد به 《اوچ کلیسا》کرد به لقب وزیر نظام شهرت یافت.
– امیرنظام در ۱۹ شوال ۱۲۶۴ ق ناصرالدین شاه وی را به پاس خدماتش به لقب امیرنظامی مفتخر کرد.
– امیر اتابک اعظم: در شب جلوس ناصرالدین شاه قاجار به تخت سلطنت به جلیل ترین القاب کشور یعنی امیرکبیر اتابک اعظم سرافراز آمد و مقام امارت نظام را که فرماندهی کل لشکر بود نیز به عهده داشت.
- اصلاحات امیرکبیر: امیرکبیر با ایام مارکس، آگوست کنت، نیجه، ادیسون، ولتر، روسو، هگل و کانت هم عصر بود. وی به مدت سه سال و یک ماه و بیست وهفت روز صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار بود در این دوره اصلاحات اساسی انجام داد.
اهمیت مقام تاریخی امیرکبیر از حیث اصلاحات در ایران سه بعد قابل توجه است: اول نوآوری در راه نشر فرهنگ و دانش و صنعت جدید، دوم پاسداری از هویت ملی و استقلال سیاسی ایران در مقابله با مداخله غربی، سوم اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاقی، جهت اصلی اصلاحات امیرکبیر آگاهی و تربیت مردم بود، لذا کوشید مردم را به حقوق خود آگاه کند تا در مقام حقطلبی برآیند. بنابراین سه جنبه ی مهم که در شیوه ی کشورداری مدنظر بود ۱- قانون و عدالت ۲- رضایت و خرسندی خاطر مردم ۳- تربیت ملت در راستای اطلاع رسانی، آگاهی دادن به مردم و پرورش دانایی آنها.
مهمترین موارد اصلاحات امیرکبیر عبارتند از:
الف) اصلاحات عمومی: در جهت اصلاحات عمومی امیرکبیر، تشکیلات اداری کشور را اصلاح نمود، خرید و فروش حکومت ولایات را برانداخت، طبقه دهقان را از ستمگری گذشته آزاد کرد و اصولی مالیاتی ایران را تغییر داد و مالیه و خزانه مملکت را سر و سامان داد. چاپارخانه و پست جدید را انداخت، از مواجب و مستمری های گزاف شاهزادگان و درباریان و دیوانیان کاست، برای پادشاه حقوق ثابت معین کرد، بر عایدات دولتی افزود، و میان دخل و خرج دولت موازنه برقرار کرد. او رشوه خواری و دزدی و پیشکش دادن حکام و دیوانیان و سیورسات لشکریان را برانداخت، تملق گویی و القاب و عناوین ناپسنده اهل دولت و مدیحهسرایی شاعران را منسوخ نمود، هرزگی و لوطی بازی و قداره بندی و عربده کشیدن مستانه در کوی و برزن را از بین برد و در زمینه سیاست خارجی سیاست موازنه منفی را اعمال نمود. (آدمیت، ۱۳۴۰: ۵۲-۴۲) او اقلیت های مذهبی، زرتشتی و مسیحی و یهودی را از اجحاف های موجود رهانید، آیین آزار و شکنجه را ممنوع کرد.
او دستور مرمت پل خواجو در اصفهان که رو به ویرانی بود داد، جهت مرمت بناهای تاریخی تخت جمشید و قصر گلستان فرمانی صادر کرد و امنیت راه ها را به منظور حمل مسافر و کالا در کل کشور برقرار نمود. (آدمیت، ۱۳۶۲: ۲۲۱)
ب) اصلاحات نظامی: امیرکبیر در راستای اصلاحات نظامی به تربیت صاحبمنصبان جدید نظامی پرداخت و فوج های تازه درست کرد و حتی از ایلات و عشایر سرحدی، هنگ نظامی جدید ایجاد نمود. ساخلو های دائمی مرزی برقرار ساخت، کارخانه های اسلحه سازی و توپ ریزی احداث کرد. لباس متحدالشکل نظامی برای سربازان صاحبمنصبان ترتیب داد، درجه ی نظامی را تحت قانون جدید مشخص گردانید، در تاسیس نیروی دریایی – کشتی های جنگی سفارش داد. او برای اولین بار، حقوق افسران و دیگر نظامیان را به طور مرتب پرداخت نمود، برای آموزش افسرانی مدرسه نظام تاسیس کرد و عدهای از افسران سوئیسی و مجارستانی و ایتالیایی را برای تعلیم افسران در این مدرسه استخدام کرد و با افتتاح دارالفنون اولین دانشکده افسری ایران را تأسیس کرد.
پ) اصلاحات بهداشتی: امیرکبیر در زمینه بهداشتی، آبله کوبی را اجباری کرد، نخستین بیمارستان دولتی را بنا کرد، برای حرفه ی پزشکی امتحان طبی مقرر ساخت. (همان) و جزوه هایی در مبارزه با آبله و وبا میان مردم منتشر کرد، یخچال ها را از آلودگی پاک کرد، به سنگ فرش کردن کوچه ها پرداخت، گداهای شهر را جمع آوری کرد، از شهر کرج آب به تهران جاری کرد و قانون برای تقسیم آب نوشت، چند حمام سنگ مرمر در تهران بنا نمود.
ت) اصلاحات اقتصادی: برخی اقدامات امیرکبیر در زمینه اقتصادی عبارتند از: تاسیس کارخانه شکر سازی، ریسمان ریسی، بلورسازی، چلوار بافی، حریربافی و ماهوت بافی، اسلحه سازی و توپ ریزی و تشویق و توسعه صنایع ملی، به دستور او عده ای صنعتگر و هنر آموز در رشته ی شکرریزی، و بلورسازی، ریختهگری، تجاری و آهنگری به مسکو و پطرزبورگ روانه شدند تا در کارخانههای آنجا فنون تازه بیاموزند و ده نفر از حریربافان کاشان به اسلامبول اعزام گردیدند که تهیه ی ابریشم را به اسلوب جدید یاد بگیرند. امیر به منظور تشویق و استخراج معادن ایران فرمان آزادی استخراج معادن را صادر کرد و به موجب آن اتباع ایران با کسب اجازه حق استخراج هر معدنی را داشتند تا مدت پنج سال از پرداخت هرگونه مالیات نیز معاف بودند.
– توسعه کشاورزی و معمول کردن زراعت بعضی محصولات جدید. او به ترویج کشت پنبه و ایجاد زراعت نیشکر در خوزستان پرداخت. (آدمیت، ۱۳۴۰: ۵۲ -۴۲) به دستور او سد ناصری در تهران ساخته شد. امیر محصولات ایران را به نمایشگاه بین المللی فرستاد و شیلات خزر را از دست اتباع روس گرفت و به ایرانیان سپرد. (مکی، ۱۳۷۳: ۱۴۱)
– در پیشرفت تجارت از بازرگانی داخلی و خارجی ایران پشتیبانی جدی نمود، به میزان صادرات ایران افزود، با تدابیر امیر امور تجارت در داخل کشور و دول همجوار روسیه، ترکیه، عربستان، افغانستان، هند و پاکستان و ترکمن در کمال اطمینان بسط و رواج یافته و برای تجار پایتخت و تبریز زیباترین بازارها را بنا نهاد. (واتسن، ۱۳۴۰: ۲۲۶) او اولین کسی بود که فکر کشیدن راهآهن را در سر داشت و نقشه آن را از یک مهندس انگلیسی خواست.
ث) اصلاحات فرهنگی: امیرکبیر در نشر دانش و فرهنگ نو مدرسه ی دارالفنون را بنا کرد، معلمان و متخصصان اروپایی را در رشته های طب، جراحی، مهندسی، معدن شناسی، داروسازی، حکمت طبیعی، علوم نظامی استخدام کرد و به ترجمه کتاب های اروپایی در پارهای از قانون جدید پرداخت چاپخانه های جدید را توسعه داد.
سفرها و مأموریت سیاسی به روسیه، ایروان و عثمانی ترجمه کتب روزنامه های فرنگی، برخورد مستقیم او با جمع جنبش 《دوره ی تنظیمات》 و اقدامات فرهنگی عثمانی مانند تاسیس دارالفنون اسلامبول، در تأسیس دارالفنون موثر بود. از تاثیرات دارالفنون تحول عقلانی، نگارش کتاب های تازه به دستیاری مترجمان، ظهور طبقه جدید روشنفکر، عناصر موجود و ترقی خواه، توسعه آموزش در زمینه های مختلف، ترسیم نقشه ی تهران و تاسیس مدارس سیاسی و نظامی بود.
امیر روزنامه وقایع اتفاقیه را با هدف آشنا کردن مردم با تمدن و معارف جدید اروپا، آگاهی ملت و کارگزاران و امراء از اخبار داخل و خارج و افزایش علم منتشر ساخت، او هیئتی از مترجمان زبانهای خارجی تشکیل داد و زمینه ورود روزنامه های اروپایی را به ایران باز کرد. (محبوبی اردکانی، ۱۳۶۸: ۱/۲۴۶-۲۵۱)
ت) اصلاحات قضایی: در زمینه قضائی و برانداختن رشوه خواری، در تنظیم عدلیه کوشید و به صلاحیت دیوان خانه که مرجع رسیدگی به 《عرفیات》بود افزود و اصلاح دستگاه عدالت، دیوانخانه و دارالشرع را بر اصول تازهای بنیاد نهاد، امور عرفی و شرعی را از هم جدا ساخت و اقدام به تاسیس 《محکمه خاص شرع 》در تهران و شهرهای بزرگ کرد. (اجلالی، ۱۳۷۳: ۸۴) او بست نشینی را در سال ۱۲۶۶ ق/ ۵۰-۱۸۴۹ م )، لغو نمود. (استقلال، ۱۳۵۲: ۲۸۳) و ممانعت از آزار متهمین و مجرمان دستور منع شکنجه را صادر کرد.
رسیدگی به حقوق اقلیتهای مذهبی یکی دیگر از اقدامات میرزا تقی خان بود. رسیدگی به دعواهای حقوقی میان اقلیت های مذهبی و مسلمانان را به محکمه واگذار کرد تا از تبعیض و تضییع حقوق آنها جلوگیری به عمل آید. (آدمیت، ۱۳۶۲: ۴۳۹) از دیگر اقدامات امیرکبیر در امور قضایی، در اختیار گرفتن دعاوی بین اتباع بیگانه که در خدمت دولت قرار داشتند. دعاوی بین تبعه خارجی و ایرانی نیز در دیوانخانه عدالت رسیدگی می گردید و مترجمی حضور یافته اظهارات طرف خارجی را ترجمه می کرد و سپس به صدور رای می پرداختند. در واقع امیر قضاوت کنسولی را در صورتی که یک طرف دعوی ایرانی بود، قبول نداشت و رسیدگی را در صلاحیت دیوان خانه عدالت می دانست.
در زمینه سیاست خارجی، امیرکبیر میکوشید تا سیاست خارجی ایران را با وجود موانع داخلی و کارشکنی های خارجی در راستای منافع ملی و ضدیت با طمع ورزی دولتهای بیگانه رهنمون سازد. وی در دوران کوتاه صداقت خود از کاربرد شیوه هایی که مغایر با استقلال سیاسی و حفظ تمامیت ارضی ایران بود، به گونهای جدی خودداری می نمود و مخالف سرسخت دخالت خارجی در امور داخلی کشورش بود. وی که همواره دسایس پشت پرده خارجیان را زیر نظر داشت، از این واقعیت مهم به خوبی آگاه بود که تا دست های اجانب از داخل دخالت در امور ایران کوتاه نگردد، محال است مردم این سرزمین روی آسایش و سلامت و سعادت را ببینند. دیپلماسی موازنه در راهبرد سیاست خارجی امیرکبیر از جایگاه ویژهای برخوردار بود. در عهد او وزارت امور خارجه به عنوان نهادی مشخص بنیاد گذاشته شد و نخستین کارکنان را نیز امیر خود انتخاب کرد و ساختمانی نیز برای آن در نظر گرفت از جمله اقدامات امیر در این دوران بازداشتن سفرای بیگانه از مداخله در امور داخلی ایران بود. اهتزاز پرچم ایران در کشورهای دیگر به طور دائم و گسیل داشتن نمایندگان دائمی سیاسی برای تأسیس سفارتخانه و نمایندگی به لندن، سن پترزبورگ، بمبئی، استانبول و تفلیس و تدوین دستورالعمل برای مذاکرات با وزرای مختار دوبله بیگانه، اتخاذ روشی برای کسب اخبار و اطلاعات از سفارت های بیگانه و همچنین نظارت بر رفت و آمد بیگانگان و متداول کردن اخذ تذکره برای آنها از جمله اقدامات موثر امیرکبیر در بعد سیاست خارجی بود. (علی صوفی، ۱۳۸۸: ۱۱۸) اگر امیرکبیر در آن لحظه حساس به یاری استقلال ایران نمی شتافت قهرا ایران بعد از تجزیه در شکم فراخ استعمارگران قرار می گرفت. (هاشمیرفسنجانی، ۱۳۷۴ : ۲۳۰ تا ۲۳۹)
- عزل و قتل امیرکبیر: یکی از مسائلی که منجر به عزل امیر کبیر شد، سفرناصرالدین شاه قاجار به اصفهان و همراه شدن برادر کوچکش عباس میرزا و مادرش جیران خانم – خدیجه – به توصیه و اصرار امیرکبیر بود، عباس میرزا پسر دوم محمد شاه و برادر کوچکتر ناصرالدین شاه بود که نزدیک هشت سال از ناصرالدین شاه کوچکتر بود، مادر او خدیجه خانم خواهر یحیی خان چهریقی از کردان همان خطه بود، که این کردان به طریقه نقشبندیه ارادت می ورزیدند و محمد شاه به علت نفوذ این زن به تصوف دل بسته بود.
با نزدیک شدن مرگ محمد شاه، حاجی میرزا آقاسی سعی کرد، این شاهزاده سه ساله را تا ورود ناصرالدین شاه قاجار به تهران نایب السلطنه قرار دهد، ولی لل او رصاقلی هدایت از ترس مهدعلیا که دشمن عباس میرزا و مادرش بود، این پیشنهاد را نپذیرفت، با آمدن ناصرالدین شاه به تهران اموال عباس میرزا و مادرش مصادره شد و پس از مدتی متهم به از میان بردن شاه و امیرکبیر و تحریک سپاه به شورش شد. در مراجعت شاه از اصفهان، در قم از طرف شاه به عباس میرزا امر شد که آمدن او به تهران صلاح نمی باشد، چون در تهران مفسدین بسیار ند و در قم به عنوان حاکم مستقر شود، به ناصرالدینشاه چنین تلقین شده بود که با نزدیکی عباس میرزا به امیرکبیر موقعیت شاه و حکومت به خطر میافتد و دور ماندن و از پایتخت به صلاح کشور است. مهدعلیا به تدریج این فکر مسموم را در ذهن خام و ناپخته ی پسر ۲۱ ساله اش جای داد که گویا هنوز دلداده جیران است که ممکن است روزی عباس میرزا را به جای او به سلطنت برساند.
امیرکبیر، امر ناصرالدین شاه را دایر بر توقف عباس میرزا در قم که بدون مشورت با آن صورت گرفته بود کان لم یکن شمرده به عباس میرزا و مادرش دستور داد که بار و بنه خود را زودتر از بار و بنه شاهی روانه تهران کنند و خود نیز عازم پایتخت شد. ناصرالدین شاه از این اقدام امیر سخت رنجید ولی امیرکبیر اقدام خود را برای حفظ بقای دولت لازم میدانست و ماندن او را در قم به زیان شاه تلقی میکرد. (ملکآرا ۱۳۶۱: ۲۱ و ۲۲) چنین حوادث موجب بی اعتمادی شاه به امیرکبیر شد و کمکم زمینه عزل و سپس قتل او را فراهم میکند و در فاصله ی چهل روز بین مراجعت ناصرالدین شاه قاجار از سفر اصفهان و صدور حکم عزل امیر کبیر، شاه نسبت به امیر سر سنگین بود و چند نامه از امیر به شاه نوشته شده که نشان دهنده این سردی است. (خورموجی، ۱۳۶۳: ۱۰۵)
فرمان عزل امیرکبیر در روز ۱۸ محرم ۱۲۶۸ق/ ۱۳ نوامبر ۱۸۵۱ م صادر شد، میرزا آقاخان نوری و مهد علیا، شاه را متقاعد کردند که امیر را از پایتخت دور کند. بالاخره شاه، طی نامهای حکومت ایالت فارس یا اصفهان و قم را به امیر پیشنهاد کرد. ولی هیچ کدام را نپذیرفت، چون خیال می کرد که اگر از مقر حکومت دور شود، تأمین جانی نخواهد داشت، ولی در اثر نفوذ وزیر مختار انگلیس و مخالفان، ناصرالدین شاه تصمیم گرفت او را به حکومت کاشان منصوب کند. در هشتم صفر ۱۲۶۸ تبعید گردید و کاروان تبعید وارد کاشان شد و در ۱۸ ربیع الاول همان سال در حمام فین کاشان به قتل رسید.
عزت الدوله پس از مرگ امیرکبیر به اجبار به ازدواج پسر میرزا آقاخان نوری – میرزا کاظم خان نظام الملک در و بعد از عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت از پسر صدر اعظم معزول طلاق گرفت و با عین الملک پسر دائی خود ازدواج نمود و از او صاحب پسر شد. دختر بزرگ امیر بعداً به عقد ازدواج مظفرالدین میرزا ولیعهد ناصرالدین شاه قاجار در آمد و محمدعلی میرزا که بعد از پدر به عنوان ششمین پادشاه قاجار بر تخت نشست نوه دختری امیرکبیر است.
آقا خان نوری
میرزا نصرالله خان معروف به میرزا آقا خان نوری فرزند میرزا اسدالله خان نوری است. اسدالله خان نوری او هنگام اردوکشی آقامحمدخان قاجار به مازندران به خدمت او در آمد و سپس خود را وارد به مقام وزارت لشکری منصوب شد که در دربار فتحعلی شاه نیز به همان شغل باقی بود تا در سال ۱۲۴۲ ق به سبب ضعف و پیری به حکومت نور منصوب گردید و از کار وزارت لشکر کناره نمود. آقاخان نوری در سال ۱۲۴۲ ق به سن بیست سالگی با سمت لشکر نویسی وارد خدمت دربار فتحعلی شاه شد.
(سپهر، ۱۳۷۷: ج ۱/۲۱۶) و سپس در دربار محمد شاه توانست مقام و جایی برای خود باز کند. و تا منصب وزارت لشکری ارتقا یابد، تا اینکه حاجی میرزا آقاسی او را به جرم جاسوسی به کاشان تبعید کرد، میرزا آقا خان تا پایان زندگی محمد شاه در کاشان به سر برد.
وقتی محمدشاه درگذشت میرزا آقاخان به دستیاری مهد علیا مادر ناصرالدین میرزا ولیعهد با داعیه صدارت عظمی به تهران آمد، چون میرزا تقی خان امیرکبیر به صدارت رسید او ناگزیر با همان منصب وزارت لشکر را توام با لقب اعتمادالدوله یافت. (قائم مقامی، ۱۳۲۶: ۴۲۸ )
با عزل امیرکبیر، میرزا آقاخان که تحت حمایت انگلستان بود با واگذاری مقام صدارت از تحت الحمایگی درآمد. او طی نامه ای به ناصرالدین شاه قاجار حمایت وزیر مختار انگلیس را از خود انکار نمود. (اقبال آشتیانی، ۱۳۴۰: ۶۲۲) او مدت هفت سال صدارت نمود که دوره صدارت او را باید دوره ی تاریک ایران نامید، او کسی بود که برای خنثی کردن دستههای رقبای مختلف و نیز رقابت با شاه بر سر اعمال قدرت، نیروی زیادی صرف کرد. فساد وی بدان جاکشید که عملا انتصاب مقامات مختلف حکومتی را به مزایده می گذاشت و بیشترین پیشنهاد دهنده را به مقام موردنظر منصوب میکرد و همین ضعف و فساد. بهانهای در دست دشمنان بود تا به راحتی به سوریه حمله کنند.
میرزا آقاخان نوری مدت هفت سال (۱۲۷۵- ۱۲۶۸ ق/ ۱۸۵۱- ۱۸۵۸ م) به نیروی درباریان و قدرتهای خارجی صدارت را عهدهدار شد. او با دور کردن شخصیت های اثر گذار از مرکز به کار گماردن شاهزادگان آزمند و تقسیم کردن مشاغل سیاسی و حکومتی کشور میان خویشان و دوستان و اهالی زادگاه خود، مقدمات درهم ریزی استقلال کشور و وابستگی آن را فراهم ساخت.
اقدامات آقاخان نوری
– یکی از زشت ترین کارهای میرزا آقا خان در آغاز صدارتش انتشار مطالب موهنی نسبت به امیرکبیر در روزنامه ی رسمی آن زمان 《وقایع اتفاقیه» بود.
– دومین کار زشت و نوشتن نامه به نام ناصرالدین شاه به وزیر خارجه انگلیس که نامه ای در اعتراض به قتل امیر کبیر نوشته بود، علت عزل امیر کبیر را کبر و تکبر او دانسته و مرگ او را به علت بیماری ذکر می کند.
– تقسیم مقامات بین اولاد و بستگان. دادن مقام وزارت نظام به برادرش میرزا فضل الله و وزارت استیفاء ممالک – دارایی – و سپس نیابت صدارت عظمی به پسرش میرزا کاظم با لقب نظام الملک.
– فراهم آوردن زمینه انعقاد قرارداد پاریس، میرزا آقاخان که افزون بر صدارت عظمی، سمت وزیری لشکری را نیز بر عهده داشت، در سال دوم صدارت خویش انجام توطئه ای را آغاز نهاد که در نهایت، ضربتی بزرگ در پیکر استقلال و تمامیت ارضی ایران فرود آورد و آن جدا کردن افغانستان از ایران و از دست دادن شهر مهم و تاریخی هرات بود. میرزا آقاخان در دورهای که اروپا سرگرم جنگهای کریمه بود و دو رقیب استعماری، یعنی روس و انگلیس، نگران زد و خوردهای خود بودن و جنبش ضد استعماری در هندوستان گسترش یافته بود و ایران در موقعیتی قرار داشت که می توانست برای تضمین استقلال خود اقدامات اساسی انجام دهد.
میرزا آقاخان نوری عاقبت در سال ۱۲۷۵ ق/ ۱۸۵۸ م از مقام خود عزل گردید. او پس از عزل در ابتدا به آدران کرج سپس به یزد تبعید گردید و از آنجا پس از دو سال به اصفهان منتقل شد. و سرانجام او را به کاشان و از کاشان به کقم آوردن وی پس از ۶ سال و ۱۰ ماه تبعید و آوارگی در ۱۲ شوال ۱۲۸۱ ق ۱۰ مارس ۱۸۶۵ م در آن شهر در گذشت. جنازه ی او را با اجازه شاه قاجار به عتبات عالیات بردند و در کربلا به خاک سپردند. که گویا به هنگام توسعه خیابانهای این شهر مقدس، قبر به کلی نابود گشته است. (قائممقامی، ۱۳۲۶: ۱۳۷)
از حوادث آغازین این دوره صدارت آقاخان نوری سوءقصد به جان ناصرالدین شاه قاجار و قتل عام بابیان در تهران بود. تقریبا، ده ماه پس از عزل امیرکبیر پیروان بابیان به رهبری ملا شیخعلی ملقب به حضرت عظیم در تهران گرد آمدند. او با تحریک قرهالعین، توطئه ی قتل ناصرالدین شاه را طرح و چهار نفر را مأمور اجرای این نقشه نمود. شاه در این سوءقصد از ناحیه ی پا مجروح شد. عاملین توطئه مجازات شدند و بابیان قلع و قمع شدند. (کارلا سرنا، ۱۳۶۲: ۳۶ تا ۳۸)
ناصرالدین شاه پس از عزل او در سال ۱۲۷۵ ق. دستور تدارک وزارت خانه ای برای اداره امور حکومتی را داد که به عنوان مجلس شورای وزرا به ریاست میرزا جعفر خان مشیرالدوله تشکیل یافت. به نظر میرسد این عمل وی تحت القائات و توصیههای میرزا حسین خان سپهسالار و سرخوردگی و از نابسامانی اوضاع مملکت که نتیجه بی مدای مدیریتی میرزا آقاخان نوری بود، صورت گرفت. وزارتخانههایی که مسئول اداره حکومت شدند عبارت بودند از: وزارت مالیه، وزارت دول خارجه، وزارت جنگ، وزارت داخله، وزارت دیوان عدالت (عدلیه)، وزارت صنایع و علوم، وزارت وظایف و اداره تجارت.
در سال ۱۲۷۶ ق، ناصرالدینشاه دست به تشکیل مجلس دیگری با نام شورای دولتی یا دارالشورای دولتی زد. این مجلس در ابتدا مرکب بود از یازده نفر از وزرا و رجال سرشناس که امور مملکتی به ایشان محول میشد و پس از طرح و بحث درباره آن، برای تصویب نزد شاه فرستاده می شد؛ البته این کار هم مانند دیگر امور مربوط به قوانین و تشکیلات دولتی و مملکتی چندان نپایید در مراحل بعد تنها به شکل تشریفاتی ادامه یافت. علاوه بر این دو مجلس شورا ناصرالدین شاه قاجارمصلحت خانه ای نیز در همین سال مرکب از جمعی از رجال ممجرب دولت تشکیل داد که موضوعش گفتگو در مصالح ملک و ملت بود.
میرزا محمدخان سپهسالار
میرزا محمدخان سپهسالار اعظم پسر امیر خان سردار از ایل جلیل دولوی قاجار است، پیش از منصب صدارت منصب کشیکچی باشی در زمان آقاخان صدرنوری داشت. (اعتماد السلطنه، ۱۳۴۹: ۲۵۰) پس از عزل آقاخان به مقام سپهسالاری و وزارت جنگ مستقر شد. او چندین شورش داخلی را در زمان وزارت جنگ سرکوب کرد و از طرف شاه چند مدال افتخار به او داده شد.
صدارت میرزا محمد خان سپهسالار از شوال ۱۲۸۱ ق شروع، تا ۱۲۸۳ ق ادامه یافت. بعدها ناصرالدینشاه طی دستخطی نظم دارالخلافه تهران را به وی محول کرد، چون نتوانست در این دو منصب از خود کاردانی نشان دهد در سفر ۱۲۸۳ ق از صدارت عزل و فقط وزارت جنگ به او محول گشت و پس از مدتی به عنوان پیشکار والی خراسان که فرزند ناصرالدین شاه بود انتخاب شد و در مشهد درگذشت.
عبدالله مستوفی درباره او مینویسد: این صدر اعظم یا سپهسالار اعظم معلوماتی نداشت ولی مردی متدین و منظم و خطش بسیار بد بود. توقیعاتی که پای عریضه های مردم می نوشت به قدری لایقرء بود که یکی دو نفر خواندن آنها را وسیله ارتزاق کرده بودند. (مستوفی، ۱۳۷۷: ۱/۱۰۴)
میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار اعظم
میرزا حسین خان، پسر بزرگ میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی، در سال ۱۲۴۲ ق/ ۱۸۲۶ م. پای به عرصه گیتی نهاد. و در سال ۱۲۹۹ ق/ ۱۸۸۱ م رخت از جهان بربست. میرزا نبی خان، وی و برادرش، یحیی خان را برای تحصیل به فرنگ فرستاد. حاجی میرزا حسین خان پس از بازگشت از اروپا، در سال ۱۲۶۷ ق/ ۱۸۵۱ م برای کارپردازی بازرگانان ایرانی مقیم هند به بمبئی فرستاده شد و از عهده انجام خدمات آنجا نیکو برآمد. (اعتمادالسلطنه، ۱۳۴۹: ۲۶۳- ۲۶۲) پس از چند سال ماموریت در هند به او مأموریت قنسول ژنرالی تفلیس دادند. او در سال ۱۲۷۵ ق/ ۱۸۵۸ م با سمت وزیر مختاری ایران در عثمانی به اسلامبول رفت و سال ۱۲۸۲ق/ ۱۸۶۵ م به مشیرالدوله ملقب شد. در سال ۱۲۸۵ ق/ ۱۸۶۸ م به مقام سفیر کبیری رسید. ناصرالدین شاه قاجار، تنها زمانی به شایستگی های او باور آورد که میرزا حسینخان با توجه به موقعیت خود در عثمانی، مقدمات سفر شاه به عتبات عالیات را به خوبی فراهم کرد. (اعتماد السلطنه، ۱۳۴۸: ۴۷)
میرزا حسین خان در سالهای پایانی صدارت میرزا آقاخان نوری به مقام وزیر مختاری ایران در استانبول رسید. این مأموریت خود ۱۲ سال به طول انجامید. تا اینکه در سال ۱۲۸۷ ق به سمت وزارت عدلیه در تهران انتخاب گشت. تا اندکی بعد، در ۲۹ شعبان ۱۲۸۸ ق. به مقام صدارت عظمی ایران رسیده و به لقب سپهسالار نائل گشت. مدت زمامداری وی در این سمت ، نزدیک به ده سال طول کشید. و بعدها، بنا به ملاحظات عدیدهای، مقام وزارت امور خارجه نیز در اختیار او قرار گرفت، اما به علت اختلافات شدید ناصرالدین شاه و درباریان با وی، شاه او را به خراسان مامور کرده و حکومت و نیابت تولیت آن را به وی می سپرد. سرانجام میرزا حسین خان در سال ۱۲۹۸ ق در سن ۵۷ سالگی درگذشت و یا به تعبیری به دستور شاه مسموم گردید. (خان ملک ساسانی، ۱۳۶۲: ۹۲)
او در طول دوران ده ساله وزارت و صدارتش (۱۲۸۷ ق/ ۱۸۷۰ م تا ۱۲۹۷ ق/ ۱۸۷۹ م) اصلاحات دامنه داری را در زمینههای گوناگون انجام داد. اولین اصلاحات او در زمینه وزارت عدلیه بود که در این باره سخن گفته خواهد شد.
دومین اقدام مشیرالدوله، تمرکزگرایی بود، او کوشید نیروی گریز از مرکز در ایالات و ولایات را محدود کند و همه کارها را در دستگاه صدارت متمرکز سازد، همزمان با آن تلاش کرد تا کارها در شخصاو متمرکز نیابد و دستگاه صدارت گرداننده امور باشد. او قبل از هر کار نخستین طرح رسمی قانون اساسی را در ده اصل فراهم آورد.
سومین اقدام او تشکیل مجلس دربار اعظم بود که نخستین کابینه به سبک اروپایی بود، اسن مجلس شامل نه وزارتخانه بود و این نه وزارتخانه بر عهده《صدارت اعظم》 قرار داشت مجلس درباره اعظم هیاتی بود از اجتماع نه وزیر و صدر اعظم، برکناری و انتصاب صدراعظم با شاه بود و وزیران با حکم شاه و تعیین صدر اعظم، عزل و نصب میشدند. (مستوفی، ۱۳۷۷: ۱/۱۶۵- ۱۶۳) ناصرالدین شاه، پس از بازگشت از سفر به عراق عرب، دستور داده بود مجلسی به نام دار الشوری کبری مرکب از چهار شاهزاده درجه اول و وزیران دولت برای شور در امور مهم تشکیل دهند و معتمدالملک (برادر مشیرالدوله) را به سمت ناظم دارالشورای معین کرد.
گام دیگر مشیرالدوله برای مهار نیروی گریز از مرکزی که به اقتدار دولت آسیب می رساند، مجلس تنظیمات در استان ها بود. برای این کار، قانونی در چهل وهشت ماده فراهم آمد و فصل جداگانهای هم با نام تکلیف حکم بر آن افزوده شد. مشیرالدوله، قانون مجلس تنظیمات را در ولایات مقرر داشت و حدود وظایف آن را به روشنی معین و حد اختیار حاکمان را هم مشخص کرد. مجلس هر ولایت از سران اداره های دولتی غیر از حاکم و با حضور 《مستوفی یا سررشته دار، مامور وزارت جنگ، امین دیوانخانه، امین وظایف اوقاف امین تجارت و منشی》 تشکیل میشد. (آدمیت، ۱۳۵۶: ۲۱۸)
دیگر اقدامات اصلاحی مشیرالدوله به هنگام صدارت، به ساماک رساندن کار ضرابخانه، کار صدارت و ارزش و اهمیت دادن به وقت، اداره امور پست ایران، مدرسه سازی، ترویج انتشار روزنامههای مریخ، وطن و روزنامه نظامی و اصلاحات در قشون بود. (فراهانی منفرد، ۱۳۸۵ : ۸۵-۸۰)
البته او کاستیهای فراوانی داشت که از جمله آن عدم درک سیاست استعمار، کم توجهی به ترویج دانش، دادن امتیاز به بیگانه با هدف وارد کردن صنعت و مدرنیته به کشور و بیتوجهی به ظرفیتهای داخلی و عضویت در انجمن های فراماسونگری است.
میرزا یوسف مستوفی الممالک
میرزا یوسف پسر میرزا علی مستوفی الممالک آشتیانی است. خواهر میرزا یوسف همسر قائم مقام فراهانی بود.
میرزا یوسف پس از مرگ پدر مشاغل پدر عهدهدار شد و پس عزل آقا خان نوری از صدارت میرزا یوسف شخص اول مملکت شد و بعد از فوت میرزا حسین خان سپهسالار در سال ۱۲۹۱ ق عهدهدار امر صدارت بود، اما از سال ۱۳۰۱ ه – ق آغاز و تا سال ۱۳۰۳ ادامه یافت و در این سال در سن ۷۶ سالگی درگذشت و در قم در مقبره پدرش در صحن عتیق مدفون گشت.
از مهمترین رویدادهای داخلی صدارت میرزا یوسف یکی از قیام شیخ عبدالله از روسای کرد بود که عاقبت سرکوب شد و دیگری اختلاف ایران با انگلستان و سر ناحیه کوهک بود. بعد از اینکه ژنرال گلداسمیت به عنوان حکم، اختلافات ایران و افغانستان و در واقع به نفع انگلیسیها خاتمه داد، دولت ایران ناحیه کوهک را متصرف شد که این امر با اعتراض دولت انگلستان روبرو گردید. (هوشنگ مهدوی، ۱۳۶۹: ۱۶۷) رویداد دیگر این دوره جنگ بین روسیه و عثمانی بود که با انعقاد پیمان سان استفانو به نفع روسیه خاتمه یافت، ماده ۶۰ این پیمان در ارتباط مستقیم با ایران بود که به موجب آن دولت عثمانی متعهد می شد ناحیه قطور را که در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار متصرف شده بود، به ایران مسترد نماید.
میرزا یوسف در بین صدراعظم های دوره ناصری از چهرهای مطلوب و مردمی برخوردار بود. از نظر اعتقادات مذهبی که فردی مسلمان و مومن و اهل عبادت بوده ولی به درویش مسلکی و کیمیاگری تمایل فراوانی داشته است. او علاقه فراوانی به عمران و آبادی داشت.
میرزا علی اصغرخان امین سلطان
میرزا علی اصغرخان امین السلطان، پسر دوم آقا ابراهیم امین السلطان اول می باشد که در سال ۱۲۷۴ ق در تهران متولد گردید. میرزا ابراهیم در سال ۱۳۰۰ ق به هنگام مسافرت ناصرالدین شاه قاجار به مشهد فوت نمود ناصرالدین شاه پس از فوت او تمام مشاغل پدر از قبیل بیوتات سلطنتی، انبار غله مرکزی، ضرابخانه، وزارت گمرک و خزانه به انضمام وزارت درابر و لقب امین السلطانی را به پسرش میرزا علی اصغرخان که در آن هنگام جوانی ۲۶ ساله بود منتقل نمود. (بامداد ۱۳۷۱: ۲/۳۸۹)
با مرگ میرزا یوسف مستوفی الممالک در سال ۱۳۰۳ ق امین السلطان با عنوان مقام وزارت دربار مدت دو سال بر کلیه امور کشور نظارت داشت، تا اینکه در سال ۱۳۰۵ ق ناصرالدینشاه رسما امور کشور را زیر نظر وی در آورد و وی را وزیر اعظم نمود و در سال ۱۳۱۰ق رسماً عنوان صدراعظمی یافت.
از حوادث دوران وزارت عظما و صدارت او در دوره ی ناصری، سومین سفر شاه به اروپا در سال ۱۳۰۶ ق و اعطای امتیاز بختآزمایی، امتیاز انحصاری دخانیات به شرکت انگلیسی به نام تالبوت، امتیاز کشتیرانی در حوضه سفلای رود کارون به کمپانی برادران لینج، امتیاز تاسیس بانک شاهنشاهی در سال ۱۳۰۷ ق (۱۸۸۹ م ) به رویتر، امتیاز بانک استقراضی به روسیه و قطع ناصرالدین شاه قاجار بود. برخی قتل شاه را نقشه اتابک میدانند. (خان ملک ساسانی، ۱۳۶۲: ۱۸۳-۱۸۴) دربین صدراعظم های سلسله قاجاریه اتابک تنها کسی است که دو بار به صدراعظمی و یک بار به نخست وزیری انتخاب گردیده و صدارت سه تن از پادشاهان قاجار یعنی ناصرالدین شاه، و مظفرالدین شاه، و محمد علی شاه را عهده دار گشت. عاقبت در سال ۱۳۵۲ ق در هنگام خروج از مجلس در سن ۵۰ سالگی به قتل رسید.
[۱] .ابوطالب غفاری کاشانی ملقب به فرخ خان که در سال ۱۲۷۵، ۱۸۵۸ لقب امین الدوله گرفت و در آغاز کار سمت پیشخدمت مخصوص در دربار فتحعتی شاه را داشت. پس از مراجعت از سفر فرانسه به وزارت حضور و مهرداری مهر مبارک مفتخر گردید. سپس وزارت داخله که فوق جمیع وزارتخانه ها می بود به او سپرده شد. و در آن وقت که ناصرالدین شاه قاجار برای مدتی صدر اعظم نداشت، در حقیقت مرد شماره یک مملکت بود. سپس وزیر دربار شد و او بود گه باعث ترقی دیگر افراد خاناده خود گشت. رجوع شود به: حسین سعادت نوری، از رجال دوره ی قاجاریه، «مجله وحید»، شماره اول تا پنجم از سال سوم.
منبع:
- تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی ایران از آغاز دوره ی قاجار تا انقلاب مشروطیت، دکتر سید حسن قریشی
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی