در این نوشته به عوامل موثر در پیروزی انقلاب مشروطه می پردازیم. انقلاب مشروطیت، که در سال ۱۹۰۶م/ ۱۲۸۵ش به پیروزی رسید، نتیجه ی سال ها سوء مدیریت هیئت حاکمه و نارضایتی عمومی بود و شاید نتوان برای آن نقطه ی آغاز مشخص و مورد پذیرش همگان پیدا کرد. عده ای نقطه ی آغاز بیداری ایرانیان را در اعتراض علیه امتیاز رژی و برخی در اعتراض عمومی به انحصار نامه ی رویتر دانسته اند.
ترور ناصر الدین شاه و پادشاهی مظفرالدین شاه
در سال های پایانی حکومت ناصر الدین شاه اوضاع ایران به تدریج رو به وخامت نهاد و امتیاز هایی مانند رویتر و رژی به بیگانگان داده شد.
این امتیازات پای بیگانگان را به کشور بازکرد و اروپاییان در ایران فراوان شدند (کسروی، ۱۳۸۳: ۱۵). با مرگ شاه اوضاع آشفته تر شد و سد بزرگی که در راه رشد آزادی و دموکراسی وجود داشت، برداشته شد. مظفرالدین شاه، که پس از قتل پدر به سلطنت رسید، فردی سلیم النفس، بیمار و ملایم بود و برای پذیرش افکار اصلاحطلبانه آمادگی داشت. در مورد خصوصیات فردی او گفته اند: «طبیعتش متلونالمزاج است. به دوستی او اطمینان کسی نمیتواند بنماید… قدری بلاهت و کندی در ذهن دارد و زود باور می باشد که شهوت پرست و صورت پرست است» (سپهر، ۱۳۸۶: ۱/۵۵۱).
مظفرالدین شاه، چهارمین ولیعهد ناصرالدین شاه، پنجمین فرزند ذکور و پنجمین پادشاه سلسله قاجار است. او در ۱۲۳۱ش/۱۲۹۶ق در اوایل سلطنت پدرش به دنیا آمد و در پنج سالگی به ولایت عهدی برگزیده شد (سپهر، ۱۳۸۶: ۱/۲). پس از انتخاب شدن به ولیعهدی طبق رسوم قاجار که از زمان فتحعلی شاه معمول بود، به پایتخت دوم ایران، تبریز، فرستاده شد و قریب چهل سال در این شهر ماند تا این که پس از کشته شدن ناصرالدین شاه در ۱۲۷۵ش/۱۳۱۳ق در چهل و چهار سالگی به سلطنت رسید. از زمان کشته شدن ناصرالدین شاه تا جلوس مظفرالدین شاه به تخت سلطنت ۴۰ روز به طول انجامید و طی این مدت میرزا علی اصغرخان اتابک – امین السلطان – آخرین صدر اعظم ناصرالدین شاه اداره امور کشور را به دست داشت.
مظفرالدین شاه در سال اول سلطنت خود امین السلطان را از مقام صدارت عزل کرد و پیشکارسابق خود میرزا علی خان امین الدوله را به جای وی به صدارت برگزید، ولی امین الدوله که افکار تجدد خواهانه و غرب گرایانه داشت از ابتدای زمانداری خود با مخالفت علما مواجه شد بعد از شش ماه از صدارت کنارهگیری کرد. مظفرالدین شاه پس از امین الدوله، محسن خان مشیرالدوله را به صدارت انتخاب کرد، ولی صدارت او هم بیش از سه ماه به طول نینجامید و مظفرالدین شاه مجدداً امین السلطان را به صدارت برگزید.
صدارت امین الدوله
امین الدوله مردی اصلاح طلب و فرهنگ دوست بود. در دوران صدارت خود کوشید تا در اجرای طرحهای اصلاحی امیرکبیر و سپهسالار برای بهبود اوضاع اجتماعی ایران قدم هایی بردارد. در دوره ی او بر تعداد مدارس و مکاتب افزوده و انجمن هایی برای بسط فرهنگ و بیداری مردم تشکیل شد (مستوفی، ۱۳۴۳: ۲/۱۸). وی برای سر و سامان دادن به وضعیت دارایی کشور تصمیم گرفت از کارشناسان خارجی استفاده و به کمک آنان وضع گمرک، ضرابخانه و تسلیحات ایران را اصلاح کند. سه نفر از اتباع بلژیک به ریاست مسیو نوز بلژیکی را به استخدام در آورد. وی برای اینکه رقابت شدید روس ها و انگلیسی ها در امور ایران اسباب زیاد زحمت نشود این افراد را از بلژیک استخدام کرد (ساسانی، بیتا، ۲۹۷).
اقدامات امین الدوله به دلیل مخالفت درباریان و عدهای از علمای تهران، دشمنی اتابک و مشیرالدوله و همکاری نکردن انگلیسی ها و روس ها، با شکست روبرو شد و به همین دلیل خود وی قبل از اینکه عزل شود از این مقام در محرم سال ۱۳۱۶ق استعفا کرد (امین الدوله، ۱۳۴۱: ۲۵۶) و بار دیگر امینالسلطان به صدراعظمی انتخاب شد.
صدارت امین السلطان
میرزا علی اصغرخان امین سلطان، ملقب به اتابک اعظم، در اواخر عهد ناصرالدین شاه صدر اعظم شد. او نیز چندی در عهد مظفرالدین شاه صدارت داشت و محمد علی شاه نیز او را به اصرار از اروپا خواست و به صدارت گماشت. دوره ی دوم صدارت امین السلطان از ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۱ق به طول انجامید. او که هدفی جزراضی کردن اطرافیان شاه در طول مدت زمامداری خود نداشت، به جای آنکه اقدامات اصلاحی امینالدوله را دنبال کند، به استقراض از خارجیان پرداخت و دوبار از روس ها وام گرفت و عواید گمرک شمال ایران را در اختیار آنان گذاشت و روسها برای تضمین بازپرداخت وام ها فردی بلژیکی به نام نوز را به ریاست گمرک ایران انتخاب کردند (شمیم، ۱۳۷۸: ۲۶۶).
با تسلط بلژیکی ها بر گمرک ایران، به دلیل تبعیضی که آنها در مورد بازرگانان ایرانی در مقابل روس ها روا می داشتند، شکایات فراوانی از بازرگانان ایرانی میرسید. امین السلطان با گرو گذاشتن شیلات، پست خانه و تلگراف خانه و گمرکات فارس از انگلیسیها نیز مقداری قرض گرفت و به این ترتیب تسلط و مداخله روس ها و انگلیسیها در ایران رو به فزونی نهاد (کسروی، ۱۱:۱۳۸۳ و ۱۵). در این موقعیت، ناخشنودی از سلطه ی بیگانگان بر گمرک، افزایش نفوذ روس ها، بی عدالتی و فقر و ناامنی و وجود مشکل نان در کشور، دولت را زیر فشار قرار داد.
اولین مرحله از اعتراض ها به بهانه ی نان شروع شد و اعتراض ها را در هر شهر، چند روحانی با نوروز پشتیبانی می کردند. حمایت روحانیان بزرگ شهرها از این اعتراض ها، توجه علمای نجف را نیز جلب کرد. به تدریج فشار مخالفان فزونی یافت و سرانجام در جمادی آخر ۱۳۲۱ / ۱۹۰۳م به استعفای امین السلطان که در این زمان به لقب اتابک مفتخر شده بود، انجامید (سپهر، ۱۳۸۶: ۲۸).
صدارت عین الدوله
عبدالمجید میرزای قاجار، پسر سلطان احمد میرزا فتحعلی شاه قاجار و داماد مظفرالدین شاه ملقب به عین الدوله و با عزل امین السلطان، به عنوان صدر اعظم انتخاب شد. پس از قتل ناصر الدین شاه، عین الدوله مراسم جشن تاجگذاری ولیعهد را در تبریز برگزار و شاه جدید را روانه ی تهران کرد و خود بعد از مدتی راهی تهران شد. او در سال ۱۳۱۸ق به حکومت تهران منصوب شد (سپهر، ۱۳۸۶: ۱/۳۵۳) هنگام سفر شاه به اروپا برقراری امنیت و نظم شهر را برعهده گرفت. در همان دوران برای تغییر ولیعهد علیه محمدعلی میرزا ولیعهد و به نفع شعاع السلطنه به تکاپو افتاد، ولی روسها با تغییر ولیعهد مخالفت کردند.
مظفرالدین شاه در سال ۱۳۲۱ ق، بر خلاف سنت قاجاریه، عین الدوله را که از شاهزادگان قاجاری بود به صدارت گماشت (همان: ۲/۶۸۶) و به این ترتیب دوران صدارت پرسر و صدای او آغاز شد که مصادف بود با پیشامدهای انقلاب مشروطه که در نهایت به پیروزی انقلاب مشروطه و استعفای عین الدوله منجر شد. او، که مردی بسیار مغرور و خودپسند و مستبد بود، تقریباً زمام امور کل کشور را در دست گرفت و به صورت دیکتاتوری واقعی درآمد و از غیبت مظفرالدین شاه برای سرکوب نهضت آزادی خواهان بهره برد (همان: ۱/۳۵۳).
شورش کرمان نخستین جرقه ی نهضت انقلابی
اولین ندای آزادی خواهی در محرم سال ۱۳۲۳ ق از کرمان به همت چند تن از روحانیان آن شهرستان برخاست. ما رمضان ۱۳۲۳ ق چند مجتهد کرمانی چوب خوردند (نجفی و فقیه حقانی، ۱۳۱۸: ۲۴۴). زمانی که رکن الدوله حاکم کرمان بود، مردم دو دسته بودند: ۱. کریم خانیان (شیخیان) و ۲. متشرعان (بالاسریان). شخصی به نام شیخ برینی از کریم خانیان بدگویی و متشرعان را تحریک کرد حاکم کرمان شیخ را از کرمان اخراج کرد، ولی به دلیل آشوب مردم مجدداً اجازه داد تا وی به کرمان برگردد.
میان مردم دوباره درگیری شد و طی شورش و بلوا چند تن کشته شدند. حاکم کرمان نیز سه تن از طلاب را به فلک بست (کسروی، ۱۳۸۳: ۵۳-۵۲). محمد علی میرزا ، نایب السلطنه حکمران کرمان را به تهران خواست و ظفرالسلطنه را به آن شهر فرستاد و او با شدت و خشونت به فرو نشاندن آتش شورش پرداخت. همین که خبرنهضت کرمان به تهران رسید، انجمنهای ملیون به ریاست دو تن از علما، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی، تصمیم گرفتند از شاه که تازه از سفر اروپا بازگشته بود، عزل ظفرالسلطنه را از حکومت کرمان بخواهند و نامهای در آن باره به شاه نوشتند، ولی عین الدوله نامه را توقیف و چند تن از اعضای انجمن را دستگیر و زندانی کرد (شمیم، ۱۳۸۷: ۴۳۳).
آزادی خواهان، علما و وعاظ تهران، مانند ملک المتکلمین سید جمال الدین واعظ اصفهانی، اعمال عین الدوله را مورد انتقاد شدید قرار دادند و مردم در مسجد شاه گرد آمدند سربازان این مسجد را محاصره و جمعیت را به زور سرنیزه متفرق کردند. علما و روحانیان و حضرت عبدالعظیم پناهنده شدند (شمیم، ۱۳۷۸: ۴۳۴). امیر بهادر وزیر دربار با خدعه و نیرنگ تهدید پناهندگان را از حرم حضرت عبدالعظیم به تهران بازگرداندند، اما نارضایتی پایان نیافت. در این زمان فعالیت مخالفان با تشکیل انجمنهای مخفی و با پخش شب نامه ها و جزوه های تحریک آمیز دولتی و انتشار نوشته های انتقادی در مورد ایران به زبان فارسی، در خارج از کشور چاپ می شد، گسترش یافت، شکست روسیه از ژاپن و وقوع تحولات انقلابی در روسیه نیز به مردم جسارت و روحیه می بخشید.
اقدامات توهین آمیز نوز بلژیکی
از دیگر عوامل پیروزی انقلاب مشروطه اقدامات توهین آمیز نوز بلژیکی بوده است. بعد از عزل و تبعید امین السلطان صدراعظم مظفرالدین شاه، میرزا علی خان امین الدوله در سال ۱۳۱۴ق/۱۲۷۶ش از تبریز به تهران فراخوانده شد و به صدارت رسید (کسروی، ۱۳۴۹: ۲۱). در دوره ی صدارت او اولین جرقه های نهضت مشروطیت زده شد، چراکه امین الدوله صدراعظم در سال ۱۳۱۵ ق سه تن بلژیکی را در گمرک ایران استخدام کرد (نجفی و فقیه حقانی، ۱۳۸۷: ۲۴۲)، که مسیو ژوزف نوز به عنوان «مدیر کل گمرکات» رئیس آنان بود و زیر نظر صدراعظم فعالیت می کرد. او در تعرفه های گمرکی ایران دگرگونی هایی پدید آورد که به زیان بازرگانان بود، علاوه بر آن بلژیکی ها به سختگیری و بدرفتاری با ایرانیان میپرداختند و میان ایرانی ها و خارجی ها تبعیض می گذاشتند و در پست خانه و گمرکات ارامنه را به کار می گماشتند (سیاح، ۱۳۵۶: ۵۳۰). بازاری ها و بازرگانان، که با نوز مشکل داشتند، به بهانه ی تعارف مشروب جلوی مشروب فروشی به یک روحانی، دو روز بازار را بستند و غوغا به پا کردند.
در محرم سال ۱۳۲۳ق/ ۱۲۴۸ش عکسی از نوز به دست آمد که در میهمانی بالماسکه لباس آخوندی پوشیده بود و عمامه بر سر داشت. این عکس به میرزا مصطفی آشتیانی رسید تکثیر و در میان مردم پخش شد. آیت الله سید عبدالله بهبهانی، به این ماجرا واکنش نشان داد. وی در کلاسهای درس و بالای منبر خواستار برکناری نوز و عین الدوله شد (کسروی، ۱۳۸۳: ۳۷). منابع دیگری هم گزارش کردند که نوز در جشن لباس روحانیان ایران را بر تن کرده و عکسهایی از این مجلس برداشته شده است (ملکزاده، ۱۳۷۳: ۲۲۹).
پس از واقعه ی کرمان و تهران، اقدام توهین آمیز نوز در پوشیدن لباس روحانی، سبب بسته شدن بازار و تجمع مردم در حضور روحانیان و موجب برافروختن آتش خشم مردم شد. این اقدام نوز بهانه ای برای برکناری او بود. بازرگانان تهران از بدرفتاری کارکنان و گمرک و از دست بلژیکیان و نوز سخت آزرده شده بودند. آنان از کالاها چند برابر تعرفه میگرفتند و شکایات بازرگانان به عین الدوله هم به جایی نمی رسید، بنابراین بزرگانان و بزازان تیمچه ها و کاروانسراها و بازار را بستند و به عبدالعظیم پناه بردند (کسروی، ۱۳۸۳: ۵۲).
تحصن تجّار تهران در حرم حضرت عبدالعظیم در اعتراض به اقدامات نوز در اخذ عوارض چند برابر است تجّار مسلمانان ایرانی بود، اما تجار خارجی و ارمنی ایرانی با احترام و طبق مقررات میتوانستند کالاهایشان را صادر و وارد کنند. از سوی دیگر ماموران بلژیکی گمرک رفتاری بسیار متکبرانه و تحقیر آمیز با تجّار ایرانی و عموم مردم در پیش گرفته بودند، حتی روز در مجالس عمومی آشکارا ایرانیان را «ایرانی دزد» (تهرانی، ۱۳۷۹: ۱۲۰) خطاب کرد.
پس از پنج شش روز محمد علی میرزا، از تبریز به تهران آمده و نیابت سلطنت را داشت، افرادی را نزد بازرگانان فرستاد و نوید داد که پس از آنکه شاه به سفر به اروپا برود و بازگردد خود او برداشتن نوز و بیرون کردن او را از ایران بخواهد و بدینسان شورش فرو خوابید (کسروی، ۱۳۸۳: ۵۳).
واقعه ی بانک روس
پیروزی انقلاب مشروطه : روس ها برای حفظ نفوذ خود در دربار قاجار و برابری با اقدامات انگلیس در ایران، از قاجارها امتیاز تاسیس بانک را گرفتند و برای ساختمان آن زمین متروکه ای را کنار امامزاده و مدرسه تملک کردند. این زمین متروک قبرستانی بود که به تازگی دیگر مردگان را در آن دفن نمیکردند، زیرا دولت، به دلیل پر شدن آن و نزدیکیش به شهر، دیگر اجازه ی دفن اموات را در آن نمی داد.
روسها کار استخوان ها و جنازه هایی از زمین در می آمد در چاهی می ریختند. ماه مبارک رمضان بود و یکی از منبری های تهران حین سخنرانی، ضمن اشاره به موضوع بی احترامی به مردگان به وسیله ی روس ها، از مردم خواست بر اساس غیرت دینی شان، مانع کار ساخت بانک استقراضی روس ها شوند. جمعی از مردم، کارکنان امامزاده و تعدادی از طلاب علوم دینی، خشمگینانه به ساختمان نیمه تمام بانک یورش بردند و آن را با خاک یکسان کردند (کرمانی، ۱۳۸۴: ۱/۲۶۳).
جاده ی شوسه ی قم
در دوره ی ناصری از گنبد به تهران جاده شوسه ای کشیده شد که قرار بود تا خوزستان ادامه داشته باشد. گاریچی ها انتقال مسافر را در این جاده به عهده داشتند. سردسته ی این گاریچی ها عسکر بود. روزی او در راه قم در حالی که مست بوده به زن مسافر عفیفهای بی حرمتی می کند، پیرمرد سیدی که جزو مسافران بوده او را از این کار نهی می کند، عسکر گاریچی سید را کتک میزند و ریشش را می برد. وقتی این خبر به روحانیان قم رسید، عرایض شکایت آمیز به دولت نوشتند، ولی دولت به حرف آنان توجه نکرد، این وقایع هم مزید بر علت شد و روحانیان و مخالفت خود افزودند (دولت آبادی، ۱۳۷۱: ۲/۷).
فلک کردن دو بازرگان به جرم گران فروختن شکر
ادامه روند پیروزی انقلاب مشروطه : در اواخر رمضان ۱۳۲۳ق قند در تهران گران شده و بهای آن در تبریز از یک من پنج قران، به منی هفت الی هشت قران رسید. در آن روزها قند از روسیه به ایران میآمد و این گرانی به علت جنگ بین روسیه و ژاپن در سال ۱۹۰۵ بود که صادرات قند و شکر را به ایران کاهش داده و قیمت قند را در بازار بالا برده بود. علاءالدوله (حاکم تهران) به اشاره ی عین الدوله صدراعظم به بهانه ی گرانی قند چند تن از بازرگانان بازار را تهدید و تنبیه کرد که حتی هفده نفر از بازاریان تهران به نام از جمله تاجر معروف تهران حاج سید هاشم قندی را به چوب و فلک بست.
تنبیه حاج سید هاشم تاجر معروف باعث آشفتگی اوضاع تهران شد. مردم به دنبال این اقدام علاءالدوله حاکم تهران بازارها را بستند و در مسجد شاه اجتماع و شب نامه های تندی علیه رجال قاجار منتشر کردند (نجفی و فقیه حقانی، ۱۳۸۷: ۲۴۵). ماموران حکومتی هم به تجمع کنندگان حمله کردند و در نتیجه چند نفر زخمی شدند و فردای آن روز علمای تهران تصمیم گرفتند برای اعتراض به اقدامات عین الدوله صدراعظم و هجوم ماموران حکومت به مردم، شاه عبدالعظیم بروند.
مهاجرت به حرم حضرت عبدالعظیم یا مهاجرت صغری
مردم، به رهبری علما، حادثه ی به چوب بستن بازرگانان اعتراض کردند و استبداد عین الدوله در مقابل اعتراض ها، به مهاجرت علما به حرم حضرت عبدالعظیم انجامید و در آنجا برای اولین بار حکومت آشکارا مورد انتقاد قرار گرفت و سخنرانان درباره ی کارگزاران حکومت و تیره روزی مردم سخن گفتند.
مردم بازارها را بستند و دولت را برای بازگرداندن سریع علما زیر فشار قرار دادن و از شاه خواستند علما را به شهر برگرداند. علاءالدوله حکمران تهران در خیابان می گشت بسته شدن دکان ها و مغازه ها جلوگیری می کند. روحانیان تأسیس عدالتخانه، برکناری نوز بلژیکی علاءالدوله حاکم تهران را شرط بازگشت خویش برشمردند (شمیم، ۱۳۸۷: ۴۳۴).
درخواست های متحصنان زنان در عبدالعظیم عبارت بود از:
– اجازه ی کار ندادن به عسکر گاریچی در راه قم، عسکر گاریچیی کسی بود که امتیاز گاری رانی را از دولت گرفته بود و در این راه به مردم بسیار ظلم می کرد.
– برگرداندن حاج میرزا محمدرضا از رفسنجان به کرمان،
– عودت دادن تولیت مدرسه ی خان مروری به حاجی شیخ مرتضی،
– تاسیس عدالتخانه،
– جاری ساختن قانون اسلام در کشور،
– عزل مسیو نوز از اداره گمرک و مالیه،
– عزل علاءالدوله از حکومت تهران،
– کم نکردن تومان دهشاهی از مواجب و مستمری (کسروی، ۱۳۸۳: ۶۷).
این خواستههای متحصنان عبدالعظیم بود که سفیر عثمانی به مشیرالدوله وزیر خارجه داده و مشیر الدوله نیز آن را نزد شاه بود و قرائت کرد. (همان: ۶۸)
سرانجام شاه به عین الدوله صریحاً گفت: « آقایان را پاسدارانه [ با احترام] بازگردانید» (همان) عین الدوله در برابر بیان صریح شاه ناچار تسلیم شد و ضمن عریضه ای که به شاه نوشت، انجام تقاضاهای آقایان را خواست و شاه با آن درخواست موافقت و فرمان جداگانه ای برای تاسیس اداره عدالتخانه صادر کرد. علما با جلال و شکوه فراوان در کالسکه های سلطنتی و در باری در میان استقبال پرشور مردم به تهران به پایتخت بازگشتند. (کرمانی, ۱۳۸۴: ۲/۳۰۶)
با عزل علاءالدوله از حکومت تهران، نیرالدوله حاکم تهران شد. (کرمانی ,۱۳۸۴: ۲/۳۱۱). نیرالدوله در اولین اقدام، سید جمال را به مشهد مقدس تبعید کرد. این اقدام با مخالفت مردم و علما مواجه شد. عاقبت با وساطت و توصیه آیت الله بهبهانی در ۲۶ ذیحجه ۱۳۲۳ واعظ را به قم فرستادند (کرمانی ,۱۳۸۴: ۲/۳۱۳؛ یغمایی, ۲۵۳۷: ۳۱) در قم مردم از سیدجمال واعظ استقبال باشکوهی کردند (ملک زاده, ۱۳۶۳: ۲/۳۱۲). مظفرالدینشاه وقتی خبر تبعید سیدجمال واعظ را شنید دستور داد سید محترمانه به تهران برگردانند و سید نیز روز جمعه سیزدهم محرم ۱۲۲۴ ق به عبدالعظیم و سپس به تهران بازگشت (یغمایی, ۲۵۳۷: ۳۲)
پس از بازگشت علما به تهران، عدالت خانهای که شاه قول تاسیس آن را داده بود، تاسیس نشد و خشونت کارگزاران دولتی علیه مردم و عدم پایبندی حکومت به تعهداتش سبب گسترش اعتراض های مردم و روحانیان شد، تجمع اعتراض آمیز مردم در تهران در مسجد جامع، با حمله ی سربازان به خاک و خون کشیده شد و علما، در واکنش به این وضع، به قم مهاجرت کردند.
زمینه های مهاجرت کبری
عین الدوله، که نگران نابودی جاه و مقام خود در به پیروزی مردم بود، اگرچه بعد از بازگشت علما و پناهندگان از حضرت عبدالعظیم به دیدن علما به ویژه طباطبایی و بهبهانی رفت و اظهار فروتنی کرد و حتی علاءالدوله را از حکومت تهران برداشت، هرگز نمی خواست تن به خواسته های مردم بدهد با وقت کشی و امروز و فردا کردند و از پذیرش درخواست های مردم طفره می روند و سعی میکرد، با ایجاد اختلاف در صفوف علما و مردم و همچنین زندانی کردن و تبعید کردن فعالان، غائله را ختم کند. وی بعد از مدت کوتاهی با آگاهی از تلاش آزادیخواهان و انجمنهای سری، بار دیگر به آزار آزادی خواهان پرداخت و سختگیری خود افزود و درصد درآمد که به زور سرنیزه از اجتماعات مردم جلوگیری کند.
به دنبال اجرا نشدن درخواست های مردم در مهاجرت صغری، علما و شروع به سخنرانی اعتراضی درباره ی دولت عین الدوله کردند. یکی از آنها شیخ محمد واعظ بود. او در مجالس و منابع منابر بی پروا به حکومت حمله میکرد و مخصوصاً در مورد شخص عین الدوله کلمات تندی به زبان می آورد. عین الدوله دستور داد شیخ محمد واعظ را دستگیر کنند (کاتوزیان، ۱۳۷۹: ۱۷۶). طلاب مدرسه ی حاجی ابوالحسن که از دستگیری واعظ خبردار شده بود راه را بر سربازان سد کردند. در درگیری پیش آمده، طلبه ای به نام سید حسین به ضرب گلوله ی افسر گارد کشته شد، اما مردم سرانجام بر نیروی کار پیروز شدند و واعظ را آزاد و جنازه سید حسین را با خود حمل کردند و در خیابانها به راه افتادند. نیروهای دولتی به طرف مردم شلیک کردند عده ی دیگری از تظاهرکنندگان کشته شدند که از آن جمله شخصی به نام سیدعبدالحمید بود (ملک زاد،ه ۱۳۶۳: ۳۵۲).
قتل سید عبدالحمید غوغایی در تهران به راه انداخت تا آن روز نظیرش دیده نشده بود. آنها و بازار بسته شد و مردم برای شرکت در عزاداری در مسجد شاه اجتماع کردند. فعالیت آزادیخواهان نیز افزایش یافت، بهبهانی و طباطبایی بر منبر رفتن و علنا از دستگاه حکومت انتقاد کردند و چون عین الدوله و سختگیری خود افزود آزادیخواهان با تایید علما، در مسجد شاه اجتماع کردند و از عین الدوله را از صدارت، از شاه خواستند و در برخورد بین مردم و گواهی حکومتی بیش از ۱۰۰ نفر کشته شدند (کاتوزیان، ۱۳۷۹: ۱۷۶). مسجد به محاصره در آمد (کسروی، ۱۳۶۳: ۱۰۰). تحصن مردم در مسجد طول کشید، تا حدی که حتی شاه خواستار خارج شدن مردان از مسجد شد، اما طباطبایی گفت تا ما در شهر باشیم مردم آرام نخواهند ماند، اگر می خواهید به فتنه فرو نشیند یا عدالتخانه برپا کنید یا به ما امنیت بدهید که به عتبات عالیات برویم (ملک زاده، ۱۳۶۳: ۳۶۰). فرمان امنیت صادر شد و در روز دوشنبه ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۴ق/ ۲۰ تیرماه ۱۲۸۵ش/ ژانویه ۱۹۰۶ مهاجرت شروع شد.
به روایت ملک زاده علمای بزرگ تهران را به همراه هزار نفر از تهران خارج شدند (ملک زاده، ۱۳۶۳: ۳۶۳). نجفی قوچانی این تعداد را تا سه هزار نفر ذکر میکند (نجفی قوچانی، ۱۳۸۷: ۲۴۸-۲۴۷). روز سه شنبه ۲۴ جمادی الاولی مهاجران از حضرت عبدالعظیم به کهریزک رفته اند و برای ملحق شدن شیخ فضلالله نوری تا روز ۲۶ جمادی الاولی در کهریزک ماندند و همراه با شیخ از آنجا به سمت قم حرکت کردند (امینی، ۱۳۸۲: ۱۷۸) و اگر چه از ابتدا به قصد عتبات حرکت کرده بودند، در قم متوقف شدند. علما در راه هجرت به قم نامهای به مظفرالدین شاه نوشتند و اظهار کردند که: «اگر شاه وعده های خود را انجام ندهد دستهجمعی ایران را ترک خواهند گفت» (سایکس، ۱۳۸۰: ۲/۵۷۱). علما بعد از شش روز به قم رسیدند (عاقلی، ۱۳۷۴: ۱/۲۶-۲۵).
با ورود مهاجران به علی آباد شایع شد که عین الدوله عده ای سوار و سرباز را مامور دستگیری مهاجران کرده است، اما کاروان انقلاب بدون معطلی به سمت قم به راه افتاد و در حرم حضرت معصومه (س) متحصن شد ٫(ملک زاده، ۱۳۷۳: ۲/۳۶۵). حکومت وقت قم از این موضوع که علما قصد توقف بست نشینی در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) را داشتند، بی خبر بود و در ابتدا هیچ مقاومتی نشان نداد و زمانی که از موضوع آگاه شد تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن کرد، ولی ناموفق بود.
مهاجران در قم، صبح ها به دید و بازدید و بحث و گفتگو در مورد اخبار و وقایع و خواندن تلگراف و نامه هایی می پرداختند که از تهران و سایر شهرستانها می رسید و نیز به ملاقات افراد تازه وارد میرفتند و عصرها در صحن بزرگ اجتماع می کردند. اکثر روزها واعظان از جمله ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ برای سخنرانی به منبر میرفتند و به مردم از مشروطیت و حقوق ملت آگاهی بیشتری می دادند و آنان را به پایداری تردید میکردند (ملک زاده، ۱۳۶۳: ۲/۳۶۵).
تحصن در سفارت انگلستان
فردای روز مهاجرت علمای تهران به قم، عده زیادی از کسبه و اصناف آزادی خواه تهران به سفارت انگلستان، که به هر صورت آن را نماینده ی دولت مشروطه ی آزادی طلب می پنداشتند، رفتند. البته بهبهانی پس از ترک تهران، چون می خواست مردم را در جنگ درباریان تهران رها کند، نامهای بدین مضمون به کاردار سفارت انگلیس نوشت: «ما علما و مجتهدین چون راضی نیستیم خونریزی بشود لهذا حرکت بر اماکن مقدسه را عازم گشتیم و از آن جناب تمنا داریم که در این دفع ظلم و تعدی همراهی خود را از ما دریغ ندارند» (کسروی، ۱۳۶۹: ۱۰۹).
کاردار سفارت پاسخ مساعد داد. درنتیجه بهبهانی چون به ابن بابویه در شهرری رسید به بعضی از بازرگانان سفارش کرد: «کاردار سفارت انگلیس وعده ی مساعدت به ما داده، اگر به شما ستمی رسید به سفارت پناه بجویید» (رضوانی، ۱۳۵۶: ۱۱۴). نخستین دسته از کسبه و اصناف تهران به تعداد ۸۵۸ نفر، روز جمعه ۲۳ جمادی الاولی سال ۱۳۲۴ق پس از کسب موافقت سفارت انگلیس به باغ سفارت رفتند و به تدریج بر تعداد پناهندگان یا بست نشینان سفارت افزوده شد، به طوری که پس از یک هفته عده پناهندگان به ۱۲ هزار نفر رسید (سایکس، ۱۳۸۰: ۲/۵۷۲).
عین الدوله از ترس وضعیت پیش آمده، دستور داد میزان نامهای برای تاسیس عدالت خانه نوشتند و در روزنامه ی ایران سلطانی چاپ کردند؛ اما مردم دیگر توجهی نکردند و روزنامهها را پاره کردند و روزبهروز متحصنان اضافه میشد (امینی، ۱۳۸۲: ۱۷۹). در آن زمان کاردار سفارت انگلیس – شارژ دافر – به عنوان میانجی با شاه دیدار و درخواستهای متحصنان را به شاه اعلام کرد.
در فاصله ی بین ارسال درخواست پناهندگان به هیئت وزیران و رسیدن به پاسخ، تعداد پناهندگان سفارت به سرعت افزایش یافت و اصناف و بازاریان با تشکیل کمیته ای کلیه ی وسایل و هزینه پذیرایی از پناهندگان باغ سفارت را تقبل کردند و بدین ترتیب نیرومندترین گروه صنعتی تهران یعنی صنف تجار نیز قدم به میدان مبارزه گذاشت.
از طرف دیگر، در تبریز محمدعلی میرزا ولیعهد در رقابت با برادر شعاع السلطنه، که ادعایی ولیعهدی داشت و عین الدوله نیز از آن پشتیبانی میکرد، با آزادیخواهان هم داستان شد و، به اصرار او، علما و روحانیان تبریز تلگراف هایی مبنی هواداری از علما و روحانیان مهاجر و ملیون به تهران مخابره کردند. انتشار خبر وصول تلگراف های روحانیون تبریز به تهران، در شهرستانها موجب تهییج افکار عمومی شد و روحانیان اصفهان و شیراز نیز مخابره تلگراف اقدام کردند و نیز تلگرافهایی در این زمینه از علما و روحانیان شیعه ی مقیم نجف اشرف به تهران رسید. در این میان عده ای از سربازان و نظامیان به پناهندگان سفارت پیوستند (مدنی، ۱۳۶۱: ۲/۱۱۷).
پناهندگان سفارت طی نامه ای هدفهای نهایی خود را به وسیله کاردار سفارت به اطلاع مظفرالدین شاه رساندند. مهمترین خواسته های متحصنان و مهاجران عبارت بود از:
– بازگشت علما و مهاجران به تهران
– عزل شاهزاده عین الدوله از صدارت
– افتتاح مجلس شورای ملی
-قصاص قاتلان شهدای وطن
– بازگرداندن تبعیدشدگان به تهران (ملک زاده، ۱۳۷۳: ۲/۳۷۶)
شاه دستور داد جلسه ی هیئت وزیران با حضور وزیر خارجه تشکیل و به درخواستهای ملیون رسیدگی شود، اما عین الدوله پیش از تشکیل جلسه از صدارت کنار رفت و جلسه ای تشکیل نشد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، که مردی آزادی خواه و روشنفکر بود، به صدارت رسید.
صدور فرمان مشروطه
شروع شده موج به سمت پیروزی انقلاب مشروطه : با برکناری عین الدوله از صدارت، دامنه ی شورش عمومی در تهران گسترش مییافت و روز به روز برعده ی پناهندگان سفارت افزوده میشد. سفارت انگلیس رسماً به میانجیگری برخاست و از دولت ایران خواست به درخواستهای مردم پاسخ دهد و شورش را بخواباند. شاه که تا آن زمان از حقایق نهضت انقلابی، بیاطلاع مانده بود و آن را جریانی موقت و زودگذر پنداشته بود، چون از حقیقت اوضاع آگاه شد، روز چهاردهم جمادی الثانی ۱۳۲۴ ق /۱۴ مرداد ۱۲۸۵ ش فرمان مشروطیت را صادر کرد. (شمیم، ۱۳۸۷: ۴۴۳). در این فرمان آمده بود:
《… مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما، قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه ی تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه ی لازم را به عمل آورده و به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید. به تاریخ چهاردهم شهر جمادی الثانی ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما (کسروی، ۱۳۸۳: ۱۱۹ و ۱۲۰)
تاریخ صدور فرمان مشروطه مقارن با روز تولد مظفرالدین شاه شد و بست نشینان در سفارت در جشن روز تولد شاه شرکت کردند و «در سفارت را آراسته و بیرق های شیر وخورشید فراوان آویخته و باشکوه بسیار چراغان کردند. در این جشن زنان نیز پا در میان داشتند (همان :۱۲۰)
فرمان دوم مشروطه و قبول خواسته علمای قم
هنگامی که فرمان مشروطه چاپ و به روی دیوارها نصب شد، مهاجران این فرمان را مطابق خواسته خود ندیدند و از آن راضی نبودند، زیرا جملات در آن مبهم بود و چون در فرمان مشروطه فقط به طبقات معین جامعه اشاره شده و نامی از توده و اکثر مردم به ویژه طبقه کشاورز و کارگر یعنی ملت به میان نیامده بود، زعمای پناهندگان شب هفدهم جمادی الثانی در خانه مشیرالدوله جلسه ای تشکیل دادند و از صدارت اعظم خواستند که فرمان دیگری در تکمیل فرمان مشروطه از طرف شاه صادر شود. و در نتیجه این گفت و گوها، فرمان جدید صادر گردید.
《 جناب اشرف صدر اعظم در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحاً از تاسیس مجلس منتخب این ملت فرموده بودیم. مجدداً برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله همایون ما واقف باشند و مقرر می داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صریحاً دایر نموده، بعد از انتخاب اجزاء مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی ایران موافق تصویب و امضای منتخبین، به طوری که شایسته ملت و مملکت و قوانین شرع مقدس باشد، مرتب نمایند که به شرف عرض و امضای همایونی ما موضح و مطابق نظام نامه ی مذکور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد.》 (همان: ۱۲۰)
فرمان دوم مشروطه مورد قبول واقع شد و در این فرمان به جای مجلس شورای اسلامی از مجلس شورای ملی نامبرده شد. بهانه برای این تغییر این بود که شاید بعضی به اغراض شخصیه یکی از مبعوثین را تکفیر کنند و آن وقت گویند کافر در مجلس اسلامی چه می کند و لفظ اسلامی با ورود منتخبان یهود و ارامنه و مجوس به این مجلس نیز نمیسازد و لفظ ملی مناسب است و مردم پس از این اقدام از سفارت بیرون آمدند (کرمانی، ۱۳۵۷: ۴۷۹) پس از صدور این فرمان از عضدالملک رئیس ایل قاجار برای بازگرداندن علما به قم رفت و آنان را با احترام به تهران آورد. علما در قم نیز با آگاهی از وقایع، آماده بازگشت شده بودند و در روز ۲۳ مرداد به عبدالعظیم و ۲۴ مرداد در شهر تهران رسیدند، مورد استقبال مردم قرار گرفتند و دو شبانه روز سراسر تهران غرق در جشن و سرور و شادمانی بود. (همان: ۱۲۰)
خلاصه
انقلاب مشروطیت، نتیجه ی سالها سوء مدیریت هیئت حاکمه و نارضایتی عمومی از یک طرف و تلاش عالمان دینی، روشنفکران و عامه ی مردم از طرف دیگر بود. اوضاع نابسامان ایران در سالهای پایانی حکومت ناصرالدین شاه و ده سال حکومت پسرش، زمینه ی تحول اساسی را در ایران فراهم کرد که اولین جرقه ی آن با شورش مردم کرمان، اقدامات نوز و واقعه بانک روس زده و در نهایت با مهاجرت صغری و کبری شاه قاجار و تسلیم خواسته ی مردم شد و فرمان مشروطیت را به سال ۱۹۰۶م/۱۲۸۵ش/۱۳۲۴ق صادر کرد.
منبع:
- انقلاب مشروطیت و تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران تا انقراض حکومت قاجاریه ، دکتر سیدحسن قریشی کرین
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی