۳۰ دیماه ۱۳۷۳ مهندس مهدی بازرگان اولین نخستوزیر دولت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که برای معالجه به زوریخ [سوئیس] سفر کرده بود، هنگام سوار شدن به هواپیما برای سفر بـه آمریکـا جهـت معالجـه در پلـه هـاى هواپیمـا سـکته و فـوت کـرد.
پیکر او به تهران آورده شد و بعد از تشییع در حسینیه ارشاد تهران به قم منتقل و در مقبره خانوادگی آنها به خاک سپرده شد. رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیتی به آقای یدالله سحابی جانشین بازرگان در تشکیلات نهضت آزادی، وی را “یکى از مبارزان دیرین با رژیم ستمشاهى و نیز از جملهى پیشروان ترویج و تبیین اندیشههاى ناب اسلامى با زبان و منطق و شیوهى نوین” نام بردند.
مهندس بازرگان اگرچه در دوران نهضت اسلامی یکی از مبارزان فعال و شناختهشده بود اما مسیر زندگی وی در دوران بعد از پیروزی انقلاب دستخوش تلاطمهایی شد. تلاطمهای فکری و سیاسی بازرگان در دوران بعد از استعفا از دولت موقت موجب شد تا وی که پیش از پیروزی انقلاب چهرههای معتدل با مرام و مشی لیبرال شناخته میشد و تا ماههای منتهی به پیروزی انقلاب نیز همچنان بر اجرای قانون اساسی مشروطه و -نه سقوط رژیم- تاکید داشت، ناگهان چنان به تندروی روی آورد که در سال ۷۲ در مصاحبهای با مجله کیان، مردم ایران را بخاطر استقرار جمهوری اسلامی، خسرالدنیا و الآخره معرفی کرد!
** بازرگان؛ مبارزه در چارچوب قانون اساسی تا شبِ ۲۲ بهمن!
بازرگان و نهضت آزادی مسیر مبارزه با رژیم پهلوی را حرکت در مسیر قانون اساسی میدانستند و اعتقادی به حذف شاه نداشتند از این رو سیاستی را با عنوان سیاست گام به گام طراحی کرده بودند، که مورد مخالفت امام بود؛ چرا که امام معتقد بود رژیم در گام دوم مخالفان خود را متوقف خواهد کرد.
بازرگان حتی تا بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن ۵۷ هم که آخرین مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی در حال انجام بود، به جای انجام امور محوله به عنوان رئیس دولت موقت، به دنبال اجرای سیاست گام به گام خود و سازش با رژیم پهلوی بود. بازرگان در این رابطه گفته بود: «مذاکرات مهمی در جریان است و اگر این مذاکرات موفقیت آمیز باشد، بختیار استعفا میدهد.» بازرگان همچنین ضمن ابراز تأسف از عدم ملاقات بختیار با امام خمینی (ره) در روزهای انقلاب عنوان کرده است: «اگر بختیار با امام خمینی ملاقات میکرد و از ایشان برای خود تائید میگرفت که نخستوزیر بماند تا بقیه اقدامات را انجام دهد، از اتلاف نیروها، خونریزیها و از بسیاری خرابیها جلوگیری میشد.»
** عقبماندن مرد نازک نارنجی از جامعه انقلابی
بازرگان در روز ۱۶ بهمن سال ۵۷ و با پیشنهاد شورای انقلاب به عنوان نخستوزیر و رئیس دولت موقت انتخاب شد. اگرچه امام به وی توصیه کرده بود بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروهی خاص، دولت موقت را تشکیل دهد، اما بازرگان از دوستان و همفکران حزبی خود و حتی کارگزاران رژیم پهلوی در دولت موقت استفاده و بر مشی لیبرالی خود حرکت کرد، در نتیجه وی به دلیل عدم درک صحیح از فضای حاکم بر کشور نتوانست انتظارات و خواستههای جامعه انقلابی و مسلمان را برآورد کند و پس از تسخیر لانه جاسوسی ناگزیر به استعفا شد.
بازرگان در اولین نطق خود پس از پذیرش نخستوزیری حرکت انقلابی امام و مردم را در تعبیری اهانتآمیز «سر به زیر انداختن» و «بولدوزروار» حرکت کردن خواند که همه چیز را اعم از ریشه و سنگ را خرد میکند. او همچنین گفت: «بنده ماشین سواری نازک نارنجی هستم که باید روی جادهی آسفالت و راه هموار حرکت کنم.»
در زمان دولت موقت، مخالفان انقلاب و تجزیهطلبان هر روز توطئهی جدیدی طراحی کردند، اما وی به جای مقابله با تجزیهطلبان گفت: «طبیعت بنده و اکثریت ملت، سلم و صفا و صلح و احتراز از دشمن و خشونت و خونریزی است.» در نتیجه ضدانقلاب با سواستفاده از سلم و صفای بازرگان در نقاط مرزی دست به کشتارهای وسیعی زدند.
اول اسفند سال ۵۷ هیئت اعزامی به ریاست داریوش فروهر به مهاباد رسید و با سران گروههای ضدانقلاب مذاکره کرد. این مذاکرات با اوجگیری درگیریها نیز ادامه پیدا کرد. دولت در مذاکرات امتیازات متعددی به گروههای معارض داد، به گونهای که امنیت شهر برعهده گروهکها گذاشته شد و آنها بیش از پیش قوی شدند. نماینده امام و سرپرست کمیته انقلاب اسلامی کرمانشاه گفت: «تصمیماتی که توسط دولت موقت اتخاذ شد، تماماً به سود حزب دموکرات کردستان است.»
ضعف دولت موقت در قبال قضیه کردستان به حدی بود که نه تنها امام و افرادی چون شهید بهشتی، بلکه سرلشکر قرنی رئیس ستاد کل ارتش نیز نتوانست در قبال این مسئله سکوت کند. پاوه که در آستانه سقوط قرار گرفت و نیروی نظامی در آنجا حضور نداشت، دولت موقت همچنان معتقد به مذاکره و باج دادن بود، اما با صدور پیام امام و مجاهدتهای نیروهای نظامی و شهید چمران، کردستان به ایران بازگشت.
بازرگان که ظاهراً همه تلاش خود را بر تشکیل حکومت ملی و نه الزاماً اسلامی معطوف کرده بود، در شعار آنچنان به مردم اهمیت میداد که در مقابله با جمهوری اسلامی پیشنهادی امام خمینی (ره)، بر اضافه نمودن واژهی دموکراتیک به آن تاکید داشت. اما در مرحلهی عمل، با اعتراف به مخالفت مردم با سیاستهایش به آنان پاسخ میدهد و میگوید: «ملت دست و پا درآورده و به راه افتاده است. ملت کمیتهها را درست کرده و کمیتهها در کار دولت هم دخالت میکنند.»
همچنین در شرایطی که مردم ایران از پناه دادن آمریکا به محمدرضا پهلوی در خشم و عصبانیت بودند، وی در الجزایر با برژینسکی دیدار و گفتگو کرد. این دیدار، آب پاکی را روی دست مردم ایران ریخت و عصبانیت آنان را دوچندان کرد.
در نتیجه بازرگان به دلیل عدم درک صحیح از فضای حاکم بر کشور نتوانست انتظارات و خواستههای جامعه انقلابی و مسلمان را برآورد کند و پس از تسخیر لانه جاسوسی ناگزیر به استعفا شد.
نهضت آزادی پس از استعفای دولت موقت و بعد از آزادسازی خرمشهر، مواضعی رادیکال و تند علیه دفاع مقدس اتخاذ کرد و آن را میتوان اولین گام ورود آنها به فاز تندروی دانست.
** پایان دولت موقت؛ آغاز رادیکالیسم و سقوط نهضتآزادیها نهضت آزادی و مهندس بازرگان هرچند تا اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر، مواضع حمایتآمیز از نیروهای مسلح و رزمندگان داشت و از عملکرد نیروهای نظامی حمایت کرد، اما پس از آن سیاست تداوم دفاع و تنبیه متجاوز را مورد انتقاد قرار داد و مواضع تند آنها علیه دفاع مقدس را میتوان آغاز ورود تشکیلات نهضت آزادی به فاز رادیکال برشمرد.
نهضت آزادی پس از فتح خرمشهر، تداوم دفاع را که بر اساس نظر فرماندهان نظامی و پذیرش امام خمینی (ره) بود را مورد انتقاد قرار داد. البته پیشتر از آن و از سال ۱۳۶۰ با نادیده گرفتن حقانیت و درستی فلسفه تداوم دفاع، بر آن شد تا به هر شکل ممکن، آثار و شرایط دشوار ناشی از جنگ تحمیلی را به مستمسکی برای تضعیف حاکمیت پیرو خط امام تبدیل کند.
در مرداد سال ۱۳۶۲ مهندس بازرگان در شرایط تشدید جنگ و همزمان با عملیات والفجر ۲ و ۳، در مجلس شورای اسلامی نظام سیاسی کشور را به استبداد و خفقان متهم کرد و در مورد انتخابات آینده مجلس مطالب تنشآفرینی عنوان کرد. هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، ناطق نوری وزیر کشور و تعدادی از نمایندگان و فعالان سیاسی شدیداً از بازرگان انتقاد کردند. سید عطاالله مهاجرانی نماینده مجلس درباره سخنان مهندس بازرگان اینگونه اظهار نظر کرد که عراق جبههها را بمباران میکند و بازرگان پشت جبههها را.
آن سخنرانی، اتفاقاتی را در کشور به دنبال داشت که نمونه آن برگزاری میتینگی به نام سمینار تامین آزادی انتخابات بود. وزارت کشور به نهضت آزادی اجازه برگزاری این میتینگ را نداد و طبق نوشتههای هاشمی رفسنجانی مردم جمع شده و بساط آنها را به هم ریختند و نیروهای پلیس و کمیته آنها را نجات داده و به خانههایشان بردند. این اتفاقات به درگیریها در داخل مجلس هم کشیده شد و کشور را که مشغول جنگ بود، درگیر موضوعات سیاسی کرد.
تابستان سال ۶۳ و زمانی که حمایتهای آمریکا و غرب از صدام با کلید خوردن عملیات استانچ افزایش یافته بود، نهضت آزادی جزوهای تحت عنوان «تحلیلی پیرامون جنگ و صلح» چکیده مجموعه نظرات نهضت آزادی درباره جنگ منتشر کرد. انتشار این جزوه با استقبال ملیگرایان و لیبرالهای ضدانقلاب مقیم خارج روبرو شد. نشریه انقلاب اسلامی در هجرت نیز که از سوی بنیصدر و همفکرانش در پاریس منتشر میشد، مفاد آن جزوه را به تفصیل منعکس کرد. این جزوه در داخل کشور هم بازتاب وسیعی پیدا کرد.
در آن جزوه تحلیلی تلاش شده بود تقصیر شروع جنگ به نحوی متوجه رهبران و مسئولان کشور شود. نهضت آزادی سعی کرد ادامه جنگ را ناشی از بیلیاقتی و عدم درک صحیح فرماندهان جنگ نشان دهد و چنین القاء کند که جمهوری اسلامی ایران، آراء و دیدگاههای مخالفان جنگ را نادیده گرفته و صدای مخالفان جنگ را قطع میکند. نهضتیها همچنین کوشیدند تا القا کنند که مشارکت عمومی مردم در جبهههای حق علیه باطل بسیار سطحی و منفعالانه است.
این نهضت در سال ۱۳۶۴ با صدور نامهای به اعضای شورای عالی دفاع، عملکرد این شورا را منفی دانست و به نوعی، دفاع جمهوری اسلامی ایران بعد از فتح خرمشهر را به زیادهطلبی و کشورگشایی تشبیه کرد. نهضت آزادی در حالی دفاع مردم ایران را کشورگشایی خواند که دبیرکل آن نهضت در شهریور ۱۳۶۴، در نامهای که خطاب به ایرانیان مقیم اروپا نوشته بود، از مبارزه آنان علیه حاکمیت ایران تجلیل کرد. وی همچنین آنها را به اتحاد با یکدیگر و آمدن به ایران و فریاد علیه مسئولین در داخل فراخواند.
نهضت آزادی همچنین در بیانیه “پایان عادلانه جنگ بیپایان” که در تاریخ ۱ دیماه ۱۳۶۴ صادر کرد، نوشت: «تهمت نمیزنیم که متولیان ما مزدوران و مجریان سیاست بیگانگان هستند ولی اگر تعصب و تکبر وجود نداشت و انحصار و اختناق و استبداد بر جمهوری اسلامی ایران سایه نینداخته بود تاریخ قرون شانزده و هفده میلادی تکرار نمیگردید.»
نشریه پیک نهضت ارگان داخلی نهضت آزادی نیز سال ۶۵ استفتایی از آیتالله حسن قمی (از روحانیون مخالف جمهوری اسلامی) منتشر کرد که هرگونه کمک به جبهههای جنگ و تشویق به حضور مردم در جبههها حرام است.
مهندس بازرگان و نهضت آزادی همچنین در مرداد ماه سال ۶۶ با تحریف نقل قولی از قذافی، جنگ تحمیلی را “حرب المجانین” (جنگ دیوانگان) خواندند و ایثار رزمندگان این کشور را در حد جنون تقلیل دادند.
نهضت آزادی همچنین طی نامهای در اردیبهشت ۶۷، امام (ره) را در ادامه جنگ هشت ساله مقصر اعلام کرد: «آیا وقت آن نرسیده است که رهبر انقلاب، بازگشتی به خود، و به خدای خود کرده و تجدید نظری در تصمیم و تصورات گذشته بفرمایید.»
نهضت آزادی پس از استعفای دولت موقت و برکناری جناح لیبرال از صحنه سیاسی کشور از سال ۱۳۶۰ رفته رفته از انقلاب، امام(ره) و نیروهای انقلاب دور شده و تبدیل به یک نیروی اپوزیسیون شد و به نوعی، در وحدت تاکتیکی و عملی به نیروهای ضد انقلاب و منافقین نزدیک شد و این نزدیکی تا آن جا ادامه یافت که اعلامیهها و سخنرانیهای رهبران نهضت در روزنامهها، مجلات و رادیو و تلویزیون ضد انقلاب عراق و آمریکا پخش میشد.
استعفای بازرگان از ریاست دولت موقت، پایان حیات سیاسی وی و همفکرانش در نظام جمهوری اسلامی نبود. آنان در دوره اول مجلس شورای اسلامی نیز به نمایندگی از مردم در مجلس حضور پیدا کردند. اما به تدریج مسیر تندروی را در پیش گرفتند و بهگونهای در دامن رادیکالیسم افتادند که دیگر نتوانستند از آن بیرون بیایند و حتی مسیر را برای آیندگان خود نیز ناهموار ساختند. در واقع تندروی بازرگان و همفکرانش منجر به سقوط آنان شد.
اعضای نهضت آزادی با اقداماتی چون تحریم انتخابات، مخالفت با ادامه جنگ و نامهنگاری به مقامات حکومتی، هر روز کوچکتر شدند.
نهضت آزادی با محوریت آقای بازرگان با اقداماتی چون تحریم انتخابات، مخالفت با ادامه جنگ و نامهنگاری به مقامات حکومتی، هر روز کوچکتر شده و امروز جز تعدادی اندک که دور هم جمع میشوند یا در میتینگهای سیاسی اصلاحطلبان شرکت میکنند، فعالیت خاصی ندارند و اگر شاید در آن زمان بهجای بازرگان شخص دیگری هدایت این تشکیلات را عهدهدار میشد نهضت آزادی لااقل میتوانست ادامه حیات سیاسی دهد و به اپوزیسیون ملحق نشوند.
برای مثال، عباس عبدی تحلیلگر اصلاحطلب معتقد است، شاید اگر نهضت آزادی از ابتدای انقلاب با خطمشی دکتر یزدی پیش میرفت، نه آن انشعاب مهم اول انقلاب میان نهضت آزادی رخ میداد و نه آن کنارهگیری از حکومت و قدرت را شاهد بودیم و در این صورت و به احتمال فراوان میتوان گفت که نقش نهضت آزادی در ادامه جمهوری اسلامی ایران نقش سازنده و برجستهای میبود و چنین در حاشیه قرار نمیگرفت.
تندرویهای مهندس بازرگان در آن دوران موجب شد تا بعد از وی نیز تشکیلات نهضت نتواند سر بلند کند و حتی در دوران جدید نیز اگرچه محمد توسلی تلاش میکند تا نهضت آزادی را به بدنه جریان اصلاحات متصل کند اما سابقه نهضت آزادی و اقدامات تندروانه و اپوزیسیون پسند آنها سدّ محکمی در مقابل نهضت آزادی است.