انتصاب مهندس مهدی بازرگان به نخستوزیری دولت موقت از سوی امام خمینی، از مهمترین رویدادهای دوران اوجگیری انقلاب اسلامی است. بیتردید بدون تحلیل زمینهها و بسترهای این انتخاب، نمیتوان آن را به درستی ارزیابی کرد. از منظر این قلم، این گزینش از دو جنبه قابل بررسی است. اول: از جنبه زمینهها و دوم پیامد ها
زمینه های انتخاب بازرگان
-پیش از هر چیز، باید دانست که مهندس بازرگان، انتخاب اولیه امام خمینی و حتی چهرههایی چون شهید آیتالله دکتر بهشتی، برای تصدی دولت انقلاب نبود. رهبر انقلاب در نامه عزل آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری، به این نکته تصریح دارد. برابر اسناد، انتخاب بازرگان به این سمت، بیشتر نتیجه تدبیر شهید آیتالله مرتضی مطهری بود، که نهایتاً مورد قبول امام خمینی قرار گرفت. شهید مطهری در این پیشنهاد، به دو امر نظر داشت. اول: اینکه باید حساسیت غرب بر انقلاب ایران، به حداقل برسد تا آنان به خلع شاه از حکومت، راضی شوند! از دیدگاه غربیان، بازرگان شخصیتی فرنگرفته و متمایل به فرهنگ آنان قلمداد میشد و حضور او در حکومت، میتوانست تا حدی آنان را آسودهخاطر سازد. دوم: استاد مطهری از دوستان نزدیک و قدیمی مهندس بازرگان بود و به اعتقاد دینی و تلاش وی در تخطئه مکاتب بشری از جمله مارکسیسم، باور داشت. با این همه و در پایان این فراز، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که شهید مطهری در واپسین روزهای حیات، نزد برخی از نزدیکان و دوستان، نارضایتی خویش را از عملکرد بازرگان ابراز و اظهار امیدواری کرده بود تا به زودی یک دولت انقلابی، عهدهدار زمام امور شود.
پیامدهای انتخاب مهندس بازرگان
پیامدهای زمامداری بازرگان اما به چند و چون اندیشه سیاسی وی بازمیگردد. او و همگنانش در گروههای ملقب به ملی، از جمله نهضت آزادی، به قانون اساسی مشروطیت و سلطنتِ شاه به جای حکومت وی، باورمند بودند. او حتی تا هنگام دیدار با امام خمینی در نوفللوشاتو نیز، همین اندیشه را پی میگرفت و هم از این روی، امکان دیدار دوم با رهبرانقلاب را نیافت! با فرض اینکه بازرگان با بروز علائم آشکار زوال رژیم شاه، از این اندیشه فاصله گرفته و براندازی رژیم سلطنتی را قبول کرده باشد، باز به وقوع کمترین تغییرات، پس از پیروزی انقلاب اسلامی معتقد بوده است. این در حالی بود که ملت در پی انجام انقلاب، تحولات بنیادین را طلب میکرد و به رفرمهای سطحی و جزئی، قناعت نمینمود. هم از این روی بود که تقریباً از آغازین ماه زمامداری نخستوزیر دولت موقت، تقریباً همه گروهها و از آن مهمتر بدنه جامعه، او را مورد انتقادات شدید خویش قرار میدادند! آنان بر این باور بودند که بازرگان، هنوز پیروزی انقلاب را باور نکرده و در بروکراسی پیشاتحول، گرفتار آمده است! جالب اینجاست که دامنه این انتقادات، حتی به کابینه او نیز تسری یافت و ضعف دولت، از زبان اعضای کابینه نیز روایت شد! کار به جایی رسید که اعلامیههای نهضت آزادی هم، با روشی که بازرگان در پیش گرفته بود، زاویه یافت! مجموع این شرایط باعث شد دولت موقت نتواند به فعالیت خویش تداوم بخشد و نخستوزیر آن برای اولین بار، در خرداد ۱۳۵۸ استعفا دهد. با این همه امام خمینی که همچنان حامی این دولت بود، آن را نپذیرفت. تلاقی سفر مهندس بازرگان به الجزایر و دیدار با برژینسکی مشاور امنیتی کارتر، با نفرت عمومی مردم از سیاستهای امریکا در قبال نظام نوتأسیس جمهوری اسلامی، کار را بر دولت بازرگان سخت کرد. سفر شاه به امریکا و تقویت این انگاره، که عموسام بار دیگر درصدد تکرار ۲۸ مرداد در ایران است، به تسخیر لانه جاسوسی انجامید و در اینجا بود که دولت موقت رسماً به پایان راه خود رسید. این دولت از یک سو، قطع رابطه ایران با امریکا را برنمیتافت و از سوی دیگر خشم عمومی از این دولت استعماری را نمیتوانست مهار کند. این بود که طبیعتاً و البته ناخواسته، موج مطالبات عمومی، اولین دولت انقلاب را، به حاشیه سیاست سوق داد.