روزهای فعلی مصادف است با سالمرگ شاپور بختیار آخرین نخستوزیر محمدرضا پهلوی و نیز رهبر نهضت موسوم به مقاومت ملی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در خارج از کشور. هم از این روی در نوشتار پیآمده، دو فراز از زندگی بختیار یعنی حال و احوال او در دوران ریاست نهضت پس از انقلاب و نیز خاطرات ضارب وی در اولین ترور بختیار در خارج از کشور را مورد خوانشی تحلیلی قرار دادهایم. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
مبارزات فراگیر با تکیه بر مواد مخدر
«بختیار بعد از فرار از ایران و در پاریس، به رفتارهای غیراخلاقی خود در دوره اقامت در ایران ادامه داد و مهمانیها و معاشرت وی با زنان روسپی، شهره خاص و عام بود. بختیار غیر از اعتیاد شدید به الکل، از اواسط دهه ۱۳۲۰ که برای اقامت دائم به ایران آمد، به تریاک نیز اعتیاد پیدا کرد و در دوره نخستوزیری هم نتوانست این عادت ناپسند را ترک کند.
شاپور بختیار پس از دستیابی به قدرت، شعارهای دموکراتیک خود در باب حقوق زنان و غیرانسانی بودن صیغه را به فراموشی سپرد و برای نسخهبرداری دقیق از زندگی پادشاهان، در پیری و درحالیکه کوچکترین فرزندش حدود ۵۰ سال سن داشت، با دخترعمویش ازدواج کرد! البته همسر اول بختیار که فرانسوی است و نیز چهار فرزندش، این ازدواج را به رسمیت نشناختند. بختیار بهسرعت از این زن صاحب فرزند شد. وی اینبار و با هدف فریب مردم، برای فرزندش نام ایرانی امیرگودرز را انتخاب کرد، درحالیکه بختیار هیچ علاقهای به فرهنگ ایران و شاهنامه نداشت و بیشتر از اینکه به ایران دلبسته باشد، به فرانسه دلبستگی داشت و دلیل آن اینکه برای چهار فرزند قبلیاش اسامی فرانسوی انتخاب کرده بود. بختیار پس از ازدواج دوم دستور داد تا از محل بودجه نهضت به اصطلاح مقاومت خانهای بسیار لوکس و اشرافی و مشرف به رود سن در نزدیکی خیابان کلوزوره پاریس برای عروس که شهینخانم نام داشت خریداری کردند. این ازدواج و دیگر هرزگیهای شاپور بختیار در کابارههای پاریس و ولخرجیهایش برای فواحش و روسپیها موجب بروز سروصدا و اعتراض در کادرهای نهضت به اصطلاح مقاومت و هواداران ضدانقلابی آنان شد و دامنه این اعتراضات آنقدر بالا گرفت که سرتیپ هاشمی، رئیس تشکیلات اطلاعاتی و جاسوسی بختیار مجبور شد در این ماجرا دخالت کند. او در دفاع از ارباب خود گفت: «عدهای از هموطنان در کمال بیانصافی درباره زندگی خصوصی جناب آقای دکتر شاپور بختیار با عنوان اینکه، چون ایشان ادعای رهبری ملت ایران را دارند، باید مثل مرحوم دکتر مصدق پاک و منزه باشند، مطالبی درباره میخوارگی و زنبارگی ایشان نوشتهاند و از چند نفر بانوان وجیهه به اسامی مهری، شهین و… نام برده و درباره روابط خصوصی جناب آقای دکتر شاپور بختیار با این بانوان محترمه مطالبی را ذکر کردهاند. برفرض که آقای دکتر بختیار هم ساعاتی را با دوستان و آشنایان اناث خود به صرف مشروب و معاشرت با یکی دو نفر از خانمهای مورد علاقه خود میگذرانند، این کار چه ضرر و زیانی به نهضت بزرگ ملت ایران میزند؟»
فرار و در مسیر ترور
تحرکات شاپور بختیار پس از پیروزی انقلاب و سرمایهگذاری گسترده و البته سادهلوحانه دشمنان نظام اسلامی روی او، عدهای از نیروهای انقلابی را به اندیشه مقابله با وی سوق داد. انیس نقاش یکی از انقلابیون لبنان در زمره این افراد است. وی در خاطرات خود درباره زمینههای فکری و سیاسی اندیشه مقابله با بختیار آورده است:
«کودتای نوژه طرح اولیه برنامهای بود که میخواستند با اجرای آن، شاه را با آن همه جنایتی که انجام داده بود، به ایران برگردانند. جمهوری اسلامی فقط میدانست که چنین عملیاتی با چنین برنامههایی علیه او در حال اجراست، ولی نیرویی برای مقابله و جلوگیری از آن نداشت. در جلسهای که شهیدمحمد منتظری نیز حضور داشت، اطلاعاتی از انجام یک کودتا مطرح شد و من اعلام کردم که باید رفتارهای بختیار پیگیری و کودتا خنثی شود. محمد منتظری، چون آن روزها تشکیلاتی تحت رهبری خود نداشت، گفت: این عملیات را باید با دستگاههای دیگر مطرح کرد. حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام (ره) هم آن را تأیید کردند. من به بچههای سپاه گفتم که باید هر چه زودتر وارد عمل شوید، چون این آدم خطرناکی است، ولی آنها هیچ اطلاعات و کانالی در این خصوص نداشتند. به آنها گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را برعهده میگیرم. به فرانسه رفتم و کار شناسایی را انجام دادم و بعد از دو هفته به ایران بازگشتم و خبرشان کردم که منزل بختیار را پیدا کرده و حتی توانستم با او مصاحبه کنم! بعد از دو روز، طی جلسهای اعلام شد که با انجام ترور موافقت شده است. حکم این کار توسط حاکم شرع صادر شد. شاپور بختیار یک سیاستمدار فاسد بود و باید از بین میرفت».
تجربه انیس نقاش از این روی در خور خوانش است که میتواند اطلاعاتی موثق از شرایط حفاظتی بختیار در اختیار محققان قرار دهد. او توانست خود را تا پشت در اتاق وی نیز برساند، هرچند که نهایتاً بخت با او یار نبود:
«طرح مدونی برای اجرای حکم اعدام بختیار تهیه کردم. قرار بر این شد تا من به همراه دو نفر دیگر از همراهانم بهعنوان خبرنگار وارد اتاق بختیار شده و در حین مصاحبه، با اسلحه صدا خفهکن او و همراهش را بدون اینکه صدایی بلند شود ترور کنیم، بهطوریکه پلیسهای نگهبان جلوی منزل او متوجه نشوند. داشتم برای اجرای مأموریت آماده میشدم که متأسفانه آقای خلخالی مرتکب اشتباه شد و در مصاحبهای اعلام کرد که برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار به پاریس، کماندو فرستادهام! اینگونه شد که شاپور بختیار دیگر نه جواب تلفن میداد و نه وقت ملاقات! محافظان او نیز افزایش پیدا کردند. به این ترتیب وقت ملاقاتی که با او گذاشته بودم و قرار بود همانجا کار را تمام کنم، منتفی شد. همزمان از تهران با من تماس گرفتند و گفتند که اینجا به شدت از بابت کودتا نگرانی وجود دارد و باید هر چه زودتر بختیار کشته شود. دیگر حجت بر من تمام شده بود و بر خودم واجب دیدم که هر کاری از دستم برمیآید، انجام بدهم. یک اسلحه ۷ میلیمتری با صدا خفهکن تهیه کردم و رفتم سراغ بختیار، اما آنها شک کردند و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. ما مجبور شدیم که ابتدا با کشتن افراد پلیس در جلوی در منزل بختیار به زور وارد خانه او شویم و تا پشت در اتاق بختیار نیز نفوذ کردیم، ولی هر چه تلاش کردم، نتوانستم وارد اتاقی که بختیار در آن حضور داشت بشوم. یکی از دو گلولهای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد و برگشت سمت خودم! بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم».
انیس نقاش پس از دستگیری و در جریان بازجوییهای مربوطه، ابعاد مهمی از حساسیت دستگاههای امنیتی و سیاسی غرب روی بختیار را دریافت. او بعدها دراینباره نکات جالبی را مورد اشاره قرار داد:
«تا چهار ماه در زندان داشتم دیوانه میشدم که چطور نتوانستهام یک در را باز کنم تا اینکه در دادگاه، قاضی عکسهای مربوط به در اتاق را نشان داد که از لایههای آهن ضدآتش تشکیل شده است، لذا متوجه شدم که تلاش برای بازکردن آن بیهوده بود. زمانی که در زندان فرانسه بودم، یک هواپیمای آن کشور در آسمان منفجر شد. اینها گفتند کار ایران است و آمدند سراغ من که در زندان بودم. افسر اطلاعاتی آمد تا از من بازجویی کند، به او گفتم: اصلاً فرض کن من جزو اطلاعات ایران هستم و مافوقم به من دستور داده که بختیار را ترور کنم. من هم مثل تمام افسران اطلاعاتی دستور را اجرا کردم، شما هم در الجزایر، سوئیس و… فلان کار و بهمان کار را کردهاید و ۵۰ فقره از ترورهای دستگاه اطلاعاتی فرانسه را در کل دنیا ردیف کردم. طرف خسته شد و رفت برای استراحت، بعد دوباره برگشت به من گفت: سلام همکار! در بازجوییها به آن افسر تأکید کردم که فرق من با شما این است که من ترور بختیار را براساس اعتقادات خودم انجام دادهام، ولی شما عقیده ندارید و فقط دستورات مافوقتان را اجرا میکنید، من حق دارم که از اسلام خود دفاع کنم. شاپور بختیار در حال تدارک کودتا علیه ایران بود، او حتی برای انجام این کار ۵۰ میلیون دلار از صدام کمک گرفته بود و امریکا نیز از او پشتیبانی میکرد. من از حرف زدن درباره این قضیه ترس و شرم ندارم. این جزو افتخارات من است. به نظر من ایران در پوشش خبری جریان اولین ترور شاپور بختیار کوتاهی میکند، در مورد این موضوع صحبتهای فراوانی در خارج از ایران صورت گرفته است.خبرنگارهای فرانسوی زمانی که به من مراجعه میکنند و در صحبتهای خود با من، واژه تروریست را به کار میبرند در پاسخ به آنها میگویم: مگر فرانسویها مرتکب هیچ قتلی نشدهاند؟ بعدش تکتک ترورهایی را که فرانسه مرتکب شده بود برایشان نام میبرم. من امروز پس از گذشت چند سال از آن واقعه، وقتی فکرش را میکنم، میبینم هر آنچه در گذشته انجام دادهام را صحیح میدانم، اما اگر پختگی حال حاضر را داشتم، نقشه ترور بختیار را به طور حتم تغییر میدادم. در زمان وقوع ترور به علت کمبود وقت، نتیجه عملیات ناموفق شد، اگر دو یا سه هفته صبر میکردیم و لوازم مناسب انتخاب میکردیم، نتیجه این عملیات بهتر از این حاصل میشد».