اسدالله علم نزدیک ترین دوست محمدرضا پهلوی بود فردی که مراتب ترقی را آهسته آهسته طی و تبدیل به امینترین یار شاه شد.
شوکت الملک پدرامیر اسدالله علم مردی تجددخواه بود و عاشق هنرو ادب. او با بسیاری از هنرمندان از جمله میرزاده عشقی، علینقی وزیری و کمال الملک دوست بود. خانواده شوکت الملک قبل از کشف حجاب هم بی حجاب بود. امیر درس خوانده مهندسی کشاورزی کرج بود.
در سال ۱۳۲۵ قوام السلطنه به نخست وزیری رسید. او که از نفوذ خانواده علم در منطقه پرآشوب جنوب شرق ایران مطلع بود اسداللهِ ۲۷ ساله را به فرمانداری بلوچستان منصوب کرد.
کفایت علم
کفایت علم در اداره امور، نظر شاه را به خود جلب کرد. علم علاوه بر نوشتن مطالبی درباره سیستان و بلوچستان، گزارش هایی درباره مسائل کلان تر را مستقیم برای شاه می فرستاد. شاه که در آن زمان، نفوذ و قدرت چندانی در بین سیاست مداران کهنه کار نداشت از این گزارش ها و ابراز سرسپردگی علم خوشش آمد و راه پیشرفت برای او را باز کرد.
علم طی چند سال ابتدا وزیر کشاورزی و سپس وزیر کار شد. با ترور رزم آرا و نخست وزیری مصدق، ورق مطبوعات برگشت و نشریات حملات بسیار شدیدی را علیه دربار و شاه انجام دادند. شاه که از این وضع بسیارناخرسند بود و دور خود را از سیاستمداران قدیمی که روزگاری به او اظهار سرسپردگی می کردند خالی دید، علم را به عنوان سرپرست املاک پهلوی منصوب کرد.
این ظاهر ماجرا بود و علم در پشت پرده فعالیت های سیاسی مورد نظر شاه هم نقش داشت.
تبعید
مصدق هم از این ماجرا مطلع شد و علم را به بیرجند تبعید کرد. بعد از سقوط مصدق، علم مجدد سرپرست املاک پهلوی شد. در سال ۱۳۳۴ شاه علم را مامور ابلاغ حکم برکناری تیمسار زاهدی کرد. در دولت بعدی هم علم وزیر کشور شد.
شاه که دنبال فردی کاملا مطیع بود این بار علم را به مقام نخست وزیری برگزید. وظیفه اصلی ای که شاه از علم خواسته بود یکی اصلاحات ارضی و انقلاب سفید و پررنگ نشان دادن نقش شاه در این ارتباط بود. دیگری این که جلوی هر گونه آشوبی را در این رابطه بگیرد. این برنامه شاه در ۶ بهمن ۱۳۴۱ به آرای عمومی گذاشته شد و به رغم تحریم از سوی جبهه ملی و دیگر مخالفان با اقبال عمومی مواجه شد و رای مثبت گرفت. اما مخالفت های شدیدی نیز در استان فارس، قم و تهران با این انقلاب صورت گرفت.
امام خمینی (ره) در نامه ای به شاه در این باره نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
تلگراف مبنی بر آنکه اعلیحضرت بیش از هر کس در حفظ شعائر مذهبی کوشا هستند، و تلگراف این جانب را برای دولت ارسال داشتند، و توفیق این جانب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت عوام خواستار شدند، موجب تشکر گردید. البته ملت مسلمان ایران از اعلیحضرت همین انتظار را دارند. فرموده اعلیحضرت موافق است با آنچه از پیغمبر اسلام- صلی الله علیه و آله- به ما رسیده: إِذَا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی امَّتِی فَلیُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ؛ فَمَن لَم یَفعَل. فَعَلَیْهِ لَعنَهُ اللهِ «۱». البته شغل روحانی، ارشاد و هدایت ملت است.
مع الاسف با آنکه به آقای اسد الله عَلم در این بدعتی که میخواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد کردم، ایشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند، و نه امر ملوکانه را اطاعت کردند، و نه به نصیحت علمای اسلام توجه نمودند؛ و نه به خواست ملت مسلمان- که طومارها و تلگرافات و مکاتیب «۲» بسیار آنها از اقطار کشور نزد این جانب و علمای اعلام قم و تهران موجود است- وقعی گذاشتند، و نه به اجتماعات انبوه قم و تهران و سایر شهرستانها و رشاد مفید خطبای اسلام احترامی قائل شدند.
آقای عَلم از نشر افکار عمومی در مطبوعات و انعکاس تلگرافات مسلمین و اظهار تظلم آنها به اعلیحضرت و علمای ملت جلوگیری کرده و میکند؛ و بر خلاف قانون اساسی مطبوعات کشور را مختنق کرده؛ و به وسیله مامورین در اطراف مملکت، ملت مسلمان را که میخواهند عرض حال خود را به اعلیحضرت و علمای ملت برسانند ارعاب و تهدید میکند. آقای عَلم تخلف خود را از قانون اسلام و قانون اساسی اعلام و برملا نموده. آقای اسد الله عَلم گمان کرده با تبدیل کردن قسم به قرآن مجید به «کتاب آسمانی» ممکن است قرآن کریم را از رسمیت انداخت؛ و اوستا و انجیل و بعض کتب ضاله را قرین آن یا به جای آن قرار داد. این شخص تخلف از قانون اساسی را به بهانه الزامات بین المللی شعار خود دانسته؛ با آنکه الزامات بین المللی مربوط به مذهب و قانون اساسی نیست. تشبث به الزامات بین المللی برای سرکوبی قرآن کریم و اسلام و قانون اساسی و ملت، جرم بزرگ و «ذَنْبِ لا یُغْفَر» «۳» است.
این جانب، به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه میکنم به اینکه اطمینان نفرمایید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانهزادی میخواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده و به اعلیحضرت نسبت دهند و قانون اساسی را که ضامن اساسی ملیت و سلطنت است، با تصویبنامههای خائنانه و غلط از اعتبار بیندازند تا نقشههای شوم دشمنان اسلام و ملت را عملی کنند. انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکیدْ، آقای عَلم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند، و از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده، استغفار نماید و الّا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم. از خداوند تعالی استقلال ممالک اسلامی و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسالت مینمایم..
روح الله الموسوی الخمینی
صمیمی ترین دوست شاه
علم در سال ۱۳۴۵ وزیر دربار شد. با آمدن او نقش دربار در سیاست داخلی و خارجی کشور ارتقای فراوانی یافت. علم به صمیمی ترین و مورد اعتمادترین دوست محمدرضاپهلوی تبدیل شده بود. آنها تقریبا همه روزه یکدیگر را می دیدند و با هم صحبت می کردند. اکثرا نهار و شام را با هم می خوردند.
اما روزهای شادی علم دیری نپایید. سال ۱۳۴۷ پزشکان ایرانی و سوئیسی متوجه شدند علم به نوعی سرطان خون مبتلاست که ظرف ۵ تا ۱۵ سال بیمار را می کشد. علم در سال ۱۳۵۶ ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد.
دو هفته بعد شاه تلفنی از او خواست از وزارت دربار استعفا و جای خود را به امیرعباس هویدا دهد. این تلفن باعث دلخوری علم شد. علم طی نامه ای مفصل و صریح به شاه نوشت که اگر دست روی دست بگذارد باید منتظر آشوب های بزرگتری باشد. اما شاه بعد از خواندن این نامه به هویدا گفت علم مشاعرش را از دست داده است.
علم سرانجام در ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ در بیمارستانی در نیویورک درگذشت. او یادداشت های محرمانه ای را پنهان کرده و وصیت کرده بود پس از مرگ وی منتشر شود.
این یادداشت ها ده سال پس از سقوط شاه توسط خانواده او منتشر شد. یادداشت های او یکی از بهترین منابع دسته اول برای شناخت طرز فکر و عمل محمدرضا پهلوی است.