به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سومین دوره جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی با همکاری پژوهشکده تاریخ معاصر و خانه کتاب و ادبیات ایران در دیماه ۱۴۰۲ برگزار شد. با توجه به اهمیت برگزاری این رویداد فرهنگی، و پس از گفتوگو با دکتر جواد کامور بخشایش، دبیر بخش مستندنگاری و اسناد و پژوهشهای اسنادی این دوره از جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی، و عباس علیبخشی (نویسنده کتاب جهل مقدس؛ کتاب برگزیده این بخش)، به سراغ سیدمحمد مسعود نقیب، تدوینگر کتاب شایسته تقدیر در گروه مستندنگاری، اسناد و پژوهشهای اسنادی، یعنی کتاب «خلخال در انقلاب اسلامی به روایت عکس و سند»، رفتیم تا با او درباره کتاب و چگونگی تدوین آن گفتوگو کنیم.
گفتنی است کتاب خلخال در انقلاب اسلامی به روایت اسناد و عکس به کوشش سیدمحمدمسعود نقیب در تابستان ۱۴۰۰ توسط انتشارات ریتم و حوزه هنری انقلاب اسلامی استان اردبیل منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۰۴ سند و ۱۶۲ عکس، گزیدهای از اعلامیهها و بیانیهها، دستورات و گزارشهای ساواک و شهربانی، استانداری و اطلاعات مربوط به فعالیتها و مبارزات انقلابی در خلخال، از سال۱۳۴۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی و سالهای دفاع مقدس است.
درباره اهمیت کتاب «خلخال در انقلاب اسلامی» توضیح بفرمایید.
ابتدا مقدمهای را خدمت شما عرض میکنم. عنوان کتاب «خلخال در انقلاب اسلامی به روایت عکس و سند» است. این کتاب دربرگیرنده حدود ۱۰۴ برگه سند و ۱۶۲ عکس تاریخی درباره انقلاب اسلامی در خلخال است. خلخال در آن زمان در حوزه استانداری آذربایجان شرقی قرار گرفته بود، اما حول و حوش سال ۱۳۷۵ از این حوزه جدا شد و در حوزه استانداری اردبیل قرار گرفت.
من از اول در تبریز و خلخال بودم و رویدادها را از نزدیک دیدم. عکسها را اغلب خودم انداختهام و سندهارا هم از این طرف و آن طرف گرد آوردهام؛ البته اینها گزیدهای از اسناد و عکسها هستند. با توجه به اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ رویدادی شگفتانگیز و منحصربهفرد بود، من فکر کردم نگهداری این اسناد و انتشار آنها کمک بسیار مهمی خواهد بود. با توجه به اینکه اسناد، گنجینه و ذخایری هستند که هویت ملی و تاریخی هر کشوری را نشان میدهند و تحقیقات و پژوهشها بر پایه آنها انجام میشوند، به همین دلیل اینها را جمع کردم و خوشبختانه چند سال پیش چاپ شدند.
از طرف دیگر انقلاب ما منحصربهفرد و بر پایه دین خدا و رسالت انبیا و اوصیاست و همه اقوام از هر دین و مذهبی در انقلاب شرکت کردند و پایه آن نیز صد درصد مذهبی و با هدایت الهیگونه و رهبری مرجعیت دینی حضرت امام خمینی(ره) بود که تاریخ منحوس ۲۵۰۰ ساله پادشاهی را به هم زد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، برای همین خواستم این کتاب را آماده، تنظیم و تدوین کنم؛ اگرچه قبل از آن هم «تبریز در انقلاب اسلامی به روایت سند و عکس» را منتشر کرده بودم.
اشاره کردید که خودتان عکاسی میکردید. در اوایل انقلاب شغل شما عکاسی بود؟
نه؛ اوایل انقلاب دبیر آموزش و پرورش بودم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چند ماهی در کمیته امداد امام و پس از آن شهردار و فرماندار بودم. حدود ۲۱ سال هم مدیریت اسناد ملی شمال غرب کشور به عهدهام بود؛ منتها چون به عکاسی علاقه داشتم، اوایل با دوربینهای فانتزی و بعدها با دوربین لوبیتل ۲ عکس میگرفتم. حدود ۹۰ درصد عکسها را با لوبیتل ۲ گرفتم. البته یک آلبوم عکس از انقلاب اسلامی در خلخال دارم. ما در خلخال از ساواک و مأمورین شهربانی میترسیدیم و نمیتوانستیم فیلمها را بدهیم در خلخال ظاهر کنند. یک بار داشتیم فیلمها را به تهران میآوردیم که به حکومت نظامی قزوین برخوردیم. در آنجا عکسها و تعدادی از وسایل ما را گرفتند و شب هم ما را نگه داشتند و فردای آن شب بدون اینکه فیلمها را پس بدهند، ما را آزاد کردند و تعدادی از عکسهای ما در آنجا حیف و میل شدند.
خلخال در دوره پهلوی، بهویژه در دهه ۱۳۵۰، بهنوعی تبعیدگاه بسیاری از مبارزان، مخصوصا روحانیان مبارزی مانند آقای مروارید و دیگران بود. اسنادی که شما در این مجموعه جمعآوری کردهاید، احتمالا به این موارد نیز مربوط میشود. آیا برای جمعآوری این اسناد با مراکز اسنادی هم ارتباط گرفتید؟
بله؛ همین طور است. من خودم چون علاقه داشتم، هر جا که به مواردی برمیخوردم، ازجمله اعلامیههای مراجع و علما را چون واجب بود، نگهداری یا رونوشت میکردم. علاوه بر آن چون پدر، جد پدری و پدر مادرم روحانی بودند، علاقهام از اینجا هم ناشی میشد.
با توجه به اینکه عکسها را داشتم، بعدها که به مرکز اسناد ملی رفتم، با مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تهران ارتباط گرفتم و با بزرگان آنجا حشر و نشر داشتم و به آنجا رفتوآمد میکردم و بعضی از اسناد را از آنجا گرفتم. در آنجا عکس نبود، ولی اسناد ساواک بودند. تعدادی از اسناد را از آنجا تهیه کردم؛ مخصوصا درباره مجتهدی با نام شیخ هبهالله یکتایی که در خلخال بودند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در یک دوره نیز نماینده مجلس خبرگان شدند. ایشان در دوره رژیم پهلوی همیشه تحت تعقیب و ممنوعالمنبر بودند. پدر و ابو زوجه من نیز در این راه قدم برمیداشتند و از علاقهمندان به امام و انقلاب بودند.
از سوی دیگر همانطور که گفتید، خلخال تبعیدگاه عدهای از علمای مبارز، از جمله حضرات آیات نوری همدانی، شیخ علیاصغر مروارید، آقای منتظری و… بود. من و برادرانم علاقه داشتیم به آنها کمک کنیم. آقای منتظری در خلخال نماز جمعه برگزار میکرد و برادرم مکبر بود و ما به نماز جمعه میرفتیم. گاهی هم ساواک و شهربانی نمازگزاران را میگرفتند و میبردند و اذیت میکردند و آنها را نگه میداشتند و تعقیب میکردند.
اینها اسناد بسیار مهمی هستند. در این کتاب حدود ۲۷۰ سند و عکس چاپ شده، ولی من در آرشیو شخصی نزدیک به پنجهزار سند و عکس درباره انقلاب اسلامی و تظاهرات و راهپیماییها و علمای خلخال دارم. شاید نزدیک به دوهزار عکس هم از تبریز داشته باشم.
نه؛ اوایل انقلاب دبیر آموزش و پرورش بودم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چند ماهی در کمیته امداد امام و پس از آن شهردار و فرماندار بودم. حدود ۲۱ سال هم مدیریت اسناد ملی شمال غرب کشور به عهدهام بود؛ منتها چون به عکاسی علاقه داشتم، اوایل با دوربینهای فانتزی و بعدها با دوربین لوبیتل ۲ عکس میگرفتم. حدود ۹۰ درصد عکسها را با لوبیتل ۲ گرفتم. البته یک آلبوم عکس از انقلاب اسلامی در خلخال دارم. ما در خلخال از ساواک و مأمورین شهربانی میترسیدیم و نمیتوانستیم فیلمها را بدهیم در خلخال ظاهر کنند. یک بار داشتیم فیلمها را به تهران میآوردیم که به حکومت نظامی قزوین برخوردیم. در آنجا عکسها و تعدادی از وسایل ما را گرفتند و شب هم ما را نگه داشتند و فردای آن شب بدون اینکه فیلمها را پس بدهند، ما را آزاد کردند و تعدادی از عکسهای ما در آنجا حیف و میل شدند.
خلخال در دوره پهلوی، بهویژه در دهه ۱۳۵۰، بهنوعی تبعیدگاه بسیاری از مبارزان، مخصوصا روحانیان مبارزی مانند آقای مروارید و دیگران بود. اسنادی که شما در این مجموعه جمعآوری کردهاید، احتمالا به این موارد نیز مربوط میشود. آیا برای جمعآوری این اسناد با مراکز اسنادی هم ارتباط گرفتید؟
بله؛ همین طور است. من خودم چون علاقه داشتم، هر جا که به مواردی برمیخوردم، ازجمله اعلامیههای مراجع و علما را چون واجب بود، نگهداری یا رونوشت میکردم. علاوه بر آن چون پدر، جد پدری و پدر مادرم روحانی بودند، علاقهام از اینجا هم ناشی میشد.
با توجه به اینکه عکسها را داشتم، بعدها که به مرکز اسناد ملی رفتم، با مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تهران ارتباط گرفتم و با بزرگان آنجا حشر و نشر داشتم و به آنجا رفتوآمد میکردم و بعضی از اسناد را از آنجا گرفتم. در آنجا عکس نبود، ولی اسناد ساواک بودند. تعدادی از اسناد را از آنجا تهیه کردم؛ مخصوصا درباره مجتهدی با نام شیخ هبهالله یکتایی که در خلخال بودند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در یک دوره نیز نماینده مجلس خبرگان شدند. ایشان در دوره رژیم پهلوی همیشه تحت تعقیب و ممنوعالمنبر بودند. پدر و ابو زوجه من نیز در این راه قدم برمیداشتند و از علاقهمندان به امام و انقلاب بودند.
از سوی دیگر همانطور که گفتید، خلخال تبعیدگاه عدهای از علمای مبارز، از جمله حضرات آیات نوری همدانی، شیخ علیاصغر مروارید، آقای منتظری و… بود. من و برادرانم علاقه داشتیم به آنها کمک کنیم. آقای منتظری در خلخال نماز جمعه برگزار میکرد و برادرم مکبر بود و ما به نماز جمعه میرفتیم. گاهی هم ساواک و شهربانی نمازگزاران را میگرفتند و میبردند و اذیت میکردند و آنها را نگه میداشتند و تعقیب میکردند.
اینها اسناد بسیار مهمی هستند. در این کتاب حدود ۲۷۰ سند و عکس چاپ شده، ولی من در آرشیو شخصی نزدیک به پنجهزار سند و عکس درباره انقلاب اسلامی و تظاهرات و راهپیماییها و علمای خلخال دارم. شاید نزدیک به دوهزار عکس هم از تبریز داشته باشم.
آیا تا به حال نمایشگاه عکس برگزار کردهاید؟
عرض کردم که کتابی با عنوان «تبریز در انقلاب اسلامی به روایت عکس و سند» دارم که انتشارت سوره مهر چاپ کرده، ولی متأسفانه نمایشگاه عکس برگزار نشده است.
عرض کردم که کتابی با عنوان «تبریز در انقلاب اسلامی به روایت عکس و سند» دارم که انتشارت سوره مهر چاپ کرده، ولی متأسفانه نمایشگاه عکس برگزار نشده است.