دبستان اسلام (با مدیریت شیخ بها) و دبیرستان ابن یمین دو مدرسهای بودند که زیربنای آموزش و پرورش فارسی را تدارک دیدند. جلالالدین درباره دوره آموزشی خود گفته است: «سال اول دبیرستان با دکتر علی شریعتی همکلاس شدم. پدرش استاد محمدتقی شریعتی دبیر تعلیمات دینی و زبان عربی ما بود. سال بعد، علی شریعتی به دانشسرای مقدماتی رفت تا آموزگار شود. در سالهای دوم تا پنجم دبیرستان با دکتر کاظم سامی همکلاس و دوست بودم. او در دوره دبیرستان به عضویت حزب ایران و سپس جمعیت مردم ایران درآمد. من از کلاس ششم ابتدایی پای صحبت استاد محمدتقی شریعتی نشستم؛ سپس از شاگردان وی در کانون نشر حقایق اسلامی شدم. در جلسات سخنرانی شبهای شنبه، دهه محرم، و ماه رمضان به طور مرتب شرکت میکردم و در تفسیر قرآن شب جمعه حضور مییافتم. سایر اوقات فراغتم را در کتابخانه آستان قدس رضوی به مطالعه میگذراندم. دوره تحصیلم در دبیرستان با شور و حال نهضت ملی ایران همراه بود. به مرحوم آیتالله کاشانی و شهید بزرگ سیدمجتبی نواب صفوی ارادت داشتم. در حوادث تظاهرات نهضت ملی شرکت میکردم و شاهد وقایع و رفتار و اعمالی بسیاری از رجال آن بودم».[۲]
نگاشتن و بنای تفکر سیاسیِ انقلابی
تفسیر المنار و الوحیالمحمدی حسنین هیکل، نویسنده مصری، و مجله «مسلمین» حاج سراج و نشریات انجمن تبلیغات اسلامی بذر تفکر دینی ـ سیاسیِ آقاى فارسى را در ایام نوجوانی کاشتند. رفتوآمد فارسی با آقای شیخ عبدالله نورانی، استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران، و حضور در مسجد گوهرشاد برای شنیدن سخنرانی آقایان حلبی، فلسفی و علامه امینی بخشی از روند شکلگیری تفکر سیاسی فارسی بودند.
ترجمه کتاب «طبایعالاستبداد» عبدالرحمن کواکبی و نیز ترجمه کتاب «لا رعایا» از خالد محمد خالد با نام «ملت نه رعیت» از جمله دیگر کتابهایی بودند که علاوه بر اینکه تفکر و مشی انقلابیِ جلالالدین را شکل میدادند، همزمان تأثیرگذاری وی بر جریانهای فکری ـ سیاسی آن روز را نیز واقعیت میبخشیدند. کتاب «تکامل مبارزه ملی» از جمله کتابهایی است که فارسی از فردای پس از کودتای ۱۳۳۲، به نگارش آن همت گماشت. فارسی، که در این زمان یک مصدقیِ متدین و مذهبی بود، رئوس این کتاب را همراه کتاب «نهضتهای انبیا» و «حقوق بینالملل اسلامی» در جلسات نهضت مقاومت ملی تدریس میکرد.[۳]
نگارش رساله «دو گونه مخالفت با کاپیتولاسیون»، که در آن مخالفت امام خمینی و برخی از نمایندگان مجلس با طرح کاپیتولاسیون را با هم مقایسه کرده بود، کتاب «حقوق بینالملل اسلامى»، که در آن بنیادهای فکری، حقوقی و سیاسی جنبش انقلابی و مبارزاتی را تدارک دیده بود، تحریر «بخش جهاد و امر به معروف تحریرالوسیله»، و نیز کتاب «منشور نهضت اسلامی»، که یکی از بنیادیترین رسالههای سیاسی برای انقلاب اسلامی است، از جمله دیگر فعالیتهای فکری ـ قلمی جلالالدین فارسی بهشمار میآید. برای نگارش کتاب اخیر، جلالالدین فارسی، عمده تمرکز مطالعاتی خود را بر نهضتهای انبیا نهاد و به نوعی در تلاش بود مشی و تعالیم سیاسی و مبارزاتی خود را از نهضت انبیا اخذ کند. در واقع او میکوشید مبانی اندیشگی فعالیت سیاسی و مبارزاتی علیه رژیم پهلوی را در نهضت انبیا ردیابی کند. به عبارت بهتر، وی تلاش کرد میخ فعالیت سیاسی و انقلابی را در درون سنت دینی، که از طریق استاد شریعتی
و شیخ عبدالله نورانی فراگرفته بود، بکوبد. فارسی در صفحه نخست کتاب منشور، این کتاب را به «پیکارگرانى که پرچم نهضت انبیا را افراشته نگاه داشتهاند»، تقدیم کرده و سپس در صفحه پایانى وعده نگارش کتابى دیگر را درباره سیره رسول خدا(ص) داده است. فارسی بعدها با نگارش کتاب «انقلاب تکاملی اسلام» به این وعده عمل کرد. انقلاب تکاملی اسلام، نخستین فکر منظم در استفاده از سیره نبوی در سمت و سوی تشکیل یک نهضت دینی برای تحقق حکومت اسلامی بود.
گفته میشود کتاب انقلاب تکاملى اسلام جلالالدین فارسی، با تطبیق دوره فعلى با صدر اسلام، تفکر انقلاب و نظام اسلامى را میان نسل جوان مذهبى ترویج و تبلیغ مىکرد. در نخستین مراحل چاپ این کتاب، ساواک از آن آگاهى یافت و به دلیل وجود کنایات فراوان آن نسبت به رژیم فعلى و اینکه «مطابقتهایى با حکومت فعلى» در آن انجام داده بود، توصیه کرد از چاپ آن جلوگیرى شود. تأثیر این کتاب بهقدرى بود که بنا به گفته برخى، یکى از استادان حوزه، پیش از انقلاب، پیشنهاد طرح آن را به عنوان کتاب درسى در حوزه مطرح کرده بود. فردى که در اداره سانسور آن زمان این کتاب را خوانده بود، درباره آن نوشته بود: «نویسنده در آخر مقدمهاش اظهار امید مىکند که آن انقلاب ــ انقلاب اجتماعى صدر اسلام ــ به همت مردم ایران تجدید و تکرار شود».[۴]
فارسی در قامت مبارز سیاسی ـ انقلابی
جلالالدین فارسی در کنار فعالیتهای فکری، برای عرصه فعالیت سیاسی ـ انقلابی نیز در سال ۱۳۳۹ به صورت غیر قانونى به عراق رفت و پس از آنکه چند ماه زیر نظر بود تا پناهندگى سیاسى بگیرد، به گرفتن آن موفق شد شد و از آنجا به سوریه و لبنان رفت. در سوریه توانست با نماینده دولت جمال عبدالناصر، که فعالیتهاى انقلابى کشورهاى منطقه را هدایت مىکرد، تماس بگیرد. او در بازگشت به ایران در اوایل سال ۱۳۴۰، دستگیر و تا شهریور ۱۳۴۱ در قزل قلعه زندانی شد. وقتی از زندان آزاد شد، نهضت آزادى تشکیل شده بود و وى به توصیه آیتالله طالقانى و آقاى سیدرضا زنجانى، که در سالهاى ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۹ با آنان ارتباط داشت، براى تقویت جناح دینى نهضت آزادى وارد آن شد. این زمان، مذهب از ملیت جلو افتاده و نهضت آزادی فاصله میان جبهه ملی و نهضت امام را پل زده بود.[۵]
جلالالدین فارسى ضمن همکاری با دانشجویان عضو نهضت آزادى، از مشی نهضت انتقاد و در مقابل بر مشی چریکی و مبارزه مسلحانه تأکید کرد. به عقیده محمدمهدى جعفرى «هرچند آن زمان کسى این حرفها را از وى نمىپذیرفته، اما آنقدر جذابیت داشته که به حرف او گوش بدهند. جعفرى در جاى دیگرى به دفترچهای حاوی مطالبی از فارسی مبنی بر لزوم مبارزه چریکی اشاره میکند که شب قبل از دستگیرى، از ترس مأموران امنیتی آن را جویده است تا دست مأموران امنیتى نیفتد».[۶] با توجه به ارتباط فارسى با حنیفنژاد، این احتمال قوى است که سیاست مبارزه مسلحانه حنیفنژاد به نوعى متأثر از آقاى فارسى باشد.
فارسی برای عمل به عقیده مبارزه چریکیاش، در فعالیتهاى انقلابى ـ اسلامى و مبارزات سیاسی ـ نظامی در لبنان و عراق شرکت کرد. بخشی از فعالیتهای او در این عرصه به تأمین اسلحه براى مبارزانى مانند اندرزگو مربوط بود. فارسی برای این منظور، از ایران به دمشق و لبنان مىرفت تا با تجهیزاتى به کشور بازگردد.[۷] علاوه بر این، وى در سالهای اقامت در بیروت، به عنوان نماینده امام در سازمان الفتح، رابط میان مبارزان ایرانى و سازمان یادشده بود.
سالهای پس از مبارزه انقلابی
جلالالدین فارسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی و ستاد انقلاب فرهنگی و سپس با تشکیل حزب جمهوری اسلامی، به عضویت این حزب درآمد. پس از آن با شرکت در جلسات گروههای مسلح همسو، در تأسیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همکاری کرد. او در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در تیر ۱۳۵۸، نماینده مردم خراسان شد و در این مجلس، منشی کمیسیون داخلی (کمیسیون اصول کلی و اهداف قانون اساسی) و عضو علیالبدل شورای هماهنگی کمیسیونها بود.
فارسی همچنین در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری در دی ۱۳۵۸، از طرف حزب جمهوری اسلامی و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نامزد شد، اما در پی نامه علی تهرانی، حاکم شرع خراسان، به امام خمینی مبنی بر ایرانیالاصل نبودن فارسی، انصراف داد.[۸] درباره ایرانیالاصل نبودن فارسی گفته میشود که وی از خانوادهای روحانی و مهاجر از هرات بوده است.[۹]
پینوشتها:
https://www.khabaronline.ir/news/333241