اشاره: متن پیش رو مصاحبه علیرضا نوریزاده، دبیر سیاسی وقت روزنامه اطلاعات، با علی امینی در شهریورماه ۱۳۵۷ میباشد. نوریزاده در مقدمه این مصاحبه آورده است:«دکتر علی امینی …در مدرسه علمیه و دارالفنون درس خوانده، و در «سوربون» پاریس دکترای حقوق و اقتصاد گرفته. کارش را با خدمت در عدلیه مرحوم داور آغاز کرده، و در کابینههای مختلف، وزارتخانههای گوناگون را سرپرستی کرده است. به نمایندگی مردم به مجلس رفته، و به نمایندگی دولت در مذاکرات کنسرسیوم شرکت داشته. سال ۱۳۴۰ به نخستوزیری رسیده و در طی چهارده ماه صدارت، پانزده سال غربت و خلوت و مطالعه را پیشه ساخته. و بعد ناگهان در پی این همه سکوت، با انتشار اعلامیهای، در فضای سیاسی کشور رخ میکند…».
******
سؤال: در چه شرایطی هستیم و تا چه میزان حال و روز موجود نگرانکننده است؟
علی امینی: خیلی آقا، خیلی، آنقدر نگران کننده که ایجاد وحشت میکند. این روزها سراغ هر گروه و دستهای میروی که ذرهای به وطن، به ایران و میراثی که برای ما گذاشته شده، علاقه دارند، نشان نگرانی و وحشت را در کلام و نگاه و رفتارشان حس میکنی.
سؤال: شما چه چشماندازی در برابر دارید؟ به عبارت دیگر این حرکت بزرگ جامعه را که برای آزادیخواهی و برقراری حکومت قانون به وجود آمده تا چه حد اصیل میبینید؟
علی امینی: امروز ما شاهد دو حرکتیم: یک حرکت هوشیار و بینا، با چشمان باز و دارای منطق که مبارزه میکند و هدفش به دست آوردن دموکراسی، برقرار کردن اصول مترقی قانون اساسی و حمایت از دین و مذهب کشور است. این حرکت هوشیار است، سنگ به شیشه نمیزند، آتش برپا نمیکند؛ و همانطور که در بیانیه گروهی از این مبارزان ملی مشهود است آنها مبارزه و تظاهرات را در حد قانونی و منطقی آن توصیه میکنند. جز این هم نمیتوان از نیروهای مبارز ملی انتظار داشت. اما گروهی هم هستند که در عین آنکه خواستار همان آزادیها هستند به سبب عکسالعمل غلط دستگاه، مشتی پر از سنگ دارند. شما فکرش را بکنید، در این سیزده ساله بر مردم چه گذشته است؛ هر کس باشد فریادش بلند میشود. این مردم سالها با مقاومت منفی، یعنی عدم مشارکت در کارهایی که باورش نداشتند و حق هم داشتند، خود را کنار کشیدند، ولی از یک سال پیش حرکت نیروهای مردمی در کشور ما بدل به جنبشی پرشور و شوق برانگیز شده و دیدیم که هر روز این حرکت بسط و گسترش بیشتری یافت. البته دولتهای ما در این سیزده سال همه این جنبشها و حرکتها را با عنوان خرابکاری سرکوب میکردند، ولی این بار مشکل، مشکل سه چهار تن یا سه چهار گروه نیست، ملتی خواستار پایان دادن به وضع نابسامان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورند.
سؤال: مهمترین عاملی که به نظر شما در این برانگیختگی عمومی تأثیر داشته چیست؟
علی امینی: جدا از مسائل اجتماعی، به اعتقاد من مهمترین عامل هرج و مرج و به هم ریختن نهادهای سیاسی کشور و بنیادهای جامعه ما، اشتباهکاریهای سران قوم در زمینه اقتصادی است. از ده سال قبل به علت تحولاتی که در جهان صنعتی به وجود آمد، نیاز به انرژی معدنی مثل نفت و گاز چند برابر شد. از طرفی جنگ اعراب و اسرائیل نیز به بالا رفتن قیمت نفت کمک کرد. در این میان کشور ما که تا پانزده سال پیش از نظر ارز خارجی سخت در مضیقه بود ناگهان با سیل ارز که از فروش نفت به دست میآمد روبرو شد. من نیز مانند بسیاری از اهل سیاست و اقتصاد فکر میکردم این ثروت باعث رفاه جامعه شود، و مثلاً جامعهای شبیه به جوامع اروپایی در پنجاه سال قبل به وجود آید. اما از آنجا که توزیع ثروت ناعادلانه بود، رفاه فقط برای گروهی از قشرهای جامعه میسر شد و این رفاهِ محدود فساد را به دنبال داشت و فساد نیز به طور طبیعی با ایجاد قدرت مرکزی و بستن راههای نفوذ به این قدرت، حصاری به وجود آورد که در آن مردم راه نداشتند، ولی از مضرّاتش آسیب میدیدند. به جای طبقه متوسط مرفه، مشتی دلّال و واسطه و بساز و بفروش در همه زمینهها به وجود آمد، و بخت بیدارشده مردم دوباره به خواب رفت. گروه مرفه، با روحیه دلّالی در همه زمینهها فعالیت میکردند، در کار طب، در کار ساختمانی، در وزارت و امارت و حتی در کسوت شریف نمایندگی ملت یا استادی و معلمی. این عده همه جا خود را جلو میانداختند و به نمایندگی ملت سخن میگفتند. این گروه قیمتها را صد برابر کردند، و خود از پشت پنجره قصرهایشان به ملت محروم و رنجدیده خندیدند. ارز مملکت را به خارج بردند و ساختمانهای صد میلیونی خریدند، حال آنکه نود درصد از مردم کشور یک لانه برای خفتن، از خود نداشت. با درست کردن شرکتهای خانهسازی که با مشارکت مستقیم دولت و صاحبان قدرت به وجود میآمد، شیرۀ جان بیوهزن و یتیم و کارمند و معلم و کاسب را، به عنوان پیش قسط ویلاهای بهشتی گرفتند، و با حمایت شرکای دولتیشان از کشور خارج شدند و در «کتدازور» و «کالیفرنیا» سرمایهگذاری کردند. ارزش پول را به حدی رساندند که از طرفی یک کارمند ساده برای امرار معاش در عسرت و سختی نیازمند چندین هزار تومان بود، و از سویی به دست آوردن این پول مورد نیاز برای ادامه حیات را جز از راههای نامشروع، غیرممکن ساختند. اقلیت مرفه، بازیهای رفاه جوامع غربی را به این سو آورد، چپ و راست کازینو و کاباره افتتاح شد، و صفحات رکن چهارم مشروطیت یعنی جراید و رادیو تلویزیون از مطالب بیمایه و تملقآمیز انباشته شد. با نمایش فیلمهای تهوعآور و گسترش روابط نامشروع، به دشمنی با اعتقادات مردم برخاستند و دین و مذهب و آیین را به بازی گرفتند. بله، این اقلیت مرفه که مورد حمایت دولتها بودند از هیچ پلیدی و دشمنی در حق مردم و کشور فروگذار نکردند و هر کدام مدتی در این چمن چریدند، بعضی نزد اربابان خود رفتند و گروهی همچنان به وظیفه شوم خود ادامه دادند. بله همه اینها را مردم شاهد بودند. وقتی جراید خبر از رفاه میدادند، مردم مرگ روح ملی خود را شاهد بودند. جوانان خود را میدیدند که بیخود و بیجهت از بین میروند. مردم مرگ آزادیها را میدیدند. همه چیز در یک دایره کوچک جمع میشد، و معلوم بود که روزی بالاخره این مردم صبور هم به پایان خط میرسند. آنچه امروز به عنوان نارضایتی عمومی دیده میشود، نتیجه مستقیم برنامهریزی غلط اقتصادی چند سال گذشته است. این برنامهریزی غلط باعث به وجود آمدن تورم، بالارفتن بیرویه هزینه زندگی، به هم ریختن تعادل اقتصادی طبقات و گروهها در جامعه، و از بین رفتن کشاورزی کشور و ناچیز شدن تولیدات کشاورزی بر اثر آمدن روستاییان به شهر در جستجوی ثروت بیشتر و یا فروش زمینهای زراعتی به بساز و بفروشها برای ساختن شهرکهای خیالی شد. و روشن است وقتی مشکل اقتصادی آنچنان دهشتناک باشد که از تحمل افراد خارج شود، راه به سیاست میبرد و مشکل سیاسی خلق میشود. امروز درست ما در چنین وضعی هستیم. ضمن آنکه از نظر سیاسی نیز دچار وضع پیچیدهای شدهایم که جدایی مردم از دولتها، بیاعتمادی عمومی به سیاستگزاران، و پر شدن فضای سیاسی جامعه از دروغها و گزافهها و لافها مهمترین دلیل به وجود آمدنش بوده است. در این مرحله وقتی دولت کم و بیش موقعیت خطیر خود را حس کرد، تازه به فکر باز کردن دریچههای اطمینان افتاد و «فضای باز سیاسی» عنوان شد. نکته قابل توجه آنکه، آن دسته از کسانی که در پانزده سال گذشته خود عامل به وجود آوردن این وضع نامطلوب بودند و در همه اشتباهکاریها دست داشتند، در لباس ملتخواهی و دلسوزی درآمدند و سخن از پاک کردن محیط از فساد، نابرابریها، رفع تورم و جلوگیری از سوءاستفادهها گفتند. خود شما در مطبوعات شاهد حرفهای عوامل دولت در چند ماهه اخیر بودهاید. همهشان قصد اصلاحات داشتهاند و همه جز در سنگر ملت در نقطهای درنگ نکردهاند. شما فکر میکنید مردم این حرفها را باور میکنند؟ این گروه جز مشتی دروغ تحویل مردم ندادهاند. این گروه به همه خیانت کردهاند. هر روز ملت را به سوی بدبینی و یأس بیشتر نسبت به هیأت حاکمه بردهاند. اینها هر نوع اشتباهکاری خودشان را به حساب دیگران گذاشتهاند. حال آن که مسئولیت مستقیم بر اساس قانون اساسی با آنها بوده است. فکرش را بکنید همه رجال وطنپرست که امتحان خود را در پیشگاه ملت دادهاند، خانهنشین شدهاند. تا حرفی هم بزنند حمل بر علاقه به میز و مقام میشود. ابداً این طور نیست. اگر مملکت از دست برود و بیگانگان و ایادیشان که متأسفانه بسیاریشان مقامهای مهم دولتی دارند، بر اوضاع مسلط شوند، بنده و رهبران ملی را هم دار میزنند. بنابراین اگر ما حرفی میزنیم برای مقامخواهی و قدرتطلبی نیست. برای اصلاح کشور و حفظ قانون اساسی کشور است. باور کنید دهها بار در طول شب از خواب میپرم. من واقعاً نگران کشور و هموطنانم هستم. شما فکر میکنید ناراضیتراشهایی که شاغل کارهای مهم مملکتی هستند به قانون و اصول و مردم ایمان دارند؟ باور کنید خیر. اینها بوقلمونصفت، هزار رنگ عوض میکنند. باید دست اینها را کوتاه کرد. من بعد از پانزده سال واقعاً درنگ را جایز ندانستم. میبایست هر چه زودتر کاری انجام داد.
سؤال: این کاری که میگویید چیست؟ واقعاً چه باید کرد که حرکت مردم و گروههای راستین مبارز، در هجوم همهمههای غیر اصیلها از بین نرود؟ چه کار میشود کرد که به نارضایی عمومی خاتمه داد؟
علی امینی: در درجه اول، برای انجام وظیفه از مشکلات نباید ترسید. پیشرفت جوامع بشری به رابطه بین مردم و دولت، و اعتماد متقابل مردم و دولتها به یکدیگر بستگی داشته و دارد. مردم در طول تاریخ بارها برای به دست آوردن آزادی و جلوگیری از انفجار اقتصادیِ جامعه مبارزهها کردهاند و قربانیان زیادی دادهاند. بنابراین مبارزه ملت ما یک مبارزه طبیعی است و نباید با سرنیزه جلویش را گرفت. باید فضای سالم دموکراسی را به وجود آورد و بر اساس قانون و بدون رواج دادن هرج و مرج و ناامنی، خواستهای مردم را انجام داد. باید به گروههای مبارز احزاب ملی و مورد اعتماد مردم اجازه فعالیت داد. باید سانسور را لغو کرد تا مطبوعات مورد اعتماد مردم باشند. این، هم به نفع دولت و هم به نفع مردم است
سؤال: آیا با همان عواملی که برشمردید باید به این خواستهای ملی جامه عمل پوشاند؟
علی امینی: خیر، باید گروهی از رجال مورد حمایت مردم، که به قانون اساسی و اصول بنیادی کشورمان ایران مؤمنند، حفظ و تمامیت [ارضی] کشور، استقلال وطن، و حراست از مذهب و دین والای ما اسلام را پیشه خود کردهاند، بر سر کار آیند. باید به این گروه امکان فعالیت داد. در این صورت من مطمئنم مردم دموکراسی را باور میکنند و برای رفع مشکلات اقتصادی جامعه به دولت اعتماد خواهند داشت و خود نیز در این راه مسئولان کشور را یاری خواهند داد.
سؤال: آقای دکتر امینی! مخالفان شما میگویند خود شما وقتی نخستوزیر بودید همه مخالفانتان را به تبعید یا به دریا ریختن تهدید میکردید. از طرفی شما کسی هستید که قرارداد کنسرسیوم را بستهاید. قراردادی که ملت دل خوشی از آن ندارد. در این مورد چه میگویید؟
علی امینی: بگذارید ابتدا به قسمت دوم سؤال شما جواب بدهم. قرارداد کنسرسیوم زمانی بسته شد که بهتر از آن ممکن نبود. بعد از مبارزات مرحوم مصدقالسلطنه[=دکتر مصدق] و یارانش به همراه ملت سربلند ما، و ملیشدن نفت، توطئه بزرگ علیه ما توسط غرب (انگلیس و امریکا و سایر دولتهای بزرگ) طراحی شد. وضع اقتصادی کشور سخت بحرانی بود. به پول نیاز داشتیم. خزانه خالیِ خالی بود. و گمان میکنم در قرارداد کنسرسیوم با توجه به شرایط، به بهترین شکلی حقوق ایران در آن زمان و با آن وضع اضطراری که پیش آمده بود، حفظ شد. البته این قرارداد فقط به درد یک محدوده زمانی خاص میخورد. در مورد به دریا ریختن مخالفان، این یک شوخی محض بود که از مرحله شوخی هم فراتر نرفت. بنده منظورم کسانی بودند که خون ملت را در شیشه کرده بودند، آنها که ثروتشان روز به روز از راههای نامشروع بالا میرفت. واقعاً باید آن زمان کاری در حق این عده میکردم. من وقتی به روی کار آمدم که وضع مملکت واقعاً بحرانی بود. خزانه خالی، اقتصاد متزلزل، مردم بیاعتماد، و خلاصه وضع غریبی بود. در آن شرایط من اعلام کردم وضع اقتصادی کشور پریشان است و اگر به این منوال پیش برویم و جلوی درآمدهای نامشروع و غارت بیتالمال را نگیریم، کشور دچار ورشکستگی میشود. این را صاحبان منافع بهانهای کردند برای حمله به من. ولی من بدون توجه به این حملات به فکر اصلاح وضع بودم و خدا را شکر که پس از هفده ماه خزانه را پر و کشور را با آبرو تحویل دادم.
سؤال: آقای دکتر امینی! با توجه به رویدادهای چند روز اخیر و گروههایی که به وسط میدان دویدهاند و پشت سر هم اعلام موجودیت میکنند، چه نظری درباره این گروهها دارید؟
علی امینی: در حال حاضر دو دسته وارد کارزار سیاسی شدهاند: گروهی که به دنبال منافعی آمدهاند و حالشان معلوم است، و گروهی که امتحان وطنپرستی و ملتخواهی خود را دادهاند. اینها با ایمان به قانون اساسی مبارزه میکنند و حسابشان از فرصتطلبانِ هر روز به رنگی درآمده، جداست. بنده تردیدی ندارم که اشخاصی چون آقایان مهندس بازرگان و دکتر سنجابی یا دکتر سحابی و رفقایشان، افراد وطنپرست و قابل اعتمادی هستند. به قانون اساسی هم مؤمنند. آقای دکتر حاج سیدجوادی شخص متفکر و وطنپرستی است. همینطور جمعیتهای حقوقدانان دفاع از حقوق بشر، اعضای کانون نویسندگان، کسانی مثل آقای اللهیار صالح یا مهندس حسیبی به دنبال شغل و مقام نیستند، اینها واقعاً دلسوز ملت و خواستار اجرای قانون اساسی هستند.
سؤال: نظر شما درباره خواستهای علمای دین و مراجع عالیقدر اسلام چیست؟
علی امینی: خوشبختانه به سبب ایمان قلبی من به آیین بر حقّ اسلام، هرگز ارتباطم با رهبران عالیقدر اسلام و تشیّع گسسته نشده. به این دلیل خواستهای مراجع عالیقدر را کاملاً درک میکنم. آنچه آنها میخواهند، مطابق با نصّ صریح کتاب آسمانی ما و قانون اساسی است. در چند سال اخیر نسبت به ساحت روحانیت خیلی بیاحترامی شده. باید به گونهای این عمل جبران شود. خواستهای روحانیون باید محترم شمرده شود. علمای عالیقدر تشیّع باید به وطن بازگردند و در کنار سیاستمداران دلسوز در محیطی سرشار از تفاهم و ایمان، برای رفع مشکلات و نارضایتی عمومی اقدام نمایند. باید کاری کرد قانون اساسی محترم شمرده شود و اعتبار قانون حفظ گردد. دیگر نباید اجازه داد گروهی منفعتطلب و بیاعتقاد به همهچیز با برافراشتن حصار، وحدت ملی را دچار خدشه سازند.
منبع: روزنامه اطلاعات؛ ۱۶ شهریور ۱۳۵۷