تولد و شکوفایی روح موسیقی
رکنالدین مختاری، فرزند کریمخان (مختارالسلطنه)، از صاحبمنصبان نظمیه شهربانی بود. او در ۲ تیرماه سال ۱۲۶۶ش یا به قولی ۱۲۷۱ش در اصفهان متولد شد.[۱] «پدرش کریم ملقب به مختارالسلطنه، وزیر خوشنام و درستکار نظمیه و احتسابیه تهران در دوران سلطنت مظفرالدینشاه بود».[۲] رکنالدین در خانه بزرگی موسوم به پارک مختارالسلطنه، سر پل امیربهادر در خیابان ارامنه تهران سکنی داشت. وی برای گذراندن تحصیل به مدرسه تربیت سپرده شد و در این مدرسه با عبدالله دوامی، که بعدها جزء بهترین خوانندگان و ردیفدانان موسیقی ایرانی شد، همکلاس بود. بهدرستی نمیدانیم چه عواملی سبب گرایش او به موسیقی شد، اما بعد از تحصیل «وارد مدرسه موسیقی و نظام یکی از شعب مدرسه دارالفنون شد. مدرسه موسیقی و نظام در اراضی گستردهای در مجاورت دارالفنون و در خیابان ناصرخسرو امروز بود».[۳] او در مدتی نهچندان طولانی در محافل موسیقی به عنوان نخبهترین آهنگساز و نوازنده ویولن زبانزد شد. اگرچه با قواعد علمی این هنر آشنایی کافی نداشت و حتی نت موسیقی را هم نمیدانست، آثارش جزء قطعات موسیقی ایران قرار گرفت.
به نوشته روحالله خالقی در کتاب «تاریخ موسیقی ایران»، مختاری در آهنگسازی مبتکر بود و «پیشدرآمد» در موسیقی ایرانی را ابداع کرد. او همچنین روشی را در موسیقی ابداع کرد که به نام «رکنی» شناخته میشود.[۴] افزون بر این، رکنالدین عضو شورای موسیقی رادیو بود و بهرغم روحیه نظامی به پرورش گل و گیاه نیز علاقه داشت.[۵] با وجود این روحیه هنری، خشونت، سختگیری و انضباط نیز با او عجین بود و همین روحیه که تا پایان عمر همراهش بود، شهربانی را با نام او بر سر زبانها انداخت.
خدمت در نظمیه؛ از خوزستان تا تهران
مختاری دوران جوانی خود را در کرمانشاه و رشت گذراند. او از ابتدا در نظمیه سابق، که نام آن در سال ۱۳۱۴ش به شهربانی تغییر کرد، به خدمت مشغول بود. مختاری در ۲۲ سالگی و در زمان سوئدیها به استخدام شهربانی درآمد. هنگامیکه رضاخان با کودتای ۱۲۹۹، قانون را به حالت تعلیق درآورد و یکهتاز قدرت سیاسی ایران شد، اولین اقدام وی پس از اخراج مستشاران سوئدی، متحد کردن قوای کشور و نظمبخشی به امنیت ایران بود؛ ازاینرو، در ساختار نظامیان ایرانی تغییرات و تحولات سریعی رخ داد. مختاری هم که عضوی از تشکیلات پلیس نظامی بود، بهتدریج پلههای ترقی را پیمود.
رکنالدین مختاری در دوره ریاست سوئدیها در شهربانی، رئیس ناحیه کلانتری دولت در تهران بود. پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ به ریاست شهربانی رشت منصوب شد و دو سال بعد همین سمت را در کرمانشاه برعهده گرفت. وی در همان شهر با «ماهرخ»نامی که از اهالی کرمانشاه بود ازدواج کرد. گفتنی است رکنالدین مختاری در دوره اعتصاب کارگران نفت در سال ۱۳۰۸ش، رئیس نظمیه خوزستان بود و در سرکوب این اعتراض دست داشت. ماجرا از این قرار بود که در ۱۲ اردیبهشت آن سال، کارگران پالایشگاه نفت آبادان در اعتراض به حقوق خود و به منظور افزایش آن، دست به اعتصاب زدند و علیه شرکت نفت ایران ـ انگلیس اقدام کردند، اما مدیر انگلیسی پالایشگاه، که منافع شرکت را در خطر میدید، با همکاری استانداری خوزستان، فرماندار آبادان، و نیروهای تحت فرمان رکنالدین مختاری، این حرکت اعتراضی را سرکوب کرد.[۶] یکی دیگر از وقایع مهم تاریخی که با مسئولیت مختاری در خوزستان ارتباط دارد، مسئله شیخ خزعل بود.
در سال ۱۳۰۳ش که خوزستان از زیر سلطه شیخ خزعل خارج و سرتیپ فضلالله زاهدی حکمران آن شد، امور شهربانی خوزستان به رکنالدین مختاری، که در آن هنگام درجه سرگردی داشت، سپرده شد. خزعل تا آن هنگام اصولا با ورود عوامل دولت مانند ارتش، پلیس و دادگستری در منطقه نفوذ خود و اراضی خوزستان (که به آن عربستان میگفتند)، مخالفت میکرد و آن را نوعی تجاوز میدانست. در این دوره بود که سرهنگ شوکت، فرمانده هنگ اهواز، کشتی خزعل را توقیف و تمام افرادش را خلع سلاح کرد. خزعل بعدها مغضوب رضاشاه قرار گرفت و به گفته میلسپو در کتاب خاطرات سِرپرسی لورن، «مادامیکه یک قطره خود در رگهای شیخ [خزعل] وجود دارد، شاه هرگز اجازه نخواهد داد موضوع شیخ حلوفصل شود».[۷] فرجام شیخ خزعل هم چیزی جز مرگ نبود. وی به دست عباس بختیاری، معروف به «مأمور ششانگشتی»، که یکی از زیردستان مختاری بود، در ۱۴ خرداد ۱۳۱۵ش به قتل رسید.[۸] در دوره ریاست سرتیپ مختاری بر شهربانی، قتلهای سیاسی دیگری نیز به وقوع پیوست که یکی از مهمترین آن، شهادت مرحوم آیتالله سیدحسن مدرس در کاشمر، یکی از شهرهای خراسان رضوی، بود.
رکنالدین مختاری
شماره
آرشیو: ۷۱-۳۴۶۶ص
قتلهای سیاسی در دوره خدمت مختاری
مختاری پنجمین رئیس شهربانی، بعد از سرهنگ محمد درگاهی، سرتیپ محمدصادق کوپال، سرتیپ فضلالله زاهدی و سرلشکر محمدحسین آیرم بود. او از فروردینماه ۱۳۱۵ تا شهریور ۱۳۲۰، زمام امور شهربانی را بهدست گرفت. مختاری، حرف «ی» را از پشت نام خود برداشت تا برای ایجاد رعب و وحشت بیشتر او را «رکنالدین مختار» صدا کنند. در مدت پنج سال و نیم ریاست سرپاس مختار، شهربانی بهصورت سازمانی درآمد که همه از آن میترسیدند؛ چراکه توطئهچینی و ترور (آدمکشی) و سر به نیست کردن مخالفان شخص رضاشاه و حتی منتقدان او و شخصیتهای محبوب اجتماعی از کارهای عادی آن بهشمار میآمد. سیدحسن مدرس را به دلیل ایستادگی و مقاومت در برابر دیکتاتوری رضاشاه، در تاریخ ۱۰ آذرماه ۱۳۱۶ به شهادت رساندند؛ محمد فرخی یزدی را به دلیل اسائه ادب به رضاشاه با آمپول هوا کشتند و نصرتالدوله فیروز را به دلیل بدگمانی، همراهی و همصحبتی با «کلارک»، تنها عضو سفارت فرانسه، دستگیر کردند و پسازآنکه تحت نظر شدید زندان اداره سیاسی قرار گرفت، به دستور رضاشاه به زندان سمنان تبعید کردند و سرانجام به قتل رساندند.[۹]
دلیل این بدگمانی نیز به خاطر درج مقالهای در روزنامه فرانسوی و هممعنایی لفظ رضاشاه با گربه بود؛ زیرا واژه «شا» در زبان فرانسوی به معنای گربه است و برخلاف معمول «شاه» نیز در این زبان «شا» تلفظ میشود. در پی چاپ این مقاله و قطع روابط ایران و فرانسه، شاه به شهربانی دستور داد که هیچیک از ایرانیها حق تماس با اتباع فرانسه در ایران را ندارند. شهربانی این دستور را چنان قاطعانه ابلاغ کرده بود که هیچکس جرئت سلام و علیک با فرانسویان مقیم ایران را نداشت، اما نصرتالدوله این دستور را نادیده گرفت و به همان شکل سابق مراوده با کلارک و خانوادهاش را ادامه داد و همین کار بدگمانی حکومت و سرانجام بازداشت و قتلش را در پی داشت. اینگونه بدگمانی و افراطگرایی به فعالان درون حلقه قدرت محدود نبود و دایره آن کمونیستها و ازجمله گروه ارانی را نیز در بر گرفت.
اساسا علاوه بر رضاشاه، سابقه بدبینی و خصومت مختاری به سالها پیش برمیگردد. هنگام پیاده شدن اعضای «حزب عدالت» باکو در انزلی و گیلان و اتفاقاتی که در آنجا روی داد، این گروه را همتراز با بلشویکها میدانست و در مورد مخالفان رژیم شاه کمترین تساهلی روا نمیداشت.[۱۰] علیاصغر حکمت، وزیر معارف دوره رضاشاه، این نوع رفتار را مایه سقوط و زوال دولت مانند دولت تزار و دربار خلفای عثمانی برمیشمرد و به سرتیپ مختاری میگفت: «دستگاه پلیس سلطنت عبدالحمیدخان دوم از فرط خوشخدمتی کارهای عجیبی میکردند؛ مثلا هنگامیکه یک جوان محصل ارمنی در موقع ورود به استانبول محل تحقیق و تفتیش مأمور پلیس قرار میگیرد، یکی از کارشناسان سر صفحه کتابی از شیمی با عبارت H۲O مواجه میشود و از فرط سوءظن آن را به معنای سوءقصد به جان سلطان میداند».[۱۱] این مأمور، H۲ را حمید دوم و O را صفر و به نشانه نابودی تصور میکند. سخن حکمت به مختاری آن بود که نباید افراطوتفریط کرد و موجی از خشونت به راه انداخت.
حکمت گفته است: «در یکی از روزهای بهار ۱۳۱۷ بار دیگر با مختاری مصادف شدم و او گفت: خبر داری محاکمه ۵۳ نفر تمام شده و به حبسهای مختلف محکوم شدهاند؟ و من گفتم عرائض صادقانه مرا نشنیدید و این جوانها را بدبخت کردید. مختاری از این سخن وحشت کرده و با یک حالت الحاق و التماس گفت: شما را به خدا این حرفها را نزنید و ما و خودتان را بهزحمت نیندازید».[۱۲]
محاکمه، مرگ و فرجام کار
پس از تبعید رضاشاه، رکنالدین مختاری در ۲۶ شهریورماه ۱۳۲۰ عزل شد و به جای او ادیبالسلطنه رادسر، کفالت شهربانی را برعهده گرفت. به علاوه، به دستور دکتر جلال عبده، دادستان کیفر سرپاس مختاری، وی بازداشت و به تهران اعزام شد. در تهران، رکنالدین را محاکمه و به هشت سال زندان محکوم کردند،[۱۳] اما پس از مدتی عفو خورد و آزاد شد. آخرین رئیس شهربانی دوره رضاشاه، در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۳۵۰، در ۸۴ سالگی در تهران درگذشت و وی را در «ابن بابویه» به خاک سپردند.
رکنالدین مختاری
شماره آرشیو: ۹۳-۳۴۶۶ص
پینوشتها: