مصطفی وثوق کیا: دیروز نمایش «ترور» به کارگردانی ابراهیم امینی را در تماشاخانه ایرانشهر دیدم. نمایشی آلمانی که درباره خلبانی است که یک هواپیمای ربوده شده را سرنگون و تمام ۱۶۴ سرنشین آن کشته شده اند. طبق اعلام تروریست هواپیماربا، قرار بوده این هواپیما در ورزشگاه شهر مونیخ در میان تماشاگران منفجر شود که خلبان علی رغم دستور مافوقش آن را سرنگون می کند. صحنه نمایش حالا محاکمه خلبان را نشان می دهد.
یک طرف ماجرا خلبان است که دلایل اخلاقی و انسانی خود را دارد و معتقد است که سرنگون کردن هواپیما برای نجات جان ۷۰ هزار انسان کاملا عقلانی و انسانی است و از سوی دیگر دادستان در نقش مدعی العموم که می گوید برای مرگ و یا زندگی آدم های دیگر یک نفر نباید تصمیم بگیرد. در روایت دادستان سرنشینان هواپیما یحتمل می توانستند در آخرین لحظات قبل از سقوط وارد کاپبین خلبان شوند و هواپیما را نجات دهند. دادستان حتی معتقد است در وقت مذاکره می بایست ورزشگاه تخلیه می شده تا نیازی به ساقط کردن هواپیما نباشد. از سوی دیگر خلبان معتقد است هر تعللی ممکن بود جان ۷۰ هزار نفر را به خطر بیندازد. او معتقد است سرپیچی از دستور مافوقش درست ترین کار بوده است.
نمایش در بخش هایی تعاملی پیش می رود. از ابتدای نمایش گفته شد تماشاگران صحنه در حکم هیات منصفه هستند و قرار است درباره برائت یا محکومیت خلبان اظهارنظر کنند. در وقت دفاع آخر دادستان تماشاگران را خطاب قرار می دهد تا ادله خود را بگوید. وکیل خلبان هم به میان جمعیت می آید تا بی گناهی خلبان را اثبات و ادله او برای توجیه ساقط کردن هواپیما را تشریح کند. نتیجه رای تماشاگران اما جالب بود و با اکثریت آرا به برائت خلبان رای دادند و تصمیمش را تایید کردند.
نمایش اما تمام نشده. با این که اثر آلمانی است اما شباهت هایی به یک ماجرای ما دارد. سقوط هواپیمای اوکراینی. اینجا به جای خلبان یک اپراتور موشک داریم که بدون اخذ دستور اقدام به شلیک به هواپیمای مسافری کرده که در نتیجه آن ۱۷۶ نفر انسان بی گناه کشته شدند. سوی دیگر ماجرای بحرانی است که ایجاد شده و هواپیما را در نقش یک موشک هدایت شونده به سمت تهران دیده و اقدام به شلیک کرده است. هر دو خلبان ها از دستور تمرد کردند و دادگاهی شدند. یکی تبرئه شد و دیگری روانه زندان شد. وکیل مدافع در بخشی از نمایش در دفاع از تصمیم خلبان استدلال می کند که سرباز وطن در مقابل عمل تروریستی ایستاده و نباید برای انجام وظیفه دستش بلرزد و اگر هر قانونی مانع این کار شود در عمل در حق مردم عادی و شهروندانش آن کشور خیانت کرده است. استدلال چقدر آشنا هست. اگر اپراتور موشک تردید می کرد و آن هواپیما در اصل یک موشک بود چه سرنوشتی در انتظار مردم تهران بود؟ اینها سئوالات جدی است که باید به آن فکر کرد هر چند حتما باید در مقابل عمل خطا ایستاد و طبق مقررات به آن رسیدگی کرد.
بعد از نمایش با جوانی کم سال هم صحبت شدم. گفت رای به تبرئه خلبان داده است. گفتم این ماجرا با هواپیمای اوکراینی شباهت دارد. گفت یادم نیست و ان زمان من مدرسه می رفتم. بیشتر که صحبت کردم گفتم سویه های سیاسی ماجرا را کنار بگذار و بعد تصمیم بگیر. کمی همدل شد ولی خب باز هم گفت اینجا نمیتوانم تصمیم بگیرم چون همه ابعاد ماجرا را نمیدانم. گفتم خب گزارش رسمی منتشر شده . گفتم نخواندم ولی نمیشود اعتماد کرد. با توجه به طیفی که پای نمایش نشسته بودند شاید اگر داستان نمایش در ایران رخ داده بود اکثرا آنان خلبان را محکوم می کردند و دلایلی دیگر می آوردند . مثالش همین ماجرای هواپیمای اوکراینی است که قضاوت های مردم را درباره اش دیده و می خوانیم.
در بعد فنی نمایش هم باید گفت اولین اثر ابراهیم امینی در تئاتر اثری معمولی با متنی معمولی تر و بازی های عادی است. نمایش حتی به وقایع روز هم نزدیک نمی شود و از ماجرای هواپیمای اوکراینی هم برای لبه دارکردن دیالوگ ها بهره برداری نمی کند و به شدت محتاط است. البته این مساله شاید برای امینی عادی باشد چرا که نمی خواسته اثری سیاسی اجرا کند یا حاشیه ای برای اثر خود درست کند.