• خانه
نکات‌پرس
جمعه, اردیبهشت ۱۹, ۱۴۰۴
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
نکات‌پرس
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

سقوط خرمشهر

۱۴۰۳/۰۸/۰۳
در نکات دیگران
مدت زمان مطالعه: 1 دقیقه
سقوط خرمشهر


۱۴۰۳/۰۸/۰۳

بچه‌های مسجد طالقانی/ ۱۵

سقوط خرمشهر

جنگ به خیابان‌های انتهایی شهر رسیده بود و عراقی‌ها داشتند بر مسجد جامع هم تسلط پیدا می‌کردند. نگرانی در چهره کسانی که صبح‌ها از آبادان برای جنگ به خرمشهر می‌رفتند، موج می‌زد.همه مردم آبادان، خرمشهر را از خودشان می‌دانستند و هیچ تصوری از جدایی این دو شهر و این دو واژه نداشتند.

به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، با شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، نخستین کسانی که بیشتر از همه ملت ایران طعم تلخ جنگ و تجاوز به سرزمین و خانه و کاشانه خود را چشیدند، مردمانی بودند که در مناطق مرزی و هم‌جوار با عراق ساکن بودند.

ازجمله شهرهایی که در آغاز جنگ هدف تاخت‌وتاز دشمن بعثی قرار گرفت؛ شهرآبادان بود؛ اما دراین‌بین مقاومت و ایستادگی مردم و به‌ویژه جوانان و بچه مسجدی‌های محله‌های شهرآبادان در برابر تجاوز دشمن، خاطراتی ارزشمند و ماندگار را بجای گذاشته است که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس را بر آن داشته تا همزمان با ایام شروع جنگ تحمیلی هشت‌ساله رژیم بعثی علیه ایران، در چند شماره این حوادث و اتفاقات را منتشر کند:

هم‌زمان با حملات شدید به خرمشهر، دو سه روزی بود که شدت و دامنه آتش دشمن بعثی روی آبادان به‌وضوح بیشتر شده بود. انگار جاده‌ها و خیابان‌های اصلی بیشتر مورد هدف بودند. مردم دیگر به آن عادت کرده بودند، اما وقتی شدت می‌گرفت، هم ناامیدی بین مردم بیشتر می‌شد و هم پیدا کردن جان‌پناه خیلی سخت بود.

بچه‌های مسجد در کنار این دو مشکل، این غصه را هم داشتند که نمی‌توانند برای مردم کاری کنند. دل بچه‌ها از آتش سنگین، دوری از خانواده‌هایشان و بی‌اطلاعی از وضعیت آن‌ها در غربت و درد و رنج مردم شهر و تکه‌تکه شدن آن‌ها خون بود؛ اما بازهم این دردی نبود که پشت آن‌ها را خم کند. درد بچه‌ها از اخبار بدی بود که از خرمشهر می‌رسید.

جنگ به خیابان‌های انتهایی شهر رسیده بود و عراقی‌ها داشتند بر مسجد جامع هم تسلط پیدا می‌کردند و دیگر امیدی نبود. هیچ نیروی دیگری نمانده بود که به کمک مردم خرمشهر برود.

نگرانی در چهره کسانی که صبح‌ها از آبادان برای جنگ به خرمشهر می‌رفتند، موج می‌زد.همه مردم آبادان، خرمشهر را از خودشان می‌دانستند و هیچ تصوری از جدایی این دو شهر و این دو واژه نداشتند.

روز سوم آبان ۱۳۵۹ رسماً به نیروها اعلام شد که خرمشهر را تخلیه کنند و به آبادان بروند و صبح ۴ آبان بود که خرمشهر سقوط کرد و سپاه آبادان از طریق دونیروی پاسدارش در مسجد علی بن ابی‌طالب (ع) خواست که برای تقویت نیروها، به جبهه ایستگاه ۷ بروند.

از چند روز قبل، اسلحه‌های ام ۱ در اختیار مسجد قرارگرفته بود و آن‌ها تحت فرماندهی عنایت رئیسی، با اسلحه‌های جدیدشان که با نظارت شدید محمود، خودشان تمیز و روغن‌کاری کرده بودند، همراه با یک قطار فشنگ عازم خط شدند.

محل استقرار آن‌ها در کیلومتر ابتدایی جاده قفاص از سه‌راه آبادان- ماهشهر و نزدیک به نخلستان بود و در کنار آن‌ها نیروهای سپاه آبادان مستقر بودند.

در همان اول کار، بعد از تقسیم‌بندی افراد، همه شروع به ساختن جان‌پناه یا مستحکم کردن آن‌ها کردند.

وظیفه آن‌ها این بود که بیابان بعد از جاده آبادان ماهشهر، جاده قفاص و سمت چپ جاده آبادان ماهشهر را که خرمشهر قرار داشت، تحت نظر بگیرند. آن‌ها باید حرکات عراق را در آن مناطق رصد می‌کردند. منتظر بودند که ببینند عراق در آنجا چه حرکتی می‌کند تا مقابله کنند. البته با توجه به تجربه قبلی در ایستگاه ۷ و تحرکات ستون پنجم، به پشت سرشان هم توجه داشتند.

آفتاب با حرارت خیلی زیادی می‌تابید و بچه‌ها سرپناهی برای فرار از آن نداشتند. بوی تعفنی هم آنجا پیچیده بود که خیلی بچه‌ها را آزار می‌داد. بوی تعفن به خطر فاسدشدن لاشه‌های گوسفند و گاو توی ماشین حمل گوشتی بود که مورد اصابت گلوله یا موشک قرارگرفته بود.

هنگام شب، بعد از غذا، طبق برنامه تنظیمی، به نگهبانی مشغول شدند. ساعت از ۱۲ گذشته بود و نور مهتاب کم‌رنگ‌تر شده بود. یکهو علی‌رضا در سمت چپ، حرکت سایه‌واری دید. از محل استقرار جدا شد و پشت یک نخل ایستاد و با دقت نگاه کرد.

درست دیده بود و سایه‌هایی به سمت آن‌ها حرکت می‌کردند. آرام به سمت عنایت رفت تا به او گزارش بدهد. دید او هم متوجه آن حرکات شده و آنان را تحت نظر دارد.

باهم جلو رفتند و دیدند دو ستون نیرو به سمت آن‌ها درحرکت‌اند. اسلحه‌هایشان روی دوششان بود. مشخص بود که آرایش تهاجمی ندارند و فقط با پیاده‌روی به‌صورت دو ستونه به‌موازات هم پیش می‌آیند.

عنایت و علیرضا حدس زدند که باید نیروهای کمکی باشند. آن‌ها نزدیک و نزدیک‌تر شدند تا به عنایت و علی‌رضا رسیدند. دیگر بقیه هم متوجه آنان شده بودند و همه دورشان جمع شدند.

مسئول آن‌ها یک استوار بود، جلو آمد و سلام و احوال‌پرسی کرد. بعد به نیروهایش امر کرد که بیایند و با حفظ آرایش به حاشیه نخلستان بروند و استراحت کنند. آن‌ها علاوه بر تجهیزات و کوله‌پشتی، هرکدامشان یک پلاستیک بزرگ شفاف توی دستشان بود که داخلش جیره خشک، یعنی بیسکویت پتی بور، شکلات، پسته و گردو بود. اولین بار بود که علی‌رضا و بقیه بچه‌ها، از بچه‌های سربازی رفته اصطلاح جیره خشک را شنیدند و فهمیدند چیست.

آن مسئول درجه‌دار به عنایت گفت که از خرمشهر می‌آیند. آن‌ها در پادگان دژ و در لشکر ۹۲ بوده‌اند و وقتی خرمشهر سقوط می‌کند، از پادگان فرار می‌کنند و پیاده راه می‌افتند تا همون موقع که به آبادان رسیده بودند.

از عنایت پرسید: شما می خواین چی کار کنین؟ عنایت گفت: ما سی دفاع اومدیم اینجا و منتظر عراقی‌ها می مونیم. اگه پاش بیفته، می ریم اوطرف رودخونه بهمنشیر تا از آبادان دفاع کنیم! شمانم می تونین ملحق بشین به ما!

درجه‌دار وقتی این عزم راسخ عنایت و بچه‌ها را دید، جا خورد. لحن صحبتش را عوض کرد و با ملایمت گفت: خب وقتی آدم تحت فشاره، یه راه هم اینه که فرصت برنامه ریزی برای خودش ایجاد کنه. الآن هوا داره خنک می شه و بیابون هم از اون داغی می افته. این یه فرصته که ما خودمون رو از راه بیابون تا صبح به شادگان برسونیم. شما هم بیاین با ما بریم تا توی این فرصت، بتونین فکر کنین و بهترین تصمیم رو بگیرین!

او می‌خواست عنایت و تیمش را با خود ببرد تا مسیر را نشانش دهند. اما تنها چیزی که تحویل گرفت، لبخند خیلی تلخ عنایت بود. فهمید که نباید بیشتر از این حرف بزند؛ برای همین دستور حرکت داد و همان‌طور که در سیاهی آمده بودند، دوباره در سیاهی هم گم شدند.

بچه‌ها تا صبح آنجا ماندند و بعد بنا بر دستور سپاه، به مسجد برگشتند.

ادامه دارد…

 

منبع:

علیرضا فخارزاده، سعیده سادات محمودزاده حسینی، بچه‌های مسجد طالقانی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۴۱، ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵



منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

پست‌ بعدی
داغ جانکاه خبر شهادت دوست

داغ جانکاه خبر شهادت دوست

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

logo-samandehi
  • خانه

© 2024 تمام حقوق برای نکات‌پرس محفوظ است.

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • خانه

© 2024 تمام حقوق برای نکات‌پرس محفوظ است.