پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دیوید بنگوریون مانند هر شهروند اسرائیلی دیگری که در مناطق مختلف جهان به دنیا آمدهاند و اصالت سرزمینی ندارند در ۱۶ اکتبر ۱۸۸۶م در منطقه پوونگسک لهستان به دنیا آمد. البته لهستان در آن مقطع تاریخی به عنوان یک کشور از استقلال سیاسی برخوردار نبود و جزئی از خاک روسیه بهشمار میآمد. بااینحال، پذیرای بخشی از جمعیت یهودیان بود که در نقاط مختلف دنیا پراکنده شده بودند و سودای سرزمینی دیگر در سر داشتند. پدر دیوید، یعنی آویگدور بنگوروین، وکیل بود و از فعالان جنبش صهیونیست بهشمار میآمد و تأثیر بسیاری بر دیوید گذاشت. مادرش نیز خانهدار بود و دیوید در یازدهسالگی او را از دست داد. او از کودکی در محیطی سرشار از فعالیتهای صهیونیستی رشد کرد. در سال ۱۹۰۵م وقتی که دانشجوی دانشگاه ورشو بود به حزب سوسیالدموکرات کارگران یهودی پیوست و در انقلاب ۱۹۰۵م روسیه دو بار دستگیر شد.[۱]
مهاجرت به فلسطین
بخش اصلی داستان زندگی بنگوریون از سال ۱۹۰۶م آغاز میشود؛ هنگامی که او بیست سال بیشتر نداشت و به فلسطین مهاجرت کرد و در روند تشکیل دولت جعلی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی تأثیر بهسزایی گذاشت. در آن مقطع تاریخی، سرزمین فلسطین بخشی از امپراتوری عثمانی بهشمار میآمد. او در این سرزمین به کشاورزی مشغول شد، اما این کار باعث نشد که از اهداف صهیونیستیاش غافل شود و بهسرعت آوازه او به عنوان یکی از رهبران جوان جنبش صهیونیستی در میان صهیونیستها پیچید. در همین دوران بود که نام خانوادگی خود را به بنگوریون تغییر داد که به معنی «پسر شیر» است. دیوید در سال ۱۹۱۲م برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به استانبول رفت، اما به واسطه رخدادهایی که به جنگ جهانی اول منتهی شد تحصیل را ناتمام گذاشت و به فلسطین بازگشت. از اینجا او وارد فعالیت سیاسی و نظامی شد و همراه تعدادی از دوستانش به نیروی داوطلب یهودی پیوست که هدفشان حمایت از نیروهای متفقین علیه امپراتوری عثمانی بود.[۲]
دیوید بن گوریون و اسحاق بن زوی هنگام تحصیل در رشته حقوق (استانبول؛ سال ۱۹۱۲م)
تأسیس هگانا و فعالیت در سازمانهای صهیونیستی
بعد از جنگ جهانی اول، بنگوریون به یکی از رهبران اصلی سازمان صهیونیستی «هاشومر» پیوست که هدفش دفاع از جوامع یهودی در سرزمین فلسطین بود. این سازمان بعدها به «هگانا» تغییر نام داد و نیروی اصلی دفاعی یهودیان در فلسطین شد. بنگوریون عامل اصلی توسعه، تقویت و تجهیز هگانا بود و توانست با مدیریت خود، این نیرو را یکی از نیروهای مهم دفاعی یهودیان سازد. وی ریاست کمیته اجرایی آژانس یهود (یعنی نهادی که به عنوان دولت موقت یهودیان در فلسطین عمل میکرد) و رهبری اقدامات سیاسی نظامی صهیونیستها در فلسطین زیر قیمومت انگلستان را با هدف تشکیل کشور اسرائیل به عهده گرفت و همینطور نیز با گروههای شبهنظامی اشترن و آرگون همکاری میکرد.[۳]
دیوید بنگوریون در حین خدمت در لژیون یهودی ارتش انگلستان (سال ۱۹۱۸م)
در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، بنگوریون یکی از چهرههای شاخص در سیاست صهیونیستی بهشمار میآمد. او به ریاست آژانس یهودی منصوب شد. در این سالها بنگوریون تمام راههای سیاسی و تلاشهای دیپلماتیک را به کار بست تا زمینه تشکیل یک دولت یهودی را در سرزمینهای فلسطینی فراهم کند. در حقیقت، او تمام تلاش خود را به خرج داد تا بتواند از طریق رایزنی با مقامهای کشورهای قدرتمند همچون انگلستان و آمریکا به ذاین هدف دست یابد. بنگوریون از هیچ کوششی دریغ نورزید تا از خلأ قدرت بهوجودآمده در سرزمینهای فلسطینی حداکثر بهره را ببرد و هدف صهیونیستها را در تشکیل یک دولت محقق سازد.[۴]
رسیدن به نخستوزیری دولت جعلی اسرائیل
در نهایت بنگوروین با کمک یهودیان ساکن در فلسطین، بر سرزمینهایی که سازمان ملل بهناحق به آنها اختصاص داده بود مسلط شد و شورایی حکومتی مرکب از ۳۸ عضو و یک کابینه سیزدهنفره ایجاد کرد. در این کابینه دیوید بنگوریون همزمان مقام نخستوزیری و وزارت دفاع را برعهدهگرفت. حکومت موقت در ۱۴ مه ۱۹۴۸م استقلال و تأسیس رژیم غاصب اسرائیل را اعلام کرد. بنگوریون در نطق خود بر ارتباط تاریخی قوم یهود با فلسطین در دوران باستان اشاره و تأسیس اسرائیل بر اساس قطعنامه تقسیم ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷م در مجمع عمومی سازمان ملل را تحقق وعده الهی برای بازگشت یهودیان به ارض موعود توصیف کرد. او عقیده داشت که باید عربها را از سرزمینهای اشغالی اخراج کرد و به نوعی پاکسازی قومی باور داشت و به آن در عمل دامن زد. وی دروازههای اسرائیل را به روی مهاجران جدید همه جهان باز اعلام کرد و خواهان صلح با همسایگان عرب شد! بنگوریون بعد از تشکیل اسرائیل، ارتش صهیونیستی را به صورت سازمانی مدوّن زیر نظر دولت و جدای از تصمیمگیریهای سیاسی قرار داد.[۵]
در ۱۴
مه ۱۹۴۸م، بنگوریون اعلامیه استقلال اسرائیل را قرائت کرد و به عنوان اولین نخستوزیر این دولت جعلی منصوب شد. عبارت دقیق جملات او این گونه بود: «دولتی یهودی به وسیله و برای ملت یهود مستقر شد». بدینترتیب او به مرد شماره یک سپهر سیاسی اسرائیل بدل گشت. او همچنین در این سخنرانی در مقام نخستوزیر اعلام کرد که هدف اصلی دولت جدید، ایجاد صلح و امنیت برای مردم اسرائیل و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور است؛ هدفی که در عمل به آن چندان دست پیدا نکرد و نتوانست آن را محقق سازد.[۶]
رضا صفینیا، نماینده ویژه رژیم پهلوی در اسرائیل، هنگام گفتوگو با دیوید بنگوریون، نخستوزیر، و
شموئل دیوون، سرپرست بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه اسرائیل، در میهمانی شامی که توسط نمایندگی ایران
در انجمن مسیحی مردان جوان در اورشلیم ترتیب داده شده بود (سپتامبر ۱۹۵۰م)
دوران نخستوزیری و وزارت بنگوریون
در مجموع او در رژیم صهیونیستی دو بار به نخستوزیری رسید. در مرتبه اول که تقریبا شش سال طول کشید و از سال ۱۹۴۸م آغاز شد، دولت بنگوریون دچار مشکلات متعددی بود. با وجود آنکه او به مردم اسرائیل وعده داده بود که برایشان صلح و امنیت به ارمغان میآورد در عمل عکس آن اتفاق افتاد. در واقع او از یک طرف درگیر جنگ با کشورهای عربی همسایه شد و از طرف دیگر مشکلات اقتصادی و اجتماعی گریبان دولت او را گرفت. بنگوریون در سال ۱۹۵۳م، از نخستوزیری استعفا کرد، اما در سال ۱۹۵۵م به وزارت دفاع اسرائیل برگزیده و در این سمت، در دولت صهیونیستی مشغول به کار شد.[۷]
دیدگاه بنگوریون در مورد صحرای نگب
دیوید بنگوریون همواره عقیده داشت که باید بیابان نگب، که بیش از ۵۵ درصد خاک سرزمین جعلی اسرائیل را دربر میگیرد، بهتدریج آباد شود و بخشی از جمعیت کشور به آن منطقه انتقال پیدا کند. او در این عقیده خود آنقدر راسخ بود که محل سکونت خویش در سالهای آخر عمر را صحرای نگب قرار داد و طبق وصیتش در همانجا به خاک سپرده شد. به همین دلیل بود که دانشگاهی که در شهر بئرشبع تأسیس شد و توسعه پیدا کرد، دانشگاه بنگوریون نام گرفت. این منطقه به کمک بنگوروین آنقدر پیشرفت کرد که امروز میزبان یکی از پایگاههای مهم نیروهای اسرائیلی است؛ مرکزی به نام نواتیم، که مهمترین پایگاه هوایی اسرائیل بهشمار میآید. در همین پایگاه است که اسرائیل هواپیماهای جنگنده اف-۳۵ را ــ که از آمریکا خریده است ــ نگهداری میکند.[۸]
میراث بنگوریون
اگر بخواهیم درباره میراث بنگوریون صحبت کنیم باید بگوییم که او یکی از بنیانگذاران و شاید چهره اصلی در تأسیس رژیم صهیونیستی باشد؛ دولتی غاصب که ساختهشده و زاییده افکار صهیونیستی است و عقبه تاریخی ندارد. در واقع میراث بنگوریون ساخت و ایجاد یک کشور جعلی به هزینه آوارگی و کشتار ملتی دیگر است که در تاریخ معاصر برای آن نمیتوان نمونه و شاهدی پیدا کرد. به تعبیری، هرچند سهم بنگوریون در معماری و ایجاد کشور اسرائیل برای همیشه به یادگار خواهد ماند، اما این سهم و تأثیر در تاریخ تیره و تار ثبت خواهد شد و کسی به دیده قهرمان به بنگوریون نگاه نخواهد کرد. به معنای دقیق کلمه بنگوریون نمیتواند الهامبخش جنبشهایی باشد که برای آرمانهای ملی و میهنی مبارزه میکنند و در پی رسیدن به استقلال و آزادی هستند.
بازنشستگی و پایان عمر
او بعد از برعهده گرفتن سمت وزارت دفاع دوباره به مقام نخستوزیری رسید و برای بار دوم در سال ۱۹۶۳م از سمت نخستوزیری استعفا کرد و از صحنه سیاسی رسمی اسرائیل تا حدودی دور شد. گفته میشود که او به زبانهای خارجی بسیار علاقه داشت و در دوران تحصیل و کار توانسته بود انگلیسی، روسی، آلمانی، ایتالیایی و حتی اسپانیایی را آموزش ببیند. در اواخر عمر بنگوروین در کیبوتص سده بوکر به کشاورزی و دامپروری روی آورد و به نوشتن خاطرات و کتابهای تاریخی مشغول شد. بااینحال او همچنان به عنوان مشاور و راهنمای سیاسی تا سال ۱۹۷۰م به فعالیت خود ادامه داد و دیدگاههای خود را به رهبران سیاسی در اسرائیل انعکاس میداد.[۹]
از او یک مصاحبه به بیرون درز کرده است که تقریبا پنجاه سال از زمان آن میگذرد و در آن به نکات جالبی اشاره شده است. این مصاحبه تقریبا ششساعته درباره احتمال نابودی اسرائیل است. بنگوروین در این مصاحبه بهصراحت اشاره کرده است که اسرائیل پذیرای حتی یک شکست در نبرد نخواهد بود و در صورت شکست در یک جنگ بیشک مسیر فروپاشی را در پیش خواهد گرفت. او هنگام این مصاحبه ۸۲ سال سن داشت و پنج سال از پایان دوره نخستوزیریاش میگذشت. در نهایت، دیوید بنگوریون در ۱ دسامبر ۱۹۷۳م، در ۸۷سالگی از دنیا رفت.[۱۰]
بن گوریون در حین یک مصاحبه تلویزیونی در کومهاش در سال ۱۹۶۴م
پینوشتها:
https://www.britannica.com/biography/David-Ben-Gurion
https://www.isna.ir/news/1403012613761