پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ «شنبه ۸/ ۴/ ۵۳[۱۳]… اما امر دیشب شاهنشاه: موضوع بر سر این است که باز آقای [امیرهوشنگ] دولو از اصفهان به تهران تریاک حمل میکند با آنکه چون معتاد رسمی قلمداد شده، از طرف مقامات دولتی به او تریاک بهطور رسمی میدهند. باری ایشان سی کیلو تریاک از اصفهان به تهران میآورد و اتومبیل او برگشته (البته خودش نبوده) و زن راننده کشته میشود و به این علت دادستان و بازپرس قم پرونده تشکیل میدهند (قتل غیرعمد همسر راننده) و معلوم میشود در این اتومبیل سی کیلو تریاک هم بوده. اتومبیل مال کیست؟ مال آقای دولو! شاهنشاه فرمودند: چون اجازه کشت تریاک در اصفهان گرفته بود اشکالی ندارد که؛ اقدام کنید گرفتار نشود. من بعد از شام فوری رئیس ژاندارمری را خواستم و او به من گفت که علاوه بر تریاک هروئین هم در این اتومبیل بوده است. آن هم به مقدار زیاد! مثل این است که دنیا بر سر من خراب شد. ما که برای یک گرم هروئین یک خانواده را به بدبختی مینشانیم و صاحب آن را اعدام میکنیم به چه صورت میتوان جلوی این قضیه را گرفت؟… [۹/ ۴/ ۱۳۵۳]… من با تلفن با شاهنشاه صحبت کردم و مطلب را به عرض رساندم و ضمنا عرض کردم کار دولو هم تمام شد و ترتیب آن را دادم، ولی باید عرض کنم که دیشب چند ساعتی دچار بدبختی بودم؛ چون گفته بودند که هروئین هم در اتومبیل بود و من نمیدانستم اگر میبود چه میکردیم؟ فرمودند: حالا که نبوده. عرض کردم خوشبختانه خیر و برای اینکه شاهنشاه بخندند باید عرض کنم: به جای آنکه دولو جویا باشد که به چه صورت از این مخمصه جان به در برد یا آنکه بر سر راننده بدبخت زخمی او چه آمد و زنش که کشته شده چه باید بشود، دائما تلفن میکند که اصل جنس یعنی تریاکها چه شد؟ خیلی هم خندیدند…».[۱]
محمدرضا پهلوی، هوشنگ دلو و همسرش در یک میهمانی
شماره آرشیو: ۱-۳۶-۱۲۲ق
پینوشت:
[۱]. یادداشتهای علم، ج ۴، به کوشش علینقلی عالیخانی، تهران، مازیار و معین، ۱۳۸۰، صص ۱۵۶-۱۵۷.