ساخت مستند پرتره از چهرهها همیشه پرطرفدار بوده است؛ خواه آن چهره و شخصیت، محبوب باشد، خواه منفور. از همین روست که روایت چهره در حوزه مستند همیشه جذابیت دارد. «ضدقهرمان» نیز یکی از همین مستندهای پرتره است که امسال در جشنواره فیلم حقیقت به نمایش درآمد. این مستند، سال گذشته به جهت برخی ملاحظات در جشنواره نبود، ولی امسال بخت و اقبال حضور در جشنواره را یافت.
صادق خلخالی، چهره سیاسی و جنجالی دهه اول انقلاب است. او که از شاگردان امام خمینی بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حاکم شرع دادگاههای انقلاب شد و دادگاههای مشهوری از جمله دادگاه امیرعباس هویدا نخست وزیر دوران پهلوی را قضاوت کرد. علاوه بر قضاوت، محاکمه سران ساواک نیز بر عهده خلخالی بود. ابهام در نحوه و نیز تعجیل در اعدام هویدا همیشه یکی از معماهای تاریخ انقلاب است و در این میان همیشه اسم خلخالی مطرح شده. محاکمه و اعدام در حوزه مواد مخدر نیز از جمله اتفاقات پررنگ کارنامه خلخالی است که نامش را حتی تا دوران کنونی زنده نگه داشته است. با اینکه آخرین فعالیت سیاسی خلخالی نمایندگی مجلس بوده افکار عمومی خلخالی را به واسطه اعدام های بدون ترحم توزیعکنندگان مواد مخدر به یاد دارد.
با این پیش زمینه، مستند «ضدقهرمان» ساخته عارف افشار و محصول سازمان اوج سراغ روایت کارنامه خلخالی رفته است. کارگردان با انتخاب چهرههای سرشناسی مثل ناطق نوری، مصطفی پورمحمدی، پسر آیت الله طالقانی و نیز برخی چهرههای همکار خلخالی در دهه شصت به مصاف خلخالی آمده است. مصافی که در سراسر فیلم با موضع مشخص و یکطرفه علیه این شخصیت بیان میشود. ابهام در عملکرد خلخالی در محاکمه چهرههای سیاسی و حتی حوزه مواد مخدر به اندازهای است که وی از سوی امام خلع میشود و در مستند نیز به همین موضوع اشاره میشود. با این حال صریحترین مدل موضعگیریها علیه خلخالی در مستند متعلق به ناطق نوری و پورمحمدی است که صراحتاً سعی میکنند عملکرد وی را زیر سؤال ببرند. ناگفته پیداست که این مستند، چه در روایت و چه در نوع مواجهه با خلخالی، در مقابل او و کاملاً یکطرفه است. تمام چهرههای انتخاب شده علیه خلخالی صبحت میکنند و به گونهای سعی دارند خود را از این چهره جنجالی جدا کنند و او را در مقابل سیل اتهامات تنها بگذارند. در جایی از مستند یکی از روایان مدعی میشود اگر خلخالی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت نمیشد، تا آخرین لحظه حیات همچنان نماینده مردم قلم در مجلس بود و کارگردان اثر حتی در این صحنه هم خلخالی را بدون طرفدار نشان میدهد و حتی یک نما از محبوبیت وی نشان نمیدهد تا بدانیم کار این مستند با خلخالی از چه موضعی رقم میخورد. نگارنده البته موضع منفی در قبال این روایت ندارد، اما در نهایت این مدل روایت و مستند را یک طرفه به قاضی رفتن میداند؛ آن هم در مقابل چهرهای که به مدت ۱۵ سال در رده اول حاکمیت جمهوری اسلامی بعد انقلاب قرار داشت. بی تردید چهرههایی هستند که همچنان از خلخالی دفاع کنند یا روایتهای در تأیید عملکرد وی نزد مسئولان وقت موجود است، اما این تلاش به صورت عمده از سوی کارگردان دیده نمیشود.
نکته دیگری که مخاطب بعد از دیدن این مستند در ذهنش تبادر میشود، «مسئولیتناپذیری» در حکومت است. به این معنا که حتی شخصیتی مثل خلخالی که ابتدای انقلاب حاکم شرع منصوب امام بوده و در ادامه از رئیس جمهور حکم داشته، اینچنین عملکردش زیرسؤال میرود و یکسره در تخطئه او روایت تولید میشود. شاید مخاطب با خودش تصور کند این مسأله به شکلی در سیستم حکومتی موضوعیت دارد و چهرهها و افراد بعد از تمام شدن مسئولیتشان به شکلی طرد و بایکوت می شوند که دیگر کسی آنها را به یاد هم نمیآورد. این مدل تبادر ذهنی اگر فراگیر شود، علیه سیستم عمل خواهد کرد و نتایح خوبی به دنبال ندارد.
با اینکه مستند در تمام طول روایت خود می خواهد به مخاطب بگوید عملکرد خلخالی مورد تأیید سیستم و حاکمیت نبوده و بدین جهت از مناصب خود عزل شده، اما این سؤال را جواب نداده است که چگونه حاکم شرع بعد از عزل، رئیس دادگاههای مواد مخدر میشود و آنگونه عمل میکند که عملکردش عبرت تمام کسانی که در آن دوران اسمی از موارد مخدر را شنیده،اند، میشود. یا چگونه این عملکرد آنقدر افراطی بود که بعد از آن با تأیید شورای نگهبان برای چند دوره بر کرسی نمایندگی مجلس مینشیند و تازه بعد از چند دوره صلاحیتش احراز نمیشود. این نقطه اگر در اذهان شکل بگیرد و فراگیر شود، همان مسئولیتناپذیری را متبادر میکند و این نقطه خطرناک ماجراست.
در پایان این یادداشت لازم است یادآوری کنم که هیچگاه با بازخوانی عملکرد مسئولین مخالفتی ندارم، اما آنچه خطرناک است روایت یکطرفه است که ممکن است دود نتیجهاش به چشم انقلاب و جمهوری اسلامی برود.