تاریخ سند: ۲۸ تیرماه ۱۳۵۶
دومین نامه سرگشاده کانون نویسندگان ایران
جناب آقای نخستوزیر
در تاریخ بیست و سوم خرداد ماه گذشته نامه سرگشادهای به امضای چهل تن از نویسندگان و شاعران و دیگر اهل قلم برای جنابعالی فرستاده شد و ضمن اشاره به تضییقات گوناگونی که در دولت آن جناب فرا راه فعالیتهای فکری و فرهنگی کشور ما نهاده شده خواسته شد که با به رسمیت شناختن کانون نویسندگان ایران و برداشتن آن دشواریها در جهت تحقق بخشیدن به اصول آزادی مصرح در قانون اساسی و متمم آن و اعلامیه جهانی حقوق بشر گامی برداشته شود. به نامه مزبور هنوز پاسخی نرسیده است. از آن گذشته نه روزنامهها و نه دستگاه رادیو تلویزیون که رونوشتی از آن نامه را دریافت داشته بودند هیچ اشارهای به آن نامه و محتوای آن نکردهاند. این خود میرساند که دستگاههای خبری مملکت در چه فضای دربسته با چه محدودیت و تحریمهایی دست به گریبانند. با وجود این سخنانی که جنابعالی در سیزدهم تیرماه در باشگاه رادیو تلویزیون ملی ایران در جمع خبرنگاران و نویسندگان و کارکنان وسایل ارتباط جمعی ایراد فرمودید به ضرورت فرصت مجدد طرح مسأله را میدهد. با توجه به مقام رسمی شاخص جنابعالی و برد و تأثیری که سخنان چنان مقامی بایستی داشته باشد نمیتوان از برخی موضعگیریهای تازه جنابعالی درباره اندیشه و قلم به شرط آنکه عملاً به کار بسته شود، خرسند نبود.
میفرمایید:«همه ما میخواهیم در مملکتی زندگی کنیم که در آن آزادی قلم وجود داشته باشد» فینفسه سخن درستی است، گرچه در دوران زمامداری گویندهاش همان خواست ساده طبیعی و همان حق مسلّم که قانون اساسی ایران و متمم آن و اعلامیه جهانی حقوق بشر شناخته است، در عمل نادیده گرفته شده، و اهل قلم نه تنها عموماً با سانسور بدگمان و بهانهجو روبرو بودهاند بلکه بسا هم گرفتار زندان و آزار گشتهاند، همچنان که هنوز هم برخی از آن کسان در زندان به سر میبرند. میفرمایید:«دولت هیچ وظیفهای ندارد که قلمها را به یک سو هدایت کند.» آری، دولت نه اصلاً چنین وظیفه ای دارد و نه اگر از سر لجاج یا وسوسه خودسری که با حقوق انسانی معارض است چنین ادعایی داشته باشد جز بدنامی و بیاعتباری چیزی حاصل میکند. پس این نتیجهگیری شما درست است که «این منطق و قضاوت مردم است که باید تمیز دهد چه درست است و چه نادرست». اندیشه باید آزاد باشد، ورنه پرتو رنگ پریدۀ اراده غیر است. چه بهتر که افکار آزاد باشند و با هم رقابت کنند تا آنچه نیکوتر و زندهتر است به تجربه و داوری خود مردم پذیرفته شود و به کار بسته آید. روشن است که تحقق چنین امری آنگاه میسر است که مردم بتوانند از آثار قلمی و فکری گوناگون، آزادانه و بدون هراس از تعقیب و آزار آگاه شوند. ما خوشوقتیم که نخستوزیر ایران سرانجام از این برداشت درست سخن میگوید، اما تجربه مستمر هشدار میدهد که مبادا گفتار و کردار مسئولان در یک خط سیر نکند و اینهمه در دیده دولت جز طفره و دفعالوقت برای گذر از تنگنای سیاست روز چیزی نباشد.
میفرمایید:«هر کس آزاد است اندیشهاش را که مغایر حیات ملت ایران نیست بیان کند». اما روشن نیست که این مطالب را به عنوان یک واقعیت اظهار داشتهاید، یعنی هر کس امروزه درایران بالفعل چنین آزادی را دارد، یا به عنوان یک مصلحتاندیشی اعلام نمودهاید، یعنی هر کس باید این آزادی را داشته باشد. آنچه عیان است این که امروزه فرض اول خلاف واقع است. به همین سبب امضاء کنندگان این نامه صمیمانه علاقهمندند که بدانند جنابعالی به عنوان رئیس دولت در جهت تحقق بخشیدن آن مصلحت عام و تأمین آزادی بیان چه اقدام واقعی فرمودهاید. اما قید مغایر نبودن اندیشه با حیات ملت ایران این سؤال را به میان میکشد که معیار مغایرت داشتن یا نداشتن چیست و مرجع قضاوت در اینباره کیست؟ آنچه به یقین میتوان گفت این است که در این قضیه دستگاه اجرایی در اصل مرجع صالح نیست. تمام مصائبی که معمولاً خاصه در دوران دولت جنابعالی گریبانگیر اهل فکر و هنر گشته از همین رهگذر است که مقامات اجرایی خود را مرجع کل مطلق میشمارند و صاحبان افکار پیش از آنکه به نشر عقاید و آرای خویش بپردازند در مظان تهمتها هستند و بیآنکه هنوز به نشر اندیشه خود اقدام کنند عرصه را به خود سخت تنگ میبینند. حاصل آن همین فقر و ورشکستگی فکری کنونی است.
آقای نخستوزیر… گذشته به جای خود. اگر امروزه سیاست دولت جنابعالی اقتضای بازگشت در جهت محترم شمردن آزادی اندیشه و بیان دارد، انتظاری که از شما میرود آن است که در این تغییر مصمم باشید. شما در سخنرانیتان میپرسید:«آیا مقام اداری یک یا چند نفر به آنها اجازه میدهد که جلوی خلاقیت هنری را بگیرند؟» این بدان معنی است که در کار سانسور و دیگر تضییقاتی که برای اهل قلم میرود گناه بر گردن برخی مقامات اداری است که از حدود قانونی پا فراتر نهادهاند. اما کیست که نداند که مقامات اداری سانسور دستور دولت شما و سیاست شما را به کار بستهاند؟ باز این سؤال از خود شماست:«این گروه چه تخصصی دارد که اندیشه یک نفر را درست یا نادرست بخواند؟» در اینباره به گفته خودتان قضاوت با مردم است. پس به مردم باید مجال قضاوت داد، از آنکه قضاوت مردم خود محک سنجش درستی و نادرستی اندیشههاست. حال اگر مقامات اداری رعایت قواعد موضوعه و حفظ حقوق افراد را ننمایند و به صرف اینکه میتوانند سدّ نشر افکار گردند یا بیانکننده افکار را به زندان بیفکنند، در به کار بستن قدرت هیچ حدی نشناسند، این حالت تنها تجاوز به حقوق اجتماعی و فردی یا پایمال کردن اندیشهها نیست، بلکه تجاوز مستقیم قدرت اجرایی به حوزه قوه قضایی است و این منافی اصل تفکیک قوای سهگانه مملکت میباشد. اصلی که قانون اساسی ما بر آن بنیان نهاده شده است و میدانید که تجاوز قدرت سیاسی از حد متعادل همچون قدرت نامسئول همیشه سلامت حیات اجتماعی را به خطر میاندازد. در چارچوب آزادیهایی که همه مردم ایران بیهیچ پیشداوری و حصر و استثناء بایستی از آن برخوردار باشند، آزادی آفرینش فکری و هنری، آزادی اندیشه و بیان برای اهل قلم اهمیت اولی دارد. نویسنده باید آزادانه بیندیشد و آزادوار بیان کند، و در رابطهای بیمانع و رادع با مردم که مخاطب او هستند بشکفد و بارور شود تا بر غنای فرهنگ و هنر جامعه بیفزاید. در این جهت محدودیتهایی که تا به امروز به هر عنوان و به دست هر مقام در این زمینه معمول بوده و هست و هرگونه ممیزی در امر چاپ و انتشار مطبوعات باید رفع گردد. بساط سانسور به هر صورتی برچیده شود، و کسانی که به خاطر نشر افکارشان و فعالیتهای فرهنگی و هنری به زندان افتادهاند آزاد شوند.
آقای نخستوزیر! گذشته از این مطالبات که همگانی است و ما و دیگر اهل قلم در آن سهیم و شریکیم و به یک اندازه از برآورده شدن آنها برخوردار خواهیم بود، در پایان بار دیگر به شرح مطالبات اختصاصی خود میپردازیم و انتظار داریم دستور فرمایید تا:
۱ـ تقاضای ثبت رسمی کانون نویسندگان ایران که رونوشت اساسنامه آن به ضمیمه نامه پیشین تقدیم شده است، به جریان بیفتد و کانون چنان که حق قانونی آن است امکان فعالیت آزاد رسمی بیابد.
۲ـ هرگونه مانعی در راه تأسیس محل یا باشگاهی برای اجتماع اعضای کانون در تهران و شهرستانها رفع شود.
۳ـ برای انتشار نشریهای از سوی کانون نویسندگان ایران و توزیع بلامانع آن در سراسر کشور تسهیلات قانونی فراهم گردد.
امضاءکنندگان این نامه انتظار دارند که به عنوان نشانه کوچکی از صداقت شما در نطق باشگاه رادیو تلویزیون ملی ایران، متن این نامه که رونوشت آن در اختیار مطبوعات و رادیو تلویزیون قرار میگیرد بی کم و کاست منتشر گردد.
کانون نویسندگان ایران – تهران
فریدون آدمیت ـ عظیم خلیلی ـ اسلام کاظمیه ـ داریوش آشوری ـ محمد خلیلی ـ حشمتاللّه کامرانی ـ شمس آلاحمد ـ اسماعیل خویی ـ سیاوش کسرایی ـ نادر ابراهیمی ـ محمدتقی دامغانی – هوشنگ کشاورز صدر ـ مهدی اخوان ثالث ـ مجید دانش آراسته ـ محمد کلباسی ـ هوشنگ اسدی – سیمین دانشور – جعفر کوشآبادی – مهدی اسفندیار فرد ـ بهرام داوری ـ رؤیا کهربایی ـ محمود اعتمادزاده(بهآذین) ـ نجف دریابندری ـ هوشنگ گلشیری ـ علیاکبر اکبری ـ عبدالعلی دستغیب ـ قاسم لاربن ـ اصغر الهی ـ مصطفی رحیمی ـ اسداللّه مبشری ـ علی امینی ـ اکبر رادی ـ جواد مجابی ـ سیدعبداللّه انوار ـ احمد رضوانی ـ شاهرخ مسکوب ـ پرویز بابایی ـ محمدحسین روحانی ـ محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد) ـ محمدرضا باطنی ـ شیخ مصطفی رهنما ـ سیروس مشفقی ـ محمد برنا مقدم ـ ناصر زرافشان ـ رحمتاللّه مقدم مراغهای ـ محمدتقی برومند ـ محمد زهری ـ حسین ملک ـ مهدی بهار ـ کاظم سادات اشکوری ـ کیومرث منشیزاده ـ بهرام بیضایی ـ غلامحسین ساعدی ـ ناصر مؤذن ـ ناصر پاکدامن ـ محمدعلی سپانلو ـ باقر مؤمنی ـ عبدالعلی پرتو علوی ـ جلال سرفراز ـ محمدعلی مهمید ـ باقر پرهام ـ سعید سلطانپور ـ نعمت میرزازاده (آزرم) ـ حسن پستا ـ حسن صدر ـ جمال میرصادقی ـ محمد پیفون ـ منوچهر صفا ـ مسعود میناوی ـ ناصر تقوایی ـ طاهره صفارزاده ـ محسن مینو خرد ـ فریدون تنکابنی ـ جواد طالعی ـ هما ناطق ـ حسین جهانشاه ـ بهرام طبیبی ـ ناصر نظیفپور(ایرانی) ـ علیاصغر حاجسیدجوادی ـ محمدحسین عباسپور تمیجانی ـ جمشید نوایی ـ سروش حبیبی ـ احمد عبداللّهپور ـ اسماعیل نوری علا (پیام) ـ محمد حقوقی ـ محمود عنایت ـ منصور یاقوتی ـ خسرو حکیم رابط ـ کامران فانی ـ منوچهر هزارخانی ـ علیاصغر خبرهزاده ـ ابراهیم فخرایی ـ ابوالفضل خدابخش ـ ابوالفضل قاسمی ـ بهاءالدین خرمشاهی – محمد قاضی ـ احمد خلیلاللّه مقدم ـ علی کاتبی
اسناد بیشتر درباره کانون نویسندگان ایران را در اینجا بخوانید