آغاز پادشاهی فهد در ۲۳ خرداد ۱۳۶۱ با مرگ خالد بن عبدالعزیز، نقطه رسمیت یافتن تغییر سیاست عربستان سعودی در مواجهه با اسرائیل بود. هرچند خالد بن عبدالعزیز چندان دلبستگی به سیاست نداشت و تنها فعالیت سیاسی شاخص او پیش از رسیدن به پادشاهی، شرکت در کنفرانس سنت جیمز لندن دربارهٔ فلسطین در سال ۱۳۲۷ بود و پس از آن از سیاست دوری گزید. اما پس از ترور فیصل در سال ۱۳۵۴ شمسی، او به پادشاهی رسید و البته بلافاصله اعلام کرد که همان سیاستهای پیشین را دنبال خواهد کرد.
همه کاره حکومت
با این حال، همچنان تمایلی به درگیری در امور سیاسی نشان نداد و اختیارات اجرایی و تصمیمگیری را به برادر و ولیعهدش، فهد بن عبدالعزیز، سپرد که با او همنظر نبود.
به عنوان مثال وقتی انور سادات، رئیسجمهور مصر، در مذاکرات کمپ دیوید شرکت کرد و پیمان صلح با اسرائیل را امضا کرد، خالد بر قطع روابط با مصر اصرار داشت، اما فهد، هرچند قطعنامهٔ کنفرانس عراق را مبنی بر تحریم سادات امضا کرده بود، اما از انتشار رسمی آن در عربستان جلوگیری کرد.
سیاست پادشاه پیشین که او وعده ادامه راهش را داده بود، در جنگ یوم کیپور در اکتبر ۱۹۷۳ جایگاه محبوبی برای عربستان در جهان اسلام ایجاد کرده بود.
حمله به اسرائیل
این جنگ با حمله غافلگیرانه عربها در تعطیلات یهودیان (ایامی مشابه عملیات ۷ اکتبر اخیر) آغاز شد و ۱۹ روز طول کشید. هدف اصلی، بازپسگیری مناطق اشغالی در جنگ ۱۹۶۷ شامل صحرای سینا و بلندیهای جولان بود. این نبرد با غافلگیری اولیه اسرائیل در حال پیروزی بود کهبا عملیات نیکل گرس آمریکا، راهاندازی یک کریدور هوایی انتقال جنگافزار و پشتیبانی گسترده موجب تغییر موازنه شد. تأثیرات سیاسی و نظامی آن سالها ادامه یافت و تحریم نفتی اعراب که عربستان سعودی به رهبری فیصل بن عبدالعزیز آن را رهبری میکرد، زخمی کاری بر اقتصاد صهیونیستها گذاشته بود. هرچند با خیانت محمدرضا پهلوی و رساندن نفت به سرزمینهای اشغالی تا حدی اثر آن کاسته شد، اما همچنان پیشبرنده بود.
البته همان زمان که فیصل از قطع صادرات نفت به عنوان سلاحی علیه اسرائیل سخن میگفت، چندین توافقنامه با آمریکاییها امضا کرد که به موجب آنها آمریکا تضمین میداد خریدار ثابت نفت عربستان و تامینکننده نیازهای مصرفی آنها با تولیدات و محصولات خود باشد. این ادامه مسیر گذشته خاندان سعودی بود؛ شرکت سعودی آرامکو ۱۳۱۲ با انعقاد قراردادی انحصاری با شرکت استاندارد اویل کالیفرنیا و واگذاری امتیاز اکتشاف نفت در عربستان تأسیس شده بود.
روابط با آمریکا
در این مقطع نیز ملک فیصل ضمن مشارکت در این نبرد، روابط عالی با آمریکا داشت. کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده، در خاطرات خود میگوید که وقتی در سال ۱۹۷۳ با ملک فیصل در جده ملاقات کرد، در تلاش برای منصرف کردن او از توقف ارسال نفت، گفتگو را با شوخی آغاز کرد: هواپیمای من در فرودگاه متوقف شده است زیرا سوختش تمام شده است. شاه لبخند نزد، بلکه سرش را به سمت من بلند کرد و گفت: من پیرمردی هستم و آرزویم این است که قبل از مرگم دو رکعت نماز در مسجد الاقصی بخوانم، آیا در تحقق این آرزو به من کمک می کنی؟
برای آزادی قدس
او در آخرین سخنرانی خود در حالی که صدایش از گریه میلرزید، گفت: «برادران مسلمان؛ قدس شریف فریاد می زند و از شما یاری می طلبد تا آن را از محنتی که در آن گرفتار آمده، نجات دهید. منتظر چه هستیم؟ تاکی منتظر مینشینیم؟ در حالیکه مقدسات ما و حریم ما به زشت ترین شکل ممکن مورد بیحرمتی و بیاحترامی قرار میگیرد. از چه میترسیم؟ آیا از مرگ هراس داریم؟ آیا مرگی برتر و شریف تر از مرگ در راه جهاد و برای خدا وجود دارد؟ … اگر صدایم می لرزد عذرخواهی میکنم؛ وقتی به یاد حرم شریف (مسجد الاقصی) و هتک حرمت مقدساتمان (در فلسطین) می افتم خالصانه از خداوند میخواهم اگر جهاد برای آزادی این مقدسات را نصیبم نمیکند، مرا برای لحظهای زنده باقی نگذارد.»
خلاف مسیر برادر
این آخرین سخنرانی فیصل بود، اما برادرش فهد، در فاصله زمانی چند ساله، وقتی با افزایش بیماریهای خالد عملا در مقام ولیعهد حاکم عربستان بود، به مسیر معکوس علاقه نشان داد. طرح ۸ مادهای فهد که ۷ اوت ۱۹۸۱ (۱۶ مرداد ۱۳۶۰) ارائه شد، بازخوردهای رسانهای بسیار داشت. حتی از آن به عنوان کمپ دیوید۲ یاد شد و روزنامه جمهوری اسلامی ۹ مهر ۱۳۶۰ خبر داد که عرفات در سفرش به عربستان به طور خصوصی گفته است که سازمانش با طرح فهد موافق است. بحث درباره این طرح به مرور شدت یافت، امام خمینی در ۲۵ آبان ۱۳۶۰ فرمودند: «این جوانهای دانشگاهی، این نویسندهها، این گویندهها، این علما، این ارتشیها؛ همه اینها با این طرح خبیث که اسارت ملت عرب را و اسارت اسلام را ثبت میکند – به خیال خودشان – و به دست اسرائیل میدهد، مخالفت کنند. هرکس مخالفت نکند، خائن به اسلام است.»
به دنبال این فراخوان امام بلافاصله در نماز جمعههای آن هفته در سراسر کشور مردم به مخالفت با طرح فهد پرداختند. این اعتراضات ادامه داشت، به عنوان نمونه راهپیمایی اعتراضی دانشجویان ایران مقابل لانه جاسوسی و محکوم کردن «طرح فهد» در چهارشنبه چهارم آذر ۱۳۶۰ برگزار شد. تداوم مخالفتهای جهان اسلام و احتمالا نگرانی خالد از پیامد طرح فهد، از سرعت اجرای آن کاست.
طرح فهد
تنها سه ماه بعد از مرگ خالد در خرداد ۱۳۶۱ در طائف و رسمیت یافتن پادشاهی فهد، در حالی که دیگر شاه در ایران بر سر قدرت نبود که تیغ آنها را کند نماید و انقلاب ایران حمایتی تمام قد از فلسطین داشت؛ در شهریور ۱۳۶۱ «طرح فهد» به صورت رسمی به اجلاس سران عرب در فاس مراکش ارائه شد، طرحی که شناسایی اسرائیل توسط کشورهای عربی را خواهان بود و بدین شکل تصویر جدیدی از سیاست عربستان درباره فلسطین رسمیت یافت. فهد بزرگترین پسر مادرش، حصه سدیری و مادرش، محبوبترین همسر پدر بود که پسرانشان به سدیریان یا هفت سدیری مشهورند. سدیریان به دلیل این تغییر سیاست، مورد اقبال بیشتری از سوی غرب قرار گرفتند.
پیشنهاد ملک فهد در طول حکومت طولانی و ۲۳ ساله او، با همه همراهیها از طرف صهیونیستها پذیرفته نشد و امروز بعد از گذشت بیش از چهار دهه، اثبات شده است حق با امام بود.
این طرح و طرحهای مشابه نشان داد چنین عقبنشینیهایی از سوی حاکمان کشورهای مسلمان، نه تنها منجر به ایجاد صلح نشد، بلکه هر بار میزان توحش اسرائیل را افزایش داده است. یکی از پیامدهای این ابراز ضعف، حمله اسرائیل به جنوب لبنان و اردوگاههای فلسطینیان چند روز پیش از آغاز رسمی پادشاهی ملک فهد در خردادماه ۱۳۶۱ بود.