محمود ذکاوت- بوشهر فقط یک شهر ساحلی در جنوب ایران نیست. این خطه یکی از دروازههای ایران است. از دیرزمان بندرهای جنوبی ایران خاصه در بوشهر حلقه ارتباطی ایرانیان با جهان بودند. در این میان آنچه بوشهر را از دیگر دریچههای ارتباطی ایران مثل تبریز متمایز میکرد، وجه اجتماعی آن بود. به این معنا در جنوب و بوشهر به علت ساختار اجتماعی آن خطه، همه مردم تا کرانهها در امر ارتباطی آن خطه دخیل بودند. اساساً از همین زاویه نیز تجدد و مقاومت در بوشهر متفاوت و متمایز از دیگر نقاط ایران است. در جنوب مظاهر تمدنی جدید همچون کالایی لوکس تنها در اختیار طبقهای خاص نبود، صنعت کشتیرانی و کار در آن میتوانست جاشویی را به چیزی از اشیاء و مظاهر تمدن جدید برساند که در برخی نقاط ایران داشتن آن مایۀ تفاخر ثروتمندان و حکام بلاد بود. در حوزۀ مقاومت هم میتوان چنین نسبتی را در بوشهر و دلیران آن دید. به این معنا که مقاومت علیه استعمار در این خطه در مردمیترین شکل آن به ظهور و بروز رسید. در جنگ جهانی اول گسترهٔ جغرافیای ایران عرصه مقاومت در برابر نیروهای بیگانه بود اما تنگستانیها آوازه و تأثیر مضاعفی داشتند.[۱] مقاومت در بوشهر، تنگک و تنگستان به مقاومت در ایران بلکه منطقه سر و شکل داد. حاجعلی تنگکی، رئیسعلی دلواری، شیخ حسین چاهکوتاهی اگرچه در مقیاس محلی انسانهای نامآوری بودند، آنها توانستند هویت ملی یک سرزمین بلکه مقاومت در یک منطقه را معنا کنند. این میراث در جنگ جهانی اول به ظهور رسید. جنگی که بیاغراق همهٔ مناسبات سیاسی جهان در قرن کوتاه بیستم را رقم زد. مقاومت در ایران در هنگامهٔ جنگ جهانی اول از سوی مردم بوشهر ظرفیتی فرهنگی برای کل تاریخ معاصر ایران و منطقه ایجاد کرد.
بوشهر و جنگ جهانی اول
از اواسط قرن ۱۹ تأسیس حکمرانی بنادر و جزایر خلیج فارس با مرکزیت بوشهر و به قدرت رسیدن مدحتپاشا در عراق که از جمله اقدامات او توسعه و تقویت دریانوردی و بازرگانی بصره بود، جانی دوباره به خلیج فارس به مثابه کانون تحولات سیاسی اقتصادی منطقه داد. مدحتپاشا تحت تأثیر گرایش عثمانیها به آلمان قرار داشت. تا اوایل قرن بیستم، نفوذ سیاسی و اقتصادی آلمان از طریق عثمانی و بندر بصره در خلیج فارس گسترش یافت، آنچنان که آلمانیها درصدد احداث راه آهن برلین – بغداد و ادامه آن به بصره و کویت برآمدند.[۲] همچنان که بصره در اواخر قرن نوزدهم توسعه یافت، بوشهر نیز ترقیات اقتصادی و فرهنگی قابل ملاحظهای کرد. بوشهر در حقیقت دروازهٔ جنوبی ایران بود و انگلستان در شرایط سیاسی حاد با فشار آوردن بر آن، دولت قاجاریه را به تمکین در برابر خواستههای خود وادار میکرد.
اهمیت اقتصادی و سیاسی خلیج فارس نظر دیگر دولتهای بزرگ را نیز به خود جلب کرد. روسها، آلمانیها، فرانسویها و ترکهای عثمانی تا سال ۱۹۰۱ دفاتر کنسولی خود را در بوشهر افتتاح کردند و بوشهر اهمیتی بینالمللی یافت و کشتیهای آلمانی، روسی و فرانسوی رفت و آمد خود را به بوشهر آغاز نمودند.[۳] خرید چند کشتی از آلمان توسط ایران از جمله کشتی مظفری و پرسپولیس و سرانجام شروع فعالیتهای کمپانی ونکهاوس آلمانی (۱۸۹۶م) و توسعه سریع فعالیت آن در سواحل ایرانی خلیج فارس، انگلیسیها را سخت به تنگنا انداخت.[۴]
بنابراین همهٔ قدرتها و به طور خاص آلمانیها از مدتها قبل از جنگ جهانی اول به بوشهر به مثابه یک فرصت اقتصادی مینگریستند. مراودات و ارتباطات ایرانیان و آلمانها نیز از مدتها قبل از جنگ آغاز شده بود و در حال رشد و رونق بود. این موضوع از آن روی مهم است که بعدا و در جنگ جهانی اول حضور برخی از چهرههای آلمانی به مثابه نقض بیطرفی ایرانیان نبود. بلکه حضور آنها طبیعی و کاملا در راستای ارتباطات و مراودات شکلگرفته موجه بود. با این همه هیچگاه سطح حضور دولتهای اروپایی به اندازه حضور انگلیسیها در جنوب ایران نرسید.
در ۱۴نوامبر۱۹۱۴ میلادی برابر با ۱۲ذیحجه۱۳۳۲قمری، توپهای جنگ جهانی اروپاییان که به صدا درآمد، کمتر کسی فکر میکرد فرازهای مهم این داستان در قاره آسیا و منطقه غرب آن، تعین تکلیف شود. ایران اعلان بیطرفی کرد، اما انگلیس ماجرا را رها نمیکرد. سه ماه بعد در اواخر ژانویه ۱۹۱۵م. /ربیع الاول ۱۳۳۳ق، با آمدن واسموس به منطقه برای حفظ و حراست از منافع آلمان، برنامهریزی انگلیس برای دستگیری او که نقض آشکار بیطرفی ایران بود، به اجرا درآمد. در ۸ مارس ۱۹۱۵میلادی/۲۱ربیع الثانی۱۳۳۳ق. در حالی که چهار ماه از جنگ گذشته بود، لیستمان کنسول و وکیل تجارتخانهٔ آلمان در بوشهر دستگیر شد و بار دیگر بدین ترتیب بیطرفی ایران در جنگ توسط انگلیسی ها مجددا نقض شد.[۵]
البته ماجرا فقط محدود به این کنشها نبود. اعمال قدرت نیروهای انگلیس در صفحات جنوب بارها و بارها صورت گرفت و عملا ایران را مجبور به واکنش در قبال تعرضات آنها کرد. دولت اما به شدت ضعیف بود و در چنین لحظهای کانون مقاومت از خردترین هستهٔ مردمی ایرانیان برخاست.
حاج علی تنگکی
وقتی صحبت از قیام علیه انگلیس در صفحات جنوبی ایران میشود، همواره نام رئیسعلی دلواری و شیخ حسینخان چاهکوتاهی و زایرخضرخان اهرمی و نیروهایشان میدرخشد. با وجود اهمیت تلاشهای آنها باید به دیگر نیروی مقاومت در این لحظه هم اشاره کرد: حاج علی تنگکی. او از افراد سرشناس منطقه و از بستگان رئیس علی دلواری و خالو حسین بردخونی بود. وی در میان مردم از چنان محبوبیتی برخوردار بود که او را به عنوان کدخدای تنگک و گاه ریشهر میشناختند. حاج علی تنگکی سابق براین کلانتر مضافات بوشهر بوده و از موقرالدوله حاکم بوشهر تمکین نمیکرد. به طوری که موقرالدوله او را عزل و زندانی کرد، اما بواسطه فشارهایی که بر او وارد آمد، مجبور شد حاج علی را آزاد سازد.[۶] تاثیر او در جامعه به صورتی بود که سالی یک هزار تومان زکات به فقرا میداد و یک هزار تومان جنس به کربلا میفرستاد.[۷]
با شروع جنگ جهانی اول، حاج علی تنگکی که از مخالفان سرسخت حضور بیگانه در جنوب ایران و بوشهر بود، به کمک مجاهدین تنگستانی و رئیسعلی شتافت. زد و خورد بین حاج علی تنگکی کدخدای ریشهر با نیروهای نظامی انگلیس در تاریخ ۲۱جمادی الثانی/ ۶مه۱۹۱۵م. رخ داد. اساساً او یکی از کسانی بود که محور مقاومت علیه انگیس را ایجاد کرد. دخالتهای آشکار انگلیس، مجاهدان را به حرکت درآورد و منجر به آن شد که هشت ماه پس از جنگ جهانی اول، درگیری در تنگک، همراه با دستگیری حاج علی و همراهانش رخ داد که پس از یک ماه اسارت در بوشهر به هند تبعید شدند. پس از دستگیری و تبعید حاج علی، نیروهای مبارز مردمی دست به حملات تلافی جویانهٔ شدیدی علیه قوای بیگانه در بوشهر، خاصه در منطقه تنگک زدند.[۸] تنگک از موقعیت استراتژیکی در بوشهر برخوردار بود و تسلط بر آن به معنای تحت نفوذ قرار دادن خطه بوشهر بود.
موقر الدوله
داستان تنگستان و قیام مردم بوشهر را بدون اشاره به مسئله حاکم بوشهر نمیتوان درک کرد. علیمحمدخان موقرالدوله، از چهرههای مرتبط با فرقه بهائیت است. او از «افنان» یعنی خویشاوندان مادری علیمحمد باب محسوب میشد.[۹] وی در سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۵ میلادی، همزمان با سلطه بریتانیا در حکومت قاجار و پس از خلع محمدعلی شاه، این سمت را عهدهدار بود. موقرالدوله پیش از این نیز در منطقه فارس و بوشهر نفوذ قابل توجهی داشت.[۱۰] سرنوشت موقرالدوله نیز همواره برای نیروهای همدل با استعمار درس است. اینکه با وجود آنکه او همهٔ همکاری خود را با نیروهای اشغالگر صورت داد، بندر تحت حکمرانی او اشغال شد. انگلیسیها در اشغال بوشهر وقاحت را تا آنجا رساندند که پرچم ایران را پایین و پرچم دولت خود را برافراشتند. در همان لحظه هم موقرالدوله را از حکومت بوشهر عزل کرده[۱۱] امور این خطه را بر عهده گرفتند و با این کار عملا استقلال ایران را خدشهدار کردند.
موقرالدوله حاکم بنادر در تلگرافی به وزارت داخله در ۲۴جمادی الثانی ۱۳۳۳ه.ق./ ۹مه۱۹۱۵م. حاج علی تنگکی را با نام «زایرعلی» و «سرحلقه اشرار» معرفی میکند. برنامهٔ او برای تحت کنترل در آوردن حاج علی از سوی نیروهای ژاندارمری رد میشود. بهانهٔ کامل برای استمداد از نیروهای انگلیس جهت دستگیری حاج علی صورت میگیرد. پس از این ماجرا بود که طی زد و خوردی، حاج علی دستگیر و روانه زندانی در هند شد. ماجرای لشکرکشی انگلیسیها علیه کدخدای ریشهر با کمک و همیاری موقرالدوله، در تهران انعکاس گستردهای یافت. مطبوعات آن زمان قشونکشی انگلیس علیه یک نیروی مردمی مدافع کشور را نقض بیطرفی و دخالت آشکار در امور ایران تلقی نموده، به شدت نسبت به انجام این حادثه اعتراض کردند.
برآیند
اگرچه تنگک روستایی کوچک در مجاورت بوشهر و متصل به تنگستان بود، اما عزم و اراده مردم آن در برابر بیگانگان، آغازگر رشته وقایعی شد که به سرعت یک واقعهٔ محلی را مبدل به پدیدهای ملی کرد. سمتگیری این واقعهٔ محلی اعتراض به نقض بیطرفی ایران یعنی سیاست رسمی دولت مرکزی در قبال جنگ جهانی اول بود، اگرچه در پاسخ به این نقض بیطرفی و زیرپا گذاشتن حاکمیت ملی، لازم بود دولت مرکزی اقدامات عملی نظیر دفاع نظامی را انجام دهد، اما در غیاب چنین نیرویی، این نیروهای محلی صفحات جنوب کشور بودند که با تحمل مصائب بسیار از مرزهای ایران دفاع کردند. سرآغاز این رویدادها حول شخصیتهایی چون حاج علی تنگکی بود که پس از اسارت و تبعید او، رئیس علی دلواری در منطقه
کوچک و دوردست جنوب ایران آن را تداوم بخشید. خاستگاه اجتماعی این دسته از مدافعان مرزها زمینهساز شکلگیری یک دوره مقاومتهای مردمی در فارس و بخصوص سواحل شمالی خلیج فارس شد که در نهایت به حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور انجامید که نمونهای از پیوستگی تاریخ محلی و تاریخ ملی
ایران در پیوند با تحولات جهانی به شمار میآید. در اینجا به عنوان یک مورد تحقیقی، شخصیت اجتماعی کمتر شناخته شدهای به نام حاج علی تنگکی، آغازگر سلسله حوادثی در یک محدوده محلی شد که سرانجام در ابعاد ملی امکان بروز و گسترش پیدا کرد.
ماجرای حاج علی و حتی در ادامه، رئیس علی دلواری حتی در زمانهٔ خود، اگرچه در منطقهای محدود صورت گرفت، اما تأثیرگذاری آن به شدت کلان بود؛ هم در زمان واقعه و هم در ادامهٔ تاریخ و فرهنگ مقاومت ایران در برابر استعمار. در اوت سال ۱۹۱۵، مقارن با ماه رمضان ۱۳۳۳، نیروهای انگلیسی اقدام به اشغال بوشهر کردند. در مقابل، رئیس علی دلواری و یارانش با رشادت تمام به مقابله با نیروهای اشغالگر پرداختند.
[۱] خیراندیش، عبدالرسول؛ ذاکری سکینه(۱۳۹۴). وقایع تنگک و تنگستان ساحلی در نخستین ماههای جنگ جهانی اول؛ نقض بی طرفی ایران و شکل گیری مقاومت های مردمی. تهران: پژوهشنامه تاریخ های محلی ایران، بهار و تابستان ۱۳۹۴- شماره ۶.
[۲] ذوقی، ایرج(۱۳۶۸). ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم. تهران: انتشارات پاژنگ، ص ۱۲.
[۳] سدیدالسلطنه، محمدعلی کبابی(۱۳۶۳). بندرعباس و خلیجفارس. تهران: دنیای کتاب، ص ۶۲۷.
[۴] گرکه، اولریخ(۱۳۷۷)، پیش به سوی شرق. تهران: چاپ رامین، ص ۳۵.
[۵] یک ماه پس از آن قوای نظامی انگلیس مستقر در بوشهر او را به بصره و سپس هند فرستادند.
[۶] خیراندیش، عبدالرسول(۱۳۷۰). اسناد سیاسی میرزاعلی محمدخان موقرالدوله حکمران بنادر. تهران: فصلنامه مطالعات تاریخی علمی پژوهشی، شماره سوم و چهارم. سال سوم. پائیز و زمستان، ص۳۳۳.
[۷] خیراندیش و ذاکری، وقایع تنگک و تنگستان ساحلی در نخستین ماههای جنگ جهانی اول؛ نقض بی طرفی ایران و شکل گیری مقاومت های مردمی، ص۱۹۹.
[۸] رئیسعلی دلواری که درگیری قهرآمیز نظامی و اسارت حاج علی تنگکی توسط نیروهای بیگانه را در منطقه برنتابیده بود، قصد تلافی و اخراج آنها را از بوشهر داشت که پس از حملههای مکرر به آنان در ماه سپتامبر سال ۱۹۱۵م. /ذیقعده ۱۳۳۳ق.، به صورت غافلگیرانه به شهادت رسید. شهادت او در منطقه منجر به حملات تلافی جویانه جدیدی توسط مجاهدین شد.
[۹] حقیقتجو، علی(۱۳۸۸)، پیوند عمیق و همه جانبه بهائیت با رژیم پهلوی، تهران: مجله تاریخ معاصر ایران، تابستان ۱۳۸۸، شماره ۵۰، ص ۳۲۹.
[۱۰] وی بعدا در کودتای سوم اسفند ایفای نقش کرد و پس از انجام آن نیز در کابینه برآمده از کودتا (به ریاست ضیاءالدین طباطبایی) عضویت یافت. در دوره جنگ جهانی اول، وی با شیخ حسینخان چاهکوتاهی از عناصر مبارز کـشورمان در جـنگ جهانی اول در گیر شد.
[۱۱] موقرالدوله سرنوشت بدتری هم داشت. اینکه او را به بمبئی فرستادند تا ایام بازنشستگی را طی کند. ماهیانه هم مبلغی را به او میدادند. خدمت به انگلیس نباید خشک و خالی باشد.