در حالی که رضاشاه از ابتدای جنگ جهانی دوم هر نوع همکاری را با قوای متفقین انجام داده بود و آنچنان که از متن زیر مشخص است، نه تنها ابراز دشمنی علیه انگلستان نداشت، بلکه به گرمی از رزمناو آن نیز استقبال کرده بود؛ اما در مقطعی که به دلیل رسیدن هیتلر به شوروی، منافع متفقین در خطر بود، نه تنها این خدمات نادیده گرفته شد، بلکه قوای انگلیس در اقدامی ناجوانمردانه نیروهای استقبال کننده را به قتل رساندند.
متن زیر گزارش روزنامه اطلاعات در روزهای ۵ و ۶ شهریورماه ۱۳۵۶ است که عیناً تقدیم میشود:
روز دوم شهریور، در حدود ساعت شش بعدازظهر، یک رزمناو انگلیسی به فرماندهی آدمیرال[=دریاسالار] «رتورتنوت» با کسب اجازه از فرماندهان نیروی دریایی دولت شاهنشاهی، از آبهای خلیج فارس گذشت و وارد آبادان شد. این رزمناو انگلیسی درست در مقابل [رزم]ناو پلنگ که مأمور دفاع و حفاظت از پالایشگاه نفت بود، در دریا پهلو گرفت. ظاهراً علت ورود کشتی مذکور به آبهای آبادان تهیه سوخت و آذوقه جهت کارکنان و ملوانان خود بود که مقامات نیروی دریایی ایران در نهایت حسننیت آن را پذیرفته بودند. مطابق قوانین و مقررات بینالمللی هرگاه یک کشتی خارجی با کسب اجازه از مقامات دولت دیگر وارد آبهای کشور دیگری شود، میبایست یک سلسله تشریفات بین فرمانده کشتی و فرمانده نیروی دریایی دولتی که کشتی در آبهای آن دولت پهلو گرفته انجام گیرد. از جمله این تشریفات دید و بازدید رسمی است که باید بین فرمانده ناو خارجی که وارد شده و فرمانده ایرانی که در بندر است به عمل آید.
فرماندهی ناو پلنگ به عهده ناخدا میلانیان بود. میلانیان به انتظار ورود فرمانده کشتی انگلیسی کلیه وسائل پذیرایی را در کشتی خود آماده ساخت. اما به جای ملاقات، یک پیغام از آدمیرال انگلیسی برای او آورده شد که وی به علت خستگی و دیری وقت از ملاقات فرمانده ناو پلنگ معذور است، و این وظیفه را بامداد فردا، یعنی روز سوم شهریور انجام خواهد داد. میلانیان این موضوع را در دفتر دستورات فرمانده ناو پلنگ نوشت و به افسران و نگهبانان ناو دستور داد تا در ساعت هشت و نیم صبح سوم شهریور برای پذیرایی فرمانده رزمناو انگلیسی آماده باشند. اما این بازدید هرگز صورت نگرفت، زیرا میهمانان انگلیسی ناخدای ایرانی، در ساعت چهار صبح سوم شهریور با چندین آتشبار قوی از مسافت هفتاد متری به ناو ایرانی پلنگ حملهور شدند و در ظرف مدتی کمتر از چند دقیقه، ناو و ملوانان آن را طعمه گلولههای آتشزای خود کردند.
اثر شلیک آتشبارهای رزمناو انگلیسی در آن ساعت شب بهقدری شدید بود که شهر آبادان به لرزه افتاد و مردم به خیال آن که زلزله روی داده هراسان و وحشتزده به خیابانها ریختند. رزمناو انگلیسی یک ناو پانزده هزار تنی بود، در حالیکه ناو پلنگ فقط نهصد تن[!] ظرفیت داشت، و با این حال دفاع مردانه پاسداران پلنگ حماسهای افتخارآمیز در تاریخ حیات نیروی دریایی ایران به وجود آورد. هنگامیکه آتشبارهای ناو انگلیسی حمله را آغاز کردند، ناخدا میلانیان در عرشه کشتی خوابیده بود. ناوبان یکم کهنمویی، فرمانده توپخانه ناو پلنگ در کنار توپهای خود استراحت میکرد. ناوبان یکم ریاضی نیز عهدهدار کشیک و در قسمت عقب ناو مشغول انجام وظیفه بود. پاسداران ناو سرِ پستهای خود حاضر بودند و ملوانان در روی عرشه کشتی، بیخبر از همه جا، خوابیده بودند.
ناو انگلیسی حمله را با توپهای کالیبر بزرگ، خمپارهانداز و مسلسلهای دستی شروع کرد. در یک لحظه آتشی از گلوله سراسر ناو پلنگ را پوشاند، بهطوری که تمام ناویانی که خواب بودند، آناً کشته شدند. ناوبان یکم ریاضی که مشغول کشیک بود چنان هدف خمپارهها واقع شد که حتی اثری کوچک از اعضای بدن او باقی نماند؛ او به کلی متلاشی شد. ناوبان یکم کهنمویی، اول یک دست خود را از دست داد، با این حال تصمیم گرفت که با دست دیگرش توپها را روشن کند. وقتی خود را به نزدیکی توپ بزرگ پلنگ رساند، ناگهان یک خمپاره بر مغزش فرود آمده و او را تکه تکه کرد. سرنوشت ناخدا سوم میلانیان نیز مانند رفقایش، به مرگ پایان یافت. او، دو افسر و نود ملوان، قربانیان اولین حمله قوای مهاجم به مرزهای بیدفاع کشور ما بودند.