روز ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ آیتالله شهابالدین اشراقی داماد امام خمینی در ۵۶ سالگی دار فانی را وداع گفت. وی از اول مرداد همان سال حین انجام مأموریت دچار سکته مغزی شد و تا زمان مرگ، در بیمارستان قلب تهران بستری بود.[۱]
اشراقی در ۷ بهمن ۱۳۰۴ خورشیدی در قم متولد شد.[۲] در پایان تحصیلات متوسطه که با سقوط رضاخان، و آزادیهای مختلف ناشی از آن همراه بود، وارد حوزه علمیه قم شد و در جلسات درس علمایی چون حضرات آیات جعفر صبوری قمی، سید محمدحسین طباطبایی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، سیدحسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد و سیدکاظم شریعتمداری حضور یافت.[۳] او همچنین ۱۲ سال از محضر امام خمینی بهره برد[۴] و موفق شد در آغاز سال ۱۳۳۱، با دختر ایشان سیده صدیقه مصطفوی ازدواج کند.[۵]
اشراقی در سالهای آغازین دهه ۱۳۴۰ به نهضت امام خمینی پیوست و در ۱۳۴۳ وکیل تامالاختیار امام در ایران شد.[۶] او سه سال تبعید توسط ساواک (۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸) را نیز در پرونده فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب خود دارد.
مسئولیتهای بعد از انقلاب
اشراقی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها به نمایندگی از امام خمینی، مسئول بررسی مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی شد که از جمله آنها رسیدگی به اوضاع شرکت نفت و بررسی شکایات کارمندان از فعالیتهای حسن نزیه، مدیرعامل شرکت در دوره حاکمیت دولت موقت،[۷] سفر به مهاباد در پوشش هیئت حسننیت کردستان،[۸] جلوگیری از تشنجآفرینی حزب جمهوری خلق مسلمان در مأموریت به تبریز[۹] و شرکت در جلسه شورایعالی دفاع در خرداد ۱۳۶۰ برای ایجاد تحرّک بیشتر در جبهههای جنگ[۱۰] بود. علاوه بر این او در پیگیری وضعیت خانوادهها و بازماندگان کودتای نوژه، نمایندگی امام خمینی را برعهده داشت.[۱۱]
برای رفع اختلافها
یکی از فرازهای مهم زندگی شهابالدین اشراقی، نقش وی در عهدهداری مسئولیت نمایندگی بنیصدر در «هیئت حل اختلاف مسئولین کشور» بود؛ هیئتی که از سوی امام خمینی تعیین شده بود.
بنیصدر بعد از انتخاب خود به عنوان اولین رئیس جمهور اسلامی ایران بهتدریج در برابر نهادها و ارگانهای انقلابی کشور موضع گرفت، به گروههای مخالف انقلاب نزدیک شد و به طرد و نفی چهرهها و گروههای اسلامی و دلسوز نظام پرداخت. همچنین او در جلسات مجلس خبرگان قانون اساسی به مخالفت با اصل ولایت فقیه پرداخت[۱۲] و در برابر تسخیر لانه جاسوسی و گروگانگیری جاسوسان آمریکایی نیز موضعگیری کرد.[۱۳]
در خلال سال ۱۳۵۹ و بهار ۱۳۶۰ روزنامه «انقلاب اسلامی» وابسته به بنیصدر و همچنین دفتر وی با نام «دفتر هماهنگیهای مردم با رئیس جمهور» به مرکزی برای هدایت فعالیت گروههای مخالف انقلاب تبدیل شده بود. پیوند و هماهنگی تبلیغاتی و سیاسی بنیصدر با سازمان مجاهدین خلق[۱۴] یکی از دستاوردهای این فعالیتها بود. علاوه بر این یک نیروی شبهنظامی با عنوان «گارد بنیصدر» نقش مستقیمی در سرکوب نیروهای حزباللهی داشت.[۱۵]
با شروع جنگ تحمیلی نیز، بنیصدر در مقام فرماندهی کل قوا، نیروهای سپاه و بسیج مردمی را مورد بیمهری قرار داد[۱۶] و موجب زیانهای جبرانناپذیری در نتایج جنگ طی ماههای اولیه آن شد.
این رفتارها سبب تعمیق اختلاف دیدگاه طیف «بنیصدر و ملیگرایان و مخالفین انقلاب» با اکثریت چهرهها، نهادها و جریانهای دلسوز نظام گردید و این پدیده به ویژه بعد از شروع جنگ در ۱۳۵۹ برای جامعه بسیار خطرناک و مشکلآفرین شده بود.
ابتکار امام و نقش اشراقی
در ۲۵ اسفند ۱۳۵۹ جلسهای مشترک با حضور امام خمینی، و آقایان: بهشتی، خامنهای، رفسنجانی، موسوی اردبیلی، رجایی، بنیصدر، سیداحمد خمینی و مهدی بازرگان تشکیل شد.[۱۷] در این جلسه پس از بحثهای مختلف، به فرمان امامخمینی کمیته سهنفرهای برای حل اختلافات شکل گرفت. در این کمیته محمدرضا مهدوی کنی (به نمایندگی از امامخمینی)، محمد یزدی (به نمایندگی از حزب جمهوری اسلامی) و شهابالدین اشراقی (به نمایندگی از بنیصدر) تعیین شدند. این کمیته موظف بود اختلافات موجود را بررسی و عوامل اختلافانگیز را معرفی کند.[۱۸]
معرفی اشراقی به عنوان نماینده بنیصدر، انتخاب خود ایشان نبود. بلکه بنیصدر او را انتخاب کرد.[۱۹] در آن زمان گفته شد که اشراقی نمایندگی بنیصدر را با اصرار سیداحمد خمینی و پس از کسب اجازه از امامخمینی پذیرفته بود.[۲۰] اما رفتار برخی افراد به دلیل عدم اطلاع از انگیزه نمایندگی ایشان، فشارهای روانی زیادی به وی وارد کرد.[۲۱]
اشراقی در این هیئت، پس از بررسی و آگاهی از عملکردها و اغراض سیاسی بنیصدر، گزارشهای مستندی به هیئت سهنفره ارائه کرد. پیرو این گزارشها، روز ۱۰ خرداد ۱۳۶۰ سخنگوی هیأت در مصاحبهای با خبرگزاری جمهوری اسلامی اعلام کرد: «موارد متعددی از سخنرانیها و مصاحبههای مطبوعاتی آقای بنیصدر، منطقی و اصولی نبوده و تخلف از بیانیه ده مادهای امام خمینی(ره) و تخلف از قانون اساسی بوده است». وی گفت: «روزنامههای انقلاباسلامی و میزان نیز موارد متعددی از تخلفات را دارند و از نظر هیئت حل اختلاف، رسماً متخلفند.» سخنگوی هیأت سه نفره حل اختلاف افزود: «هیئت به مرحلهای رسیده که باید متخلفان را به مردم معرفی کند و ما تمامی مدارک به دست آمده از موارد تخلفات را به دادستانی انقلاب اسلامی تحویل خواهیم داد.»[۲۲]
اشراقی روز ۱۵ خرداد ۱۳۶۰ طی نامهای به صورت مستند به تخلفات بنیصدر و روزنامه «انقلاب اسلامی» اشاره کرد. وی در این نامه بنیصدر را متهم به دامن زدن به مناقشات، بی توجهی به موقعیت حساس کشور، بی اعتنایی به مصوبات مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، بیتوجهی به قانون اساسی و عدم کنترل تخلفات روزنامه «انقلاب اسلامی» کرد. وی همچنین به طور ضمنی روزنامه مذکور را متهم کرد که «اذهان را مشوش، دلها را نگران، و غبار غم بر قلوب دردمند و شهید داده ملت ایران نشانده است.»[۲۳]
دو روز پس از توضیحات اشراقی، در ۱۷ خرداد ۱۳۶۰ روزنامههای میزان، انقلاب اسلامی، جبهه ملی، آرمان ملت و چند نشریه دیگر به جرم نشر مقالات تشنجزا و مخل مبانی اسلامی و حقوق عمومی جامعه، به حکم دادستان انقلاب اسلامی مرکز، توقیف شدند. روزنامه میزان پیش از این یکبار توقیف موقت را در سوابق خود داشت. در متن اطلاعیه دادستان انقلاب اسلامی مرکز آمده بود: «این روزنامهها در زمان جنگ با ایجاد جو مسموم و اختلافانگیز موجب اعتراض و شکایت اقشار مختلف مردم شدند و هیئت سه نفره حل اختلاف نیز تخلف آنها را محرز دانسته است.»[۲۴]
خشم امام خمینی
رفتار بنیصدر و عوامل کارگزار وی، بیش از هر کس دل امام خمینی را به درد آورده بود. مرور یکی از سخنرانیهای امام که سه روز پس از نامه افشاگرانه اشراقی و در ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ صورت گرفت، بیانگر میزان خشم امام نسبت به رفتار بنیصدر بود:
« …. دیکتاتوری همان است که نه به مجلس سر فرود میآورد، نه به قوانین مجلس، نه به شورای نگهبان، نه به تأیید شورای نگهبان، نه به قوۀ قضائیه، نه به دادستانی، نه به شوراهای دادستانی و همین طور به همۀ ارگانها… این را باید همه بدانند که آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، آن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که بنشینم نصیحت کنم… اگر کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند و سخنرانی آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هر مقامی که باشد، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جای خودش مینشانم… با اشخاصی که بخواهند فساد ایجاد کنند، با اشخاصی که بخواهند تشنج ایجاد کنند، با اشخاصی که بخواهند صفآرایی کنند در مقابل دادستانی، در مقابل مجلس، در مقابل ارگانهای دیگر، من همان خواهم کرد که با محمدرضا کردم…».[۲۵]
متعاقب گزارشهایی که هیئت به امامخمینی ارائه کرد، ایشان در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ بنیصدر را از فرماندهی کل قوا برکنار کرد.[۲۶]
استعفای اشراقی ازنمایندگی بنیصدر
روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ نیز دفتر امام خمینی، متن استعفانامه آقای اشراقی ازنمایندگی بنیصدر را به شرح زیر در اختیار خبرگزاری پارس قرار داد:
«بسماللهالرحمنالرحیم – مردم شریف ایران، من با اجازه حضرت امام مدظلهالعالی نمایندگی آقای بنیصدر را برای هیئت حل اختلاف پذیرفتم، تا بلکه او را به راه قانون بیاورم، ولی متأسفانه نشد که نشد. بعضی از اطرافیان ایشان به قدری وابستهاند و خطرناک، که هیچ شکی نیست که هر چه میشود، درست در خط اجانب است. چقدر امام امت او را موعظه کردند که بر خلاف قانون نکن. دیدید که نگذاشتند گوش کند. من انشاءالله در یک مصاحبه تمام چیزهایی را که از نزدیک، شاهد آن بودهام، برای مردم مبارز ایران شرح خواهم داد، ولی فعلاً از نمایندگی او استعفا مینمایم. شهابالدین اشراقی ـ ۲۵ خرداد ۱۳۶۰».[۲۷]
در پی استعفای اشراقی، هیئت سه نفره نیز منحل شد. کار این هیئت در ۱۹ فروردین۱۳۶۰ آغاز شد و در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ به پایان رسید. این دو ماه و شش روز که از دورههای پرالتهاب تاریخ سیاسی کشور محسوب میشد، با تلخی بسیاری برای آقای اشراقی همراه بود.[۲۸]
عزل بنیصدر
روز ۲۶ خرداد سال ۱۳۶۰ دو فوریت طرح ۱۲۰ نماینده مجلس مبنی بر عدم کفایت سیاسی بنیصدر برای مقام ریاستجمهوری[۲۹] و فردای آن روز (۲۷ خرداد)، لایحه عدم کفایت سیاسی بنیصدر، به تصویب نهایی مجلس شورای اسلامی رسید.[۳۰] سپس در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، بنیصدر با حکم امام، از ریاست جمهوری عزل گردید.[۳۱]
رحلت
اشراقی در اول مرداد ۱۳۶۰ هنگامی که در حال انجام ماموریت در همدان بود، دچار عارضه مغزی شد.
ماجرا ماموریت همدان مربوط به اختلاف در بین نیروهای ارتش در همدان بود. برخی از خلبانان پایگاه هوایی نوژه همدان، به خانوادههای بازماندگان کودتای نوژه، کمکهایی اهدا کردند و این کمکها با مخالفت افسران اطلاعاتی ارتش مواجه گردید و در نتیجه زمینه بروز ناآرامیهایی شده بود.
با توجه به اهمیت نیروی هوایی و موقعیت بازماندگان تمهیداتی برای آرام ساختن اوضاع چیده شد که از جمله آن با نظر موافق امام برقراری دوباره حقوق نظامیان زندانی و اعدامی بود. این شرایط و التهابات پس از عزل بنیصدر باعث ایجاد شرایطی شده بود تا بالاخره امام، آیتالله اشراقی را برای فیصله دادن به اوضاع نامساعد پایگاه هوایی نوژه، به عنوان مأمور ویژه خود برگزیند.
مهندس هاشم ربانی در این باره میگوید: «وقتی آقای اشراقی به پادگان نوژه رفتند من مأموریت بودم. آقای تابیدهچی همراه ایشان رفتند. براساس آنچه آقای تابیدهچی برای من تعریف کرد، آقای اشراقی برای خلبانها سخنرانی میکنند و میگویند که داستان بنیصدر از اول تشکیل هیئت حل اختلاف تا امروز این بود، که در همان حال یک عده آدمهای طاغوتی و ضد انقلاب که در مجلس حضور داشته و بعداً گرفتار شدند بلند میشوند و شروع به پرخاشگری به آقای اشراقی میکنند و علیه آقای اشراقی شعارهای تند سر میدهند. و پرخاش میکنند. آقای اشراقی بعد از اتمام سخنرانی شان، میآیند دستشویی تا آبی به صورت بزنند که همانجا سکته مغزی می کنند. ساعت ۸:۳۰ همان شب آقای تابیدهچی به من زنگ زدند و گفتند چنین اتفاقی افتاده و هواپیما فرستادیم و آقای اشراقی را فرستادیم بیمارستان قلب.»[۳۲]
بعد از انتقال به بیمارستان قلب تهران او سرانجام در ۲۱ شهریور همان سال در همان بیمارستان در سن ۵۶ سالگی درگذشت.[۳۳] پیکرش پس از انتقال به قم تشییع و در مسجد بالاسر حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.[۳۴] به همین مناسبت در ۲۳ شهریور ۱۳۶۰ مراسم یادبودی از سوی امام خمینی در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد.[۳۵] امامخمینی درهمین رابطه به پیام تسلیت سه تن از مراجع تقلید وقت نیز پاسخ گفت.[۳۶]
[۱] روزنامه کیهان، ۲۲/۰۶/۱۳۶۰، صفحه ۲.
[۲] حنیف، محمد(۱۳۹۲). «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، ج ۱، تهران: عروج، صفحه ۱۵.
[۳] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۴۵-۴۷.
[۴] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۵۱ و ۴۷.
[۵] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۵۱.
[۶] ربانی املشی، مهدی (۱۳۸۰). «یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی»، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه ۹۲؛ حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۶۹
[۷] خمینی، روحالله (۱۳۸۵). «صحیفه امام»، ج ۱۰، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، صفحه ۱۵۶-۱۵۷؛ حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۲۶۲ – ۲۶۸
[۸] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۲۲۶ – ۲۲۸؛ روزنامه اطلاعات، ۲۲ /۱۰/۱۳۵۸، صفحه ۱؛ روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۳ /۱۰/۱۳۵۸، صفحه ۱
[۹] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۲۶۲
[۱۰] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۲۹۷–۳۰۲؛ چمران، مصطفی (۱۳۷۹). «یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید سرفراز دکتر مصطفی چمران»، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه ۳۲
[۱۱] پرتال امام خمینی، «نگاهی گذرا به زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، تاریخ نشر: ۸ مرداد ۱۳۹۹، کد مطلب: ۱۷۶۲۱۶
[۱۲] فوزی، یحیی (۱۳۸۷). «تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران»، ج ۱، تهران: عروج، صفحه ۳۲۵
[۱۳] فوزی، «تحولات سیاسی اجتماعی …» ، صفحه ۳۲۷ ؛ [بعدها اسناد همکاری بنیصدر با سازمان سیا نیز منتشر شد] موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی(۱۳۸۶). «مجموعه اسناد لانه جاسوسی»، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج ۱، مبحث: «کتاب نهم: بنیصدر» اسناد شماره ۶ تا ۱۲، صفحات ۴۷۸ تا ۴۸۸
[۱۴] موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (۱۳۸۵). «سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام»، ج ۲، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صفحه ۵۱۹
[۱۵] محمدیان، ابوالحسن (۱۳۹۲). «تاریخ انقلاب اسلامی، بنیصدر از انتخاب تا سقوط»، ج ۳، تهران: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، صفحه ۵۰-۵۶
[۱۶] فوزی، «تحولات سیاسی اجتماعی …»، صفحه ۳۳۱ و ۳۳۲
[۱۷] روزنامه کیهان، ۲۵ /۱۲/۱۳۵۹، صفحه ۱
[۱۸] خمینی، روحالله (۱۳۸۵). «صحیفه امام»، ج ۱۴، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹
[۱۹] دادگستریجمهوری، اسلامیایران (۱۳۶۴). «غائله چهاردهم اسفند، ظهور و سقوط ضد انقلاب»، تهران: انجمن اسلامی کارمندان دادگستری مرکز ، ص ۶۳۷
[۲۰] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۳۶۵
[۲۱] حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۳۳۷
[۲۲] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲/۳/۱۳۶۰، صفحه ۸
[۲۳] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۳/۱۳۶۰، صفحه ۳
[۲۴] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸/۳/۱۳۶۰، صفحه ۴
[۲۵] خمینی، «صحیفه امام»، ج ۱۴، ص ۴۱۵ -۴۱۷
[۲۶] خمینی، «صحیفه امام»، ج ۱۴، ص ۴۲۰
[۲۷] روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۶/۳/۱۳۶۰، صفحه ۱ و ۵
[۲۸] پایگاه خبری جماران، کدخبر ۳۱۴۳۳، ۱۳۹۲/۰۶/۲۱
[۲۹] موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، «سازمان مجاهدین خلق…»، صفحه ۵۵۶ ؛ روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷/۳/۱۳۶۰، صفحه ۱۰
[۳۰] موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، «سازمان مجاهدین خلق…»، ص ۵۵۷ ؛ روزنامه جمهوری اسلامی، ۱/۴/۱۳۶۰، صفحه ۴
[۳۱] خمینی، «صحیفه امام»، ج ۱۴، ص ۴۸۰
[۳۲]. سایت خبری جماران،(۱۳۹۱) https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-23140، ۲۱/۶/۱۳۹۱، کدخبر: ۲۳۱۴۰
[۳۳] روزنامه اطلاعات، ۲۲/۶/۱۳۶۰، صفحه ۱
[۳۴] روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳/۶/۱۳۶۰، صفحه ۴ ؛ حنیف، «زندگینامه آیتالله شهابالدین اشراقی»، صفحه ۳۴۴؛ خمینی، روحالله (۱۳۸۵). «صحیفه امام»، ج ۱۵، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص ۲۲۵ ، پاورقی
[۳۵] روزنامه اطلاعات، ۲۳/۶/۱۳۶۰، صفحه ۱
[۳۶] خمینی، «صحیفه امام»، ج ۱۴، ص ۲۳۱ – ۲۳۳