۴دیماه ۱۳۵۶، سرلشگر احمد مقربی، معاونت اداره پنجم ستاد بزرگ ارتشتاران که چندماه قبل به خاطر جاسوسی برای شوروی دستگیر شده بود اعدام شد. همزمان با مقربی، علینقی ربانی، مدیرکل سازمان پیشاهنگی نیز دستگیر شد. او نیز چون مقربی، چنددهه جاسوس مورد اعتماد سرویس اطلاعاتی شوروی بود.
آنچه کشف شد، تنها یک ارتباط جاسوسی ساده نبود. تجهیزات فنی شورویها که نزد مقربی و ربانی بود و برخی اطلاعات راهبردی آنها از فعالیت اطلاعاتی شوروی در ایران، جزو یافتههای مهم این دو پرونده بود. به اشتراکگذاری این اطلاعات با سیا، در معادلات جاسوسی بلوک شرق و غرب نیز موثر واقع شد.
آنچه در ادامه میآید، بخشی از متن کتاب «سایه سرخ» به قلم محمدامین فرجالهی است که به این موضوع پرداخته و برای نخستین بار، یک سند تاریخی در اینباره را منتشر کرده است:
سازمان اطلاعات خارجی ساواک متشکل از ادارهکل دوم (جمعآوری اطلاعات خارجی)، ادارهکل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی) و ادارهکل هشتم (ضدجاسوسی) بود و در هماهنگی با سازمان سیا، بخشی از منظومۀ اطلاعاتی بلوک غرب را تکمیل میکرد. به همین خاطر ساواک در موضوعاتی چون کشورهای حاشیۀ خلیجفارس، اکراد، عراق، سازمانهای فلسطینی، مصر، لیبی و تأثیر شوروی بر آنها، فعالیت کشورهای بلوک شرق (به طور خاص شوروی و آلمان شرقی) در منطقه و حتی برخی مسائل فرامنطقهای نظیر مسائل سیاسی-امنیتی کشورهای آفریقایی فعالیت میکرد و تمام کنشهایش در تعامل و هماهنگی با سیا تعریف میشد.[۱] در این بین، مأموریت اصلی ادارهکل ضدجاسوسی ساواک رصد فعالیت اطلاعاتی بلوک شرق -بهخصوص شوروی- در ایران و مبارزه با آن بود. به همین خاطر بود که در دورۀ پهلوی گفته میشد: «چشم چپ ضدجاسوسی قویتر است.»
عملیات ضدجاسوسی ساواک علیه کاگب و جیآریو در هماهنگی کامل با سیا بود و طی سالهای متمادی، نهتنها پروندههای مشترکی بین این دو وجود داشت، بلکه گاهی سیا نیروی انسانی مورد نیاز برای ترجمه و پیاده کردن نوارهای شنود روسها را نیز در اختیار ساواک قرار میداد. همچنین با توجه به فراگیریِ جدال جاسوسیِ شوروی و آمریکا در سطح جهان، سیا اطلاعات بهروز دربارۀ پناهندگان جدید بلوک شرق را نیز در اختیار ضدجاسوسی ساواک قرار میداد. این همکاری آنقدر صمیمانه بود که پس از کشف دو جاسوس مهم شوروی در ایران، یعنی سرلشکر احمد مقربی و علینقی ربانی، سه نفر از طرف سازمان سیا به ایران آمدند و از آنها بازجویی کردند. دستاوردهای اطلاعاتی شناسایی این دو جاسوس و بازجویی از آنها، آنقدر برای آمریکا مهم بود که مدتی بعد استنسفیلد ترنر، رئیس سازمان سیا، در نامهای به نعمتالله نصیری، رئیس ساواک، نوشت «اطلاعات مکتسبه از این دو کیس، نهتنها برای سازمان سیآیای، بلکه برای تمام دستگاه اطلاعاتی آمریکا حائز اهمیت فوقالعاده است و بهطور قطع کمک بزرگی در راه بذل مساعی ما علیه سرویس شوروی محسوب میشود.»
[۱] منوچهر هاشمی، مدیرکل ضدجاسوسی ساواک، در کتاب خاطراتش مینویسد: «ایران از چند جهت مورد توجه شدید سرویسهای اطلاعاتی کشورهای مختلف و عمدتاً دو بلوک شرق و غرب بود. بلوک شرق و در رأس آنها اتحاد جماهیر شوروی علاوه بر این که مستقیماً در ایران منافعی را دنبال مینمود و بر آن پای میفشرد، به این کشور به صورت یکی از پایگاههای مهم دنیای غرب، بهخصوص آمریکا و انگلیس نگاه میکرد. از این دو نقطهنظر، شاید ایران اگرنه بزرگترین، قطعاً یکی از مهمترین کشورهای «هدف» برای سرویسهای اطلاعاتی شوروی، یعنی کاگب و جیآریو بود. سرویسهای اطلاعاتی غرب و عمدتاً سیآیای و امآی۶ هم بنا به دو دلیل مشابه یادشده، هدفهای خود را در ایران دنبال میکردند. ایران یکی از همپیمانان مهم و بسیار نزدیک غرب در منطقه بود. به این اعتبار، آنها هم این حق را برای خود قائل بودند که از منافع خود در ایران حراست کنند. از آنجایی که منافع غرب با مطامع شوروی در تضاد و تقابل میبود، جدال این دو حریف قَدَر در کشور ما اجتنابناپذیر مینمود.» (هاشمی، داوری: سخنی دربارۀ کارنامۀ ساواک، ص ۵۲۸.)
