نکاتپرس:
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ «عِرق» واژهای عربی است، به معنای رگ، غیرت و تریج. اصطلاح «عِرق ملی»، به معنی داشتن غیرت ملی است. تاریخ ایران زمین مملو اتفاقات شگفتانگیزی است که در آن، ایرانیان برای دفاع از وطن در برابر هجوم و سلطه بیگانه، از هرگونه ایثار دریغ نکرده و برای حفظ کشور، غیرت بسیار به خرج دادهاند. در تاریخ دوره قاجار چند نمونه از اینگونه حوادث ثبت شده، که در آن علاوه بر مردان، «بانوان» نیز غیورانه برای حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران، به میدان آمدهاند. در مقال پیآمده، سه حادثه تاریخی و نقش غیرتمندانه زنان برای حفظ کشور در دوره قجر را مورد بررسی قرار دادهایم.

نمایی از حضور بانوان، در یکی از مجامع دینی در دوره قاجار
البسه وطنی میپوشیم، نه خارجی!
حفظ استقلال و ایستادگی مقابل دشمنی که قصد سلطه اقتصادی بر وطن را داشته، از جمله مواردی است که بانوان ایرانی در دوره قاجار، با غیرتی مثالزدنی آن را بهخوبی درک کرده و برای آن مبارزه کردند. در روزگاری نه چندان دور و طی قرنها، زنان و مردان ایرانی از بهترین بافندههای پارچههای ابریشمی، پنبهای و پشمی (هم پشم گوسفند و هم پشم شتر) جهان بودند. آنها پارچههایی میبافتند که تا اوایل دوره قاجار، به نقاط مختلف دنیا صادر میشد و کیفیت آن، برابر با پارچههای کشمیری و بنگالی بود، اما یک ماجرای غمانگیز باعث شد صنعت پارچهبافی در دوره قاجار، ضعیف و ضعیفتر شود، تا در ادامه و با روی کار آمدن رضاشاه به جای بافتههای وطنی، طاقه طاقه پارچه انگلیسی و بعدها لباس خارجی به ایران وارد شود.
برای فهم آنچه در دوره قاجار اتفاق افتاد و باعث نابودی صنعت پارچهبافی در ایران شد، تنها کافی است دو بخش کوچک از کتاب «ایران و قضیه ایران» خوانده شود. این کتاب نوشته لرد جورج ناتانیل کرزن است، که بعدها وزیر امور خارجه انگلستان شد، اما در زمان نوشتن این کتاب، کارمند بسیار جوان وزارت امورخارجه انگلیس بود، که تحت عنوان خبرنگار [در واقع جاسوس] وارد ایران شد. او در این کتاب، اعترافات جالبی درباره نقش انگلستان در تضعیف صنعت پارچهبافی ایرانیان دارد؛ مثلا آنجا که در صفحه 485 مینویسد: «در سال 1875 از لحاظ آزمایش به کاشت توتون اقدام و از کاشتن زیتون در رودبار نزدیک رشت حمایت شد و در این مرکز به جای محصول ابریشم، زراعت خشخاش به مقادیر کلی جای ابریشم را گرفت و نتیجه کار هم بسیار درخشان بود…». و یا آنجا که در صفحه 441 کتابش آرزو کرده است: «روزی فراخواهد رسید که خیابانهای تهران نیز مثل اسلامبول و قاهره، نمایشگاه جامه و لباس اروپایی از هر قبیل خواهد گردید…».
اما با شروع جنبش مشروطه، حاجیه علویه خانم، همسر حاجی میرزا علی، از معتمدین بازار تبریز، عدهای از زنان و دختران تبریزی را دور خود جمع کرد و با کمک آنها انجمنی تشکیل داد؛ انجمنی که با حمایت آیتالله میرزا حسن مجتهد تبریزی (از یاران مشروعهخواه آیتالله شیخ فضلالله نوری) مواجه شد. حاجیه علویه خانم به همراه بانوان عضو انجمن، زنان تبریزی را به دوخت لباس با پارچه وطنی تشویق کردند و مردان را به نخریدن البسه خارجی ترغیب. خبر این تلاش در شماره 41 روزنامه انجمن تبریز، مورخ 20 بهمن 1285ش برابر با 25 ذیالحجه 1324ق، صفحه 4 آمده است: «از قرار معلوم گویا خواتین [خواهران] مکرمه تبریز مجلس و مجمعی قرار گذاشتهاند، که در ایام هفته جمع شده در باب ترتیبات لباس خودشان و غیره صحبت کرده، حتیالمقدور سعی نمایند بلکه کمتر خود و بستگانشان را محتاج متاع و منسوجات خارجه کرده، از ثروت خودشان نکاهند و در صورت امکان مدتی به همان البسه قدیم که دارند قناعت کرده، بهسر برند تا بلکه به فضل خداوندی و همّت مردمان غیور، کارخانهها در مملکت ایران تشکیل یابد که از احتیاج خارجه به کلی بینیاز شوند…».
البته غیر از بانوان تبریزی، بانوانی در اصفهان نیز برای لبیک به فتوای ممنوعیت پوشیدن لباس خارجی از سوی آیتالله آقانورالله نجفی و بانوانی در منطقه لارستان در لبیک به فتوای ممنوعیت خرید و پوشیدن البسه خارجی توسط آیتالله سیدعبدالحسین لاری نیز، به حمایت از البسه وطنی پرداختهاند. گرچه متأسفانه اندکی بعد و با شروع جنگ جهانی اول و نقض بیطرفی ایران در آن جنگ، دول روس و انگلیس کشور را به اشغال خود درآوردند و کمی بعد از آن انگلیسیها، رضاقلدر را شاه ایران کردند و با روی کار آمدن پهلوی اول و قلع و قمع علما و مردان غیور، سیل واردات لباسهای خارجی به وطن سرازیر شد!
دختری که سرود: «جنگ چو شیران و دلیران کنیم»
زینب امین، دختر سیدعبدالله امین، که از مشروطهطلبان و مجاهدان تهران بود، در سال 1289ش، یعنی 112 سال پیش، در دبیرستان دخترانه «اناثیه» تحصیل میکرد. او از همان دوران دبیرستان شعر گفتن را شروع کرده بود، اما آنچه باعث شد نامش در تاریخ بماند، مربوط میشود به واقعه التیماتوم روسیه تزاری به ایران. داستان از این قرار بود که ایران به روسیه کلی بدهی داشت و چون در آن دوره برای رتق و فتق امور اداری خود، یک آمریکایی به نام مورگان شوستر را استخدام کرده بود، دولت روسیه تزاری به مجلس و دولت ایران التیماتوم داده بود: «یا مورگان شوستر را اخراج میکنید و به جایش مستشار روس استخدام میکنید، یا اینکه بدهیهایتان را به روسیه پس میدهید، وگرنه به ایران حمله میکنیم…».
آنوقت در آن شرایط بحرانی، گروهی از دختران و زنان غیور به همراه گروهی از مردان که خواهان ایستادگی در مقابل التیماتوم بودند، جنب مجلس شورای ملی و روبهروی مدرسه سپهسالار تجمع کردند. ابتدا آیتالله سیدحسن مدرس، که نماینده مجلس بود و رهبر گروه اندکی از نمایندگان که خواهان مقاومت در برابر التیماتوم بودند، کمی صحبت کرد و بعدش زینب امین، درحالیکه چادر بر سر و روبنده بر صورت داشت، بالای منبر رفت، خودش را معرفی کرد، آنوقت شروع به خواندن شعرش کرد:
ای پسران پدر ناخلف مرگ به از زندگی بیشرف
زندگی آن است که باشد به نام ور نبود
زندگی اینسان حرام
آنکه در او غیرت و ناموس هست کی به دلش وحشتی از روس هست
موقع جانبازی و مردانگی است ترس ز بیحسی و دیوانگی است
آنکه بترسد ز سختی و جنگ نام وی البته برآید به ننگ
جنگ چو شیران و دلیران کنیم نام خود آرایش دوران کنیم…
بعد از خواندن شعر، مردان و زنان به هیجان آمده، شعار «زندهباد ایران» سردادند و در آن تجمع، زنان که همگی با چادر و روبنده حضور داشتند، اعلام کردند که حاضرند همه زینتآلات خود را به مجلس تقدیم کنند تا با فروش آن، بخشی از بدهی ایران به روسیه پرداخت شود. البته بگذریم از اینکه به دلیل وابسته بودن بیشتر نمایندگان مجلس آن زمان و بیکفایتی احمدشاه قاجار و دولتمردان او، مقاومت و تلاش شهید مدرس و مردان و زنان غیوری چون «زینب امین»، به جایی نرسید و ایران التیماتوم روسیه را پذیرفت و شوستر اخراج شد![1]
زنی با غیرت مردانه!!
بیبی مریم بختیاری، دختر حسینقلیخان، خانِ ایل بختیاری بود. وقتی چهارساله بود پدرش را از دست داد؛ زیرا پدر زیر بار حرف زور ظلالسلطان ــ پسر ناصرالدینشاه قاجار و حاکم مستبد اصفهان ــ نرفته بود و نتیجتا ظلالسلطان او را به شهادت رساند و برادرانِ مریم را زندانی کرد. برادر بزرگتر بیبی مریم ــ سردار اسعد بختیاری، تنها برادری که زندانی نبود ــ سرپرستی او را به عهده گرفت و به وی خواندن و نوشتن آموخت. زمانی که مریم به سن بلوغ رسید، به دلیل رسم غلطی که در میان عشایر بود، او را به زور به علیقلیخان چهارلِنگ دادند؛ چون در کودکی نافبُر او شده بود و این در حالی بود که بیبی مریم سیزدهساله، زن سوم علیقلیخان بود. او پنج سال با علیقلیخان زندگی کرد و در این پنج سال، سه پسر به دنیا آورد که یکی از آنها به خاطر بیماری فوت شد، اما دو پسر دیگرش به نامهای محمدعلیخان و شیرعلیمردانخان، برایش باقی ماندند. آنوقت بعد از پنج سال زندگی با علیقلیخان، شوهرش در یک درگیری قبیلهای کشته شد، ولی متأسفانه برادرانش بعد از گذشت یک سال، دوباره به زور و بدون رضایتش و این بار برای تحکیم روابط بین خوانین، او را به عقد پسرعمویش درآوردند! این پسرعمو فردی بسیار عیاش و لاابالی بود، که با وجود داشتن چهار زن عقدی (بیبی مریم زن چهارم او بوده)، زنان صیغهای بسیاری نیز داشت و بیبی مریم سالهای جهنمی طولانیای را با این مرد سپری کرد.
با شروع انقلاب مشروطه، بیبی مریم سیساله وقتی میبیند برادر و پسر دومش شیرعلیمردانخان چهارلنگ به صف مجاهدین میپیوندند، چون این مبارزه را حق میدانست، همراه آنها میشود و حتی در فتح تهران هم شرکت میکند. مهارت او در تیراندازی و اسبسواری، زبانزد خاص و عام بود. از نقاط عطف زندگی بیبی مریم اما، مبارزه بیامان و شجاعانه او با انگلیسیهاست. در واقع بهرغم برادرانش که وابسته به سفارت انگلیس و طرفدار کشور استعمارگر پیر بودند، او دشمن جدی انگلیسیها و منتقد رفتار برادرانش بود. او پس از حوادث تلخ اواخر مشروطه، مشغول اداره خانواده و املاکش میشود. تااینکه با روی کار آوردن رضاخان توسط انگلیسیها، شیرعلیمردانخان ــ یعنی همان پسر مجاهد بیبی مریم ــ به همراه یارانش علیه ظلم و جور دیکتاتوری رضاشاه قیام کرد، ولی متأسفانه از ارتش رضاخانی شکست خورد و به شهادت رسید. بیبی مریم، که در سن کهولت طاقت داغ شهادت فرزند را نداشت، اندکی بعد از شهادت پسرش وفات کرد.
از «سردار مریم» در بخش تلگرافات صفحه ۳ روزنامه مجلس شماره ۳۰، مورخ ۱۷ مهر ۱۲۹۰ش/ ۱۵ شوال ۱۳۲۹ق/ ۹ اکتبر ۱۹۱۱م، تلگرافی خطاب به همسرش ــ همان پسرعموی عیاش ــ چاپ شده که فوقالعاده خواندنی است و نشان از عرق شدید ملی این بانو دارد. در روزنامه مجلس آمده است:
خانم عیال آقای ضیغمالسلطنه، که همشیره محترمه حضرت رئیسالوزراء و آقای سردار اسعد بختیاری و سایر اخوان است، در موقع استماع خبر تفویض حکومت کاشان و لقب سردار ارشد به آقای ضیغمالسلطنه، تلگراف ذیل را که حاکی از بسی مراتب غیرتمندی وطنپرستی و مشروطهخواهی آن محترمه است، به همسر محترم خود نمودهاند که برای تحریک حسن حمیّت و غیرت مردان، بهترین منبع و وسیله عبرت است. از خداوند ازدیاد امثال این محترمات را مسئلت مینماییم و همین تلگراف را با کمال امتنان درج میکنیم:
(از اصفهان به طهران)
حضور مبارک حضرت سردار ارشد. تلگرافات زیارت شد. در باب حکومت کاشان، اولا تبریک میگویم؛ ثانیا حکومت کاشان بلکه حکومت تمام عالم، در این مورد حق حضرت اشرف نیست، حق حضرت اشرف امروزه خدمت به دولت و وطن عزیز خود میباشد. الحمدالله محتاج به حکومت نیستید، مال و دولت را باید در راه دولت و ملت و وطن عزیز صرف کنید. مخلفه بنده را هم که دارم، حق حضرت اشرف است، در راه وطن عزیز خود مصروف سازید، انشاءالله هر وقت این خانواده جلیله تمام دشمن وطن عزیز را به کلی قلع و قمع فرمودند، آنوقت مقام حضرت اشرف حکومتهای خیلی بزرگ میباشد. به عقل ناقص بنده گوش کنید حکومت قبول نکنید، شب و روز آسودهنشین جان خود را در کف دست گرفته، در راه آب و خاک وطن عزیز خود نثار کنید. زیاده جسارت است. محمدتقیخان هم امروز بیستوهفتم جهت قم حرکت کرده، تلگرافات را زیارت نکرد. علیمردانخان هم قم هستند. تلگراف حرکت از طهران حضرت اشرف بهطور حتم رسید. میرزا ابوالقاسمخان را حرکت میدهم. محمدخان آقا ملا را بگویید: به خانه شماها پول و گندم دادم؛ آسوده باشید.[2]

بیبی مریم بختیاری
کلام آخر
سه مورد بالا، تنها نمونههایی کوچک از غیورمندی بانوان دوران قاجار، برای حفظ استقلال وطن و مقابله با دشمنان ایران بود. چنانکه ایثار زنان دشتستانی و تنگستانی بهویژه «فاطمه آغا»، همسر شجاع رئیسعلی دلواری، و دو خواهرش «خیرالنساء» و «پریخان» در پشتیبانی از رزمندگان بوشهری در جنگ با انگلیسیهای اشغالگر، از جمله حماسهآفرینیهای بانوان به خاطر داشتن «عرق ملی» است. اما به واقع میتوان گفت که در تاریخ معاصر، پررنگترین تجلی بروز عرق ملی بانوان ایرانی، در دوران دفاع مقدس بوده است؛ آنجا که بانوان شوهران، پسران و برادران خود را برای دفاع از دین، خاک و ناموس، راهی جبهههای نبرد علیه باطل کردند و خود نیز با حضور مستقیم و غیرمستقیم در جنگ تحمیلی، شرکت کرده و حماسهها آفریدند.
پینوشتها
‘);
// $(this).after(‘
}else{
$(this).next(‘br’).addClass( ‘clearboth’ );
$(this).wrap(‘
‘);
// $(this).after(‘
}
thisClass=””;
});});
برگرفته از پژوهشکده تاریخ معاصر
مطالب بازنشر شده در این بخش لزوما موضع نکاتپرس نیست!