شاه عباس صفوی در دربارش مومنین ترکی را تربیت کرده بود که انسان را در حالی که زنده بود ، می خوردند
زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی یکی از معدود نویسندگان و روشنفکران ایرانی بود که در زمینهء قتل ها و آدمکشی ها و آدمخوری هایی که در طول تاریخ کشورمان توسط مردم ایران و سلسله های حکومتی در ایران به دلایل مذهبی و با انگیزه های دینی انجام شده اند ، دست به تحقیقات فراوانی زد و حقایق هولناکی را در این زمینه کشف کرد و افاشا نمود . سعیدی سیرجانی شرح داد که چگونه حکومت هایی با نام دین و در لوای دین مخالفین سیاسی خود را می کشتند و به چه سان جماعتی که خود را مومن و مسلمان و بسیار معتقد به اصول دینی و مقید به فرایض مذهبی می دانستند ، نقش جلادها و آدمکشان آن حکومتهای ریاکار و جنایت پیشه را ایفا می کردند تا لابد خداوند خود را و لابدتر از آن ، حکومت و مقامات عالی آن و خداوندگاران خود را خشنود کنند . سعید سیرجانی از جمله در مقدمهء کتاب شگفت انگیز و بی نظیر وقایع اتفاقیه که تدوینش کرده است ، می نویسد
شاه عباس صفوی یک دسته جلاد داشت به نام چیگیین ها یا کسانی که گوشت را خام می خورند . کار چیگیین ها این بود که مقصران را به امر شاه ، زنده زنده می خوردند . ( یعنی روی سرش می ریختند و هر یک با دندان تکه ای از بدن آن نگون بخت را در حالی که از درد به خود می پیچید ، می کندند و می خوردند ) . به روایت موئلف روضه الصفویه ، مورخ رسمی دربار صفوی ، آن فرقه ( یعنی آدمخوران مذهبی صفوی ) آلت سیاست و غضب حکومت بودند ، که گناهکاران واجب التغدیر را از یکدیگر می ربودند و انف و اذن ایشان را به دندان قطع نموده و بلع می فرمودند و همچنین بقیهء اعضای بدن ایشان را به دندان افصال داده ( یعنی می کندند ) و می خوردند .. ( زندگانی شاه عباس اول تالیف نصرالله فلسفی ، جلد دوم ، صفحهء ۱۲۵ ) .
برای آنهاییکه فرصت مراجعه به این ماخد را را ندارند ، نقل همین چند سطر از همان کتاب شاید تامل برانگیز باشد : شاه اسماعیل اول پس از آنکه بر شیبک خان ازبک غلبه کرد و او را کشت ( جنازه اش را به میان مومنین و متدینین صوفی انداخت ) و به صوفیان گفت هر که سر مرا دوست دارد از گوشت این دشمن بخورد ( تازه این صوفیان جزو علمای دینی دربار بودند ونه آن آدمخوران رسمی که چیگیین ها باشند!) . خواجه محمود ساغرچی که در آن معرکه حاضر بوده گفته است که پس از فرمان شاه ازدحام صوفیان برای خوردن جسد شیبک خان به جایی رسید که جمعی تیغ کشیدند و (برای خوردن آن جسد) به جان یکدیگر افتادند و آن مردهء به خاک و خون آغشته را مانند لاشه خواران از دست یکدیگر می ربودند و می خوردند ( نقل از روضه الصفویه ) . پدر بزرگوار شاه عباس کبیر هم جمعی از ریش سفیدان و صوفیان طوایف را در مجلسی جمع نموده بعد از ذکر و ذاکری که در میانهء صوفیان معمول است ، به ایشان خطاب کرد : هر کس خلاف اراده و سخن مرشد عمل نماید تنبیه او چیست؟ آن جماعت (مومن و متدین و متعبد) گفتند که : گوشت بدن او او را خام خواهیم خورد .. و بر این نیت الله الله کشیدند ( نقل از خلاصه التواریخ) ء
مجازاتها و شکنجهها
شکنجههای دوران صفوی شامل انواع متفاوتی بود. در بعضی مواقع شکنجههای وحشیانهای در مورد مخالفین اعمال میشد. بسیاری از این شکنجهها و مجازاتها ریشه در رسوم قبایل چادرنشین ترک آسیایمیانهای بود که از حامیان شاه اسماعیل صفوی بودند و او را در به قدرت رسانیدن یاری نمودند. از جمله این رسوم که این حامیان وارد نمودند، زندهخواری دشمنان و استفاده از جمجمه دشمنان بعنوان جام بود.[۱] در دوران حکومت صفویان دسته جلاد خام خوار وجودداشتهاست که به فرمان شاه، مقصرین را زنده زنده میخوردند. گاهی شاهان صفوی آنان را احضار کرده و دستور میدادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند. این دسته از آدم خواران که در دربار شاه عباس نگهداری میشدند چیک نام داشتند. نقل است که لشکر چهل نفری آدم خواران شاه عباس همه جا او را همراهی میکردند و قربانیان را میخوردند.
از دیگر شکنجهها و مجازاتهای دوران صفوی زنده زنده کندن پوست مجرمان و مخالفان و پرکندن پوست آنان با کاه و یا آویزان کردن مخالفان و انداختن آنان جلوی سگهای آدمخوار بود. همچنین کندن اعضای بدن مخالفین، ریختن سرب داغ در گلوی مجرمین، جوشاندن مجرمین در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس مجرم و منفجر کردن آن از دیگر شکنجههای رایج در آن دوران بود.
شاردن [۷]، جهانگرد فرانسوی، اینطور نقل کردهاست: روزی چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر میزدند. محمدتقی، از اهالی گناباد، که منجم دربار بود حضور داشت و برای اینکه وحشیگریها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه این موضوع شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآوردند.[۸]
پیر قلی بیگ، فرستاده شاه عباس به روسیه پس از بازگشت به ایران به دستور شاه زبان از حلقش بیرون آورده شد و چشمانش از حدقه بیرون آمد.[۹] نقل شدهاست که به فرمان شاه اسماعیل دوم، بیشتر کسانی که در مراسم مذهبی سب شرکت داشتند به عنوان مجازات قطعه قطعه گردیدند. [۱۰] همچنین با رعیت به مانند بردگان رفتار میشد و مطابق سیاست رسمی آنها حق ترک زمینهای کشاورزی را نداشتند. زمینداران بزرگ شامل علما افرادی معمولا برای بازگردان کشاورزان فراری دست به دامان دولت میشدند و رعیتی که فرار میکردند مجازات میشدند.
دکتر امیرحسین خنجی در سایت ایران تاریخ تحقیق مفصلی درباره آدمخواری در زماه شاه اسماعیل انجام داده است
کتاب ایشان به نام «قزلباشان در ایران»