رضاشاه بارها به وزرا و کارمندان عالیرتبه دولت گفته بود که حرف تیمور حرف من است. به تیمورتاش هم گفته بود که امور نظامی با من و مابقی امور با تو؛ اما همانطور که صعودش سریع بود، افولش هم یکباره رخ داد.
تیمورتاش فرزند یک زمیندار بجنوردی، دانشآموخته مدرسه نظام نیکلای روسیه و مسلط به زبانهای خارجی بود. اروپا دیده و اهل آداب جدیده بود و کاملاً از این نظر با رضاخان متفاوت بود. تیمورتاش یک امتیاز دیگر هم داشت.
او شازده قاجاری نبود و همین امتیازش در برابر دیگر رجل قاجار دستگاه پهلوی بود. او نمونه یک رجل به غایت مدرن بود. این را هم در سبک زندگی و هم افکارش بروز داده؛ یعنی همان چیزی بود که رضاشاه میخواست و همین بیشتر او را به شاه نزدیک میکرد و شاید همزمان هم بیمناکش، بهویژه در روابط خوبش با خارجیها.
روند نزدیکشدن او به شاه آینده مملکت، از مجلس پنجم رقم خورد. او پیشتر هم چند دوره نماینده مجلس بود. ورودش به عرصه سیاست با مجلس دوم رقم خورد. اگرچه ابتدا به علت قلّت سن به او ایراد گرفتند و مانع شدند؛ اما پدرش جماعتی را در خراسان ولیمه داد و آنها هم شهادت دادند که سنش ۳۰ سال است.
بعداً مدتی حاکم و والی گیلان و سیستان بود و بعد از کودتای ۱۲۹۹ به علت انتقاد از سیاستهای ضدقاجاری سیدضیاءالدین طباطبایی مدتی بازداشت شد. با برکناری سیدضیاء آزاد و در کابینه مشیرالدوله وزیر عدلیه شد و بعد به توصیه قوامالسلطنه والی کرمان شد. دست آخر ولایت کرمان را وانهاد و از نیشابور نامزد مجلس پنجم شد. ورودش به مجلس مقارن بود با رئیسالوزرایی رضاخان در دوره احمدشاه. آغاز نزدیکی او به شاه آینده از همین مجلس کلید خورد.
حسن محمدی در مطلبی با عنوان تأملی در علل «صعود و سقوط تیمورتاش» مینویسد که در مجلس، تیمورتاش خود را هرچه بیشتر به رضا شاه نزدیک کرد و، چون رئیس کمیسیون نظام مجلس بود، بیش از همیشه با رضاشاه سروکار داشت و در مجلس هم مدافع او بود. یک سال بعد سردار سپه به دولت رفت و تیمورتاش را هم با خود برد و وزیر فواید عامه و تجارتش کرد. او درعینحال رابط بین رضاشاه و سفارت شوروی هم بود. همانطور، فروغی که وزیر مالیه بود، رابط با سفارت انگلستان شد. رضاخان که به فکر فرماندهی کل قوا افتاد، تنها فردی که تصور میکرد در برابرش مخالفت کند، مدرس بود.
تیمورتاش وظیفه یافت با مدرس صحبت کند و نظرش را جلب کند. مدرس بعد از صحبت با تیمورتاش به جناح اقلیت مجلس پیغام فرستاد که با اصلاحاتی طرح دولت را تأیید کنند. اقلیت هم به تبعیت از مدرس با طرح موافقت کرد. این البته تنها مأموریت موفق تیمورتاش در داخل به نفع رضاخان نبود و تا زمان بدلشدن خان به شاه و در دوران پادشاهی هم ادامه داشت.
تیمورتاش در کنار داور و نصرتالدوله فیروز برای به سلطنت رساندن رضاشاه این مذاکرات را بیرون و داخل مجلس ادامه داد و نهایتاً موفق شد. رضاشاه در تاریخ پنجم اردیبهشت سال ۱۳۰۵ در کاخ گلستان تاجگذاری کرد و به این وسیله حکومت پهلوی رسماً آغاز شد.
سفر تیمور تاش به اروپا
رضاشاه بنا به توصیه دوست دیرینهاش- دبیر اعظم بهرامی – تیمورتاش را بهعنوان وزیر دربار خود برگزید. نقل است هنگامی که دبیر اعظم برای تصدی پست وزارت دربار شخص تیمورتاش را کاندیدا کرد، رضاشاه خطاب به او گفت: «تیمور خوب است، فقط بیش از حد با خارجیها معاشرت دارد». همین تردید شاه بر سر معاشرت بیش از حد تیمورتاش با خارجیها بود که بالاخره کار دستش داد.
بااینحال تیمورتاش در پست وزارت دربار همهکاره کشور شد. او بهسرعت تمام ارکان اداری و اجرائی کشور را در دستان خود گرفت؛ بهگونهایکه دیگر پستهای مهم کشور از قبیل: نخستوزیری و وزارت خارجه و… از او دستور میگرفتند. رضاشاه بارها به وزرا و کارمندان عالیرتبه دولت گفته بود که حرف تیمور حرف من است. به تیمورتاش هم گفته بود که امور نظامی با من و مابقی امور با تو. بهاینترتیب تیمورتاش در سیاست داخلی و خارجی کشور فعال مایشا شد. او نقش مذاکرهکننده ارشد را بعدا در دوران سلطنت رضاشاه همچنان حفظ کرد. تیمورتاش در موارد دیگری هم توانست فضا را به نفع رضاشاه تغییر دهد.
ازجمله در انتخابات مجلس ششم و هفتم امکان ورود مخالفان دولت به مجلس را گرفت؛ حتی گفته شده که همه حکام ولایات و نمایندگان، سفرا و وزیرمختاران با نظر او انتخاب میشد. تیمورتاش در سیاست داخلی هم بسیار فعال بود. او به همراه علیاکبر داور و نصرتالدوله فیروز سیاستهای کلان مدرنیزاسیون کشور را به پیش میبردند.
در میان اوراق و اسناد باقیمانده از تیمورتاش، سندی یافت شده که نشان میدهد او برای ایجاد تحولات عمیق در کشور طرحهای گستردهای داشته است. در این سند که به خط اوست، آمده که دولت ایران برای پیشرفت کشور باید یکسری از اصلاحات بنیادین را انجام دهد. برخی از این اصلاحات عبارت بودند از: منسوخکردن القاب و عناوین، کوتاهکردن دست روحانیون از آموزش و امر قضا، کمکردن تعداد مستخدمین دولتی، مبارزه با مرگومیر نوزادان و اجرای سیاست ازدیاد جمعیت کشور، مبارزه با امراض واگیر و مسری، جلوگیری از استعمال تریاک، گسترش تربیت بدنی در مدارس، اصلاح خط فارسی و اجباریکردن تدریس به آن زبان، ترویج لباس و کلاه متحدالشکل، فرستادن دانشجویان به خارج از کشور، تشویق مردم به استفاده از کالاهای ساخت داخل کشور و دهها مورد دیگر که مطرحکردن آنها در این مختصر امکان ندارد.
ازجمله نقشآفرینیهای او در داخل میتوان به ماجرای شورش عشایر و اعتراض علما به قانون نظام وظیفه اشاره کرد. در پی تصویب قانون نظام وظیفه و اعتراضاتی که از شهرها و روستاها برخاسته بود، شاه، تیمورتاش، وزیر دربار را به قم فرستاد تا با علمایی که از اصفهان به قم مهاجرت کرده بودند، صحبت کند؛ اما آنها از ملاقات با تیمورتاش سر باز زدند. این بار پولیتیک دیگری زده شد و مدتی بعد تیمورتاش به همراه وزیرالوزرا و دو روحانی فرمانبردار دربار، به قم اعزام شدند. این بار نتیجه متفاوت بود و بستری از توافق را فراهم کرد.
شاه با آیتالله فشارکی و آیتالله اصفهانی، تلگرافهای ستایشآمیزی مبادله کردند که در مطبوعات آن زمان چاپ و منتشر شد. بااینحال استفانی کرونین، نویسنده مطلب «نوگرایی، تحول و دیکتاتوری در ایران»، نقشی فراتر از یک مذاکرهکننده ارشد برای تیمورتاش قائل بوده و معتقد است اصلاحات رضاشاه با تسلطی که مشاورانش، یعنی تیمورتاش، مظفر فیروز و علیاکبر داور داشتند، هماهنگ بود و نیروی محرک و پشتیبان این نوسازی، این گروه سهنفره بودند.
برآمدن رضاخان اندکاندک حالوهوای مملکت را به سوی ایرانیگرایی و متجددمآبی سوق میداد، پس طبیعی بود که پسر کریمداد نردینی که در روسیه «خان نردینسکی» و در بازگشت به مملکت قجر «سردار معظم خراسانی» شده بود، اینک «تیمورتاش» شود؛ همانگونه که نصرت الدوله، فیروز شده و میرزا علیاکبرخان مدعیالعموم نیز به داور شهرت یافته بود. این سه نفر متجددانی بودند که اتحاد مثلثی شدند برای ارتقای سردارسپه به پادشاهی ایران و ایجاد انقلاب در سلطنت؛ انقلابی که سر هر سه نفر را بر باد داد. در این میان، تیمورتاش با قد و قامت خدنگ، کلام موقر و پرنسیب ذاتی در نوک مثلث قرار میگرفت.
مرد مذاکرات پهلوی اول
او اگرچه از سال ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۰ وزیر دربار بود، اما سکان سیاست خارجی را با وجود تشکیلات وزارت خارجه و وزیر خارجه، عهدهدار شد و مستقیم با شاه در ارتباط بود؛ از این رو، نقشی مهم در سیاست خارجی ایران داشت. بخش مهمی از ادعاهایی که بر سر اعاده حاکمیت ملی ایران در نقاط شمالی بعد از جنگ جهانی اول با حکومت شوراها وجود داشت و در آستانه تغییر سلطنت هنوز حل نشده بود، باعث ایجاد سلسله مذاکراتی بین سفیر شوروی در تهران و دولت ایران شد؛ ازجمله بحث درباره امور کنسولی، تقسیم آبهای سرحدی و اجازه صدور کالاهای ایران که با موفقیتهایی همراه بود.
مسئول مذاکره با شوروی از سوی رضاشاه، تیمورتاش تعیین و قرار شد او سفری به شوروی داشته باشد. بااینحال، نگرانی انگلستان از پیشرفت مذاکرات ایران و شوروی و احتمال مشارکت ایران در ائتلاف منطقهای، به احضار ناگهانی تیمورتاش در آذر همان سال انجامید و مذاکرات که ظاهرا به یک توافق نهایی نزدیک شده بود، روال دیگری یافت. روند مذاکرات از حالت مستقیم پیشین خارج شد و از طریق مجاری عادی، یعنی سفارت ایران در مسکو دنبال شد.
در این میان به تیمورتاش مأموریت دیگری واگذار شد؛ مذاکره با انگلستان، با اختیاراتی شبیه اختیارات پیشین و هدف آن هم مسائلی مانند تعرفههای گمرکی، دشواریهای ناشی از لغو کاپیتولاسیون، امتیاز خط هوایی جنوب و از همه مهمتر اعاده حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی خلیج فارس بود. این مورد آخر چیزی نبود که به مذاق انگلستان خوش بیاید. باکستر، معاون وزیر روز خارجه بریتانیا، دراینباره نوشته بود: «بیانات وزیر دربار بسیار نگرانکننده است؛ چراکه وی دو مورد بسیار مهم، بحرین و عراق را مطرح کرده است که ما بههیچوجه قادر به کوچکترین سازش درباره آنها نیستیم؛ لذا سر رابرت کلایو (سفیر انگلستان در ایران) باید بیدرنگ به این دیدگاه تیمورتاش اعتراض کند و به وی تفهیم نماید که دولت اعلیحضرت پادشاهی بریتانیا نمیتواند بر ادعای مالکیت ایران بر بحرین صحه گذارد.
تیمورتاش جوان در دانشکده افسری
از سویی ما نمیتوانیم به قیمت ازدستدادن عراق، قراردادی با ایران امضا کنیم». این مذاکرات با این حال در ابعادی موفقیتآمیز بود و برای دیپلماسی تیمورتاش یک پیروزی به حساب میآمد. تیمورتاش موفق شده بود انگلستان را مجاب به پذیرش تعرفه گمرکی ایران کند و بر اساس آن بریتانیا استقلال گمرکی ایران را به رسمیت بشناسد و انگلستان از حق خود در کاپیتولاسیون و تعرفه گمرکی محروم شود؛ اما در ابعاد دیگر مذاکرات، یعنی مسئله خلیج فارس، دستاوردی نداشت.
تیمورتاش برای حل مسئله بحرین و جزایر، مانند مسئله تعرفه گمرکی، تهدید کرده بود در صورت شکست مذاکرات، او به ناچار طرح تحدید قلمروی دریایی را برای تصویب به مجلس خواهد فرستاد. انگلستان اصلا حاضر به کوتاهآمدن نبود؛ بهویژه اینکه اضافهشدن موضوع مذاکره با شرکت نفت در سال ۱۳۰۷، به فهرست اختلافات ایران و انگلستان افزود. تیمورتاش نیز در قبال پیشنهادهای غیرقابل پذیرش دولت بریتانیا، طرح خود را که بیشتر بر چهار نکته تأکید داشت، به سفیر بریتانیا تحویل داد. تیمورتاش در این طرح، ابتدا مسئله اخذ مالیات از شرکت نفت را مطرح کرده و خواهان پرداخت آن از سوی شرکت نفت به ایران شده بود.
تیمورتاش در ادامه بیان کرده بود در صورتی که دولت بریتانیا از پرداخت مالیات به ایران امتناع کند، ایران نیز مجبور خواهد شد خود بر شرکت نفت مالیات وضع کرده و آن را وصول کند. در بخش بعد، تیمورتاش به طرح مسئله نفت و مذاکره با شرکت نفت پرداخته و موفقیت این بخش از مذاکرات را منوط به حسننیت دولت بریتانیا دانسته بود.
تیمورتاش در ادامه با بیان اینکه ایران به دنبال محدودکردن رفتوآمدهای کشتیهای دولت بریتانیا نیست، نوشته بود: «دولت ایران همیشه مقدم آنها را گرامی داشته است، ولی باید آنها نیز براساس معاهدات بینالمللی قبل از ورود به بنادر ایران ورود خود را اطلاع داده و از دولت ایران مجوز ورود دریافت دارند. البته، در مواقع اضطراری تنها کافی است که با حاکم محلی هماهنگی صورت گیرد». در ادامه نیز تیمورتاش بحث جزایر ابوموسی و تنب را مطرح کرده بود. تیمورتاش بار دیگر شهریور ماه ۱۳۱۰ برای انجام یک دوره مذاکرات با سرجان کدمن رئیس هیئت مدیره شرکت نفت به انگلستان رفت. مذاکره یک ماه طول کشید، اما به نتیجه نرسید. بعد از آن با وزیر خارجه انگلستان ملاقات و مذاکره کرد، اما آن هم بیفایده بود.
گفتهاند که تیمورتاش تلاش داشته سهم ایران از فروش نفت را از ۱۶ به ۲۵ درصد برساند، اما هیئتمدیره شرکت نفت زیر بار نمیرفتهاند. این ادعای مصطفی فاتح کارمند عالیرتبه شرکت نفت و نویسنده کتاب ۵۰ سال نفت ایران است که بر تلاش تیمورتاش برای استیفای حقوق ایران در برابر انگلیس در ماجرای مذاکرات صحه میگذارد.
در این شرایط، ایران که از حل مسائل خود با انگلستان قطع امید کرده بود، دوباره چشم به شوروی دوخت. کاوه بیات معتقد است که این دوره، آغاز سیاست نزدیکی به شرق در ایران بود. ایران احتمال یک رویارویی بین شوروی و غرب را میداد. تبلیغات شوروی هم مؤثر بود و احتمالا دولت ایران آن را جدی گرفت. در این میان ایران باید مؤتلف یکی از این دو میشد؛ یا شوروی یا انگلستان و احتمالا بعد از لاینحلماندن اختلافات با انگلستان به سمت شوروی میرفت. این را میتوان از نامه تیمورتاش به شرکت نفت در سال ۱۳۱۰ و خواستههایی که در این نامه آمده بود هم دریافت. نامه حاکی از این بود که هدف ایران نه ادامه مذاکرات ناتمام سال پیش بلکه زیرسؤالبردن تمامی منافع بریتانیا در جنوب است.
این نامه با اقداماتی، چون شروع دور دیگر مذاکرات با شوروی و شایعاتی مانند اعطای امتیاز بهرهبرداری از نفت شمال به شورویها یا انعقاد یک قرارداد دفاعی همراه شد. اگرچه برخی هم معتقدند که هدف از مذاکره با شوروی نه تغییر سیاست به سمت شرق بلکه صرفا انداختن بیم در دل انگلستان به عنوان روشی دیپلماتیک برای قبولاندن شرایط خود به طرف مقابل بوده است. هرکدام از این دو نظریه که درست باشد، اما در نهایت سمبه ایران آنقدر پرزور نبود که موفق شود. در کل اتفاق خاصی رخ نداد و شرکت نفت نه تنها حاضر به دادن هیچ امتیازی نشد، بلکه برعکس سهم ایران از عایدات امتیاز نفت را کاهش هم داد.
برونداد این دیپلماسی تنها یک نتیجه داشت و آن هم افول تیمورتاش بود. در همه این رخدادها تیمورتاش؛ چه با رأی شخصی چه با مشورت شاه اقدام کرده باشد، اما در نهایت نقشآفرین نخست تلقی میشد. این نقشآفرینی، اما در همان سال با عزل او از وزارت دربار و تحت نظر قرارگرفتن در خانه پایان یافت.
به نوشته «بیات» با وجود تیمورتاش، رضاشاه شخصا آخرین پرده سیاست شرقی او را بازی کرد که به شکست انجامید و قرارداد دارسی تمدید شد. «بیات» معتقد است با توجه به وضعیت ایران و رقابت قدرتها در منطقه بعید به نظر میرسید که نوع معقولتری از دیپلماسی در آن زمان میتوانست تمام خواستههای ایران را برآورده کند. شکست سیاست شرقی باعث شد ایران در برابر ترکیه و افغانستان هم عقبنشینی کند و ۱۶۰ فرسخ از خاک ایران براساس حکمیت ترکیه به افغانستان واگذار شد و علاوه بر آن ایران، ارتفاعات آرارات را هم به ترکیه واگذار کرد. سیاست نزدیکی به شرق، ایران را بیش از اندازه به شورویها نزدیک میکرد و این نگرانی انگلستان را برمیانگیخت. این نگرانی چیزی نبود که مستقیم یا غیرمستقیم از سوی انگلوفیلهای دربار ایران و مخالفان و رقیبان تیمورتاش مانند تقیزاده، فروغی یا دیگران به شاه منتقل نشود.
خیلیها از نقش انگلستان در برافتادن تیمورتاش میگویند و معتقدند مطلب روزنامه تایمز در دی ماه ۹۲ درباره تیمورتاش تیر خلاص را به شقیقه او زد. گرچه پیش از چاپ این مقاله، هوور وزیرمختار انگلستان خبر سقوط تیمورتاش را به نقل از شایعات در محافل سیاسی تهران به لندن رسانده بود. اما چاپ مقاله، شایعه را به خبر بدل کرد. دیگر اینکه شکست مذاکرات با انگلستان با انتشار خاطرات آقابگوف جاسوس شوروی که به غرب گریخته بود همزمان شد.
او در خاطراتش که سال ۱۳۰۸ در فرانسه منتشر شد، از یکی از کارمندان وزارت فوائد عامه که با تیمورتاش رابطه نزدیکی دارد به عنوان جاسوس شماره ۴ نام میبرد. این هم نه چیزی بود که در تضعیف موقعیت تیمورتاش بیتأثیر باشد و نه از چشم انگلیسیها دور بماند.
نویسندگان مقاله «تیمورتاش قربانی منافع انگلیس در ایران» منتشرشده در فصلنامه گنجینه اسناد، پاییز ۹۲، با اشاره به نامه سفیر بریتانیا به بالادستیهای خود با این مضمون که «تیمورتاش اکنون در تعیین خط مشی سیاستهای داخلی و خارجی چنان مطلقالعنان گشته که متأسفانه تا زمانی که وی در مسند کار باشد، امیدی به بهبود شرایط موجود نیست»؛ مینویسند: «او در گزارشهای خود به لندن از شخصیت ناسازگار و حتی عقده ضد انگلیسی تیمورتاش سخن به میان میآورد. بنابراین، وجود تیمورتاش برای کسب امتیاز نفت که همزمان در جریان بود مانعی به شمار میرفت که باید از سر راه برداشته میشد».
عکس یادگاری با بنیتو موسولینی
جلسه محرمانه تیمورتاش با روسها در بازگشت از سفر انگلستان به تردیدهای بریتانیا پایان داد. آنان تصمیم به حذف تیمور به ظن جاسوسی برای روسها گرفتند. یکی از کسانی که در این زمان قلب تیمور را نشانه رفته بود، محمدحسین آیرم بود که از قضا او نیز تحصیلکرده روسیه و سنپترزبورگ بود و اینک ریاست نظمیه کل کشور را بر عهده داشت و با تأسیس و تشکیل اداره سیاسی در نظمیه به چشم و گوش شاه تبدیل شده بود. گزارش همه رفتار و کردار تیمورتاش به شاه یکی از هیجانانگیزترین و مهمترین کارهای روزانه آیرم محسوب میشد که سرانجام منجر به دردامانداختن این نهنگ بزرگ در تور هولناک رضاشاه شد.
جایزه این صید بزرگ، قبههای سرلشکری بود بر شانههای آیرم. عبدالحسین تیمورتاش پس از بازگشت از روسیه تا قرارگرفتن در پشت میلههای زندان رضاشاه زمان زیادی را سپری نکرد و زودتر از آنچه تصور میکرد و پیش از آنکه فرستاده شوروی برای شفاعت او به تهران برسد، در ساعت ۱۱:۳۰ شب نهم مهر ماه سال ۱۳۱۲ در زندان قصر طعمه پزشک احمد احمدی شد.