به استناد منابع تاریخی، نخستین نهاد شهرداری
تهران «احتسابیه» بود که به نوعی احیای نهاد «حِسبه» به حساب می آمد که از قدیم رایج بود، اما در تهران کمی این موضوع تفاوت داشت و با آن که به عنوان پایتخت انتخاب شده بود تا زمان مرگ
محمدشاه قاجار، خبری از تشکیلات شهری نبود و شهر را کلانترها اداره می کردند. کلانتر تهران با دستور مستقیم شاه انتخاب می شد و زیر نظر حاکم، اداره امور را در دست می گرفت.
ناصرالدین شاه این رویه را تغییر داد و نظم جدیدی را برای اداره تهران به عنوان الگوی سایر شهرهای کشور به وجود آورد. این تغییر یکی از درس های سیاست بود که ناصرالدین شاه از سفر فرنگ و به خصوص از وزیر خود امیرکبیر آموخته بود؛ همان کسی که به دستور او کار جمع آوری گدایان سطح شهر و استخدام افرادی برای پاک کردن معابر از زباله ها و حفر نهر کرج و کشیدن آب آن به سمت تهران به انجام رسیده بود.
ناصرالدین شاه می دانست که کلانتر با توجه به محدودیت هایی که داشت، نمی توانست از پس اداره شهر برآید و باید سمت تازه ای برای نظم و نسق شهر به وجود آورد. پس نخستین پایه ایجاد نهادی به عنوان شهرداری در تهران با دستور او بسته شد؛ هر چند به این نهاد، شهرداری نمی گفتند و برداشتی از همان نهاد احتسابیه بود که در تاریخ میانه ایران وجود داشت.
احتساب الملک طهران
ناصرالدین شاه، دستور داد تا «احتسابیه» در تهران تاسیس شود؛ نهادی که او برای رقت و فتق امور شهری ایجاد کرده بود و جایگزین کلانتری در این کار می شد. به گفته «اعتمادالسلطنه» در «الماثر و آلاثار»، شاه در سال ۱۲۷۵ قمری (۱۲۳۷ خورشیدی) «میرزا محمودخان کاشانی» را ملقب به «احتساب آقاسی» (شهردار) کرد و به این ترتیب نخستین شخص برای تسهیل و بهبود امور شهری به ریاست این اداره انتخاب شد.
محمودخان یک سال بعد به لقب «احتساب الملک» سرافراز شد که مثل لقب پیشین، همان شهردار امروزی معنی می دهد. جمله وقایع زمان نخستین شهردار تهران، شکایات مردم از نحوه اداره شهر و وضع نامناسب نظافت محلات بود. با این شکایات، آن طور که روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره ۱۴ مورخ جمعه هفتم رجب ۱۲۶۷ گزارش داده است؛ محمودخان عمله های احتساب را به دسته های متمایز تقسیم و در تمیزی کوچه ها سعی بلیغ کرد.
بعدها امنای دولت «ریکاها» را معین کردند تا در شهر دور بزنند و در جاهایی که کثافت و خاکروبه مشاهده می کنند به صاحبان خانه دستور دهند تا متعلقات خود را بردارند.
محمودخان به نظر می رسد تا سال ۱۲۸۱ قمری (۱۲۴۳ خورشیدی)، اداره امور تهران را در دست داشت، اما در ادامه به دلیل قحطی در تهران فوت کرد و جایش را به «چراغعلی خان سراج الملک» داد که او هم تا سال ۱۲۸۶ قمری (۱۲۴۸) خورشیدی، بر مسند احتسابیه تهران ماند و بعد جایش را به «آقاعلی آشتیانی» داد. او پیشخدمت خاصه ناصرالدین شاه بود و حالا به اداره تنظیفیه و انتظامات شهردارالخلافه و حوالی برگزیده شده بود. در همین سال بود که در کنار احتسابیه، اولین اداره بهداشت یا «حفظ الصحه» به دست دکتر «تولوزان» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه راه اندازی شد.
سفرهای فرنگ ناصرالدین شاه هرچه خسارت داشت، باری تهران بد نبود. و که در نخستین سفر، خیابان کشی ها و خیابان های تازه را به تهران آورد، در دومین سفر فرنگ، فردی ایتالیایی را به اسم «کنت دمنت فرت» با خود به تهران آورد که مامور تشکیل اداره پلیس در تهران شد.
به نوشته اعتمادالسلطنه؛ «در تشکیلات اداره پلیس تهران به زعامت کنت دمنت فرت در سال ۱۲۹۷ نایب کل اداره احتساب به همراهی مهندسی دارالخلافه به میرزا علی اشرف خان سرهنگ واگذار گردید.»
این جناب کنت، رییس نظمیه تهران هم شد و به خاطر اقدامات مفیدی که در تهران انجام داده بود، چهارراه و خیابانی را که لاله زار نو را به سفارت انگلستان و خیابان علاالدوله (خیابان
فردوسی) متصل می کرد، به نام کنت نامگذاری کردند که حالا خیابان منوچهری و تقاطع لاله زار است.
کنت بعد از تشکیل پلیس یا همان نظمیه در تهران، دست به نوشتن دستورالعمل بلدیه و نظمیه زد؛ کتابی که دستنامه ای برای تشکیل نهاد بلدیه و انجمن آن در دوره بعدی یعنی
دوران مشروطه می شود.
آن طور که «محمد بیطرفان» در کتاب «مدیریت شهری نوین در ایران» می نویسد: «این دستورالعمل در سال ۱۲۹۶ قمری به تایید کامران میرزا نایب السلطنه و- حاکم تهران- و به توشیح ناصرالدین شاه رسید. به نظر می رسد مفادی از این دستورالعمل بعدها در نگارش نظامنامه انجمن بلدی مورد استفاده قرار گرفته باشد.» اداره ای که با آمدن «مسیو کنت ژولین»، قوانین سخت گیرانه ای برای سلامت می گذارد؛ «در این دوران یعنی نیمه دوم قرن نوزدهم- حدود سال ۱۲۶۹ خورشیدی- کشتن گوسفند در شهر ممنوع بود. فروش گوشتی که به مهر کشتارگاه ممهور نشده بود، غیرقانونی بود و همچنین خلافکار در هر صورتی جریمه می شد».
طمع مانع کار است
همزمان با انتشار کتاب قانون کنت، قانون تشکیل احتساب به نگارش درآمد. به نظر مورخانی چون دکتر باستانی پاریزی؛ «در این نسخه نفیس زمانی ذکر نشده، ولی ظن قوی بر آن است که از نوع دستورالعمل کنت دمنت فرت الگو گرفته باشد. این نسخه که به قلم «مجیرالدین علی محمد خان کاشانی» نوشته شده است، در راستای قانونی برای احتساب دارالخلافه به نگارش درآمد.
در این دستورالعمل بنا به نوع غربی آن، هزینه امور بلدی را بر دوش مردم نهادند. این قانون دارای دو بخش است که بخش اول با عناوین تشکیل احتساب، تکالیف و دخل دارای ۱۶ فصل و بخش دوم با عنوان صورت امتیازنامه دارای هفت فصل است. صورت این امیتازنامه تا پنجاه سال شمسی اعتبار داشت».
از اقدامات کنت در امور بلدی، خبری در منابع نیست؛ ولی بر اساس کتابچه کنت، برای تنظیف شهر سال ی ۲۰ هزار
تومان به اهالی شهر عوارض معین شده بود. در کنار آن هر ساله شش هزار تومان از جانب دولت صرف عمله احتساب- برای نظافت خیابان ها- به اداره احتساب کارسازی می شد. البته جناب کنت بعد از مدتی با شاه به مشکل مالی برخورد و برای حل آن، اداره تنظیفیه و احتسابیه دارالخلافه ناصر را به طور کامل به «محمدحسن خان اعتمادالسلطنه» محول کرد.
ناصرالدین شاه در نامه ای به کارمان میرزا حاکم تهران نوشت و اعتمادالسلطنه در خاطراتش منتشر کرد: «امر احتسابیه و تنظیف شهر طهران، نظر به اینکه قسمت عمده آن از عمله و دواب به صنیع الدوله سپرده بود و در انجام و اجرای مقررات همایونی تعهدات خوب و مقرون به صرفه دیوان و سهولت امر کرد و بعد از ملاحظه مجلس شوری به عرض حضور ما رسید، این خدمت را به طول کلیه به معزی الیه مرجوع و محول می فرماییم….»
اعتمادالسلطنه برخلاف حضور موفقش در «دارالترجمه سلطنتی»، در احتسابیه موفق نبود و در سال ۱۲۹۹۹ قمری (۱۲۶۱ خورشیدی) به علت عملکرد نامناسبش برکنار شد. البته او خودش را در خاطراتش دست کم نگرفته و معتقد است که «این کار گِل پاک کنی از شهر است که با دسیسه نایب السلطنه از آن راحت شد.» البته شاید هم درباره دسیسه نایب السلطنه بیراه نگفته باشد؛ چرا که بعد از او «کامران میرزا نایب السلطنه»، خودش با حفظ مقام رییس احتسابیه شد و اداره نظمیه را به کنت داد و «ابوتراب خانه نظم الدوله» معاونت کنت را برعهده گرفت، هم او که بعدها در مقام معاون نظمیه، مامور استنطاق از «
میرزا رضا کرمانی» قاتل ناصرالدین شاه شد و حکم اعدام او را اجرا کرد.
احتسابیه بعد از کنت، به «میرزا عباس خان مهندس باشی» نخستین تحصیلکرده پاریس رسید. او تصمیم داشت چهره قدیمی و عتیق تهران را تغییر دهد و شهری با خیابان کشی های مدرن بسازد، اما موفق به انجام این کار نشد. «مجدالاسلام کرمانی» در سفرنامه خود درباره مهندس باشی نوشته است: «می خواست خیابان های تهران را مانند پاریس بسازد، ولی مردمان طماع که می خواستند از عرض و طول خیابان ها بدزدند و برای خودشان دکان و مستقل بسازند مانع از انجام خیالش شدند.»
این نوشته مجدالاسلام، نه تنها نشان از بی حاصل بودن کارهای عمرانی در شهر بود که نشان می داد یکی از مهم ترین موانع رشد شهری در شهری مثل تهران، مردمی بودند که از امور شهری آگاهی نداشتند و برای منافع خود در اعتراض های گسترده زمینه انحلال احتسابیه را فراهم آوردند.
بعد از این اعتراضات و عزل مهندس باشی، باز احتسابیه به خانواده «حاجب الدوله» رسید؛ این بار «تقی خان» برادرزاده اعتمادالسلطنه، با لقب احتساب الملک در خدمت احتساب دارالخلافه درآمد، اداره احتسابیه دوباره راه اندازی شد و ادارات جدیدی از جمله تنظیفیه و احتساب به آن اضافه شد.
براساس مدارک تاریخی، شعبه تنظیفیه چندین سپور و فراش برای آب پاشی برخی خیابان ها و ۱۰۰ راس الاغ برای حمل زباله ها به خارج شهر در اختیار داشت. بخش دیگر اداره تنظیفیه به روشنایی اختصاص داشت، یکی از اقدامات مهم در این اداره نصب چرا غ نفتی در خیابان های باب همایون، الماسیه، لاله زار و علاءالدوله بود. ریاست این اداره را «نایب قلی» برعهده داشت.رساله ای برای شهر
از ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۴ قمری (۱۲۷۰ تا ۱۲۷۵ خورشیدی) یعنی زمان ترور ناصرالدین شاه و به سلطنت رسیدن
مظفرالدین شاه، درباره احتسابیه مطلبی در منابع تاریخی وجود ندارد. به نظر می رسد این اداره یکی از زیرمجموعه های وزارت نظمیه شد.
به گفته «عبدالله
مستوفی» در «زندگانی من»، در سال ۱۳۱۵ قمری (۱۲۷۶ خورشیدی) «فرمانفرما» به عنوان حاکم تهران، «نظام الدوله امیرتومان» را از وزارت نظمیه، پلیس و احتساب معزول و «عباسقلی خان سهم الملک امیرتومان» را جایگزین او کرد.
اداره احتسابیه هم به «کریم آقا منظم السلطنه» سپرده شد که به «مختارالسلطنه» معروف بود. به نوشته کتاب «مدیریت شهری نوین در ایران»، «مختارالسلطنه» به مرمت خیابان ها و هموارکردن راه های عبور و مرور پرداخت؛ به عنوان نمونه در هر چند قدم، چاهی حفر کرد که آب باران درون آن رفته تا عبور و مرور تسهیل شود. او همچنین کوشش بلیغی برای شوسه و سنگفرش کردن خیابان ها انجام داد؛ در این زمینه می توان خیابان های مریضخانه و دروازه شمیران را نام برد. مختارالسلطنه برای نظافت شهر، سگ های ولگرد تهران را که باعث مزاحمت و نشر کثافات می شد از طریق سم نابود کرد».
حضور مختارالسلطنه هم دولت مستعجل بود و با اختلافی که بین او و «آصف الدوله» حاکم بعدی تهران رخ داد، معزول و «عبدالحسن خان سالارالملک» جایگزین شد و بعد از او «عباس خان مهندس باشی» بار دیگر به این سمت رسید.
مهندس باشی جزوه «ایجاد بلدیه و کثافات شهر» را تالیف کرد: «هدف این رساله اطلاع رسانی و به یک نوعی روشنگری درباره پیشرفت ها و فعالیت های عام المنفعه کشورهایی همچون
فرانسه و انگلیس است. مباحث اصلی این رساله، بیان شیوه از بین بردن فضولات شهری در کشورهای مختلف است».
با وجود این، از مان استعفای مختارالسلطنه، کارهای بلدی یا همان شهری زیاد مشخص نیست، فقط این را می دانیم که بار دیگر مظفرالدین شاه این وظیفه را به مختارالسلطنه واگذار کرد. مختارالسلطنه زمان ریاستش کارهای مهمی انجام داد که منابع تاریخی اشاره کرده اند: «اجماع تنی چند از روسای اصناف در منزل وی که طرف مشاوره و گفت و گو در باب انتظام نرخ و تنزیل اسعار و توفیر ارزاق و اجناس قرار گرفتند. تعیین سنگ مخصوص با مهر دولتی معین برای دکانداران و تنظیف آب پاشی همه روز خیابان ها دانستند. اداره «احتسابیه» با امضای فرمان مشروطه و تشکیل مجلس اول، با تنظیم «قانون بلدیه» به «بلدیه» تغییر نام و کاربری داد.تهران بلدیه می خواهد
یکی از مهم ترین اثرات کوتاه مدت مشروطه، سپردن امور محلی به خود مردم بود؛ چنانکه نمایندگان ملت هم در دارالشورای ملی به این مهم رسیده بودند و خواهان نفوذ و گسترش قدرت مردم در امور شهر بودند. تجربه مشروطه نشان داد، انجمن های شهری توانستند اعتراض ها را هدایت و کانالیزه کرده و حتی وارد جریانات سیاسی شوند. قانون انجمن های بلدی و تشکیل بلدیه، این نفوذ مردم را بالا می برد و باعث می شد اداره شهر به جای افراد وابسته به حکومت به نمایندگان خود مرده سپرده شود.
«میرزایوسف کاشمری» یکی از علمای زمان مشروطیت در کتاب «کلمه جامعه
شمس» که با هدف آشنایی توده مردم با مشروطیت و ارتقای سواد سیاسی تنظیم شد، نوشت: «اگر به تدبیر و تنظیم امورات بلد و مدینه پرداخت او را متمدن نامند و علم او را علم تمدن خوانند که آن علم به اصلاح حال اهل مدینه و معاونت نمودن با اهل بلد است که لوازمات تهذیب اخلاق و رفع وحشی گری و فراهم کردن موجبات آسایش عموم اهالی را از حیث آب و تصفیه هوا و رفع کثافات و ذخایر ملزومات دائمی برای عموم از طریق علمی به وضع معمول بلد و به تصدیق عرف عقلای اهل مدینه و شور با اعضای اهل خبرت تهیه نمایند».
«سیدضیاءالدین طباطبایی» که در آن دوران روزنامه نگاری جوان بود نیز درباره امور بلدی مقاله های زیادی نوشت و در نهایت به این جا رسید که در بلاد متمدن در حکومت مشروطه دولت در امور اداره بلدیه دخل و تصرف نمی کند. همزمان با این نوشته ها آنچه بهارستان نشین ها را به فکر راه انداختن یک بلدیه مستقل انداخت رسیدن شکایت های زیادی از سوی مردم درباره مشکلات شهری و معیشت شان بود.
نمایندگان مجلس اول که بیشتر نمایندگان اصناف مختلف بودند، کارهای زیادی از جمله نوشتن نظامنامه داخلی مجلس و تدوین قانون مطبوعات و قوانین مدنی داشتند اما بیشتر در مجلس با مردمی رو به رو بودند که عریضه به دست از آن ها توقع همراهی داشتند؛ عریضه هایی که مردم برای گرانی و کمبود ارزاق و احتکار کالاهای اساسی می دادند، وقت زیادی از نمایندگان می گرفتند.
مردم گله داشتند که گاریچی ها برای خودشان تعرفه می دهند و قصابان با آنکه نماینده در مجلس داشتند، قیمت گوشت را به صلاح خود بالا می برند. بخش زیادی از نطق های نمایندگان در مجلس اول در این است که «میرزاحبیب کاشی» از قیمت بالای گوشت تازه ذبح گله یا زنان سنگلج می گویند نانوایی های این منطقه مدام قیمت
نان را بالا می برند و والده حسن آقا که آمده بود برای تمیز نبودن خیابان محله شکایت کند و نمایندگان به جای پرداختن به کارهای مهم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن هم در سطح ملی، مجبور بودند به دلیل نبود نهاد بلدیه، هر روز درگیر پاسخگویی به گرانی و کمبود ارزاق مردم تهران باشند.
این نگاه مردم، مجلس شورای ملی را تا حد بلدیه یا همان شهرداری پایین می آورد و صدای علما را هم درآورده بود. «سید عبدالله بهبهانی» یکی از دو رهبر مشروطه در یکی از جلسات مجلس با گله از این وضعیت می گوید: «پاره ای از کارهاست که بالذات شغل مجلس نیست، ولی بالعرض امروز تکلیف مجلس در ان امر است. چون امر نان و گوشت خیلی مغشوش است، انتظام بلدی هم که نداریم، مردم تمام چشم شان به این است که نان و گوشت لااقل مرتب باشد، دیگر نمی دانند که این ربطی به مجلس ندارد.»
دبیر دیوان هم با تایید نظر آیت الله بهبهانی در نطقش در مجلس گفت: «عوام هنوز از کیفیت مجلس مطلع نیستند و نمی دانند دول متمدنه چه خون جگرها خوردند و چه مصیبات و زحمات را متحمل شدند تا به مقصود خودشان نائل گردیدند و تصور می کنند این جزیی اقدام ما کاری خیلی بزرگ و امری بس عظیم بوده و حال منتظر نتیجه اند و چون از فایده کارخانجات و راه آهن و غیره و غیره مسبوق نیستند و لذات آن را نچشیده اند نتیجه آن را فقط ارزانی نان و گوشت می دانند.» دبیر دیوان در نهایت هم نتیجه می گیرد که از آن جایی که مردم نمی توانند لذت این ماجرا را کشف کنند، عجالتا به وضعیت معیشت و نان و گوشت شان برسیم.
«شیخ ابراهیم زنجانی» قاضی مشهور دوران مشروطیت، از مردم مراغه مثال می آورد و می گوید: «مردم نمی دانستند مشروطه چیست. در انجمن جمع می شوند که مالیات کم شود، باید جبرا مالکان مقهور رعیت باشند، باید اجازه دکاکین کاسته شود. باید نان ارزان شود در حالی که وقتی قانون اساسی را به این شهر بردند مردم ابدا فصول آن را نمی فهمیدند و تعجب می کردند که این همه شورش بر سر این فصول بیهوده به چه می ارزید. بدان معنا که خواست های خود را در آن منعکس نمی دیدند».
همین اعتراض ها باعث شد تا نمایندگان مردم، قانون بلدی را در اولویت خود قرار بدهند. «مرتضی قلی خان صنیع الدوله» رییس مجلس، در جلسه ای رسمی اعلام کرد که امیدواریم قانون بدلی هرچه زودتر تصویب شود تا آسوده به امور مملکتی برسیم و ذهن مجلس از امور شهری ملت به ویژه تهرانی ها راحت شوند.
با همین فشارها بود که سرانجام بحث قانون بلدیه در مجلس جدی شد و این قانون در دستور کار نمایندگان ملت قرار گرفت و بحث هایی در صحن علنی مطرح شد و در نهایت در ۱۲ خرداد ۱۲۸۶ قانون بلدیه رسما تصویب شد.نخستین شوراهای شهر
نخستین قانون بلدیه، شامل پنج فصل و ۱۰۸ ماده بود که این ماده ها حدود وظایف و اختیارات بلدیه آن زمان و شهرداری کنونی را مشخص می کرد. پنج فصل آن شامل قواعد کلی، تشکیل انجمن، ترتیب و وظایف، اداره بلدیه و مستخدمین آن بود. در بند اول هدف اصلی از تاسیس بلدیه، حفظ منافع شهر و ایفای حوائج اهالی شهرنشین تعریف شده بود و شامل اداره آنچه برای اهالی شهر به صلاح بود و اداره اموال منقوله و غیرمنقوله و سرمایه های متعلق به شره و مراقبت در عدم قحطی آذوقه شهر و پاک ساختن کوچه ها و میدان ها و خیابان ها، تقسیم آب و حفاظت از پاکیزگی آب های روان و حمام ها و حفظ الصحه عمومی بود.
بلدیه به استناد قانون مصوب مجلس مسئولیت مراقبت در رفع تکدی گری و تاسیس دارالمساکین و دارالعجزه و مریضخانه و امثال آن را داشت. بلدیه باید در مقابل حریق و بلایای طبیعی شهر را حفظ و بیمه می کرد. رسیدگی به امور فرهنگی و هنری شهرها از قبیل تاسیس کتابخانه، موزه، قرائت خانه و حفظ و مرمت مساجد و بناهای عتیقه از وظایف بلدیه به شمار می رفت.
براساس قانون حدود اختیارات بلدیه هر شهر دایره اراضی متعلق به آن شهر بود و این انجمن و اداره بلدیه می توانست؛ «به اسم شهر بیع و شرا هرگونه معاملات نماید و به جاهای لازم شکایت کند و در محاکمات عدلیه اقامه دعوا کند».
فصل دوم که در اتفاقات بعدی اهمیت زیادی داشت، تشکیل انجمن بلدیه بود؛ انجمنی که علاوه بر نظارت بر اجرای قانون، ریاست بلدیه یعنی شهردار را نیز انتخاب می کرد. در قانون بلدیه آمده بود، انجمن بلدیه مرکب از اعضایی است که به شرایطی که در همین فصل آمده انتخاب می شوند. این افراد در شهرهای کوچک ۱۶ و در شهرهای متوسط ۲۰ و در شهرهای بزرگ ۳۰ نفر بود که با رعایت وسعت و جمعیت شهر تقسیم می شد.
قانون انتخابات در انجمن بلدیه همان قانون انتخابات مجلس بود، زنان و محجوران نمی توانستند رای بدهند و در انتخابات شرکت کنند. همچنین براساس بند ۱۵ قانون بلدیه افرادی که به واسطه جنحه و جنایتی مجازات قانونی دیده اند و اشخاصی که معروف به ارتکاب قتل و سرقت باشند و افراد ورشکسته به تقصیر نمی توانستند نامزد انجمن بلدیه شوند.
اشخاصی که از بابت عوارض شهری بدهی داشتند و بیش از نصف عوارض سالانه را نپرداخته بودند نیز شامل آن هایی که مجوز شرکت در انجمن را دارند، نمی شدند. اعضای این انجمن به مدت چهار سال انتخاب و باید در طول هفته چندین جلسه را برگزار کنند. آن ها برای اجرای وظایف خود قسم می خوردند.
اداره بلدیه تحت مدیریت «رییس انجمن بلدیه» بود که بعدها به «شهردار» تغییر نام داد، مدت ماموریت شهردار بعدی و اعضای بلدیه چهار سال بود. در دوره اول بعد از دو سال، نصف اعضای بلدیه به حکم قرعه خارج شده، به جای آن ها اعضای جدید انتخاب می شدند و بعد از انقضای هر دو سال آن نصف اعضایی که چهار سال ماموریت شان به سر آمده، خارج شده و اعضای جدید انتخاب می شدند.اختیارات شهردار
با تصویب قانون بلدیه، موضوع انتخابات اعضای شورای بلدی در شهرهای بزرگ به خصوص تهران جدی شد. در این میان روزنامه ها با استناد به تجربه های سایر کشورها، سعی می کردند بحث های مربوط به انجمن های بلدی را به سمت انتخابات بهتر ببرند. روزنامه «حبل المتین» در شماره ۶۴ خود با اشاره با قانون تشکیل انجمن بلدی گفت که اعضای این انجمن باید از چهره های تحصیلکرده و کاربلد باشند: «مهندس، معمار، طبیب و خارجه دیده و از اشخاص باتجربه و کارکرده و درستکار باشند.»
خصوصیات شخصی اعضای شورا از دید او این ها بود: «باید دارای علم، اطلاع، درستکاری، آگاهی از وضع ممالک متمدنه بنیانی در کارهای بلدی، تجربه و کارآزمودگی باشند. در زمینه
پارتی بازی هم هشدار داد که هموطنان باید این خیال را از سر بیرون کنند که من پسرعمو یا رفیقم را معین می کنم تا فلان مقصود مرا انجام دهد».
به اعتقاد نویسنده این مقاله: «ذکاوت، هوش، عقل معاش، غیرت، حب وطن، بی طمعی، عدم ملاحظه از دوست و رفیق و اقربا و غیر، هم اطلاع به طریقه تنزیل اسعار و ارزاق، معرف بحال فقرا و ضعفا و اغنیا برای اداء حقوق تنظیفیه، انصاف و بی غرضی و بی طرفی، اطلاع فی الجمله به طریقه تمیزی و پاکیزگی کوچه و خیابان ها و معابر و اسواق برای حفظ الصحت».
با تصویب قانون بلدی، انتخابات اعضای شورای بلدی شهرها در دستور کار وزارت داخله قرار گرفت. وزارت داخله همزمان «محمدمیرزا کاشف السلطنه» را به ریاست احتساب و بلدیه منصوب و او مامور برگزاری انتخابات شد. تبلیغات زیادی برای شرکت مردان رای دهنده در انتخابات شورای بلدی در تهران پراکنده شده بود.
در یکی از اعلان های انتخاباتی آمده بود: «کارهای مجلس بلدیه راجع به خود اهالی شهرنشین است و نفع آن متعلق به عموم اهالی و هرگاه مردم شهر کوتاهی کنند و با داشتن شرایط تعرفه نگرفته وکیل معین ننمایند خود قصور ورزیده اند و کسی تقصیر ندارد… مجلس بلدیه طهران که منعقد خواهدشد هرچه قرار دهد و هر حکمی صادر نماید به تمام مردم چه در انتخابات حاضر شده باشند یا نشده باشند، تعلق خواهدگرفت.»
این انتخابات سرانجام بعد از دو بار لغو شدن، در یک سالگی جشن صدور فرمان مشروطیت برگزار شد و در ۱۷ مردادماه ۱۲۸۶ خورشیدی نتایج آن به تفکیک شش محله تهران یعنی بازار، چاله میدان، دولت، سنگلج، شهر نو و عودلاجان منتشر شد. اعضای شورای بلدیه انتخاب و ۳۰ نفر روانه انجمن بلدی شدند. تعداد نمایندگان براساس جمعیت آن محله کم و زیاد می شد. همچنین در سه محله دولت، سنگلج و عودلاجان به خاطر سکونت اقلیت های مذهبی نماینده سه دین
زرتشتی،
مسیحی و کلیمی وارد شورای شهر شدند. حضور اقلیت های دینی به عنوان
حافظ منافع هم مذهبی هایشان یکی از مواردی بود که در قانون انتخابات بلدیه آمده بود.
اولین جلسه انجمن بلدی پایتخت با حضور حاکم تهران در ۲۲ مردادماه ۱۲۸۶ در عمارت دارالحکومه برگزار شد که از ۳۰ نماینده، ۲۶ نفر حضور داشتند. در این جلسه انتخاب هیئت رییسه برگزار شد و محمدمیرزا کاشف السلطنه که رییس بلدیه و احتسابیه بود، ریاست شورا را برعهده گرفت. او نخستین شهردار تهران بود. نخستین شهردار از ۵۸ مردی که بعدها به صندلی ریاست بلدیه پایتخت تکیه زدند و راه تبدیل تهران را از شهری رو به رشد به کلان شهر امروزی هموار کردند.• در شمیران تهران در سال ۱۳۱۰ خورشیدی با این که نهاد بلدیه در تهران تاسیس شده بود، اما هنوز حتی یک خیابان کشی اصولی هم ایجاد نشده بود. تهران قریه کوچکی بود که با پایتخت ایران شدن، به شدت رو به توسعه و گسترش بود. این شهر تا زمان ناصرالدین شاه حتی نهاد مستقلی هم برای اداره شهر نداشت. نیاز این شهر باعث شد این نهاد برای کل شهرهای ایران شکل بگیرد.
• یادگار ارمنی: تا پیش از ساخت عمارت بلدیه تهران در نخستین سال های ۱۳۰۰ خورشیدی، بلدیه یا همان شهرداری تهران در خیابان باب همایون مستقر بود. «گاسپار ایپگیان» که در زمان صدارت «سیدضیاء طباطبایی» و بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹، کفیل بلدیه تهران شده بود، تغییرات زیادی در این نهاد داد. او نظمیه را از بلدیه جدا کرد و دستور ساخت عمارتی مخصوص بلدیه داد. این ساختمان در دهه ۴۰ ویران شد.