روی هم رفته نمی توان گفت که نسل ایرانیان جدید عقیم شده ، چون این ملت توانسته است در دوران اخیر مردی نظیر امیر نظام به وجود آورد . ( تاریخ قاجار – سر رابرت واتسون )
راز جاودانگی چیست ؟ چه کسانی جاودانه می شوند ؟ انسانهایی هستند که حتی با گذشتن سالها و قرن ها از زمان آنها ، در یادها و خاطره های مردم می مانند و مردم یاد آنها را گرامی می دارند . در سرزمین ایران از این گونه انسانها زیاد هستند . یکی از کسانی که ایرانیها هنوز یاد او را گرامی می دارند امیر کبیر است . وطن پرستی که برای پیشرفت و سربلندی کشورش کوشش های فراوانی کرد . افراد باید چه کار کنند تا همچون امیر کبیر حتی بعد از سالها و قرن ها مردم یاد آنها را گرامی بدارند و از آنها به نیکی یاد کنند ؟ امیر کبیر چه کرد ؟ آیا او درس خدمت را به ما آموخت و مسیر جاودانگی را به ما نشان داد ؟
می توان گفت تمام دوره سلسله قاجاریه سرشار از فساد و وطن فروشی بود . امیر کبیر در این دوران به صحنه آمد و با وطن دوستی کوشش کرد تا بار دیگر شکوه و عظمت ایران را به این سرزمین برگرداند . ولی افسوس که شاهان قاجار واژه هایی مانند : وطن ، میهن و ملت را نمی شناختند .
به نوشته جیمز بیلی فریزر ، فتحعلی شاه کشور را همچون منبع درآمدی شخصی تلقی می کرد : او به ایران به عنوان کشوری که باید دوست داشته باشد و یا حفظش کند و یا در راه تکمیلش کوشش کند توجه ندارد . بلکه به آن به صورت ملکی که به رهن گرفته و زمان قرارداد معین نیست نگاه می کند . به همین جهت شاه تصور می کند تا زمانی که صاحب قدرت است حق دارد از آن بهترین استفاده را بنماید . تاج سلطنتی بر اثر فتوحات به دست فامیلش افتاده و به همین جهت او تمام کشور را به عنوان منطقه ای که تصرف شده می داند . تمام توجه شاه متوجه آن است که از کشور حداکثر مقدار ممکن پول به دست بیاورد . (۱).
در سال ۱۸۹۳ م / ۱۲۷۲ ش ، امین السلطان صدر اعظم ، به ” لاسلز ” وزیر مختار بریتانیا گفت : از ما هیچ نوع میهن پرستی را انتظار نداشته باشید . چنین چیزی در کشور وجود ندارد . در عوض تا بخواهید نفع شخصی ، آز و شره فراوان است . از این که بگذریم کسی به سایر مسایل کاری ندارد . (۲).
پس از فوت محمد شاه ، میرزا تقی خان وزیر نظام با وام گرفتن سی هزار تومان از یک بازرگان تبریزی وسائل حرکت ولیعهد و همراهان و گارد نظامی او را از تبریز فراهم ساخت . بدواً ناصرالدین میرزا را در روز چهاردهم شوال ۱۲۶۴ در سن هفده سال و هشت ماهگی بر تخت سلطنت نشاند و سپس در نوزدهم این ماه به معیت شاه جدید و اردوی او تبریز را به عزم تهران ترک گفت . بدین طریق ناصرالدین شاه وارد تهران شده ، رسماً بر تخت سلطنت نشست و میرزا تقی خان وزیر نظام را که در میان راه لقب امیر نظامی داده بود به لقب اتابکی و صدراعظمی ملقب نمود . از این تاریخ او را به لقب امیر کبیر اتابک اعظم خواندند ( ۲۱ ذی قعده ۱۲۶۴ مطابق با ۲۰ اکتبر ۱۸۴۸ ) .(۳).
امیر کبیر بعد از رسیدن به مقام صدراعظمی اقدامات و اصلاحاتی در زمینه های داخلی و خارجی انجام داد که به طور خلاصه به این شرح است : امنیت بخسیدن به راها – ترمیم اوضاع مالی – مبارزه علیه فساد – اصلاح وضع قشون – توجه به فرهنگ ( تأسیس کتابخانه ، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه ، ترجمه کتب مفید ، تأسیس دارلفنون و … ) – رفع غائله سالار ( سالار با حمایت انگلستان و به دلیل آشنایی با وضع حکام افغانستان درصدد تجزیه خراسان از ایران بود که با مخالفت امیر کبیر سرکوب شد ) – مقابله با تجاوزات حاکم خوارزم ( حاکم خوارزم ، مرو را تصرف کرد و تا سرخس پیش آمد ولی او هم سرکوب شد ) – محدود ساختن نفوذ روسیه و انگلستان در ایران و جلوگیری از دخالت بیگانگان در امور مملکتی . (۴).
به دستور امیر کبیر در ماه اوت ۱۸۵۱ سه سفارت در لندن ، سن پترزبورگ و استانبول تأسیس گردید . ضمناً دو سرکنسولگری هم در تفلیس و بمبئی تأسیس شد . امیر کبیر اصلاحاتی هم در سازمان وزارت امور خارجه به عمل آورد و برای نخستین بار صدور تذکره ( گذرنامه ) را برای ایرانیانی که عازم خارجه بودند معمول کرد و ثبت و ضبط مکاتبات سیاسی را به صورت منظمی درآورد . (۵).
واتسون انگلیسی می نویسد : امیر نظام تصمیم گرفت که عبارات و الفاظ ( القاب و عناوین ) بی معنی و نفرت آمیزی را که فقط شایسته بندگان است از میان ببرد . عده کثیری از حق مستمری سرشار که حاجی میرزا آقاسی معین کرده بود برخوردار بودند بی آنکه این مستمریها به مناسبت کمترین خدمتی از ناحیه ایشان بوده باشد . امیر با استقامت رأی برای کاستن هزینه دولت و قطع یا کاستن مستمری ها اقدام کرد . حقوق ماهیانه شاه از ۶۰ هزار تومان به ۱۰ هزار تومان در ماه کاهش یافت .
سرانجام مقاصد عالی امیر ، استعمار انگلیس را به دست و پا انداخت که این مانع بزرگ و این سد سترگ را از راه نیات استیلا جویانه خود بردارد . تحولات اقتصادی و صنعتی و نظامی و اداری و علمی ایران ، خطر بزرگی برای پیشرفت استعمار در شرق بود . انگلیسیها که از برافراشته شدن سد عظیمی نظیر امیر و استحکام روز افزون پایه های ریشه دار آن در میان ملت و حتی ملل شرق دچار هراس غیر قابل وصفی شده بودند چاره ای نداشتند جز آنکه با به کار انداختن جمیع عوامل منفی که در قلب رژیم نهفته بود وسائل قتل امیر را فراهم سازند . آنها در صدد بودند که میرزا آقا خان نوری اعتماد الدوله را که در جیب خود داشتند به جای امیر بنشانند چه او مورد اعتماد کامل ایشان بود .
شاه در بیستم محرم ۱۲۶۸ ( ۱۳ نوامبر ۱۸۵۱ ) دستور عزل امیر را از صدارت و انتصاب او را به امارت نظام صادر کرد . پس از عزل امیر ، شاه خود را یکباره خلع سلاح یافت و در برابر انگلیسیها و عمال استعمار یک زانوی ابدی زد . شاه در بیست و دوم محرم فرمان صدارت عظمی را به نام میرزا آقا خان صادر نمود و او را شخص اول مملکت لقب داد .
اما کار بدینجا نکشید چون تلقینات عمال درباری استعمار و ضعف و فساد رژیم استبدادی به زودی بر خواست مردم ( مردم خواهان بازگشت امیر کبیر بودند ) فائق آمد و شاه این کودک نادان صاحب قدرت ، میرزا تقی خان را در بیست و پنجم محرم از کلیه مشاغل و مناصب و القاب معزول نموده ، فرمان داد که او را تحت الحفظ به فین کاشان انتقال دهند . بدین قرار بود که آن روح بزرگ ضد استعماری شرق را در ششم صفر ۱۲۶۸ در باغ فین کاشان محبوس ساخته و تحت نظر گرفتند .
دشمنان امیر با تبعید او نیز اقناع نشدند چون اعتراضات مردم و هرج و مرج دستگاه امکان مراجعت او را فراهم می ساخت . ریشارد خان معلم دارالفنون در نامه ای به تاریخ ۲۵ ربیع الاول ۱۲۶۸ ( ۱۸ ژانویه ۱۸۵۲ ) به یکی از دوستان خود می نویسد : تمام بزرگانی که امیر دستشان را کوتاه کرده و ناخهایشان را چیده بود بعد از عزل امیر ، شاه را از او خوفناک نموده و این جوان نادان را کاملاً ترساندند . شاه به قدری ترسیده بود که تا وقتی او را نکشت خواب راحت نمی کرد . مؤلف کتاب خاطرات و خطرات می نویسد : میرزا آقا خان به تدلیس ( به فریب ) با کمک بعضی شاهزادگان و رجال حتی میرزا یوسف مستوفی الممالک ( به روایت صدر التواریخ ) و مادر شاه دست خط از شاه گرفت . شاه شب پشیمان شد ، فرستاد که تا میرزا علیخان مرا نبیند نرود . گفتند شبانه رفته است . شاه رژیم استبداد که متاسفانه با تمام کودکی کلیه قدرتها را در خود جمع داشت فرمان قتل امیر را صادر کرد . (۶).
قتل امیر کبیر …
امیر یا به عادت معمول یا برای پوشیدن خلعتی که بنا بود به وعده ی فریب آمیز توطئه کنندگان قتل او از تهران برسد در شب شنبه ۱۸ ربیع الاول یعنی روز جمعه ۱۷ ربیع الاول سال ۱۲۶۸ ( ۱۰ ژانویه ۱۸۵۲ م / ۱۲۳۰ ه.ش ) ظاهراً پیش از ظهر به حمام متصل به باغ فین برای استحمام رفته بود . در چنین موقعی که امیر در حمام بود ، چند سوار ( ظاهراً پنج تن ) سر و رو بسته از طرف جاده تهران می رسند و از حال امیر می پرسند . می گویند امیر در حمام است . از آن سواران رو پوشیده دو تن یکی حاجی علیخان مقدم مراغه ای فراش باشی و دیگری میر غضب باشی داخل حمام می شوند . فراش باشی حکم قتل امیر را از جانب ناصر الدین شاه به او ارائه می دهد و چون امیر از او مهلتی جهت نوشتن عریضه یا وصیت نامه یا دین زوجه ی خود می خواهد ، ابا می نماید ولی امیر را در اختیار طرز کشته شدن آزاد می گذارد . امیر هم به دلاک خود امر می دهد تا رگ های دو دست او را با نشتر بگشاید . او نیز چنین می کند و امیر با متانت و ثباتی مردانه رفتن خون را از بدن تحمل می نماید و همین که به حال ضعف می افتد ، میر غضب به فرمان فراش باشی او را با لگد بر زمین می افکند و دستمال یا حوله ای در گلوی او فرو می کند و آن نیمه جان او را نیز به این وضع می گیرد و سواران مأمور پیش از آنکه عزت الدوله همسر امیر از واقعه با خبر شود ، از ترس او به سرعت چاپاری راه تهران را پیش می گیرند . (۷).
در واقع استعمار انگلیس به معیت رژیم استبدادی ایران مسئول قتل امیر هستند ، چه اگر یکی از این دو عامل موجود نبود قتل آن مرد وطن پرست مقتدر صورت وقوع به خود نمی گرفت . واتسون در (( تاریخ قاجار )) می نویسد : میرزا تقی خان در ظرف چند سال به قدر قرنها خدمت کرد و با فداکاریهای خود بنیان دوره جدیدی را در مملکت خود نهاد و چنانچه او مانده بود به انجام مقاصد عالیه ای موفق می گردید . مرگ نابهنگام امیر مجال نداد که هموطنانش از نعمت وجود او بهره ور گردند . اقدامات امیر به ذائقه خیلی ها نامطبوع بود .
امیر کبیر فقط سه سال صدر اعظم بود . او در این مدت کم بیشترین خدمت را به سرزمینش کرد و جاودانه شد و هنوز هم مردم ایران یادش را گرامی می دارند . افرادی هستند که سالهای زیادی در مقامی حضور دارند ولی پس از پایان دورانشان در یادها نمی مانند . توده های مردم عنوان جاودانه را به چه کسانی اهداء می کنند و یادشان را سالها و قرنها زنده نگاه می دارند ؟ امیر کبیر هر چه کرد برای پیشرفت و سربلندی سرزمینش و رفاه مردم کرد و توده ها این را دریافتند و او را تا جایی که می شد حمایت کردند .
در سرزمینی که عناصر جامعه مدرن مانند : قانون ، عقلانیت ، مشارکت سیاسی و … حاکم نشده ، این شخص است که ملتی را به پیش می برد . امیر کبیر هم در نبود این عناصر ، در مدت زمامداری کوتاه خود به تنهایی جامعه را به پیش بُرد ، تا بتواند ایران را وارد مرحله جدیدی از حیات خود بکند . ولی وی در مبارزه با نیروهای سنت گرا شکست خورد و او را از صحنه حذف کردند .
آزاده ای که در راه حق کشته شود یا بمیرد شهید است . امیر کبیر آزاده ای بود که در راه حق کشته شد و شهید است . امیدواریم در روزگار کنونی کسانی که مسئولیت یا مقامی دارند درس آزادگی و جاودانگی را از او بیاموزند و راه او را بروند . زیرا کسی که راه او را می رود جاودانه می شود ولی در غیر این صورت به فراموشی سپرده خواهد شد . توده های مردم یاد کسانی را که به آنها خدمت نکنند ، نگاه نخواهند داشت .
ارابه تاریخ در مسیرش به پیش می رود ، برای جاودانه شدن مهم این است که تو در کجا ایستاده ای .
منابع :
(۱)- تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ( از قاجاریه تا رضا شاه ) ، دکتر علی رضا امینی ، دکتر حبیب الله ابوالحسن شیرازی ، نشر قومس ، چاپ دوم ۱۳۸۵ ، ص ۶ // (۲)- مقاومت شکنند ، تاریخ تحولات اجتماعی ایران ( از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی ) ، جان فوران ، ترجمه : احمد تدین ، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا ، چاپ ششم ۱۳۸۵ ، ص ۲۱۵ // (۳)- میراث خوار استعمار ، دکتر مهدی بهار ، مؤسسه انتشارات امیر کبیر ، چاپ شانزدهم ۱۳۵۷ ، ص ۴۵۴ و ۴۵۷ // (۴)- تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ، ص ۱۴۰ – ۱۴۱ // (۵)- تاریخ روابط خارجی ایران ( از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی ) ، عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، مؤسسه انتشارات امیر کبیر ، چاپ چهارم ۱۳۶۹ ، ص ۲۶۷ – ۲۶۸ // (۶)- میراث خوار استعمار ، صص ۴۶۲ ، ۴۶۳ ، ۴۷۰ ، ۴۸۵ ، ۴۸۶ ، ۴۸۷ ، ۴۸۸ ، ۴۸۹ ، ۴۹۰ // (۷)- ایران در دوره سلطنت قاجار ، علی اصغر شمیم ، انتشارات بهزاد ، چاپ اول ۱۳۸۷ ، ص ۱۵۵ // (۸)- میراث خوار استعمار ، ص ۴۹۱ ، ۴۹۳ ، ۴۹۴ //
نویسنده و گردآورنده : ضیاء طرقدار – فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی .