به مناسبت سالروز عملیات کربلای ۱؛
سجده شکر/شناسایی موفق
محمود پاکنژاد از نیروهای شناسایی لشکر ۲۷ محمد رسول الله گفت: همگی سجده شکر به جا آوردیم. واقعا متحیر بودیم که چطور عراقی ها از این ۸۰ متر که منطقه خالی است، غفلت کردند و به سنگر متروکه نیامدند.
به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، شهر مهران که در عملیات والفجر ۳ آزاد شده بود، پس از عملیات والفجر ۸، در اردیبهشت ۱۳۶۵ مورد تعرض ارتش عراق قرار گرفت و اشغال شد.
دو ماه بعد، عملیات کربلای ۱ را سپاه پاسداران طراحی و در پنج مرحله اجرا کرد. در این عملیات تمامی منطقه ازجمله شهر مهران، پاسگاه دراجی و قله ۲۲۳ از سلسله ارتفاعات قلاویزان آزاد شد.
این پیروزی، گستردهتر از پیشبینی قبل از عملیات بود. سرعت پیروزی در این نبرد، تأثیر اقدامات قبلی عراق در دوره دفاع متحرک را خنثی کرد، بهنحویکه از آن پس تحرک دیگری از ارتش این کشور (تا روزهای پایانی جنگ) مشاهده نشد و ارتش عراق دوباره در لاک دفاعی فرو رفت.
گذشته از رشادتها و دلاورمردیهای رزمندگان اسلام در جریان این عملیات که ۸ روز به طول انجامید، تدابیر و اقدامات مهم قبل از اجرای مانور همچون اقدامات شناسایی، فعالیتهای جهادی و… ازجمله عوامل مؤثر در موفقیت این عملیات بوده است که به برخی از آنان اشاره میشود:
احتمالات غلط عراقیها
اقدامات مهندسی نیروهای ایرانی که تا آستانه عملیات تداوم داشت، گاهی بهقدری به مواضع عراقیها و یا به موانع آنها نزدیک میشد که عملاً آن منطقه خاصیت حفاظتی خود را از دست میداد و عراقیها بهخصوص در جاهایی که سنگر کمین داشتند، ناچار به ترک آن میشدند. ادامه این وضعیت ناخواسته سبب تضعیف نیروهای عراقی میشد.
عراقیها به تصور اینکه ایرانیان به ترمیم خط پدافندی و تشکیل خط جدید خود مشغولاند، همواره در گزارش به ردههای مافوق خود گوشزد میکردند: نگران نباشید؛ ایرانیها قصد ترمیم خط خود را دارند و احتمال حمله از سوی آنها وجود ندارد.
خطوط دفاعی چندلایه دشمن
معیلی؛ معاون دوم واحد اطلاعات لشکر ۲۵ کربلا میگوید: در یکی از شبها که واحد مهندسی قصد نزدیک کردن خاکریز خودی را به موانع دشمن داشت، ناگهان سیم تله چند مین منور به لبه بیل بلدوزر گیر کرد و تا لب خاکریز بالا کشیده شد، لیکن عمل نکرد؛ پس از بازدید متوجه شدیم مینها فاقد چاشنی هستند.
یکی از برادران واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ میگوید: از همان ابتدا که از روی دیدگاه با دوربین منطقه عراق را دیدبانی کردیم؛ آرایش خطوط دفاعی و استحکامات دشمن خیلی عجیب بود. چند رده خطوط دفاعی داشتند که خط اول از خط دوم و خط سوم بهخوبی قابل تشخیص نبود.
در شناسایی نزدیک از منطقه هم از یک سری میدان مین و سیمخاردار عبور کردیم، ناگهان به خط جدید رسیدیم که جلو آن نیز موانع و سیمخاردار بود. در واقع دشمن چند خط دفاعی نسبتاً نزدیک به هم داشت که کار شکستن خطوط دفاعی را مشکل میکرد، یعنی معلوم نبود پس از شکستن خط دوم بتوانی خط سوم را بشکنی، به عبارتی میتوان گفت که یک عملیات انتحاری لازم بود.
ما نمیتوانستیم از جلو با دشمن مقابله کنیم، لذا با توجه به مشکلات جدی که پیش رو بود، از همان ابتدا تقریباً یک روحیه یاس و ناامیدی در نیروها و مسئولین وجود داشت؛ بخصوص منطقه قلاویزان که مثل یک غده در منطقه مهران بود.
مهران باید آزاد شود
از سوی دیگر، عراقیها که آنجا را گرفته بودند، چنان تبلیغ کرده بودند که انگار نصف ایران را در اختیار داشتند. به عبارتی از مهران یک بت ساخته بودند.
امام فرموده بود: مهران باید آزاد شود. این حرف یعنی باید شاخ عراق شکسته شود؛ اقتدارش خرد شود و ماشین جنگیاش متلاشی شود. این مهمترین انگیزه در نیروها برای اجرای عملیات بود.
غافلگیری دشمن با عملیاتی انتحاری
یکی از اعضای گروه شناسایی میگوید: از جبهه روبرو نمیتوانستیم به عراق بزنیم؛ چون کاری کرده بود که ما که اینهمه در عملیاتها بودیم، خیلی برایمان تعجبآور بود یک چنین خط پدافندی و یک چنین استحکاماتی. بعضی میگفتند یک طرح اسرائیلی است و مستشاران اسرائیل به عراقیها چنین طرحی دادهاند.
بههرحال وقتی دیدیم از روبهرو نمیتوانیم کاری کنیم، باید یک فکری میکردیم که چگونه حرکت کنیم که از پشت، سر دربیاوریم. مثلاً تعدادی نیروی ورزیده ببریم پشت خطوط عراقیها و یک حرکت انتحاری انجام دهیم تا سایر نیروها از جلو بتوانند کاری انجام دهند؛ یعنی سعی کنیم تمرکز نیروهای عراقی را روی خطوط جلو از بین ببریم تا رزمندگان راحتتر بتوانند به دشمن حمله کنند.
شناسایی موفق
محمود پاکنژاد از عناصر شناسایی لشکر ۲۷ میگوید: تنها عملیاتی بود که بدون استفاده از نقشه و کالک، طرح مانور عملیات با حضور فرماندهان گردانها و فرماندهان دستههایی که باید عملیات میکردند، تنظیم شد. به این صورت که میگفتیم گروهان فلان تا آن سنگر عراقی، فلان گروهان از این سنگر تا آن مقر فرماندهی و… خیلی قشنگ به هم موضع و حد عملیات را نشان میدادیم.
ناصر حمزهای نیز با هیجان خاصی میگوید: خیلی جالب است. اسم فرمانده گروهان عراقی را که میخواستیم با آن درگیر شویم، میدانستیم. اصلاً یک حرکت نوین و یک وضعیت جدید و یک کار جدا قشنگی بود.
سجده شکر
محمود پاکنژاد میگوید: در شب شناسایی، خودرو حامل فرماندهان عراقی بهآرامی جلو آمد و حدود ۶۰ متری سنگر و به سمت شیاری که نیروها (ی شناسایی) از آن بالا آمدهاند توقف کرد.
فرمانده ارشد عراقی و همراهان از خودرو پیاده میشوند. فرمانده نگاهی به اطراف میاندازد، سپس توضیحاتی به همراهان خود میدهد. لحظاتی بعد با قدمهای آهسته به سمت شیار میروند. آنها پرتگاهی چنان عمیق را جلو چشمان خود میبینند که هرگز احتمال نفوذ نیرویی را از آن نمیدهند. لذا بدون آنکه به چیزی مشکوک شوند، به سمت جیپ میروند و آنجا را به سوی سنگر فرماندهی که فاصله زیادی از محل ندارد ترک میکنند.
همگی سجده شکر به جا آوردیم. واقعاً متحیر بودیم که چطور از این ۸۰ متر که منطقه خالی است، غفلت کردند و به سنگر متروکه نیامدند.
البته شاید حق داشتند، وقتی کسی لب این شیار میایستاد و پرتگاه آن را نگاه میکرد، اصلاً نمیتوانست تصور کند که کسی بتواند و یا جرئت کند، لب این پرتگاه بیاید. نیکو سخن هم حرف همرزم خود را قطع میکند و میگوید: خود ما هم که نگاه کردیم، همان تصور عراقیها را داشتیم. اصلاً به نظر نمیرسید که امکان داشته باشد کسی بتواند از آنجا بالا بیاید.
آنجا ۳۰ هزار ملائکه بودند
(در این عملیات) ازخودگذشتگی و بیباکی نیروهای جهادگر که زیر انبوه آتش دشمن کار میکردند، از یکسو و متانت و تواضعشان از سوی دیگر باعث شگفتی سایر رزمندگان میشد. جهادگران، بی توقع، جان در طبق اخلاص میگذاشتند و کار میکردند؛ کار و کار.
یکی از رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا دراینباره به فرمانده لشکر گزارش داده است: به آقا مرتضی (قربانی) گفتم نیروهای جهادی در احداث خاکریزها، سه نفر بیشتر نبودند. آنها این خاکریزها را با خوندل زدند که البته برادر حسینی (مسئول طرح عملیات لشکر) هم پایکار بودند.
در این حال، حسینی که کنار فرمانده نشسته بود از سر فروتنی صورت خود را پایین نگاه میدارد و در نهایت تواضع میگوید: آنجا ۳۰ هزار ملائکه الله بودند که کار میکردند، اگرچه ما آنها را نمیدیدیم.
تبلیغات روانی مؤثر
نکته مهم این بود که تا چند روز قبل از این، برخی فرماندهان عقیده داشتند که با عبور از دشت، مستقیم به سمت مهران بروند و با اتکا به دو جاده مهران-ایلام و ایلام-دهلران جلو بروند، خاکریز بزنند و خیز به خیز به شهر مهران نزدیک شوند و آن را بگیرند.
غلامرضا جعفری در تشریح این دیدگاه میگوید: سپس اعلام میکنیم که شهر مهران را گرفتیم. خبرنگاران را هم میفرستیم تا فیلمبرداری کنند. در این صورت عراقیها هم حرفی برای گفتن ندارند. لیکن ارتفاعات همچنان در اختیار عراقیها میماند. ما هم در دشت دراز میکشیم تا ببینیم چه میشود.
اتفاقاً در روز اول عملیات، درحالیکه خبر ورود به مهران همه را متحیر کرده بود، برادر علی فضلی میگوید: با نزدیک شدن ما به مهران، دشمن با توجه به موقعیت و وضعیت پدافندیاش، میتوانست دومرتبه حضور پیدا کند و مانع پیشروی ما بشود. مثلاً تپههای غلامی را تا فرحآباد بهصورت یک فلش پیکانی میتوانست راحت طی کند و در دل نیروهای ما رخنه کند و قرار بگیرد. خصوصاً آنکه ارتفاعات تپههای دوراجی و تپههای ۲۷۰ آن موقع دستش بود و راحت میتوانست از آنها علیه رزمندگان بهعنوان یک خیابان خوب استفاده کند ولی خوب با وضعیتی که برای نیروهایش پیش آمد و غافلگیری که دچار شد، الحمدالله ازآنجا عقبنشینی کرد.
منابع:
ا- اطلس جنگ ایران و عراق (فشرده نبردهای زمینی)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم، ۱۳۹۹، صفحه ۶۱
۲-حاجی خداوردی خان، مهدی، مهران در تحولات جنگ ایران و عراق؛ مهران آزاد شد قلب امام شاد شد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۸۹، صص ۳۲۷، ۳۲۸، ۳۴۳، ۳۴۴، ۳۵۴، ۳۵۵، ۳۵۹، ۴۰۱، ۵۵۳