پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان، اغلب به عنوان کودتایی نظامی یاد شده است که با همکاری و مداخله برخی از نیروهای نظامی انجام و به تغییراتی در بخش نظامی کشور منجر شد، اما برخلاف این دیدگاه، کودتای ۱۲۹۹ تنها کودتایی نظامی نبود و شکلگیری آن نیز حاصل منافع خاص نظامیان نبود، بلکه ردپای منافع شخصی و گروهی بعضی از افراد و حتی کشورهای استعمارگر را نیز میتوان در این کودتا مشاهده کرد. بر این اساس برخی از افراد و گروهها با در نظر گرفتن منافع شخصی خود به تحقق این کودتا کمک کردند و بعد از کودتا توانستند منافع شخصی خود را تأمین کنند. به نظر میرسد انگلستان حلقه وصل افراد و گروههای درگیر کودتا بود.
انگلیس و منافع اقتصادی این کشور از کودتا
در میان ذینفعان اقتصادی کودتای ۱۲۹۹، بیشک انگلیس از بزرگترین آنها بهشمار میآید. این کشور بعد از شکست قرارداد ۱۹۱۹ و از دست دادن منافع اقتصادی این قرارداد، مقدمات کودتای ۱۲۹۹ را فراهم کرد. مطابق این دیدگاه برخی معتقدند شکست قرارداد ۱۹۱۹ در کنار وضعیت آشفته سیاسی و اقتصادی ایران، مهمترین عامل تهدیدکننده منافع اقتصادی و حتی سیاسی انگلیس بود؛ ازاینرو وجود فرد مقتدری که ضمن وابستگی به انگلیس بتواند منافع این کشور را تأمین و به تثبیت اوضاع اقتصادی هم کمک کند، بهترین گزینه به نظر میرسید. کالدول در ۲۱ ژانویه ۱۹۲۱ چنین مینویسد: «اوضاع سیاسی آرام آرام رو به وخامت میرود. شاه که بهشدت ترسیده، در پی رها کردن مملکت و فرار کردن است، اما به او اجازه چنین کاری داده نمیشود. دولت استعفا کرده است، اما هستند کسانی که درصدد بر عهده گرفتن مسئولیت [تشکیل دولت] باشند. همانطور که در گزارش شماره ۳ به تاریخ ۶ ژانویه ۱۰ صبح گزارش شد، وزیرمختار انگلیس به من خبر داد که هیچ امید و علاقهای به تصویب قرارداد ایران و انگلیس ندارد و بهزودی تمام نیروهای انگلیس از ایران خارج میشوند که در این صورت ناآرامی و شورش بر این کشور حکمفرما خواهد شد».۱
رضاخان، فرمانده تیپ مختلط همدان، در میان جمعی از افسران ایرانی و روسی تحت فرمان خود در روز قبل از کودتای ۱۲۹۹
شماره آرشیو: ۱۳۰۴۹۸-۲۷۵م
پیرامون این دیدگاه موضوع نفت و بهرهمندی از آن از طریق منابع مورد اطمینان نیز از دیگر عواملی است که به آن اشاره شده است. وجود رضاخان از نظر انگلیس عاملی برای تضمین امنیت چاههای نفت شرکت انگلیس در ایران بود. علاوه بر این، انگلیس میتوانست به تداوم روابط اقتصادی و منفعتطالبانه خود در گذشته همچنان امیدوار باشد. بر این اساس گرچه برخی معتقدند بعد از روی کار آمدن رضاخان، موضوع قطع وابستگی به کشورهای خارجی در دستور کار او قرار گرفت، اما برخلاف این دیدگاه روابط دو کشور بیش از پیش گسترش یافت و در خدمت منافع انگلیس قرار گرفت؛ چنانکه در ان دوره شاهد ورود مستشاران انگلیسی در بخشهای مختلف کشور هستیم. به طور کلی رضاخان در بسیاری از موارد تأمینکننده منافع انگلیس بود. در یک نمونه میتوان به پیشنهاد رضاخان در مجلس برای تصویب مبلغ پنجاههزار تومان برای خرید اسلحه قشون انگلیس مقیم قزوین اشاره کنیم که هدف اصلی آن تأمین خواستههای این کشور بود.۲
طبق برخی از اسناد و مدارک برجایمانده، علت تعویق حقوق قزاقها، طرح و نقشه انگلیسیها بوده است. گفته شده است انگلیسیها برای اجرای کودتای ۱۲۹۹، در اولین قدم باید دولت مشیرالدوله را ساقط میکردند. برای این منظور به عنوان اولین اقدام مساعده ۳۵۰ هزار تومانی را که از مدتها پیش به قزاقها میپرداختند قطع کردند. حال قزاقها انگیزه بیشتری برای کودتا داشتند. البته انگلیس با این اقدام، با یک تیر چند هدف را نشانه گرفت
گروههای وابسته به انگلیس نیز از دیگر گروههای ذینفعی بودند که از کودتای ۱۲۹۹ منتفع میشدند. این افراد با برخی از محافل سیاسی و اقتصادی انگلیس در ارتباط بودند و در دوره مشروطه نیز با دسیسههای خود، ضربههای مهلکی بر پیکره انقلاب مشروطه وارد کردند. دموکراتها از جمله این گروهها هستند که ظاهرا درصدد حفظ انقلاب مشروطه بودند، اما منافع اقتصادی برای آنها در اولویت بود. این افراد به همراه سایر افراد بانفوذ انگلیسی از عوامل تسهیلکننده در به قدرت رسیدن رضاخان بودند. در باب ائتلاف و همکاری این گروه میتوان به همکاری آنان از کارشکنی در اولتیماتوم روسیه تا کودتای ۱۲۹۹ اشاره کرد. بر این اساس آمده است: «در این دسیسه تاریخی، دموکراتها همراه با شرکتهای فراملیتی و نیز متحدان داخلی آنها نقش بسیار تعیینکنندهای عهدهدار بودند. تحرکات وسوسهانگیز دموکراتها با همراهی و همسویی جناحی از محافل سیاسی انگلستان شکل گرفت که برای بسترسازی فضا به منظور سرمایهگذاریهای شرکتهای فراملیتی تلاش میکردند. در بین اینان چهرههایی مثل اسمارت، چرچیل، نورمن و استوکس در سفارت بریتانیا در تهران دیده میشدند که بعدها همگام با همان گروه سرمایهسالار در شکلگیری کودتای رضاخان مؤثر بودند».۳
قزاقها و منافع آنان از کودتا
از نیروهای قزاق هم به عنوان ذینفعان کودتای ۱۲۹۹ یاد شده است. گفته شده است برخی از قزاقها از تغییر و تحولات رخداده خوشحال بوده و رضایت داشتند؛ ازاینرو بعد از طرح مقدمات کودتا، نیروهای قزاق بدون آنکه مقاومتی در برابر عوامل کودتا از خود نشان دهند، زمینه تحقق آن را فراهم ساختند. علت این موضوع هم گویا وضعیت مالی نامناسب قزاقها بود؛ تا جایی که بسیاری از آنها ماهها حقوقی دریافت نکرده بودند. جان ال کالدول، وزیرمختار آمریکا در ایران، در اولین گزارش خود از کودتا در ۲۲ فوریه ۱۹۲۱، آورده است: «نزدیک به هزار قزاق ایرانی روز گذشته از قزوین به سمت تهران حرکت کردند و بدون روبهرو شدن با هیچ مقاومتی، پایتخت را به تصرف خود درآوردند. آنها به غیر از رئیسالوزرا، مابقی اعضای کابینه را فورا دستگیر کردند. همچنین مقامات بلندپایه پیشین، ثروتمندان ایرانی، مشروطهخواهان و ناسیونالیستها نیز در امان نماندند. به تعویق افتادن حقوق قزاقها علت این اقدام قلمداد شده است».۴
جمعی از صاحبمنصبان و افسران روسی و ایرانی قزاقخانه در اواخر دوره قاجاریه
شماره آرشیو: ۶۵۱-۱ع
البته طبق برخی از اسناد و مدارک برجایمانده، علت تعویق حقوق قزاقها، طرح و نقشه انگلیسیها بوده است. گفته شده است انگلیسیها برای اجرای کودتای ۱۲۹۹، در اولین قدم باید دولت مشیرالدوله را ساقط میکردند. برای این منظور به عنوان اولین اقدام، مساعده ۳۵۰ هزار تومانی را که از مدتها پیش به قزاقها میپرداختند، قطع کردند.۵ درواقع انگلیس با این اقدام، با یک تیر چند هدف را نشانه گرفت. بر این اساس علاوه بر افزایش نارضایتی در میان قزاقها، مشیرالدوله استعفا کرد و سپهدار رشتی جای او را گرفت. رشتی یکی از اعضای کمیته زرگنده بود که از چند گروه و محفل سیاسی انگلوفیلی تشکیل شده بود. نیروها و عناصر چندگانه این کمیته در آستانه کودتای ۱۲۹۹ به همگرایی رسیده بودند و بر سر حمایت از کودتای رضاخان توافق داشتند. کمیته زرگنده در آستانه کودتای مرکب بود از برخی دموکراتها، اعتدالیها و افرادی که ظاهرا پیشتر با یکدیگر اختلاف مشرب داشتند. اینها درصدد تشکیل دولتی بودند که با «مقاصد خصوصی» آنها همراه باشد.۶
اشخاصی که در کودتا ذینفع بودند
برخی از مخالفان حکومت قاجار را هم میتوان در زمره ذینفعان کودتای ۱۲۹۹ دانست. این افراد به واسطه دشمنی با قاجاریان یا همکاری با انگلیس برای تحقق کودتا، از ثروت قابل توجهی برخوردار شدند. سالارالدوله از جمله این افراد است؛ چنانکه بعد از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و به سلطنت رسیدن رضاخان، دولت انگلستان ماهی ۱۵۰۰ تومان به او مقرری میپرداخت. این مقرری تا سال ۱۳۱۲ به وی پرداخت شد. او چهارده سال آخر عمرش را در مصر بهسر برد و در همان جا هم از دنیا رفت. سالارالدوله در ایام مشروطیت رقیب محمدعلیشاه بهشمار میآمد.۷
ابوالفتحمیرزا سالارالدوله
شماره آرشیو: ۹۹۸۲-۳ع
رضاخان، وزیر جنگ، را هم میتوان به نوعی در زمره این افراد دانست. او بعد از کودتا بسیاری از پستها را از آن خود کرد تا بر مسائل مالی نظارت و کنترل داشته باشد؛ چنانکه وقتی مشیرالدوله تصدی اداره مالیاتهای غیرمستقیم را برعهده داشت، او را مجبور به استعفا کرد و خود عهدهدار این سمت شد تا بتواند از محل منابع مالی آن بدون اینکه هیچگونه نظارت و کنترلی از طرف وزارت مالیه اعمال شود برای امور قشون، که عملا قشون اوست، خرج کند.۸ علاوه بر این سمت، رضاخان بعد از کودتا توانست موجبات ثروتاندوزی خود را فراهم کند و به یکی از بزرگترین سرمایهداران و زمینداران آسیا تبدیل شود. همین موضوع نشاندهنده مطامع شخصی و ذینفع بودن او در این کودتاست.
رضاشاه چگونه به جمع ثروتمندترین مردان جهان پیوست؟
مدیریت رضاخانی بر ارزهای نفتی
درآمدهای نفتی ایران به حساب چه کسی واریز میشد؟
سخن نهایی
دستیابی به منافع اقتصادی شخصی و گروهی را میتوان یکی از عوامل مهم در شکلگیری کودتای ۱۲۹۹ دانست. برخی از افراد و گروهها تداوم منافع پیشین خود را در گرو تحقق این کودتا میدانستند، برخی هم امیدوار بودند با شکلگیری کودتا بتوانند به ثروت و موقعیت اقتصادی جدیدی دست یابند؛ ازاینرو بسیاری از این افراد و گروهها در آستانه تحقق کودتا به همگرایی با یکدیگر رسیدند و با همکاری هم نقش مهمی در کودتا ایفا کردند.
پی نوشت:
1. محمدقلی مجد، از قاجار به پهلوی ۱۳۰۹-۱۲۹۸ بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۹، صص ۱۵۱- ۱۵۲.
2. حسن مرسلوند، اسناد کابینه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، تهران، نشر تاریخ ایران (شرکت سهامی خاص)، ۱۳۷۴، ص ۲۴۲.
3. حسین آبادیان، بحران مشروطیت در ایران، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۳، ص ۳۵۷.
4. محمدقلی مجد، از قاجار به پهلوی ۱۳۰۹-۱۲۹۸ بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۹، ص ۱۵۶.
5. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ایران و استعمار انگلیس: مجموعه سخنرانیها و مقالات، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۹۱، ص ۴۵۴.
6. حسین آبادیان، همان، ص ۳۶.
7. همان، ص ۴۱۵.
8. محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۷.