• خانه
نکات‌پرس
جمعه, اردیبهشت ۱۹, ۱۴۰۴
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
نکات‌پرس
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

برپایی زیارت عاشورا با خوف و رجا

۱۴۰۳/۰۵/۲۸
در نکات دیگران
مدت زمان مطالعه: 1 دقیقه
برپایی زیارت عاشورا با خوف و رجا


۱۴۰۳/۰۵/۲۸

به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی (۲)؛

برپایی زیارت عاشورا با خوف و رجا

ماه محرم‌، بچه‌ها تصمیم گرفتند که همه با هم زیارت عاشورا بخوانند. همه در حس و حال عجیبی رفته بودند و داشتند آرام، آرام گریه می‌کردند که نگهبان عراقی یکهو آمد و گفت: چکار می‌کنید؟ و شروع کرد به دادو بیداد که علی شاه نظری به عهده گرفت و گفت: من بودم.

به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، غلامرضا علیزاده از رزمندگان دفاع مقدس و از غواصان گردان یونس لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در دوران دفاع مقدس می‌باشد که در جریان عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ به اسارت دشمن در می‌آید.

وی در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «فرار از خود» به بیان گوشه‌هایی از ملالت‌ها و دشواری‌های دوران اسارت پرداخته که به مناسبت ۲۶ مردادماه، سالروز ورود آزادگان عزیز به میهن اسلامیمان در دو بخش منتشر می‌شود:

 

برپایی زیارت عاشورا با خوف و رجا

برای ایام تاسوعا و عاشورا در دوران اسارت، یک حرکت‌هایی در خفا می‌کردیم و این نبود که همین‌طور ساکت بنشینیم. مثلاً برای زیارت عاشورا خواندن یک مراقب می‌گذاشتیم. وقتی نگهبان عراقی پیدایش می‌شد، با اشاره‌ای ما را خبر می‌کرد.

خواندن زیارت عاشورا در آسایشگاه ما طوری بود که نمی‌گذاشتند، فرد مزدور و جاسوس آسایشگاه بفهمد. وقتی خواب بود، فرصت مغتنمی تلقی می‌شد و یا وقتی بیرون آسایشگاه به سر می‌برد، وقت مناسبی برای ما به شمار می‌آمد.

گاهی بعضی را هم متوجه می‌شد و زیرسبیلی رد می‌کرد و ندید می‌گرفت و چیزی به عراقی‌ها نمی‌گفت، فرد مقیدی نبود ولی شاید از امام حسین (ع) شرمش می‌شد. اما گاهی هم گزارش می‌داد و یکی را درست‌وحسابی ناکار می‌کرد و این‌گونه نبود که همه را ندید بگیرد.

البته کمی از بچه‌ها ترس داشت. سجاد سلجوقی چندین بار تهدیدش کرده بود و به او گفته بود: اگر اینجا و در این آسایشگاه بخواهی دست از پا خطا کنی، می‌کشیمت.

البته یک‌بار رفت و به عراقی‌ها گفت که سلجوقی مرا تهدید کرده است. آن‌ها هم سلجوقی و خود او را خیلی زدند و بعد آسایشگاهش را عوض کردند.

آن موقع ما از زیارت عاشورا هر چقدرش را حفظ بودیم، می‌خواندیم. یک مداح هم ما داشتیم که شعرهای زیبایی درباره امام حسین (ع) حفظ بود و برایمان با آرامی می‌خواند.

توی یکی از این محرم‌ها، بچه‌ها تصمیم گرفتند که همه باهم زیارت عاشورا بخوانند. همه در حس و حال عجیبی رفته بودند و داشتند آرام، آرام گریه می‌کردند که نگهبان عراقی یکهو آمد و گفت: چکار می‌کنید؟ و شروع کرد به دادوبیداد که علی شاه نظری به عهده گرفت و گفت: من بودم.

ما نگذاشتیم او تنها باشد و گفتیم ما ده نفر بودیم که کل بچه‌های آسایشگاه تنبیه نشوند. ما ده نفر را فردایش بیرون آوردند و زدند؛ اما آن‌ها نمی‌دانستند و ما هم نگفتیم که ما داشتیم زیارت عاشورا می‌خواندیم.

 

پوشیدن لباس ماشی‌رنگ به نشانه عزا

ما از عاشورا تا آخر ماه صفر را به دلیل آنکه پیراهن مشکی نداشتیم به نشانه عزاداری، لباس‌های ماشی‌رنگ می‌پوشیدیم.

اصلاً بدون این چیزها مرده‌های متحرکی بیش نبودیم و با همین ثابت می‌کردیم که درست است که از آسایشگاه‌های دیگر بی‌خبریم و نمی‌توانیم تعاملی باهم داشته باشیم، اما اشتراکات باورها و نمادهای اعتقادیمان را حتی با همین پوشیدن پیراهن‌های ماشی‌رنگ به‌جای لباس مشکی که نداشتیم، نشان می‌دادیم و با همین حرکت ساده هزاران حرف می‌زدیم که راه ما راه امام حسین (ع) است و ذلت و خواری تسلیم در برابر دشمن، جایی در مرام ما ندارد.

بزرگ فلسفه قیام شه دین این است               که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

حسین مظهر آزادگی و آزادی است                 خوشا کسی که چنینش مرام و آئین است

 

منبع:

فضل‌الله صابری، رضا اعظمیان جزی، فرار از خود، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، تهران ۱۴۰۱، صص ۳۵۱، ۳۵۲



منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

پست‌ بعدی

فهرست اعلام یا نمایه کتاب نبرد هژمونی‌ها

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

logo-samandehi
  • خانه

© 2024 تمام حقوق برای نکات‌پرس محفوظ است.

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • خانه

© 2024 تمام حقوق برای نکات‌پرس محفوظ است.