تورقی بر روزشمار سالهای مقاومت؛
روایت فرماندهان از سختیهای بیتالمقدس۲/مقاومت جانانه لشکر طلایی
سردار علی فضلی گفت:فرمانده گردان حر پشت بیسیم گفت:برادر علی دستت را ببند، مشت کن. من فهمیدم که چی میخواهد بگوید، گفت بازکن، دلاورها را میبینی !یعنی چیزی دیگه دستم نیست. گفتم که چی میگویی؟ گفت من با لشکر طلایی هستم. ما در کد رمزمان ۵ نفر میشود لشکر طلایی.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدتهای سپاه،پس از هفت روز عملیات پیدرپی در منطقه عمومی ماووت و در پی توافق روز گذشته فرماندهان برای ارائه گزارش عملیات بیتالمقدس ۲ به حجتالاسلام رفسنجانی،عصر امروز جلسهای با حضور فرمانده عالی جنگ و فرماندهان یگانها و قرارگاههای نجف و قدس در قرارگاه شهید بروجردی در بانه برگزار شد و فرماندهان مشکلات و سختیهای عملیات و دلایل دست نیافتن به اهداف را توضیح دادند.
در این جلسه که فرمانده کل سپاه حضور نداشت، فرماندهان یگانها و قرارگاهها درباره عملکرد یگان خود از شب اول تا هفتم گزارش مختصری که حاوی مسائل اصلی و برجسته عملیات بود ارائه دادند.
به خاطر تعدد گزارشها زمان زیادی به جلسه اختصاص یافت. چند تن از فرماندهان علاوه بر گزارش عملیات خود، مطالبی مانند حساسیت دشمن در نقطهای خاص، مقاومت نیروها، سختی سرما و … را نیز بیان کردند.
روایت علی شادمانی؛فرمانده لشکر ۳۲ انصار
علی شادمانی، فرمانده لشکر ۳۲ انصار در بخشی از سخنان خود به ۴ بار دستبهدست شدن یال راست قشن (بالوسه) و شدت فشار دشمن برای تصرف این قسمت اشاره کرد و گفت:ما خمپاره آتش میکنیم. نیروهای دشمن کشته و زخمی میشوند، تپه تصرف میشود.متقابلاً هم بچههای ما براثر آتش خمپاره دشمن شهید و زخمی میشوند؛ عقبنشینی میکنیم.
وی در پاسخ به سؤال هاشمی رفسنجانی که از اهمیت این ارتفاع سؤال کرد، توضیح داد: یکی اینکه راه عبور به آنطرف رودخانه را میبندد (فلش موردنظر برای تصرف دو لبشک در آینده). دوم اینکه میترسیم جاپا بگیرد برای تصرف مواضع بعدی ما.
روایت اسماعیل قاآنی؛فرمانده لشکر ۵ نصر
اسماعیل قاآنی فرمانده لشکر ۵ نصر سختی پایکار آوردن نیروها و کوهپیمایی طولانی آنها را یادآور شد: نیرو را از اهواز میآوریم مراغه، از آنجا به بانه، از آنجا به گلان و از آنجا بهپای کار.گردان عملکننده ما از زیر گلان تا الاغلو (حدود ۳۰ کیلومتر)، پیاده آمده بود! فشار جو و مشکل ترابری و خرابی جاده و …
هاشمی رفسنجانی: هر چی بگویید درباره ترابری مشکل (هست) من قبول دارم.
روایت علی فضلی؛فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع)
علی فضلی فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا نیز گزارش طولانی و مبسوطی از عملکرد لشکر ۱۰ ارائه کرد و بهخوبی توانست سختیهای مأموریت لشکر و نتایج بهدستآمده را تشریح کند،به صورتی که هاشمی و حاضرین در جلسه شدیداً تحت تأثیر صحبتهای او قرار گرفتند و علی صیاد شیرازی و حسن روحانی خیرهخیره به چهره وی نگاه میکردند.
دوری عقبه تا خط و پشتیبانی خط از مسیر ۸ ساعته بهطور پیاده در کوهها و برفها، نصب پل راپل، فشارهای دشمن به خاطر حساسیت هدف، بخشهایی از صحبتهای علی فضلی بود.
وی همچنین دربارۀ مقاومت حماسی یکی از گردانهای این لشکر روی ارتفاع قمیش :گفت: ما به بچهها از قبل گفته بودیم که اینجا نوک (قمیش) دارای اهمیت زیادی است و به ما گفتهشده باید حفظ شود. لذا شبهای بعد گردان و گروهان و … . میآوردیم تا با نیروهای تازهنفس خط را حفظ بکنیم.
مقاومت جانانه جواد عبداللهی با لشکر طلایی
نهمین گردان که نامش حر بود، هم آوردیم بااینکه امید زیادی نداشتیم که خیلی مقاوم باشد و چون اولین تجربه فرمانده گردان که یک فرد بسیجی بود، حقوق هم به او نمیدهند، چند سال است در جنگ است.
وقتی به سایرین میگفتیم توی این مانور باید او را به کار بگیریم همه میگفتند وقتیکه دستت خالی میشود او را به کار بگیر.
همینطور هم شد.گردان حر در خط سردشت مأموریت داشت، ما گفتیم دو گروهانش را آزاد کن بیاور اینجا. چهار شب با بچه هاشون مقاومت کردند تا دیروز که دیگه با نهایت شرمندگی گفتیم شما بیایید پایین.
اینها حتی نمیگفتند ما عقب بیاییم. اینجا مقاومت به حدی شد که گاهی نیروهای ما به زیر ۱۰ نفر میرسید. یعنی معمولاً نیرو شهید و زخمی میشد و تا نیروی بعدی میخواست برسد، اینها باید دفاع میکردند.
هاشمی رفسنجانی اسم او را پرسید فضلی پاسخ :داد جواد عبداللهی .البته دیروز سروکلهاش هم چون دو بار زخمی شده، باندپیچی کرده بود. یکبار تیر خورد، ولی روی ارتفاع ماند.
دیروز غروب (در بیسیم) به من گفت: برادر علی دستت را ببند، مشت کن. من فهمیدم که چی میخواهد بگوید، گفت بازکن، دلاورها را میبینی! یعنی چیزی دیگه دستم نیست. گفتم که چی میگویی؟ گفت من با لشکر طلایی هستم. ما در کد رمزمان ۵ نفر میشود لشکر طلایی … که بعد دیگه من خودم ناامید شدم که برای اینجا سریع بتوانیم نیرو برسانیم، چون نیرو دستمان نبود.
همه گردانها هم با آسیبی که دیده بودند … دیگه ما واحد اطلاعات و تخریب و حتی تدارکات را هم با بیسیم گفتیم هر چی داوطلب دارد که اهل جنگ هست؛ دنبال سلاح هم نروند، اون بالا سلاح ریخته، بروید بالا کمک کنید که توانستیم بچههای آموزش نظامی، تخریب، اطلاعات، پیک ستاد و پیک خودمان و هر کس که دیگه تو دستوبالمان بود جمعوجور کردیم و سیوچند نفر هم از گردان المهدی رسیده بود. اینها را هم بسیج کردیم و رفتند بالای ارتفاع … البته با چند ساعت تأخیر و لطف خدا هم بود که در این چند ساعت تأخیر دشمن هم پاتکی نداشت.
در پایان گزارش فرمانده لشکر سیدالشهدا (ع)، هاشمی احساسات خود را با بیان جملات زیر نسبت به قدردانی از این لشکر بیان کرد: لشکر شما اینجا خیلی زحمت کشید و از هر طرف بار یگانهای دیگر را هم این جلو تحمل کرد. خدا روح شهدای شما را شاد و غریق رحمت فرماید و ما را هم به خاطر شماها ان شاء الله ببخشد.
منبع:
حسین اردستانی، یدالله ایزدی، روزشمار جنگ ایران و عراق: نبرد بزرگ زمستانی در جبهه شمالی (بیت المقدس ۲)، جلد دوم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۸، صص ۲۵۲،۲۵۳،۲۵۴