• خانه
نکات‌پرس
یکشنبه, آبان ۴, ۱۴۰۴
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
نکات‌پرس
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

انتخابات ۱۹۸۰ آمریکا و تأثیر آن بر سرنوشت شاه تبعیدی

۱۴۰۴/۰۸/۰۴
در نکات دیگران
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
انتخابات ۱۹۸۰ آمریکا و تأثیر آن بر سرنوشت شاه تبعیدی


محمدرضا پهلوی که در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به قصد عزیمت به آمریکا از ایران گریخت، با مخالفت آمریکا برای حضور در این کشور روبرو شد. بعد از این مخالفت، شاه در کشورهای مختلفی همچون مصر، مراکش، مکزیک و باهاما سرگردان شد.

در میانهٔ این سرگردانی و آوارگی، گروهی از چهره‌های بانفوذ آمریکایی پروژه‌ای محرمانه به نام «آلفا» را طراحی و مقدمات انتقال شاه به خاک آمریکا را طراحی کردند.

آنچه پیش رو دارید، روایتی از ماجرای انتقال شاه به آمریکا و انگیزه مقامات آمریکایی برای این انتقال را به تصویر می‌کشد. به بهانه سالروز اعلام اعطای پروانه اقامت به محمدرضا پهلوی در آمریکا توسط کارتر (۱ آبان ۱۳۵۸) بازخوانی روایت این موضوع که در صفحات ۱۲۰ تا ۱۲۸ کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» آمده، خالی از لطف نیست. این کتاب به قلم محمد محبوبی به رشته تحریر درآمده و توسط مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده است.

 

پروژۀ آلفا

پس از آن که محمدرضا پهلوی با کمک دوستان آمریکایی‌اش در یک ویلای مشرف به دریا در جزیرۀ بهشت باهاما جاگیر شد، نوبت بسترسازی برای راه‌یابی او به ایالات متحده فرارسیده بود. حکومت کارتر باید متقاعد می‌شد که منافع پناه‌دادن به شاه پیشین ایران بیش از مضراتش است. اسنادی که از جان مک‌کلوی باقی مانده، نشان می‌دهد که با استقرار محمدرضا پهلوی در باهاما، لابی حامیان شاه سابق عملیات ویژه‌ای با اسم رمز «پروژۀ آلفا»[۱] سازمان دادند. هدف این عملیات، اعمال هرگونه فشاری بر حکومت کارتر بود تا سرانجام رضایت دهد محمدرضا پهلوی، با اسم رمز «عقاب»، به خاک آمریکا، برسد.[۲]

نخستین گام پروژۀ آلفا را هنری کیسینجر برداشت. او در ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ با برژینسکی تماس گرفت و با ادبیات نسبتاً تندی، حکومت کارتر را به‌خاطر نحوۀ مواجهه‌اش با شاه ایران سرزنش کرد. برژینسکی اما با مواضع کیسینجر همراهی کرد و به کیسینجر گفت که با پناه‌دادن به شاه موافق است. برژینسکی در انتهای سخنانش، کیسینجر را تشویق کرد که مواضعش را مستقیماً به کارتر منتقل کند. کیسینجر بلافاصله همین کار را انجام داد. دو روز بعد، در ۲۰ فروردین‌ماه، دیوید راکفلر هم به دیدار رئیس‌جمهور کارتر رفت و مطالبی مشابه آنچه کیسینجر گفته بود، اظهار داشت.[۳] کارتر خیلی زود به نقشۀ عملیات آلفا پی برد. […]

گام‌هایی که لابی حامی محمدرضا پهلوی برمی‌داشت، محدود به رایزنی‌های سیاسی نبود. تأثیرگذاری بر جامعۀ علمی یکی دیگر از تاکتیک‌های بازها[۴] بود. برای مثال کیسینجر در محافل آکادمیک سخنرانی‌هایی دربارۀ ضرورت حمایت از متحدان سابق برگزار می‌کرد یا در نمونه‌ای دیگر، مبلغ چهل‌هزار دلار به دکتر جرج لنزوسکی،[۵] یکی از اساتید دانشگاه و کارشناسان خاورمیانه، پرداخته شد تا کتاب کوچکی در پاسخ به نقدهای وارد بر محمدرضا پهلوی بنگارد؛[۶] هرچند این کتاب ظاهراً هیچ‌گاه به فرجام نرسید و منتشر نشد. […]

هم‌زمان با پیگیری‌های هنری کیسینجر و دیوید راکفلر برای ورود شاه به آمریکا، آنها مدام با سران کشورهای مختلف جهان هم مذاکره می‌کردند تا شاه سابق ایران را بپذیرند؛ اما هزینه‌های پذیرش محمدرضا پهلوی به‌قدری زیاد بود که رؤسای دولت‌های انگشت‌شماری حاضر به پذیرش او بودند. آنها سرانجام برگ برندۀ خود را در مکزیک پیدا کردند. خوزه لوپز پورتیلو، رئیس‌جمهور مکزیک که روابط دوستانه‌ای با کیسینجر داشت، پیشنهاد لابی حامیان شاه را پذیرفت. […]

 

بازی با ورق پزشکی

در اوایل مهرماه ۱۳۵۸ مجریان پروژۀ آلفا برگ برندۀ خود را به صحنه آوردند: پروندۀ پزشکی شاه. آن‌طور که همیلتون جردن، رئیس دفتر رئیس‌جمهور آمریکا، می‌گوید، موضوع سلامتی محمدرضا پهلوی را نخستین‌بار جوزف رید، یکی از مباشران و دستیاران نزدیک راکفلر، پیش کشید. جوزف رید در روز ۶ مهر ۱۳۵۸ با دیوید نیوسام، معاون سیاسی وزارت امور خارجه، تماس گرفت و به او اطلاع داد که محمدرضا پهلوی درگیر بیماری شدیدی است و شاید به خدمات درمانی ایالات متحده نیاز پیدا کند.[۷] […]

دولت آمریکا اکنون با شرایط جدیدی مواجه شده بود: محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران و متحد بزرگ واشنگتن که در ماه‌های گذشته پیوسته کوشیده پناهندگی ایالات متحده را کسب کند، به سرطان پیشرفته‌ای مبتلاست و شاید روزهای زیادی تا پایان عمرش باقی نمانده باشد. شرایط جدید طبیعتاً تصمیمات جدیدی را به دنبال می‌آورد. کبوترهای واشنگتن نرم نرم در حال عقب‌نشینی از موضع پیشین خود بودند. […]

سرانجام رئیس‌جمهور ایالات متحده، جیمی کارتر، با پذیرش شاه مخلوع ایران، محمدرضا پهلوی، موافقت کرد. در ۲۹ مهر، قائم‌مقام وزارت امور خارجۀ آمریکا با ارسال تلگرامی به سفارت این کشور در مکزیکوسیتی، اجابت درخواست شاه را ابلاغ کرد. […]

 

انسان‌دوستی یا تامین منافع آمریکا

در ماجرای پرافت‌وخیز سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا که حدود هشت ماه، از دی ۱۳۵۷ تا مهر ۱۳۵۸، به طول انجامید، چند پرسش اساسی بی‌پاسخ ماند. جیمی کارتر برای ماه‌ها به محمدرضا پهلوی اجازۀ ورود به آمریکا را نمی‌داد، زیرا نگران خطرات احتمالی برای سفارت کشورش در تهران و متعاقباً روابط دوجانبه با ایران بود. پروندۀ پزشکی شاه چطور باعث تجدیدنظر او شد؟ آیا رعایت «اصل انسان‌دوستی» به‌قدری برای رئیس‌جمهور آمریکا اهمیت داشت که حاضر بود سفارت کشورش در تهران را به خطر بیندازد؟ از نظر کارتر، آیا ضریب اهمیت «پایبندی به نوع‌دوستی آمریکایی» بالاتر از اهمیت «حفظ متحدان آمریکا در خاورمیانه» بود که حاضر شد تصمیم پیشین خود را نقض کند؟

پاسخ این سؤال را باید در معادلات داخلی وقت آمریکا جست‌وجو کرد: تا برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، حدود یک سال باقی مانده بود و فشار انتقادات رجال و مطبوعات جمهوری‌خواه – و حتی دموکرات – از کارتر، امان او را بریده بود. منتقدین معتقد بودند دولت کارتر نه‌تنها نتوانست رشد اقتصادی پایین، تورم بالا و بحران انرژی سال‌های گذشته را برطرف کند، بلکه با ازدست‌دادن ایران، متحد نفت‌خیز و راهبردی‌اش، بر شدت مشکلات افزوده است. از نظر آنها، عملکرد کاخ سفید، پنتاگون و سازمان سی‌آی‌ای در خاورمیانه فاجعه‌بار بود. آمریکا موفق نشد مانع سقوط شاه شود و بدتر آن که با نپذیرفتن او، بذر بددلی سایر متحدانش در خاورمیانه را کاشته بود.

اکنون که کارتر اطلاع یافته بود محمدرضا پهلوی بیماری وخیمی دارد، چند ماهی بیشتر از عمرش باقی نمانده و احتمال دارد در مکزیک بمیرد، کرسی دور دوم ریاست‌جمهوری را دورتر از هر زمان دیگری می‌دید. اگر رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا به شاه جواز ورود به کشورش را نمی‌داد و شاه در خارج خاک آمریکا می‌مرد، حملات مطبوعاتی جمهوری‌خواهان چنان پرفشار می‌شد که عملاً نتیجۀ انتخابات از پیش مشخص بود. انعکاس این دل‌نگرانی در جلسۀ تصمیم‌گیری دربارۀ سرنوشت شاه که در کاخ سفید منعقد شد به چشم می‌خورد. […]

در این میان آنچه عیان است، آن است که در تصمیم‌گیری دولت کارتر در قبال شاه، اصل انسان‌دوستی فراتر از یک محمل و پوشش تبلیغاتی نبود. آنچه باعث شد کارتر راضی به پذیرش شاه شود، افزایش رأی در انتخابات آینده بود. به عبارتی دیگر، پذیرش شاه نه بر اساس اصل انسان‌دوستی، بلکه مبتنی بر اصل منافع‌دوستی بود. […]

 

برای حفظ متحدان

استدلال گروه راکفلر، کیسینجر، برژینسکی و هم‌قطارانشان که حامی پناه‌دادن به خاندان سلطنتی بودند، این بود که با این کار متحدین آمریکا نظیر ملک حسین اردن و انور سادات مصر در دایرۀ متحدان باقی خواهند ماند و از واشنگتن رویگردان نخواهند شد. در نقطۀ مقابل، مخالفان این طرح همانند سایروس ونس، وارن کریستوفر و دیوید نیوسام، به گزارش‌های امنیتی مختلف مثل دایرۀ اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه استناد می‌کردند و خطر سقوط سفارتخانه را یادآور می‌شدند. گروه اول بر این باور بود که اولویت با حفظ متحدان در خاورمیانه است و گروه دوم، حفظ نمایندگی سیاسی در تهران را مدنظر قرار داده بود. به بیان دیگر، در درگیری موافقان و مخالفان، تنها چیزی که موضوعیت داشت، منافع ملی ایالات متحده بود و آنچه که هیچ محلی از اعراب نداشت، اصل اخلاقی انسان‌دوستی بود.

 


[۱] Project Alpha

[۲] Bird. The Chairman: John J. McCloy… p. 644.

[۳] Bird. The Chairman: John J. McCloy… p. 645.

[۴] در ادبیات علوم سیاسی، اصطلاح «باز» (Hawk) برای توصیف سیاستمداری به کار می‌رود که در قلمروی سیاست خارجی، رویه‌ای انعطاف‌ناپذیر، قطعی و به دور از مصالحه و سازش داشته باشد. در نقطه‌ی مقابل، نخبگانی که ترجیح می‌دهند در برابر رقبا و دشمنانشان، راهبردهای همسازانه و منعطف اتخاذ کنند، «کبوتر» (Dove) خوانده می‌شوند.

[۵] George Lenczowski

[۶] Bird. The Chairman: John J. McCloy… p. 644.

[۷] Jordan. Crisis. p. 23; Vance. Hard Choices: Critical Years in America’s Foreign Policy. p. 370.



منبع: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

logo-samandehi
  • خانه

© 2024 تمام حقوق برای نکات‌پرس محفوظ است.

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • خانه

© 2024 تمام حقوق برای نکات‌پرس محفوظ است.