محمد رحمانی: تأسیس مدارس مدرن دخترانه برای دختران مسلمان به دوران مشروطه بازمیگردد و مخالفتهای آن روزگار هم در چهارچوب مقاومت سنتگرایان مذهبی بود در مقابل هر نوگرایی! استدلالها هم متفاوت بود از به فساد کشیدن دختران ، مسیحی و بابی شدن آنها تا مزاحمت الوات و نبود مدرس خانم…
نخستین بار در سال 1324 هـ. ق مدرسهای به نام مدرسه دوشیزگان توسط بانو بی بی خانم برای دختران گشایش یافت. اما اقدام جسورانه وی با مخالفت بسیاری روبرو گشت ؛ به هر ترتیب با فشار و نفوذ مخالفان به دستور وزارت معارف این مدرسه تعطیل شد.
مدرسه ناموس تلاش بعدی بود که در سال 1326 هـ. ق توسط خانم طوبی آزموده به تأسیس مدرسه دخترانه در خیابان فرمانفرما ختم شد. عنایت داشته باشید که در آن مقطع زمانی حتی تدریس پسران نیز در مدارس جدید نوعی سنتشکنی محسوب میشده؛ اما این زن با درایت با اضافه کردن دروس مذهبی و برگزاری مجالس روضه و نظایر آن حساسیتها را کاسته بود. این مدرسه ستون فقرات مدارس دخترانه و باعث تربیت زن های تحصیلکرده مهمی در طول تاریخ شد.
خلاصه امر که تا پایان دوران قاجار در حدود 55 باب مدرسه دخترانه در کشور وجود داشت که نباید یادتان برود مدارس نوین پسرانه هم تنها 59 عدد بود.. هرچند در ابتدای مسیر مخالفتهایی باوجود مدارس جدید و خصوصاً مدارس دخترانه وجود داشتت. اما نهایت واکنش سنتیها منع دخترانشان از رفتن به مدرسه بود و اقدام خشنی در اوج مخالفت علما و عوام به ثبت نرسیده!
اما نهاد مذهب بیش از این نرمش به خرج داد بهنحویکه در استفتاء حاج زینالعابدین، از علمای نجف حکم به عدم اشکال و منع شرعی برای حضور دختران در مدارس جدید صادر شد.
در دوره پهلوی اول و سیاستهای سکولار آن اگرچه با رشد نسبی مدارس دخترانه مواجه بودیم اما عملاً مذهبیان و سنتیها که اکثریت کشور را شامل میشدند به انزوا رفته و نهادهای مدرن برآمده از دولت را بایکوت کردند.
در پهلوی دوم نخست با فقدان انسجام و نظم دستگاههای امنیتی و پلیسی مواجه بودیم اگر قرار به برخوردهای رادیکال بود باید در این عرصه شاهدان میبودیم اما اوج اقدام رادیکال مذهبیان به 1327 در ساری بازمیگردد. بهنحویکه نواب صفوی با جمعی از طلاب و مذهبیان در زمان تعطیل بودن مدرسه به آنجا رفته و با سرایدار و مأموران انتظامی درگیر میشوند و به همین دلیل وی به سه سال حبس محکوم میشود… هرچند که حتی در این مورد که حاد ترین برخورد ثبت شده است ظرایفی وجود دارد چراکه اصل دعوای مذکورنه بر سر تحصیل دختران بلکه بر سر ملکیت زمین وقفی مدرسه و تعیین کاربری آن مطابق وقف نامه اش بوده است و گرنه چرا باید نواب در میان این همه مدرسه دخترانه راهی ساری برای ابراز مخالفتش شود و چرا قبل و بعد از این واقعه دیگر اعتراضی را از او در این خصوص شاهد نیستیم.
به هر ترتیب به فاصله کوتاهی اما مذهبیان بهجای بایکوت مطلق روش جدیدی را برمیگزینند ، بدین ترتیب جامعه تعلیمات اسلامی بهعنوان سازمان آموزشی، غیردولتی و غیرانتفاعی باهدف ترویج تعلیم و تربیت اسلامی است بر پایه روشهای نوین آموزشی در ۱۳۲۴ ش تأسیس شد.
در مدت کوتاهی جامعه دارای ۱۸۵ مدرسه دخترانه و پسرانه و حدود شصت هزار دانشآموز شد
یا حتی انقلابیون مذهبی نظیر باهنر، رجائی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و برخی دیگر از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی مخالف با دولت پهلوی در سال 1348 مدرسه دخترانه رفاه را بنیان گذاشتند.
بنابراین تا پیروزی انقلاب هیچ حملهای به مدارس دخترانه ثبتنشده (یا حداقل من در اسناد و خاطرات و مطبوعات آن راندیدم!) این در حالی است که حمله به کابارهها، می کده ها و سینماها و آتش زدن آنها ازجمله اقدامات افراطی ایام منتهی به انقلاب بود. بعد از پیروزی انقلاب اما اولین موج حمله به مدارس دخترانه آغاز شد! جالب آن است که محل استقرار رهبر انقلاب بعد از بازگشت به کشور یک مدرسه دخترانه بود!
در صفحه 756 کتاب ساواک میخوانیم: « اعضا و عوامل ساواک با هماهنگی سایر عوامل رژیم سابق و نیز برخی گروههای سیاسی معارض، توطئه را آغاز کرده […] امام خمینی طی سخنرانیها و پیامهای مکرر خود مردم را بهضرورت هوشیاری در برابر اقدامات خرابکارانه و توطئههای عوامل و اعضای ساواک و سایر عناصر وابسته به رژیم سابق هشدار داده و تصریح میکردند که در شرایط پیروزی انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، عوامل وابسته به ساواک و سایر نیروهای خود را برای ایجاد اختلاف و چنددستگی و نیز اقدامات خرابکارانه بسیج کردهاند.
عوامل وابسته به ساواک برای ناامن کردن کشور و مقابله با نظام اسلامی در برخی شهرها به مدارس دخترانه حمله کرده و تعدادی از دانش آموزان و معلمان را به قتل رساندند و تعدادی را نیز مجروح و مضروب ساختند. ساواکیان امیدوار بودند با ایجاد رعب و وحشت نظام جدید را متزلزل کنند. اخبار کشور حاکی از متشکل شدن ساواکیهای سابق در گروههای چندین نفری برای ضربه زدن بهنظام اسلامی بود.»
با ایجاد امنیت در کشور، دیگر خبری از این نوع ناآرامیها در کشور نشد، امام خمینی بهعنوان یک مرجع دینی که پیشتر نیز در مقابل سنتیها ایستاده بود ازجمله مهمترین مدافعان حضور زنان بود، نمونهاش را میتوانید در طرح این سؤال و پاسخش ملاحظه کنید:
1. آیا درس خواندن زنان در دانشگاه جایز است؟ درصورتیکه در دانشگاه امکان پوشانیدن چهره و دستها نیست و لازم است که با استادها که تقریباً همهشان مرد هستند، در تماس باشد و در کلاسهایی که دخترها و پسرها باهم هستند شرکت کند و سرویسهای دانشگاه را که مختلط است و بیشتر اوقات خیلی شلوغ است، سوار شود و امثال این. […]
بسمهتعالی، با فرض عدم مفسده و مراعات حجاب اسلامی و سایر وظایف مانع ندارد.
سیاستگذاریهای آموزشی حکومت جمهوری اسلامی نیز نتیجهاش رشد چشمگیر حضور زنان و دختران در دانشگاه بود بهنحویکه با تأسیس دانشگاههای متنوع در شهرهای کوچک فرایند تحصیل دختران بومی نیز سهلتر شد و جمهوری اسلامی همراه این رشد بزرگ را که ماحصل اعتماد خانوادههای سنتی و مذهبی برای حضور پررنگتر دخترانشان بود را بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای خود یاد میکند.
با همه این تفاسیر آیا مضحک نیست که مسمومیت در برخی از مدارس را کار حکومت برای خانهنشین شدن زن ها بدانیم …امری که نه پشتوانه تئوریک دارد، نه پشتوانه تاریخی، نه دستاورد سیاسی به همراه دارد…. و ضرر اندر ضرر برای حاکمیت مستقر است…. حقیقتاً که کینه و بغض انسانها را از تحلیل منصفانه دور میکند…