پوزیسیون در خدمت اپوزیسیون

محمد رحمانی: انقلاب پنجاه و هفت ماحصل موفقیت براندازان پهلوی در همراه کردن عموم و توده های مردم و سیاسی کردن آنها بود وگرنه انقلاب نه ماحصل پیروزی مبارزه مسلحانه بود نه سایر روش های دیگر… خلاصه امر جمهوری اسلامی به واسطه کاریزمای امام خمینی حاکم شد. طبیعی است که نمی توان تودههای مردم را همیشه در کف میدان مبارزه نگاه داشت، چراکه مردم می خواهند زندگی عادی و معمولی خود را طی کنند. در تمام دهه شصت با وجود همه بحران های جدی و رشد براندازان پس از انقلاب، اما نئوانقلابیون توفیقی در سیاسی کردن مردم عادی و کشیدن آنان به میانه میدان نداشتند. این امر دلایل متعددی دارد که از حوصله این یادداشت خارج است. در واقع سه طیف را همیشه شاهد بودیم. 1: طرفداران وضع موجود یا پوزیسیون از درصد بالاهای اقتدارگرایان تا درصد پایین اصلاح طلب 2: براندازان با گرایشهای مختلف و 3: مردم عادی یا همان طیف خاکستری! طیف خاکستری اگرچه عملا نمایندگانی ندارد، اما در واقع شامل اکثریت مطلق است و دو طیف حرفه ای دیگر موفقیتشان در این است که خود را نماینده این طیف بخوانند. تا اینجا مقدمه بس است، برسیم به اینکه انچه در چند سال اخیر با آن مواجه بودیم این است که براندازان با گذشتن از مسائل سیاسی میدان جدیدی از منازعه اجتماعی را گشودند که بخش عمده ای از این طیف خاکستری را عملا تبدیل به کنشگر سیاسی فعال در عرصه میدان کرد؛ حال آنکه اساسا این طیف درگیر زندگی عادی خود بود. این دو قطبی طراحی شده بدون نقش آفرینی قطب پوزیسیون بی معنی بود، اما در کمال تعجب پاس گلهای متعدد برای اپوزیسیون ارسال می شد! حاکمیت به بهانه ایدئولوژی خود در حالی که عرصه فرهنگی با چالش های بسیاری مواجه بود، خواست با قدرت سخت سبک زندگی مطلوب خود در چهارچوب پوشش زنان را با زور و اقتدار تحمیل کند و زندگی عادی بخشی از طیف سوم را دستخوش تحریک کرد. برخوردهایی که پشتوانه عرف را هم دیگر به همراه نداشت و موجب سازماندهی اپوزیسیون برای یارگیری از قشر خاکستری شد که پیش تر بخاطرفشارهای اقتصادی نیز ناراضیتی قبلی را داشت. متاسفانه اما اصرار بر #گشت_ارشاد ، تحریک قشر حامی برای برخورد های عمومی در کف میدان، ماجرا را تا انچه در داستان #سپیده_رشنو در ابتدای تابستان 1401 شاهد بودیم، استمرار داد. شاید اگر قوه عاقلهای در کشور بود از همین جا باید می فهمید که اصرار بر این دو قطبی سازی می تواند تا چه حد ویرانگر و ضد امنیتی شود. اما عملا بدترین برخورد ممکن صورت گرفت و انرژی بیشتری برای انفجار آتی ذخیره شد… در همان تابستان باز هم شاهد تصویری نمادین از مادری بودیم که در مقابل گشت ارشاد برای دفاع از دخترش مظلومانه میایستد… تا مرگ دلخراش #مهسا_امینی در پایان تابستان داغ 1401 حتی باز هم سیستم نتوانست با درایت جا خالی بدهد و قلدرمابانه رفتار نمود. از اینجا به بعد سرازیری محسوب می شد . مردم عادی ولی معترض در چهارچوب اپوزیسیون باید رسانه می یافتند وسازماندهی و اقدام می کردند… و این جز بزرگترین ضربات پس از انقلاب بود. حالا شعار #زن_زندگی_آزادی و #مرد_میهن_آبادی که هر دو دغدغه بخشی از مردم عادی بود، مصادره وتبدیل به یک شعار سیاسی شده بود. امروز عملا قانون حجاب اجباری در کف خیابان و پایتخت ملغی شده بدون آنکه این عقب نشینی دستگاه حاکمیت موجب محبوبیت ساختار حاکم شود بلکه ماحصل مقاومت و الگویی بر مطالبات بعدی شده است. اما آنچه بسیار عجیب است دستکاری و تحریک مستمر و مداوم قشر خاکستری است این بار به بهانه شناسایی هنجار شکنان با دوربین های پلیس، برخورد با امکان خصوصی و… از طرف دیگر حاکمیت حتی در عرصه رسانه نیز به جای عادی سازی امور و ترمیم این زخم عمیق بر پیکره اجتماعی اش کوشش می کند هسته سخت خود را راضی تر نگه دارد و خود را عملا نه نماینده دو طیف بلکه نماینده حداقلی تنها یک طیف نشان دهد و عملا بخش عمده طیف خاکستری را بر باد رفته و در دل دشمن بپندارد، این اقدام را هم می توان کاملا ضد امنیتی و پاس گل تحلیل کرد. شبکه هایی که همه در حال تبدیل شدن به افق و جنشواره عمار هستند و حاکمیتی که گویا مقبولیت عمومی دیگر برایش مهم نیست …. امیدوارم این مطالب دلسوزانه برای کشوررا دوستان بالا به درستی فهم کنند.