محمود علامیر معروف به احتشام السلطنه از رجال معروف قاجار و دومین رئیس مجلس شورای ملی در عصر مشروطه است. او به جسارت و بی باکی و صراحت و تندخویی معروف است. در امور سیاسی سکولار و قائل به جدایی دین از سیاست هست. کتاب خاطرات او پر از اطلاعات ناب از دوران قاجار بخصوص عصر مظفرالدین شاه و ریاستش در مجلس مشروطه است. با وجود تعلق به خاندان قاجار تقریبا هیچ پادشاه و صدراعظم و شاهزاده و مسئولی از زبان تند و گزنده ی او در امان نمانده است. او برادر میرزا احمد خان علاءالدوله حاکم وقت تهران است که عملکردش از نخستین جرقه ها برای مشروطه خواهی ایرانیان بود. علی رغم تمام توهین هایی که به شیخ فضل الله نوری در ماجرای مشروطه شد ، احتشام السلطنه رویکرد نسبتا معقولی داشت. او درکتاب خاطراتش، از ماجرای گفتگوی خود با آخوند خراسانی در مورد شیخ فضل الله می گوید:
موقعی که در نجف مشرف بودم خدمت مرحوم آخوند ملاکاظم خراسانی رسیدم. آخوند از زمان ماموریت من در بغداد سوابقی با من پیدا کرد. ابتدا روابط فیمابین تیره و تار شد. اما بعد محبت و حسن توجهی با من پیدا کرد. این مرتبه وقتی خدمتش رسیدم تلگرافی نشان داد که مرحوم حاجی شیخ فضل الله نوری به ایشان مخابره و از رفتار مرحوم آقا سید عبدالله مجتهد و غیره شکایت کرده بود و آقای آخوند در جواب بتوسط آقا شیخ مهدی پسر خودشان جواب تند و خارج از نزاکتی مخابره کرده بودند.
از بنده شور کردند که آیا جواب خوب بود یا خیر؟! عرض کردم چون مخابره شده است، دیگر مشورت ثمری ندارد ولی عقیده ی بنده این بود که:
اولاََ_ چون به خود آقا تلگراف کرده ، خودتان می بایست جواب می دادید نه آقازاده .
ثانیاََ_ اینکه نباید اینطور سخت جواب داده می شد. زیرا که مسئله مشروطه، امری است که برای هر ملتی که مدارج ترقی را سیر می نمایند. قهراََ به آن درجه خواهند رسید اعم از اینکه مطابق با میل افراد باشد یا مخالفت آن.
رژیم مشروطیت یک تحول اجتماعی است که جبر زمان در ممالک به وجود می آورد و هر ملتی دیر یا زود بر ضد رژیم های استبدادی قیام نموده و نظام مشروطه را جانشین آن می نماید. به آقای آخوند عرض کردم اگر مداخله ی حضرتعالی در این مسئله ی ملی وجهه ی شرعی دارد، آقا شیخ فضل الله مجتهد است و اگر مشروطه را مخالف شرع بداند کافر نخواهد شد. امری ست اجتهادی و اگر در اجتهاد ایشان تردید نداشته باشید نباید ایشان را تقبیح بفرمائید. بر حضرتعالی لازم است که اصلاح فیمابین آقایان را بفرمائید و بر اینکه مخالف شرع است یا موافق آن، رجوعی نفرمایید. به علاوه چون اصول مشروطیت بر حضرتعالی معلوم نیست، مسلماََ، حکم بر موافقت یا مخالفت آن با شرع انور نفرموده و به عنوان مرجع معتمد ملت، نظر شخصی و اجتماعی را تبلیغ فرموده اید. لهذا باید به این نکته توجه فرمائید که ارشاد و راهنمایی که در این قبیل موارد می فرمائید برخلاف فتاوی و احکام شرعی که صادر می فرمایید، برای ملت شیعه لازم الاجرا و مفترض الساعه نیست و اشخاص در قبول یا رد آن مختار هستند.
به حضرت آیت الله خراسانی عرض کردم از روزی که فرمان مشروطیت صادر شده، این بنده در مأموریت حدود و مرز بوده ام. اخبار جسته و گریخته ای که مخصوصا بعد از مرگ مظفرالدین شاه و در همین مدت کوتاه سلطنت محمدعلی شاه از ایران و مخصوصا تهران رسیده و اسباب نگرانی زیاد برای بنده شده است این است که در سایر ممالک برای تغییر رژیم و تحصيل نظام مشروطیت و مداخله ی مردم به وسیله ی وکلایی که انتخاب می کنند در اداره ی مملکت قیمت بسیار گزافی پرداخت شده، خون ها ریخته اند و دست به انقلابات وسیع زده اند و کار به قتل عام و کشتار جمعی عمال و ایادی رژیم قبلی کشیده، بعضا پادشاه و خاندان سلطنتی و وزراء و اعیان و سرداران بزرگ معدوم و مقتول شده اند تا ملت توانسته بر ارکان حکومت استبدادی مسلط شود. اما در ایران به علت ضعف مفرط شاه و فساد بی اندازه که در جمیع ارکان حکومت رخنه داشت و عدم وجود قوای نظامی کافی و عدم استیلاء دولت و حکومت بر مملکت و بالاتر از همه اختلاف و دشمنی و نارضایتی اکثریت رجال و کارکنان و عمال دولت و دلایلی از این قبیل مردم موفق شدند با کمک و حمایت تعدادی از علما و روحانیون و طلاب و اهل منبر در مدتی کوتاه و بدون زحمت زیاد و خونریزی و فداکاری قابل توجه، فرمان مشروطه را تحصيل و مجلسی مرکب از نمایندگان خود به وجود آورند و حال وظیفه و تکلیف همه کس و مخصوصا افرادی نظیر جنابعالی این است که مردم را به اتحاد و اتفاق دعوت فرمائید و از هرگونه اقدامی که ممکن است موجب نفاق و اختلاف شده و شکافی در میان خلق به وجود آورد منع فرمائید. بزرگترین خطری که در کمین مردم و مجلس و رژیم جوان مشروطه ی ما قرار دارد این است که عده ای به فکر تصفیه حساب با یکدیگر افتاده اند. جمعی را به نام مستبد و طرفدار رژیم استبداد متهم می سازند ، دسته ای در آرزوی انقلاب و خونریزی هستند و بالاخره یک سلسله جهالت و نادانی از جانب تعدادی از افراد سرشناس شروع شده که، لامحاله شاه جوان را که ذاتا خلق و خوی استبدادی دارد، به فکر دسته بندی و جمع آوری قوه و استعداد می اندازد و بیم آن است که انقلابی که برای تحصیل مشروطه باید واقع می شد برای امحا و نابودی آن برپا شود.
عرایض من آقای آخوند را چنان درهم فرو برد که احساس کردم زیاده روی نموده ام. فلذا اضافه کردم، در این که حیات مملکت ایران منوط و مربوط به مشروطیت می باشد شبهه ای نیست و چون بقای آن بلاد اسلام که مأمن شیعیان جهان است وابسته به بقای مشروطه است، کوشش و مجاهدت در حفظ نظام جدید در واقع تکلیف شرعی عموم مسلمین است و تا جایی که بنده می فهمم رژیم مشروطه هیچ گونه تباین و مغایرتی با شرع انور ندارد! بهتر بود حضرتعالی که مرجع شیعیان و اعلم علمای عصر هستید از حاج شیخ فضل الله سوال می فرمودید که مخالفت و ستیز او با مشروطیت بر چه مبنایی است و وجهه ی شرعی آن چیست؟
یادداشت های احتشام السلطنه، به کوشش محمدمهدی موسوی صفحه ۵۶۹ تا ۵۷۲
جالب بود .. ان شااله در ادامه نوشته ها ، زوایای دیگری از تاریخ مسروطه برای عوام آشکار بشه ..
جالب بود لطفا بیشتر از مشروطه بنویسید