امیر سرلشکر خلبان علیاکبر شیرودی؛ فاتح قلههای بازی دراز
خلبان احمد پیشگاه هادیان گفت: روز تک، شیرودی ساعت ۶ صبح، بلند شد. رفت روی قله ۱۱۵۰ ایستاد و زیر پایش را درو کرد. نیروهای عراقی میگفتند این کیست که اینجا آمده است. این همه موشک و ضد هوایی میانداختند. یکی از آنها به او نمیخورد. قدرت خدا طوری بود که او کارش را کرد.
به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، امیر سرلشکر خلبان علیاکبر قربان شیرودی در دیماه ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود تنکابن به دنیا آمد. او یکی از خلبانان شجاع و مخلص هوانیروز ارتش بود.
شیرود رکورد بیشترین پرواز دنیا را در جنگ ایران و عراق داشت و بیش از هزار مأموریت جنگی انجام داد و در پرونده خود ثبت کرد.
بالگرد شیرودی بیش از ۴۰ بار سانحه دیده و بیش از ۳۰۰ مورد هدف گلوله دشمن قرارگرفته و خود او نیز ۳۶۰ بار از خطر گلولهها نجاتیافته بود.
شیرودی تنها فرمانده نظامی بود که مقام معظم رهبری در وصفش فرمودند: من در نماز به شیرودی اقتدا کردم.
شیرودی در عملیات بازی دراز سرگرم نبرد با تانکهای ارتش بعثی عراق بود. او در این نبرد نابرابر بعدازاینکه چهارمین تانک دشمن را منهدم کرد، در ساعت ۷ صبح روز ۸ اردیبهشتماه ۱۳۶۰ ناگهان بالگرد او مورد اصابت گلولههای تیربار یکی از تانکهای دشمن قرار گرفت.
بااینکه گلوله از بدنه بالگرد عبور کرده و از پشت به کتف شیرودی اصابت کرد و از جلوی سینهاش بیرون آمد، او سعی داشت بالگرد را سالم به زمین بنشاند که موفق نشد و در شمال دشت ذهاب و در مقابل ارتفاعات کوره موش و در جلوی خط مقدم دشمن به زمین خورد.
در این حادثه، شیرودی به شهادت رسید و کمکخلبان، احمد آرش بهشدت مجروح شد. در آن لحظه یکی از خلبانان شجاع به اسم امینی که اهل شمال بود؛ با بالگرد به محل سقوط آنها رفت و با پشتیبانی آتش یکی دیگر از بالگردها که خلبان آن صفر پایخان بود، کمکخلبان مجروح و پیکر مطهر شیرودی را از جلوی خط دشمن نجات داد.
شهادت شیرودی ضایعهای بزرگ بود و پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در زادگاهش (شیرود مازندران) به خاک سپرده شد. همچنین بهپاس قدردانی از این امیر دلاور، بعد از جنگ، یادمانی در محل شهادتش واقع در شمال دشت ذهاب و در مقابل ارتفاعات کوره موش و در کنار روستای زرین جوب احداثشده است.
روایت خلبان احمد پیشگاه هادیان
خلبان احمد پیشگاه هادیان که از خلبانان بالگرد کبری هوانیروز در عملیات بازی دراز است، درباره نقش شهید شیرودی در جبهه شمال غرب و در عملیات بازی دراز، در مصاحبه با راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ (مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس فعلی) گفت:
در عملیات بازی دراز شهید شیرودی بچهها را برای شناسایی بالای قله بردند. حتی چم (مسیر عملیاتی) امام حسن (ع)، قاسمآباد و قریه قاسمآباد را شناسایی کردند.
بالای کسر خان، تمام منطقهای را که باید گرفته میشد، بچهها را با ماشین بالا بردند و برای شناسایی دقیق، پیاده بالای کوه میرفتیم و از روی نقشه هم خوب توجیه شده بودیم.
روز تک، شیرودی ساعت ۶ صبح، بلند شد. رفت روی قله ۱۱۵۰ ایستاد و زیر پایش را درو کرد. نیروهای عراقی میگفتند این کیست که اینجا آمده است. اینهمه موشک و ضد هوایی میانداختند. یکی از آنها به این نمیخورد. قدرت خدا طوری بود که او کارش را کرد، بعد نیرو پیاده کردند و بچههای سپاه قله ۱۰۸۰، ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ جنوبی را گرفتند و نزدیک ۱۱۵۰ آمدند.
در اینجا بچهها ۱۶ نفر بودند که ۱۲ نفرشان پایین بودند و ۴ نفر دیگر بالای قله ۱۱۵۰ رفتند که حدود ۳۷۰ نفر اسیر گرفتند…آن روز حدود ۷۰۰ اسیر از عراقیها گرفته شد و کلی مهمات بود.
حتی شیرودی یک روز عصر به بچهها گفت بهطرف چم امام حسن (ع) برویم. از قله بازی دراز بهطرف چم امام حسن (ع) کلی راه بود.۵۰۰ متری چم امام حسن (ع) بود که خدابیامرز ۲۸ راکت در چم امام حسن (ع) انداخت.
نیروهای عراقی در آنجا خیلی بودند. نیروهای عقب و احتیاط آنها را که پشتیبانیکننده نیروهای جلو بودند و میخواستند حمله کنند، درو کردند.
در آن حالت یک حالت سرگیجه به او دست داده بود. چون شب بود و این نوری که راکت میانداخت به چشم میخورد، یک حالت به خصوصی به انسان دست میدهد.
بالا رفت و پایین آمد و دور زد و حالش خوب شد. یک تیر هم به ملخ هلیکوپتر او خورده بود و برگشت و در پادگان نشست.
روز بعد عراق پاتک کرد و با حدود ۱۰۰ تانک بهطرف داربلوط و شیرین آب و کوره موش و سرپل ذهاب حرکت کردند.
شهید شیرودی پشت تاو نشست که با احمد آرش بود، فرید علی پور، خدابنده لو و من هم بودم.۳ فروند بودیم که به سمت داربلوط و شیرین آب پیشروی کردیم و در حدود ۲۸ تانک زدیم که واقعاً کار هوانیروز در آنجا خیلی خوب بود.
روز ششم قله ۱۱۵۰ و ۱۱۰۰ شمالی را بچهها گرفته بودند. بعد نیروی هوابرد پایین آمد و سروان ادیبیان دستگیر شد و بهطرف عراق برده شد. گفتند که ادیبیان مرده است ولی در رادیو عراق صحبت کرد که حالم خوب است.
عراقیها بالای ۱۱۰۰ آمدند و بعد از مدتی دیگر که با تانکهای زیاد حمله کردند، تا نزدیک شهر مهدی آمدند. روز بعد تا شهرک مهدی آمده بودند.
خدابیامرز شیرودی تا نزدیک شهرک مهدی رفت و بعد از زدن دو تانک به شهادت رسید. یک گلوله کالیبر ۵۰ از ستون فقرات خورده بود و از سمت چپ سینهاش شکافته بود و بیرون آمده بود. بعد ایشان را از کرمانشاه به تهران بردند.
بچهها همان روز بعد از شهادت ایشان پرواز کردند و در حدود ۴ تانکشان را بالای دار بلوط زدند و نیروی عراق نتوانست جلو بیاید و عقبنشینی کرد.
منابع:
۱-رستمی، علی، از ارتفاعات سخت تا نخلهای بیسر، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، ص ۳۷۱
۲- فرهاد درویشی سه تلانی، محمد محمدپور، روزشمار جنگ ایران و عراق: تداوم اشغال و بحران (کتاب سیزدهم-جلد ۱)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۸، ص ۶۵۶