ماجرای به توپ بستن مجلس شورای ملی؛ کودتای روسی محمدعلی شاه قاجار علیه مشروطیت:
گزارش جامع جریان حوادث خونین و غم انگیز بمباران مجلس شورای ملی را که در روز ۲۳ ج۲ سال ۱۳۲۶ هجری قمری روی داد (یک روز پس از تشکیل کابینه هشتم) سید احمد کسروی در جلد سوم تاریخ انقلاب مشروطیت ایران به تفصیل نوشته است. بنا بر این در اینجا برای اجتناب از تکرار و از لحاظ رعایت ایجاز و اختصار که بنای کار ما در نگارش این تاریخچه است ، به طور خلاصه حوادث و نتایج این روز خونین را یاد آوری می کنیم و از تفصیل وقایع صرف نظر می نمائیم در این روز، از صبح زود، مردم تهران مشاهده نمودند که دسته های مختلف قزاق از سوار و پیاده به فرماندهی صاحب منصبان روسی قزاقخانه، اطراف مسجد سپهسالار و مجلس را احاطه نمودند. در آغاز کار مانع ورود اشخاص به مجلس نمیشدند. ولی بعد از ورود و خروج همه جلو گیری می کردند.
از آن طرف، جمعی از آزادیخواهان نیز به حمایت مجلس و نمایندگان آماده مقاومت شده بودند .ولی سید بهبهانی و طباطبائی که در این هنگام در مجلس بودند به مجاهدین سپرده بودند که پیشدستی در تیراندازی نکنند و مخصوصا سفارش کرده بودند که در صورت بروز حادثه ، از تیر اندازی به طرف صاحب۔ منصبان روسی خود داری نمایند . در این موقع آقا سید جمال الدین افجه ای ، در حالی که سوار الاغی شده بود، از خانه خود در پامنار بیرون آمده و با جمعی از مردم که اطراف او را احاطه کرده بودند به سوی مجلس رهسپار گردید و از کوچه مسجدسراج الملک وارد سرتخت بربریها شد و از آن جا به خیابان اکباتان) در آمده سپس به جلوخانه ظل السلطان سلطان مسعود میرزا رسیدند.
صاحب منصبان روسی خواستند آن ها را بر گردانند. چون گوش ندادند دهانه توپی را به سوی آنان بر گرداندند و شلیک کردند . گرچه این شلیک هوائی و بدون گلوله بود، معهذا باعث رم کردن الاغ افجه ای شد و افجه ای به زمین افتاد و غوغا برپا شد. در این میان، یک صاحب منصب روسی تپانچه خود را در آورده تیری به هوا شلیک کرد و متعاقب آن قزاقها شلیک کردند و مجاهدین نیز جواب دادند و به این ترتیب جنگ شروع شد.
در آغاز کار، موفقیت نصیب آزادیخواهان و مجاهدین شد و قزاقها را عقب راندند. ولی لیاخوف که در این موقع رسیده بود، دستور داد تا فورا توپهای دیگری از باغ شاه به جلوی مجلس بیاورند و فرمان داد که همه توپه ها از چپ و راست، مراکز حمله و دفاع مجاهدین را گلوله باران نمایند . قزاقان به تدریج سنگرهای مجاهدین را ویران و خاموش ساختند.
پس از چهار ساعت یعنی نیم ساعت به ظهر بود که سنگر انجمن آذربایجان نیز که تا آن ساعت مردانه دفاع می کرد خاموش شد. ولی هنوز توپ ها می غریدند و قزاقها دست از شلیک نکشیده بودند. بالاخره پس از مدتی، وقتی اطمینان حاصل کردند که دیگر دفاعی نمی شود، دسته های قزاق و سربازهای سیلاخوری به عمارت بهارستان در آمدند و آنچه بود و نبود ناراج کردند و حوضخانه زیبای بهارستان را آخور اسبان خود ساختند و خانه ظل السلطان و خانه خواهرش بانوی عظمی (خانه وزیر اکرم) را غارت کردند.
سید محمد رضا مدیر روزنامه مساوات که او نیز مورد بغض و کینه محمد على شاه بود موفق به فرار از تهران شد و با لباس ناشناس به مازندران و از آن جا به باکو و سپس به تبریز رفت و سیدجمال الدین واعظ که او هم مورد بغض وغضب محمد علی شاه بود شبانه بطور ناشناس به طرف بروجرد فرار کرد. ولی در آنجا آن مرد بزرک را شهید کردند .
از کسانی که گرفتار شده بودند و در باغشاد مقید بودند، محمد علی شاه کینه سخنی نسبت به میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل وملک المتکلمین داشت و از این روی، بعداز بمباران مجلس، این دو مجاهد راه آزادی را بدون محاکمه و دادرسی شهید کرد.
درباره چگونگی شهادت این دو مرد بزرگ یکی از فراشانی که ناظر این صحنه خونین بوده حکایت می کند که آن دو را دست بسته به حضور محمدعلی شاه آوردند و محمد علی شاه که از دیدن آنها سخت غضبناک شده بود، زبان به فحش و دشنام نسبت به آنها گشود و سپس فرمان داد تا میرغضب ها پیش آمده طنابی به گردن آنها انداختند و آنقدر طناب را کشیدند تا جان سپردند.
ظاهرا محمدعلی۔ شاه بی میل نبود که سایر گرفتار شدگان و آزادی خواهان را نیز ملاک کند. ولی از ترس نکوهش جراید خارجی و به واسطه بیم از اعتراض بیگانگان، از این کار خود داری کرد. از این رو، سایرین مدنی در باغ شاه گرفتار و دچار محاکمه و باز پرسی بودند و برخی زودتر و جمعی دیر تر آزاد شدند.
کلنل ولادیمیر لیاخوف فرمانده قزاق ها در رویداد به توپ بستن مجلس شورای ملی