زنِ ایرانی ایدهآل ۱۰۰سال گذشته، چگونه زنیست؟
یادداشت پیش رو در جستجوی پیدا کردن زنِ ایدهآلِ در صد سال اخیر است.
ایرانِ مدرن تاریخی حدوداً صد ساله را پشت سر گذاشته است. صد سالی که با روی کار آمدن دورههای حکومتی متفاوت همراه بود. حکومتهایی که هر کدام گفتمانها، ایدئولوژیها و هژمونیهای مسلط خود را شکل دادند و تقویت کردند. این مقاله در جستجوی پیدا کردن زنِ ایدهآلِ هر کدام از این حکومتها، در خلال روزهای سپری شده از اواخر قاجار تا ابتدای جمهوری اسلامی، است. زن ایدهآلی که گویا تحکیم گفتمان مسلط تنها به کمک بدن و حضور تعریفشده او ممکن بود.
با اندکی مسامحه میتوان گفت، برای نخستین بار، زن به عنوان عضوی از جامعه در اواخر عصر قاجار، همزمان با اوجگیری مشروطهخواهی در ایران، مطرح شد. بعد از شکستهای بزرگ و ننگین ایران در برابر روسیه تزاری از ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۳، و از ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۷، و در برابر انگلستان در بازه زمانی ۱۸۵۶ تا ۱۸۵۷ میلادی، که منجر به از دست رفتن قلمروهای عظیمی از قفقاز و افغانستان شد، گفتمان مدرن ملیگرایی در ایران شکل گرفت. این گفتمان که پیوند تنگاتنگی با مفاهیم بازتعریفشدهای، چون «ایران»، «ملت» و «وطن» داشت، قلمرو جغرافیایی وطن را همچون پیکر یک زن در نظر گرفت.
اینهمان بودنِ وطن و زن یکی از مولفههای اصلی گفتمان ملیگرایی در تاریخ بسیاری از کشورهای جهان بوده است. اما تفاوتی آشکار بین وطن – زنِ ایرانی و نمونههای فرامرزی آن وجود دارد. بر خلاف فیگورهای اروپایی، چون ماریانا، گرمنیا و بریتانیا، که اغلب الهههایی باشکوه، با تاجی بر سر و شمشیری در دست بودند، فیگور ایرانی، که بیارتباط با شکستهای ایران نبود، مادری پیر، بیمار و رو به احتضار بود.
مادری که نیاز اضطراری و مبرم به تشخیص بیماری، مراقبت، حمایت و عشق از سوی ملت داشت.
ملتی که اغلب از مردانی تشکیل شده بود، که برای نخستین بار نه برای پیوند مشترک خونیشان، بلکه به دلیل هموطن بودنشان، برادر شده بودند. برای داشتن ملتی قدرتمند و پویا، زن – مادر، به عنوان کسی که نه تنها به ملت زندگی میبخشید، بلکه به عنوان نخستین آموزگار او، مهم شد. اهمیتی که به مسائلی، چون آموزش، پاکیزگی، سلامت، ازدواج و خانواده پیوند خورد. بنابراین، زنِ ایدهآل عصر مشروطه مادر بود. مادری که از یک سو نیاز به حمایت مردانه، و از سوی دیگر نیاز به آموزش مدرن داشت.
نقاشی Germania، توسط Philip Veit در سال ۱۸۴۸
ایران همچون مادر بیمارِ افتاده در بستر، در بیخیالی و خوابزدگی پسران. چاپشده در روزنامه شکوفه، دومین نشریه زنان در عصر قاجار، ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۴.
بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، و با به قدرت رسیدن رضا شاه، نقشها و هنجارهای جنسیتی با دگرگونیهای چشمگیری روبهرو شد، از اصلاحات در حوزههای سلامتی و پاکیزگی گرفته تا تغییر در مولفههای پوششی و منع حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴. از یک سو راهاندازی پروژههای گسترده مدرنیزاسیون و غربیسازی که مولفههایی، چون پوشش، تفریحات و مدل ایدهآل خانواده غربی را تبلیغ میکرد، و از سوی دیگر حکومت وابسته به قدرت مرکزی و رضا شاه که منجر به شکلگیری سازمانهای وابسته و تحت حمایت دولت از جمله سازمانهای زنانه شد، زن ایدهآل را از مادر ضعیف و بیمار مشروطه به زنی مدرن، در عصر رضا شاه تبدیل کرد.
دیوارآویز، در ستایش رضاخان به عنوان نجاتدهنده ایران. ایرانی که در هیبت زن به قامت ایستاده و مطمئن پدر بزرگ تکیه داده است.
در خلال جنگ جهانی دوم، با باز شدن پای متفقین به ایران، و به بهانه حمایت شاه ایران از هیتلر، رضا شاه در سال ۱۳۲۰ تبعید شد و جای خود را به پسر داد. ایران در آستانه فترتی دوازده ساله قرار گرفت، فترتی که با فعالیتهای اقتصادی و آزادیهای سیاسی همراه بود.
دورهای که همزمان با تولد احزاب سیاسی و سندیکاها بود. اگرچه در این دوره زنان به حقوق بسیاری، چون حق رای در سال ۱۳۴۱ و تصویب لایحه حمایت از خانواده در سال ۱۳۴۶، دست یافتند، اما همچنان فیگور زن مدرن و مطیع توسط حکومت تقویت شد.
در اواخر دوره پهلوی، که با انقلاب ۵۷ به پایان رسید، سه گونه متفاوت از گفتمان مخالف، فیگور زن مدرن را به مبارزه طلبید. نخست، زنان و مردان اقشار متوسط شهری و متمول بازاری. دوم، حزب چپ اسلامی، مجاهدین خلق؛ و سوم، حزب چپ مارکسیستی، فدائیان خلق. هر کدام از این مخالفخوانها به گونهای متفاوت زن ایدهآلِ خود را تعریف کردند. از زن مطیع گرفته تا زن فاقد جنسیت احزاب چپ.
هر سه با پوشش خاص خود، یا با بلوز و شلوار گشاد و روسری، و یا با پوششی مردانه، به شدت از مولفههای پوششی زنانه، که الهامگرفته از غرب بود، مبارزه کردند.
پوستر روز جهانی زن در دانشگاه تهران، اسفند ۱۳۵۷.
در جنگ هشتساله ایران و عراق، زن دوباره در تاریخ ایران مادر شد.