سیدمجتبی نواب صفوی با تأسیس گروه فدائیان اسلام و خط مشی مسلحانه آن، سعی در برقراری قوانین اسلامی در جامعه آن روز ایران داشت. او و گروهش با ترور افرادی چون عبدالحسین هژیر، حسین علاء و احمد کسروی به بطن حکومت پهلوی ضربههای اساسی وارد کردند. یکی از حوادث مهمی که نمیتوان نقش شهید نواب صفوی و یارانش را در کنار دیگر عوامل مؤثر بر این رویداد نادیده گرفت، جریان ملی شدن صنعت نفت ایران بود. شهید نواب با طراحی اعدام انقلابی علی رزمآرا، نخستوزیر وقت و یکی از مخالفان اصلی ملی شدن صنعت نفت و ارتباط با آیتالله کاشانی، از رهبران این جریان، زمینه را برای یکی از رویدادهای مهم در تاریخ معاصر ایران فراهم کرد.
در ادامه و در یادداشت پیش رو، با بررسی زمینههای شکلگیری گروه فدائیان اسلام و خط مشی آن، ارتباطات رهبر این گروه با آیتالله کاشانی به عنوان یکی از دو رکن اصلی جریان ملی شدن صنعت نفت، به بررسی نقش شهید نواب صفوی و گروهش در این جریان مهم و سرنوشت آنها پس از موفقیتی که نصیب ایران شد، پرداخته میشود.
نواب صفوی و گروه فدائیان اسلام
– نواب و یارانش
سیدمجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی در سال ۱۳۰۳ در محله خانیآباد تهران و در خانواده روحانی به دنیا آمد. او تحصیلات حوزوی را نیمهکاره رها کرد و به مبارزات سیاسی علیه حکومت وقت پرداخت. نخستین فعالیت سیاسی نواب در اعتراض به اشغال مناطقی از ایران توسط متفقین بود. «او که از نزدیک شاهد حضور تحقیرآمیز نیروهای بیگانه، ناتوانی دولت از حل مشکلات جامعه و فقر و تنگدستی روزافزون هموطنان خود بود، در ۱۷ آذر ۱۳۲۱ هممدرسهایهایش را فراخواند تا موقتا درس و مشق را کنار گذاشته و فریاد اعتراض برآورند.»۱
دیری نگذشت که محصلین دارالفنون و شماری از مردم کوچه و بازار نیز به صف معترضین پیوستند. نواب در همان سن ثابت کرد که میتواند با کلام و آنچه در ذهن دارد مردم را به سمت خود آورد. با گذشت زمان افراد بیشتری با تفکرات نواب صفوی آشنا شده و همکاری با او را آغاز کردند. او نیز اقدام به تأسیس گروه فدائیان اسلام با هدف برقراری احکام و قوانین اسلامی به بهای حذف هر آنکه بر سر راه این گروه و خط مشی آن ایستادگی کند، کرد.
در همین دوران بود که احمد کسروی کتاب «شیعهگری» را نوشت. این کتاب با مخالفت در داخل و خارج ایران از جمله نجف مواجه شد. در آن دوران، نواب به این شهر مهاجرت کرده و توانسته بود روحانیونی چون آقا حسین قمی و سیدابوالحسن اصفهانی را با تفکرات خود همراه کند. او در جریان این اتفاق، حکم ارتداد احمد کسروی را به مجلس شورای ملی تقدیم کرد، اما با مخالفت آنها روبهرو شد. نواب به ایران بازگشت و طی چند جلسه سعی کرد تا کسروی و اعضای گروهش را از بیدینی نجات دهد، اما تلاشهای آنها بینتیجه ماند و کسروی به فعالیتهای خود ادامه داد. حال که گروه فدائیان اسلام شکل گرفته بود، اولین اقدام خود را عملی کرد و در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ دست به اعدام انقلابی احمد کسروی به عنوان فردی مرتد و خارج از دین، زد.
فعالیتهای گروه فدائیان اسلام با هدف ترویج عقاید اسلامی خود ادامه پیدا کرد. اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر در آبان ۱۳۲۸ یکی دیگر از فعالیتهای این گروه پیش از جریان ملی شدن صنعت نفت بود. در عین حال نواب تمام سعی خود را میکرد تا همواره ارتباط خود را با رهبران مذهبی من جمله آیتالله کاشانی حفظ کند.
– نواب صفوی؛ ارتباط با آیتالله کاشانی و جبهه ملی
گرچه فدائیان اسلام، اجرای احکام اسلامی و مبارزه با افراد خارج از دین را در دستور کار خود قرار داده بودند، اما این بدین معنا نبود که نسبت به استعمار کشورهای بیگانه به خصوص انگلیس بیتفاوت باشند. آنها کوتاه کردن دست بیگانگان از سر منافع مسلمانان را یکی از احکام اسلام میدانستند.
در همین راستا، فدائیان به همکاری با آیتالله کاشانی روی آوردند و او را در سازماندهی اعتصابات بازاریان علیه قوام، تظاهرات علیه هژیر و حمایت از اعراب فلسطین همراهی کردند. «در حالی که گروه کاشانی را بیشتر اقشار طبقه متوسط سنتی سراسر کشور پشتیبانی میکردند، اعضای اندک فدائیان اغلب از میان جوانان دارای مشاغل رده پایین بازار تهران بودند.»۲
زمانی که رزمآرا در تیر ۱۳۲۹ نخستوزیر شد، سعی کرد به نحوی با نواب صفوی ارتباط برقرار کند و خیال او را از بابت خود راحت کند که قصد همکاری با استعمار انگلیس را ندارد. اما شهید نواب میدانست رزمآرا نخستوزیر شده که از ملی شدن صنعت نفت جلوگیری کند؛ بنابراین برای او نوشت: «الان که در رأس حکومت هستید، بهترین عمل که صداقت شما را بخواهد نشان بدهد این است که خلع ید از انگلستان بکنید و خودتان صنعت نفت را ملی کنید».۳
نکته مهم این است که آیتالله کاشانی مسئله ملی شدن نفت را به سمت تودهها کشانده بود و ازآنجاکه طرفداران فدائیان اسلام اکثرا از همین اقشار شکل گرفته بودند، از مسائل پیرامون این قضیه ناآگاه نبودند. در مجلس و به پشتوانه همین نیروها، که اکنون دیگر اندک نبودند، در کمیسیون نفت، با قرارداد الحاقی گس ـ گلشائیان مخالفت کردند. مصدق نیز همراه شد و مجلس به سمتی رفت تا با ملی شدن صنعت نفت موافقت کند. اعضای جبهه ملی با تجربه موفقی که از ترور انقلابی هژیر و راهیابی به مجلس داشتند، به سراغ شهید نواب رفتند و از او خواستند رزمآرا را از میان بردارد. نواب به یک شرط پیشنهاد آنها را پذیرفت: «شرط نواب همان آرمان همیشگیاش بود: اجرای احکام اسلام و بنیانگذاری حکومت اسلامی. آنها قول دادند که در صورت به دست آوردن حکومت خواستههای نواب را عملی کنند».۴
اعضای جبهه ملی با تجربه موفقی که از ترور انقلابی هژیر و راهیابی به مجلس داشتند، به سراغ شهید نواب رفتند و از او خواستند رزمآرا را از میان بردارد. نواب به یک شرط پیشنهاد آنها را پذیرفت
فدائیان اسلام پس از اطمینان از تعهد جبهه ملی، این مأموریت مهم را به خلیل طهماسبی یکی از اعضای گروه که در شجاعت زبانزد بود، میسپارند. در سخنرانی تاریخی فدائیان که به دعوت آیتالله کاشانی در مسجد شاه برگزار شد، مرد شماره دو این گروه، یعنی سید عبدالحسین واحدی، سخنرانی و اعلام کرد نفت ایران متعلق به مردم این کشور است و هیچ بیگانهای حق دخالت در آن را ندارد. وی اعلام کرد که فدائیان اسلام تا آخرین قطره خون خود را در راه تحقق این هدف فدا میکنند.
اما رزمآرا خود را قدرتمندتر از آن میدانست که این تهدیدات و سخنرانی را جدی بگیرد. روز موعود در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ فرا رسید. آیتالله فیض، یکی از علمای بزرگ قم فوت کرده بود؛ به همین مناسبت در مسجد شاه تهران مراسمی برگزار شده بود که رزمآرا نیز تصمیم گرفت در آن شرکت کند. به محض حضور وی در مسجد، خلیل طهماسبی از پشت سر، خود را به محافظین رزمآرا رساند و با اسلحه کمری خود و با شلیک سه گلوله، رزمآرا را به قتل رساند. خبر کشته شدن رزمآرا توسط یکی از آجودانها به شاه رسید.
آیتالله کاشانی در روز تشییع جنازه رزمآرا تظاهرات ملی اعلام کرد و در مصاحبهای حمایت خود را از خلیل طهماسبی و اقدام فدائیان اسلام اعلام نمود. پس از قتل رزمآرا، به نظر آمد تحلیل اقلیت مجلس درست از کار درآمد و رزمآرا به عنوان مانع اساسی در راه ملی شدن صنعت نفت ایران بود. در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ طرح ملی شدن صنعت نفت ایران با اکثریت آرا در مجلس شورای ملی تصویب شد؛ بنابراین مجلسی که تا سه ماه قبل حتی حاضر به مطرح شدن پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت نبود، با همکاری جبهه ملی و اقدام فدائیان اسلام، برگی جدید در تاریخ معاصر ایران گشود.
پیمانشکنی با فدائیان اسلام
پس از اعدام انقلابی رزمآرا اختلاف بین شهید نواب، جبهه ملی و آیتالله کاشانی افزایش یافت. این اختلاف قابل پیشبینی بود. محمد مصدق در زمان نخستوزیری خود کابینهای تشکیل داد که خشم فدائیان را برانگیخت و حمایت ابتدایی آیتالله کاشانی از این کابینه، بیش از پیش جدایی را بین آنها و طرفداران جبهه ملی را بیشتر کرد.
جبهه ملی و مصدق ابتدائا همراه فدائیان بودند؛ از جمله مصدق ۲۸ تن از اعضای آنها، از جمله قاتل رزمآرا را آزاد کرد، اما بهتدریج دامنه اختلافات به قدری گسترده شد که در آستانه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مصدق از پشتیبانی بخش اعظم نیروهای مردمی از جمله فدائیان محروم شد. مصدق حاضر به اجرای قولی که داده بود یعنی اجرای احکام اسلامی نبود. این مسئله در کنار گرایش او به سمت تودهایها و اعضای کابینه او که عمدتا اشخاصی بودند که تقید مذهبی نیز نداشتند، نه تنها فدائیان که حتی آیتالله کاشانی را نیز از مصدق دور کرد.
فرجام
جریان ملی شدن صنعت نفت ایران، جریانی عظیم بود که عوامل بسیاری در آن نقش ایفا کردند. در این میان نقش گروههایی از جمله فدائیان اسلام را نمیتوان نادیده گرفت که با اعدام انقلابی رزمآرا، عامل انگلیس و مانع اصلی بر سر راه ملی شدن صنعت نفت، به درخواست اعضای جبهه ملی کمک بزرگی به این حرکت کردند. شهید نواب با توجه به تجربههای قبل، توانست این مأموریت را با موفقیت به پایان برساند. او امید داشت وعدههای طرفداران جبهه ملی به او عملی شود و در صورت کشته شدن رزمآرا، آرزوی دیرینهاش در تشکیل حکومت اسلامی تحقق یابد. اما این وعدهها عملی نشد و درنتیجه این گروهها به مرور زمان حمایت یکدیگر را از دست دادند.
سخنرانی شهید سیدمجتبی نواب صفوی در جمع یارانش پس از آزادی از زندان