حکومت پهلوی بود که چنین بود: «اگر به فهرست وزیران و نمایندگان و مقامات در دوره پنجاهساله پهلوی نگاه کنیم بهندرت به اسمی برمیخوریم که با هزار فامیل بستگی و رابطه نداشته باشد».
«هزار فامیل» اصطلاحی است که برای حکومت پهلوی بهکار میبرند وگرنه در واقع حدود ۱۰۰ فامیل بودهاند این قدرتمندان. معلوم هم هست که کدام فامیلها بودند و معروفترینشان اینها بودند: «فرمانفرماها و بختیاریها و قوامها و علمها و اعلمها و دولوها و پیرنیاها و اتابکیها و قراگوزلوها و اردلانها و زنگنهها و افشارها و عضدها و فیروزها و امینیها و متیندفتریها و هدایتها و بیاتها و… قدرت واقعی را در دست داشتند».
بخشی از این خاندانهای قدرتمند از دوره قاجار آمده بودند و در دوره پهلوی هم همچنان قدرت داشتند و بخشی دیگر از وابستگان خاندان پهلوی بودند و تازه به دوران رسیده! حالا واقعا قدرت دست اینها بود؟ یک نمونه خاندان آموزگار است که اینطوری بود وضعیتشان: «پدر این خانواده یعنی حبیبالله آموزگار چهار پسر به نامهای جمشید، جهانگیر، هوشنگ و کورس داشت که همگی آنها مشاغل مهم کشوری را به اشکال مختلف و در موقعیتهای گوناگون در اختیار داشتند. حبیبالله، خود سالهای طولانی در حکومت رضاخان و اوایل حکومت محمدرضا مسئولیتهای مختلف ازجمله وزارت فرهنگ را برعهده داشت. با تشکیل مجلس سنا حبیبالله در دوره دوم و سوم بهعنوان سناتور انتصابی از شیراز به نمایندگی رسید… فرزندان او نیز به ترتیب سن هر کدام توانستند از طریق زد و بندهای درون حکومتی و ساخت و پاخت سیاسی با انگلیس و آمریکا به مسئولیتهای مختلف دست یابند».
حالا چه مسئولیتهایی گرفتند؟ در این حد بود مسئولیتهایشان: «سه نفرشان وزیر شدند و یکیشان نخستوزیر هم شد و یکی دیگر از پسرانش هم مشاغل مدیریتی رده بالا داشت».