اصلاحات ارضی یا لغو نظام ارباب و رعیتی که به منظور افزایش بهره وری عمومی جامعه شکل گرفت از برنامه هایی بود که به دستور محمدرضا پهلوی و در زمان نخست وزیری علی امینی و اسدالله علم پیاده شد. این اصل نخستین اصل آنچه منشور انقلاب شاه و مردم خوانده شد، بود که با اجرایی نادرست، روستاها را از سکنه خالی و حاشیه نشینی روستاییان و تبعات ناشی از آن را متوجه جامعه کرد. نورالدین کیانوری دبیر اول کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران بین سال های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ نقد خود را نسبت به این طرح بیان می کند:
اصلاحات ارضی یا لغو نظام ارباب و رعیتی، تغییراتی اساسی در نحوه مالکیت اراضی به ویژه اراضی کشاورزی به منظور افزایش بهرهوری عمومی جامعه بود که به دستور محمدرضا پهلوی و نخست وزیران علی امینی و اسدالله علم به تحقق پیوست. الغای رژیم ارباب و رعیتی برای نخستین بار در تاریخ ایران به عنوان هدف سیاسی یکی از ارکان حزب دموکرات (دوران مشروطه) مطرح شد. مالکیت زمینهای کشاورزی از دست فئودالها یا مالکان بزرگ به خرده مالکی و توزیع مجدد آن بین کشاورزان، با تصویب قانون اصلاحات ارضی و سپس قوانین اصلاحی و آییننامههای آن، از جمله اصلاح قانون اصلاحات ارضی، آییننامه اجرایی قانون اصلاحات ارضی، قانون تقسیم و فروش اراضی مورد اجاره به زارعین مستأجر و قانون الحاق هشت ماده به آییننامه اصلاحات ارضی طی سه مرحله انجام گرفت. اصلاحات ارضی نخستین اصل منشور انقلاب شاه و مردم بود.
علی امینی
به عقیده من اصلاحات ارضی یک ضرورت بسیار مهم سیاست آمریکا در ایران، به عنوان مهم ترین کشور منطقه خلیج فارس بود. قبل از آن ایران یک کشور نیمه فئودالی – نیمه مستعمره بود. در ایران سرمایه داری رشد فوق العاده کمی داشت و تعداد کارخانه هایی که از دوران رضاخان در ایران بود بسیار اندک بود؛ چند کارخانه پارچه بافی و قند و سیمان و چند کارخانه کوچک دیگر بود.
نظر کندی درباره تحول سرمایه داری
سرمایه داری ایران بیشتر سرمایه داری تجاری بود، آن هم تجارتی که سرمایه خود را بیشتر در کار واردات به جریان می انداخت. صادرات ایران بسیار ناچیز بود: خشکبار و قالی و غیره.
به علاوه در اثر فعالیت حزب توده در ایران در سال های ۱۳۲۰-۳۲ نهضت دهقانی نیز رشد چشمگیری کرده بود. در نتیجه، جان اف کندی، رئیس جمهوری وقت آمریکا به طور کلی معتقد بود که نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهای جهان سوم باید یک تحول سرمایه داری صورت گیرد.
این ضرورت تنها برای جلوگیری از انفجارهایی که محصول دوران فئودالی است نبود، بلکه برای کشورهای صنعتی و به ویژه آمریکا، که بزرگترین کشور صنعتی و صادر کننده کالا به دنیا بود، نیز باید یک بازار مصرف جهانی ایجاد می شد.
ضرورت های انقلاب سفید از دید کندی
بنابراین انقلاب سفید دو ضرورت داشت: اول ضرورت اجتماعی و سیاسی از نظر وضع داخلی ایران، که سیستم داخلی آنها استبدادی بود یک تحول فرهنگی و سیاسی نیز به وجود می آمد و نوعی دموکراسی نیم بند، مانند کشورهای آمریکای لاتین ایجاد می شد.
نورالدین کیانوری (نفر اول از راست)
لذا کندی حتی می خواست که شاه را به علت مقاومت اولیه اش در برابر اصلاحات کنار بگذارد و در ایران رژیم جمهوری مستقر کند. ولی ایران به خاطر ذخایر نفت و موقعیت فوق العاده استراتژیک آن اهمیت خاصی داشت. بالاخره آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که اگر در ایران جمهوری شود این خطر وجود دارد که حفظ منطقه دشوار شود. آمریکایی ها پس از مشورت با انگلیسی ها به این نتیجه رسیدند که برای ایران، سلطنت یک پایه مهم ثبات است؛ به خصوص سلطنتی که صددرصد مطیع و گوش به فرمان باشد.
رشد صنعت و سقوط کشاورزی
به این ترتیب، اصلاحات آمریکا به دست شاه و با حفظ سلطنت او اجرا شد و آن دموکراسی نیم بند که در طرح کندی منظور شده بود حذف گردید و بدین ترتیب یک نظام سرمایه داری وابسته ایجاد شد.
بعدها آمریکا موافقت کرد که قیمت نفت را بالا ببرد. در آن زمان نفت دریای شمال انگلستان هنوز پیدا نشده بود و آمریکا می توانست نفت ایران را با قیمت گزاف به اروپا بفروشد. در نتیجه در اوایل دهه پنجاه، ناگهان قیمت نفت چهار برابر و پول بسیاری وارد ایران شد. با این پول مقداری صنایع مونتاژ وارد شد و پیمانکاری ها رونق گرفت و یک قشر مرفه جدید پیدا شد که پایگاه مطمئنی برای آمریکا بود.
اسدالله علم و امیرعباس هویدا
به این ترتیب، نتایج انقلاب سفید از جهت رشد سرمایه داری، یعنی پیدایش واحدهای صنعتی مثبت بود ولی از لحاظ کشاورزی تبدیل به یک فاجعه شد. دهقانان پس از مدتی به علت عدم توجه دولت، زمین ها را یا رها کردند یا فروختند و به شهرها آمدند و در صنایع و کارخانه ها و کارهای ساختمانی به کار پرداختند. سرانجام کار به آنجا کشید که بخش اعظم مواد خوراکی ایران با همان دلارهای نفتی از آمریکا و اسرائیل و اروپا وارد می شد. کشاورزی ایران در تمام زمینه ها با یک فاجعه عظیم روبرو شد.