نکاتپرس، علیرضا ملوندی- «سیاست تفرقهانداز و حکومت کن» عمدهترین ابزار استعمار و امپریالیزم کهنهکار جهانی شناخته شده است، اما همین سیاست، در مناطقی مثل ایران که از موقعیت ژئوپلیتیک خاصی بهره میگیرد، گاهی موجب اشکال میشود، همچنان که قبل از حکومت رضاخان، کنترل خانها و فئودالهای محلی در ایران، وزارت خارجه انگلستان را سخت به زحمت انداخته بود. حتی رضاخان در اولین سفرش به خوزستان میگوید «میروم تا آخرین نغمه ملوکالطوایفی را از میان بردارم» و این دقیقاً همان چیزی بود که انگلستان طلب میکرد. به همین دلیل اینتلیجنتس سرویس انگلستان لازم دید که برای حفظ هندوستان و آبهای گرم جنوب ایران، همه قدرتهای کوچک و بزرگ مملکت را به اصطلاح «یک کاسه» کند و به دست یک دیکتاتور بسپارد، تا عملاً به جای این که با دهها نفر خانهای کوچک سر و کار داشته باشد و برای هر یک از آنها نیز تعدادی مأمور آشکار و نهان به نام مشاور و مستشار یا میهمان و دوست و پناهنده بتراشد و هر سال وجوه زیادی بابت حقوق آنها یا انعام و باج به خانها بپردازد، به وسیله دیکتاتور، همه ابزار حکومتی را به دست گیرد. بسیاری از محققان معتقدند که این برنامه علاوه بر آن که سیادت سیاست وزارت خارجه انگلستان را برای یک دوره نسبتاً طولانی بر ایران استحکام میبخشید، حسن دیگرش این بود که با توجه به جبر تاریخ و سیر تکاملی بشر میتوانست همه روند پیشرفت و ترقی مخصوصاً در زمینه فرهنگ و صنعت را مهار کند و آن جایی که با منافع استعماریاش تضاد پیدا میکند، به وسیله دیکتاتور و برنامهریزان او، مسیر را تغییر دهد.
دیکتاتوری، کنترل میشود!
اسناد منتشره سیاسی حکایت از آن دارد که قبل از انتخاب رضاخان، نظامیان و قزاقان بیشماری مثل احمدی[=احمد امیراحمدی]، طهماسبی[=عبدالله امیرطهماسبی] و چند نفر دیگر برای احراز دیکتاتوری ایران پیشنهاد شده بودند، اما بعضی از آنها، به سبب دانش و بینش بیشتر، برای آینده، خطرناک شناخته شدند، چون دیکتاتور باید کسی باشد که نقاط ضعف شخصیت او بتواند مثل افسار، برای مهار و کنترلش به کار گرفته شود. عوامل سیاسی انگلیس، رضاخان را برای این منظور پیشنهاد کرده بودند. بعضی از اسناد تاریخی نشان میدهد که در این پیشنهاد فرمانفرماها، طباطباییها و وثوقالدولهها به نوعی مشارکت داشتهاند و در همان لحظاتی که کلاغ سیاه امپراتوری انگلستان روی سر بیموی[!] رضاخان پرواز میکرد، او در بریگاد قزاق قزوین زیر دست فرماندهان روسی به چپ چپ و به راست راست میپرداخت. تا این که در اولین روز اسفند ۱۲۹۹ به او فرمان داده شد که برای حرکت به تهران و تسخیر حکومت آماده شود. بلافاصله جلسهای با حضور [مرتضی]یزدانپناه، احمدی، سیدضیاءالدین طباطبایی و کریمآقا بوذرجمهری و چند نفر دیگر تشکیل شد تا ریزِ برنامه از پیش ابلاغ شده را تعیین و وظایف مربوط به هر یک از افراد را روشن و مشخص سازند. سه روز بعد، رضاخان با سه هزار قزاق از قزوین حرکت کرد و تهران را بدون شلیک یک تیر، تسخیر کرد، چرا که قبلاً همه زمینهها برای این یورش میلیتاریستی[=نظامی] مهیا شده بود.
برگرفته از: مقاله «از سحرگاه سوم اسفند ۱۲۹۹ تا شامگاه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷»(روزنامه اطلاعات، ۳ اسفند ۱۳۵۷)