مقاومت در غائله شمالغرب / ۲
اعزام نمایندگان حضرت امام (ره) به سنندج در نخستین روز فرودینماه / افزایش فشار گروهکها به سرلشکر قرنی منجر به استعفایش شد
به گزارش تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه سال ۱۳۵۷، همواره دشمنان درصدد براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران برآمدند و با برپایی غائلههای مختلف در گوشه و کنار کشور به دنبال ایجاد آشوب و فتنه و از بین بردن اتحاد میان مردم در سراسر کشور بودند. با حضور نیروهای ضدانقلاب در شمال غرب کشور، مناطق کردنشین غرب و شمالغرب، مأمن مخالفان انقلاب اسلامی گردید و طی برنامهای حسابشده، ابتدا پاسگاههای ژاندارمری در نواحی مرزی به دست گروههای چپ خلع سلاح و غارت شد. بدینگونه کنترل مرز از دست دولت موقت خارج گردید. پسازآن پادگانها و مراکز نظامی شهرها یکی پس از دیگری مورد تعرض و حمله قرار گرفتند. آنان فضای کلی شهرها در مناطق غرب و شمالغرب را تحت تأثیر قرار داده و اوضاع را متناسب با خواستههای خود تغییر دادند. جادهها و راههای ارتباطی ناامن گردید و کمین و راهبندان، سرقت، آدمربایی، قتل و فحشا به اوج خود رسید؛ آنها با محاصره شهر پاوه قصد داشتند تیر خلاص را شلیک کرده و نقشه تجزیه ایران را عملی سازند؛ غافل از اینکه فرمان بسیج عمومی حضرت امام (ره) در ۲۷ مردادماه ۱۳۵۸، که نیروهای نظامی و انتظامی را ملزم میساخت با تمام توان و تجهیزات کامل راهی پاوه شوند، چنان طومارشان را درهم پیچید که ظرف ۱۵ روز نهتنها پاوه که کل منطقه از وجود منحوسشان پاکسازی شد.
ما بدینوسیله برآنیم تا طی چند گزارش به حوادث منتهی به پایان سال ۱۳۵۷ و اوایل سال ۱۳۵۸ بپردازیم که برگرفته از کتاب «پرواز ساعت شانزده» به روایت سردار جواد استکی است. سردار استکی در این کتاب به کارنامه عملیاتی سپاه استان اصفهان در مبارزه با نیروهای ضدانقلاب شمال غرب در سال ۱۳۵۸ پرداخته است.
درگیریهای سنندج تا ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ ادامه داشت؛ اما در این درگیریها، غنیمتی مانند غنائم پادگان مهاباد به تصاحب شورشیها درنیامد. تیمسار قرنی به سید محمد جعفری اختیارات تام داده بود تا در اقدامی ضربتی و با هماهنگ کردن ارتش و نیروهای سپاه پاسداران، از سقوط پادگان سنندج جلوگیری کند. جعفری یک کرمانشاهی اصیل بود و رسماً کُرد بهحساب میآمد و به زبان کُردی تسلط داشت. او از سالها پیش از وقوع انقلاب تشکیلات منظمی را در سنندج راهاندازی کرده و توانسته بود جوانان مذهبی را از بین دانشجویان انتخاب کند و هسته اولیه فعالیتش را تشکیل دهد. همین فعالیتها موجب شکلگیری «انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده تربیتمعلم سنندج» شد. جعفری که از همان روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب، در مورد کردستان نگران بود، پستی حفاظتی در خورین، در ۲۵ کیلومتری شهر کرمانشاه و در مسیر کرمانشاه به سنندج، ایجاد کرده بود. پادگان خضر زنده (شهدای کرمانشاه کنونی) را نیز برای آموزش نظامی نیروهایش راهاندازی و در همانجا آموزش نظامی جوانان انقلابی را آغاز کرده بود. او اوایل اسفند ۱۳۵۷ خدمت حضرت امام (ره) رسید و گزارشی از نیروهای آموزشدیده در پادگانهای خورین، چغانرگس و خضر زنده ارائه داد تا اینگونه بتواند نظر ایشان را به تجهیز تسلیحاتی این نیروها و راهاندازی نیروی نظامی مستقل جلب کند. به دنبال این درخواست، آیتالله لاهوتی از سوی حضرت امام (ره) برای دیدار از پادگان خضر زنده و اقدامات بهعملآمده، به کرمانشاه سفر کرد. با تشدید وخامت اوضاع در سنندج و گزارشهای نگرانکنندهای که رابطان جعفری در کمیته سنندج میفرستادند، او باری دیگر همراه تعدادی از دوستانش به قم رفت و با امام دیدار کرد و ماجرا را برای ایشان شرح داد. امام نیز جعفری را به سپهبد قرنی ارجاع دادند. جعفری در ملاقات با سپهبد قرنی، آمادگی نیروهای آموزشدیدهاش را برای هلیبرن به پادگان سنندج اعلام کرد. قرنی نیز به جعفری اختیار تام داد و این تفویض اختیارات به جعفری از شبکههای سراسری رادیو و تلویزیون پخش شد. جعفری نیروهایش را در پادگان خضر زنده جمع کرد و برای آنها سخنرانی کرد. صادق اشک تلخ (یکی از نیروهای جعفری) دراینباره میگوید:
«ایشان آن روز همه بچهها را در خضر زنده جمع کرده و گفتند که من یک شهدِ شیرین برای شما سراغ دارم و آن شهدِ شیرینِ شهادت است. هر کس میخواهد این شهد را بچشد، باید به کردستان برود. برادران! کردستان کربلاست و کربلا منتظر شماست. این [راه] برگشتن ندارد. اگر میروید، حتی انگشترهایتان را هم درآورید تا به خاطر آنها، انگشتان شما را قطع نکنند.»
سپس جعفری در هوانیروز کرمانشاه مستقر شد و هماهنگی عملیات هوایی برای رهایی پادگان سنندج را از پایگاه شهید نوژه به دست گرفت. جعفری با هلیبُرن نیروهای آموزشدیده پادگان خضر زنده به پادگانِ در محاصره سنندج، اولین عملیات نظامی انقلاب اسلامی را با موفقیت کامل رهبری کرد. در ابتدای این عملیات، بهیکباره هواپیماهای ارتش مواضع اصلی مهاجمان در اطراف پادگان را کوبیدند. این بمباران، حجم آتش دشمن را تخفیف داد. سپس نیروهای هوانیروز وارد عمل شدند و سنگرهای مهاجمان را دقیقتر و از ارتفاعی پایینتر مورد تهاجم قرار دادند. در این زمان پوشش آتش وسیعی در اطراف پادگان ایجاد شد. در این فرصت بالگردهای ترابری شینوک، پاسداران پاکباخته اسلام و انقلاب را به درون پادگان هلیبرن کردند. آنها دفاع از پادگان سنندج را، که در شُرُف سقوط بود، برعهده گرفتند و در زیر آتش سنگین مهاجمان، ظرف دو سه روز نیروهای نفوذی پادگان را تصفیه کرده و استحکامات مهاجمان را درهم کوبیدند. بهاینترتیب پادگان سنندج از سقوط حتمی نجات پیدا کرد و شهر سنندج از تصرف گروهکها خارج شد. این عملیات در افزایش روحیه تمام نیروهای انقلابی بسیار تأثیرگذار بود؛ چه آنها که در پادگان و در محاصره ضدانقلاب بودند و چه آنهایی که برای کمک به محاصرهشدگان با بالگرد وارد پادگان شدند. احمد متوسلیان در مورد حوادث سنندج و رفع خطر جدیای که پادگان لشکر ۲۸ سنندج را تهدید میکرد تحلیل جالبی دارد. او میگوید:
«پس از خلع سلاح پاسگاههای ژاندارمرى که باعث شد تعداد کثیرى اسلحه به دست ضدانقلاب بیفتد، آنها این بار میآیند و پادگانهای ارتش را در سطح منطقه محاصره میکنند. مراکز نظامى مهمى از قبیل پادگان سردشت، پادگان بانه، پادگان سقز و پادگان مریوان کلاً در محاصره ضدانقلاب بود. با توجه به اینکه اشرار آنهمه نیرو پیدا کرده بودند، سران آنان تصمیم به خلع سلاح کلیت لشکر ۲۸ کردستان گرفتند. به این معنا که پس از حمله به پادگانهای این لشکر در سطح منطقه، نهایتاً به پادگان مرکزى لشکر ۲۸ ارتش در شهر سنندج هم حمله کردند و قصد آنان از این تهاجم، خلع سلاح پادگان بود. از طرفى با توجه به اینکه هنوز یکی دو ماهى بیشتر از پیروزى انقلاب نمیگذشت، طبیعى بود که شمارى از ایادى طرفدار رژیم طاغوت در ارتش وجود داشتند. موقعى که ضدانقلابیون به پادگان سنندج حمله کردند، قسمت اعظم شهدایى که در پادگان داده شد، توسط ضدانقلابیونى که از داخل ارتش عمل میکردند، از پشت تیر خوردند. در همین حین بود که تیمسار قرنى با توجه به کلیه مسائلى که برشمردم و اینکه موجودیت لشکر ۲۸ در خطر قطعى قرار گرفته و براى این مملکت مسئله سرنوشت یک لشکر مطرح بود، دستور داد تا لشکر ۲۸ با نهایت قدرت از خودش دفاع کند. لشکر ۲۸ هم دفاع میکرد…»
دکتر چمران هم دراینباره در نقل خاطراتش گفته است:
«هزاران نفر از توطئهگران، پادگان نظامی سنندج را محاصره کردند و بدون آنکه گلولهای از داخل پادگان بهطرف آنها شلیک شود وارد پادگان شدند و ۲۱ سرباز را کشتند و چند ساختمان داخلی پادگان را تسخیر کردند و میرفت که پادگان بزرگ سنندج به دست توطئهگران سقوط کند و به همان روز سیاه مهاباد بیفتد؛ اما تیمسار قرنی که خدا رحمتش کند، تصمیم گرفت که پادگان سنندج را محافظت کند و اجازه ندهد که بیشرمانه مثل مهاباد به دست دشمن سقوط نماید. لذا عدهای از پاسداران و سربازان را از کرمانشاه با هلیکوپتر به داخل پادگان سنندج گسیل داشت و آنها مدت ۱۱ روز زیر آتش مهاجمین مقاومت کردند و پادگان را از سقوط حتمی نجات دادند. این احزاب چپ در اعلامیهها و تبلیغات خود تیمسار قرنی را بهشدت کوبیدند. او را فاشیست، دیکتاتور و قاتل لقب دادند [اما] جُرم او این بود که پادگان سنندج را در برابر هجوم توطئهگران حفظ کرده بود و چقدر عجیب است که عدهای توطئهگر و ضدانقلاب به پادگان ارتش حمله کنند و از اینکه سربازان در داخل خانه خود از موجودیت خود دفاع کردهاند مورد شماتت قرار گیرند؛ زیرا دشمنان انتظار داشتند که سنندج نیز مثل مهاباد سقوط کند و اسلحه آن را غارت کنند و همان جنایت و خیانت مهاباد را با بیشرمی بیشتری در سنندج پیاده نمایند.»
اعزام نمایندگان حضرت امام (ره) به سنندج
به دنبال اوجگیری درگیریها در سنندج، هیئت اعزامی امام و دولت برای بررسی اوضاع و آرام کردن فضا، ساعت ۸ شب اولین روز از فروردین ۱۳۵۸ وارد سنندج شدند؛ آقایان طالقانی، بهشتی، صدر حاج سیدجوادی (وزیر کشور)، بنیصدر و هاشمی رفسنجانی اعضای این هیئت بودند. آنها در بدو ورود، در دانشگاه تربیت دبیر سنندج مستقر شدند. ساعت ۹ شب حاج سیدجوادی در پیامی که از رادیوتلویزیون سنندج پخش شد، از مردم و مدافعان پادگان خواست از هرگونه عمل تحریکآمیزی که موجب ناراحتی و درگیری شود، جداً خودداری کنند.
صبح روز دوم فروردینماه، جلسهای در خانه معلم سنندج، که مقرّ شورای موقت انقلابی شهر بود، تشکیل شد. یک طرف هیئت اعزامی از تهران و سرهنگ صفری بود و طرف دیگر شیخ عزالدین حسینی و باقی نمایندگان شهرهای کُردنشین، نماینده جمعیت دفاع از آزادی، نماینده انقلاب و سازمان چریکهای فدایی خلق.
نمایندگان کُردها شش خواسته داشتند:
۱- آزادی کلیه گروگانها؛
۲- تعقیب و مجازات فرماندهان ارتجاعی؛
۳- تضمین امنیت جانی و شغلی نظامیان کُرد؛
۴- نظارت شورای انقلابی شهر بر پادگان و اداره مشترک پادگان کردستان توسط نظامیان انقلابی و رزمندگان کُرد؛
۵- تعقیب و مجازات حجتالاسلام صفدری؛
۶- جلوگیری از اعمال استبدادی و ضدکُرد در شهر ارومیه و لغو سانسور فرهنگی و سیاسی در رادیوتلویزیون کردستان.
به دستور وزیر کشور، ابراهیم یونسی استاندار کردستان شد تا اوضاع سنندج رو به آرامش برود. یونسی، کُرد و متولد بانه بود. او همچنین عضویت در سازمان افسران حزب توده را در سابقه سیاسیاش داشت. مهندس بازرگان هم در ادامه این جابهجاییها، سرلشکر ناصر فربد را به جای سرلشکر قرنی، که نقش بسیار مهمی در حفظ پادگان سنندج ایفا کرده بود، بهعنوان رئیس ستاد ارتش منصوب کرد. تلاشها و پافشاری سرلشکر قرنی برای مقاومت پادگان در مقابل مهاجمان مسلح و حفظ آن، باعث شده بود گروهکهای مخالف در روزنامهها و مجلات، به او لقب فاشیست، دیکتاتور و قاتل دهند. آنها بهاندازهای این فشارها را ادامه دادند که در فروردین ۱۳۵۸ سرلشکر قرنی مجبور به استعفا شد. او حدود یک ماه بعد، درحالیکه دیگر مسئولیتی در ارتش نداشت، به دست گروهک فرقان ترور شده و به شهادت رسید.